آخرین مقالات فرهنگنامه
خانه - آخرین خبرها - تحلیل و بررسی قسمت ۱ فصل ۲ سریال ارباب حلقه‌ها: حلقه‌های قدرت

تحلیل و بررسی قسمت ۱ فصل ۲ سریال ارباب حلقه‌ها: حلقه‌های قدرت

تحلیل و بررسی قسمت ۱ فصل ۲ سریال ارباب حلقه‌ها: حلقه‌های قدرت

قسمت ۱ فصل ۲ سریال ارباب حلقه‌ها: حلقه‌های قدرت با خلاصه‌ای از وقایع فصل نخست آغاز می‌شود که با پایان آن، یک فلش‌بک به سرآغاز دوران دوم به نمایش گذاشته می‌شود. سائورون در کالبدی که توسط جک لودن به نمایش گذاشته می‌شود، پس از سقوط مورگوت مشغول به سخنرانی همانند یک دیکتاتور است و بدون توجه به بار گران کلماتی که به کار می‌برد، قصد متحد ساختن اورک‌ها را دارد که با سرکشی و نافرمانی میان آنها روبرو می‌شود. این مسئله به اشکال مختلف در آثار تالکین نیز وجود دارد که صریح‌ترین شکل آن چنین نقل‌قولی است:

«اورک‌های شرقی … گوش‌به‌فرمان سائورون نبودند و هنگامی که او هنوز این توانایی را در اختیار داشت و مجبور بود برای فریفتن آدمیان غربی و الف‌ها، کالبد و رخساری زیبا برای خود برگزیند، آنها به [به سائورون] می‌خندیدند و تحقیر می‌کردند.»

~ سرشت سرزمین میانه، XVIII – یادداشتی بر تأخیر گیل-گالاد و نومه‌نوری‌ها

سائورون با بازی جک لودن در فصل دوم سریال حلقه‌های قدرت

هنگامی که سائورون در سریال حلقه‌های قدرت بسیار خشمگین می‌شود، تغییراتی ظاهری نظیر دندان‌هایی تیز، رگه‌هایی سیاه بر روی پوست، و چشمانی گربه‌وار در او به وجود می‌آید. ممکن است برایتان این سوال پیش آمده باشد که آیا این مسئله نیز در آثار تالکین وجود دارد یا خیر.

سائورون از نژاد قدسی آینور است و بدین‌ترتیب می‌تواند کالبدهای مختلفی به خود بگیرد. او در ماجرای برن و لوتین، برای مبارزه با هوآن، علاوه بر کالبد معمول خویش، در قالب گرگینه، مار، دیو و خفاشی عظیم ظاهر می‌شود، که نگاهی گذرا به دو نمونه از این توانایی را در سریال تا امروز مشاهده کرده‌ایم. همانطور که در نقل‌قول بالا هم خواندیم، دومین فرمانروای تاریکی به‌واسطه‌ی همین قابلیت است که در کالبدهایی نیکو به فریب ساکنان سرزمین میانه می‌پردازد. او این قابلیت را تا پیش از قرار دادن بخش اعظم قدرت خود در حلقه‌ی یگانه در اختیار دارد.

سائورون با بازی چارلی ویکرز در قسمت ۸ فصل ۱ سریال

جالب است بدانید که در نسخه‌های اولیه‌ی رشته‌افسانه، شخصیتی که بعداً سائورون نامیده می‌شود، گربه‌ای سیاه‌رنگ و شیطانی با قلاده‌ای طلایی و چشمانی سبز و سرخ به‌نام تِویلدو بوده است و در باب این شخصیت در کتاب برن و لوتین به‌تفصیل مطالعه می‌کنیم.

رویای متحد ساختن و حکومت سائورون بر اورک‌ها و سرزمین میانه با نافرمانی آدار و اورک‌ها فرجام خوبی ندارد و او مانند ژولیوس سزار، در قلعه‌ای که گالادریل و همراهان در ابتدای فصل نخست سریال آن را می‌یابند، به قتل می‌رسد. اما این پایان کار سائورون نیست. براساس کتاب‌ها می‌دانیم که سائورون پس از اینکه جسم خود را از دست می‌دهد (این مسئله بیش از یک مرتبه رخ داده است)، می‌تواند با گذشت زمان جسمی دیگر به‌دست بیاورد.

