تپههای کم ارتفاع بلهریاند شرقی که نشانگر انتهای شرقی دیوار بلند آندرام بود و معمولاً با اسم الفیاش، رامدال به آن اشاره میکردند. تپهها اندکی نزدیک به شمال جنگل بزرگِ تائور-ایم-دیوناث قرار داشت که چندان دور از آمون ارب نبود.
ا
ارابهسواران (دشمنان شرقی گوندور)
اتحاد شرقیهایی که دو قرن پس از طاعون بزرگ بر گوندور و متحدانش نازل شدند و تا حدود صد سال تهدیدی وخیم برای پادشاهی جنوبی باقی ماندند. ارابهسواران نامشان را از ارابهها و گاریهایی که سوار بر آن، به جنگ میرفتند گرفته بودند و به سرعت رونیون را مورد تاخت و تاز قرار دادند و اندکی پس از آن، با خود گوندور وارد نبرد شدند. نارسیل دوم در نبرد از دست رفت و زمانی تمام دارایی گوندور در شرق آندویین نیز از دست رفته بود. پسر نارسیل، کالیمهتار در دشت داگورلاد ارابهسواران را شکست داد و مهلتی کوتاهمدت کسب کرد.
پس از آن شکست، ارابهسواران، انتقامی خردکننده ترتیب دادند. با مردان هاراد و خاند متحد شدند و از شمال و جنوب حملهای همزمان را هماهنگ کردند. شاه اندوهر در نبردهای شمالی از دست رفت ولی امیر ارتش وی، ئآرنیل مهاجمان شمالی را شکست داد. ارتش فاتح ارابهسواران در نبرد شمال، پیروزی خود مقابل اندوهر را جشن میگرفتند که ناگاه خود را مورد هجوم ئآرنیل یافتند. در مواجههای که بعدها نبرد اردوگاه نام گرفت، ارابهسواران تار و مار شدند و کسانی که جان به دربردند به سرزمینهای شرقی خود گریختند.
بعدها معلوم شد، حملات ارابهسواران، به سان بسیاری از خطراتی که گوندور با آن مواجه میشد توسط مأموران مخفی سائورون طراحی شده بود. وقتی کنترل گوندور بر سرزمینهای شرق آندویین از دست رفت، مرزهای موردور گسترده شد و این زمان بود که نزگول، با استفاده از گرفتاری گوندور، دوباره به سرزمین ارباب خویش وارد شدند.
نکته:
۱-(Wain) واژهای قدیمی برای کلمهی ارابه است و نام «ارابهسواران» برگرفته از ارابههای بزرگی بود که ایشان میراندند. همین کلمه در نام انسانی پیکر آسمانی گاوآهن یا خرس بزرگ که آدمیان با عنوان «وین» میشناختند دیده میشود.
احمق (راداگاست، بنا بر گفتهی همقطار خودش، سارومان ساحر)
یکی از القاب استهزا آمیز بیشماری که به راداگاست داده شده. این لقب را همقطارش سارومان به او داد.
آتش امرداد (منبع زندگی)
نام دیگر آن آتش پنهانی است. به نظر میرسد این شعلهی فناناپذیر مظهر و تجسم ایلوواتار بوده است و در این هیئت او به مخلوقاتش جان و موهبت میبخشیده است.
(بخش زیر در متن مادر ترجمه شده نبود و من از مدخل انگلیسی اضافه کردهام.)
در ابتدا، آتش، همراه ایلوواتار در خلأ بود ولی پس از خلق آینور، و پندارهی آردا، آتش را فرستادند تا در قلب دنیا زندگی کند. چنین بود که ایلوواتار میتوانست بی آن که خود وارد دنیا شود، نیروهای آفرینش را در آن برانگیزد. ظاهراً این مسأله، شرح میدهد که چطور آینور قادر بودند از جایگاه اسرارآمیز حیات خود، به آردا فرود بیایند و این که چطور نژادهای مجسم و گوناگونِ دنیا، زندگی مستقلی داشتند.
ملکور، همیشه نسبت به قدرت آتش امرداد حسد میورزید و میل داشت آن را در تملک خود بگیرد ولی آتش، بیرون از دسترس او ماند. به همین دلیل، قادر نبود که خود دست به خلقت بزند و چنین بود که ارتش وی انباشته از موجوداتی بود که وی به نفع خود فاسد کرده و به انحراف کشانده بود.
نکته:
۱-در اصل، مشخص نیست در آغاز جهان چه بر سر آتش امرداد رفت. مستقیمترین اشاره در آینولینداله است. اینجاست که ایلوواتار به آینور میگوید: «و آتش امرداد را به تهیگی خواهم فرستاد، و قلب جهان خواهد بود، و جهان موجود خواهد شد؛ و از شما، آنان که بخواهند همراهش خواهند رفت.» از عبارت مذکور مشخص نیست که منظور از «جهان» سراسر هستی است یا تنها «زمین» مد نظر است. عبارات مشابه نیز همین ابهام را در خود دارند.
شاید محتملترین توضیح این باشد که خلقت در این داستان، قالبی افسانهای دارد در حالی که زمین، در گیتی، نقش مرکزی و انکارناپذیر خود را دارد پس هر دو معنای «جهان» با یکدیگر در هم آمیختهاند. همین نگاه، در مسائل دیگر نیز آمده است. مثلاً، واردا، با شبنم تلپریون، ستارگان را بر آسمان «نقش میزند». نگاهی که جهانبینی زمینمحور معنی میدهد.
اگر بر همین مسیر باشیم، در زمان سقوط نومهنور، وقتی که غرب از جهان فاصله گرفت و جهان «قوس» برداشت (مدور شد)، جهان «افسانهای» از دست رفت و جهان مادی شکل گرفت. ولی این که چنین جدایی عمیقی شامل آتش امرداد نیز میشود یا خیر نمیدانیم.
اولین خاندان اداین (خاندان بئور)
یکی از خاندانهای آدمیان که در دوران اول به سمت غرب کوچیدند. آنها در ابتدا مردمان ماراخ را دنبال میکردند اما با افزایش سرعت سفرشان اولین گروه آدمیان بودند که از کوهستان گذشتند و به بلریاند پا گذاشتند و در درههای شرقی این کوهها بود که بئور و مردانش برای اولین بار با یکی از مواجه شدند و بعداً بئور به خدمت الفهای برین در آمد .
مردان اولین خاندان اداین اکثراً در قسمتهای شمالی دورتونیون سکونت داشتند و در لادروس تحت فرمانروایی فینرود حکم میراندند. بزرگترین قهرمان این خاندان برن پسر باراهیر بود که به همراه لوتین برای به دست آوردن سیلماریل از تاج مورگوت عازم شد و موفق گردید و بعدها به همراه لوتین مدتی در تول گالن زندگی کرد.