نمایش گذر زمان را با تغییرات در استالاگمیت‌ها و استالاکتیت‌ها

این گذر زمان را با تغییرات در استالاگمیت‌ها و استالاکتیت‌ها می‌توانیم مشاهده کنیم و چرایی عدم یافته شدن توسط گالادریل و همراهان در طول دوران دوم اینگونه توجیه می‌شود. او از قدرت به دور بوده و برای مدتی دراز جسمی قابل تشخیص نداشته است که کسی بتواند او را بیابد و پلیدی‌های حاصل از اورک‌ها پس از سقوط مورگوت، بی‌هدف یا تحت فرماندهی آدار، که قصد یافتن محلی امن و مناسب برای زندگی به اورک‌ها دارد، بوده است. مسئله‌ای که آدار به خوبی آن را در قسمت ۶ فصل ۱ توضیح می‌دهد.

آدار و گالادریل در قسمت ۶ فصل ۱ سریال ارباب حلقه‌ها

در نظر داشته باشید که آدار شخصیتی ساختگی برای سریال است و نقش او تکمیل حفره‌های بزرگ داستانی دوران دومی است که تالکین تنها یک روایت داستانی برای آن نوشته بود. در باب چگونگی این شکل گرفتن دوباره‌ی سائورون در آثار تالکین هیچ اشاره‌ای وجود ندارد و تصویر ارائه شده در سریال که سائورون با جذب نیروی حیات دیگر موجودات، سعی در تجسم یافتن دوباره دارد، ایده‌ای جذاب به‌نظر می‌رسد.

پس از اینکه سائورون به کالبد هالبرند درمی‌آید، امکان توبه و بازگشت به راه نیک در برابر او قرار می‌گیرد، اما همانطور که در سیلماریلیون آمده، «بندهایی که مورگوت بر او نهاده بود، بس استوار بود»، و تأثیر بندهای مورگوت را در مواجهه با دیارمید مشاهده می‌کنیم.

دیارمید در زیر آوار کشتی در حال نابودی گرفتار شده است

البته سائورون هنوز در گمان خود با نیت خیر دست به کارهایی می‌زند که در فصل اول و دوم سریال تا به الان مشاهده کرده‌ایم. در این باب تالکین در نامه‌ای مهم چنین گفته است:

«هنگامی که [مورگوت] کاملاً شکست خورد، [سائورون] از ترس توبه کرد، اما در انتها نتوانست بنا به دستوری که به او داده شده بود، بازگردد و در برابر داوری ایزدان قرار بگیرد. او در سرزمین میانه باقی می‌ماند. با انگیزه‌هایی نیک آرام‌آرام دست به ساماندهی دوباره و احیای ویرانی‌های سرزمین میانه که «ایزدان از آن غافل شده بودند»، می‌زند. او به شیطانی از نو متجسم تبدیل می‌شود و عطشی شدید برای قدرت کنترل کامل پیدا می‌کند – و اینگونه است که در خشم روبه‌فزون خود (از ایزدان و الف‌ها) غرق می‌شود. البته سائورون از ابتدا «شرور» نبود. او یکی از «مینویان» فاسدشده توسط نخستین فرمانروای تاریکی (نخستین خرده‌آفریننده‌ی متمرد)، مورگوت، بود. پس از سقوط مورگوت به او فرصت توبه داده شد، اما او نتوانست با شرمساری استغفار و تقاضای بخشش مواجه شود؛ و بدین‌گونه بود که بازگشت موقت او به نیکی و «خیرخواهی» به لغزشی بزرگ‌تر منجر شد، تا آنکه در دوران‌های بعد به نماینده‌ی اصلی پلیدی بدل گشت.»

~ نامه‌های جی. آر. آر. تالکین، نامه شماره ۱۳۱

الروند به درون دریا می‌پرد

هنگامی که بحث میان الروند، گالادریل و گیل-گالاد بالا می‌گیرد و الروند برای تحویل حلقه‌های سه‌گانه تحت فشار قرار می‌گیرد، حلقه‌هایی که در نظرش یا به قدرت سائورون آلوده‌اند یا در نیرنگ‌های او نقشی دارند، همانند مادر خود الوینگ از بالای یک صخره به درون آب می‌جهد.

«الوینگ و مردم سیریون حاضر به تسلیم گوهری نبودند که برن آن را به‌دست آورده و لوتین آن را آرایه خود ساخته، و دیور زیبا در راهش جان باخته بود … و بدین‌سان آخرین و بی‌رحمانه‌ترین کشتار الف به دست الف رخ داد … با این حال مایدروس به سیلماریل دست نیافت، زیرا الوینگ با دیدن از دست رفتن همه چیز و اسارت فرزندش الروند، از خیل مایدروس دوری جست، و همراه نائوگلامیر بر سینه‌اش خود را به درون دریا افکند، و مردم گمان کردند که او درگذشته است. اما اولمو او را بالا کشید و کالبدی به‌سان مرغی سپید و بزرگ به او بخشید.»

~ سقوط گوندولین، فرجام کوئنتا نولدورینوا

Elwing by Elena Kukanova

Elwing by Elena Kukanova

رویایی که شخصیت غریبه در این قسمت می‌بیند، برش‌هایی از وقایعی است که بینندگان در قسمت بعد با آنها مواجه می‌شود.غریبه پس از گفتن جمله‌ای زیبا («عجیبه اون چه که پشتِ سر می‌ذاریم. چقدر می‌تونه سنگین‌ترین بار راه باشه.»)، به این مسئله اشاره می‌کند که دلتنگ موطن خویش است اما نمی‌تواند آن را به طور دقیق به یاد بیاورد که مطابق با توضیح تالکین درباب ایستاری است.

شخصیت غریبه در سریال حلقه‌های قدرت

«می‌گویند بدون شک ایستاری نیاز داشتند که در این کالبد چیزهای بسیار را از نو آرام‌آرام تجربه کنند و گرچه می‌دانستند که از کجا آمده‌اند، خاطرۀ سرزمین قدسی برایشان خیالی در دوردست‌ها بود، که برای آن (تا هنگامی که به مأموریت خود وفادار می‌ماندند) اشتیاقی بی‌حد و حصر داشتند. آنها می‌بایست با تحمل ارادۀ آزاد، در کنار رنج تبعید و خدعه‌های سائورون، پلیدی زمانه را التیام بخشند.»

~ قصه‌های ناتمام، بخش چهار، ایستاری

سائورون و گرگ

سائورون که در بند آدار گرفتار است، در کنار گرگ‌خویی زندانی است که این مسئله یادآور همان روشی است که خود سائورون در پی زندانی کردن فین‌رود فلاگوند، برن و همراهانشان در پویش سیلماریلِ برن و لوتین در پیش گرفته و آنها را با یک گرگینه زندانی کرده بود. رام کردن گرگ با زبان سیاه نیز اشاره‌ای به یکی از القاب اوست. در سیلماریلیون فصل حدیث ویرانی بلریاند و سرنگونی فین‌گولفین چنین آمده است:

«سائورون اینک به جادوپیشه‌ای مخوف و نیرومند بدل گشته بود، ارباب سایه‌ها و اشباح، دانایی‌اش ناپاک، حکمرانی‌اش ظالمانه، فرمانروای گرگینه‌ها»

کیردان کشتی‌ساز با بازی بن دنیلز در فصل دوم سریال ارباب حلقه‌ها: حلقه‌های قدرت

بالاخره کیردان کشتی‌ساز با بازی بن دنیلز در فصل دوم سریال ارباب حلقه‌ها: حلقه‌های قدرت حضور پیدا می‌کند. او حضوری بسیار خونسرد و خردمندانه دارد، همانطور که از پیرترین الف ساکن سرزمین میانه انتظار می‌رود. گذر سالیان و تجربیات بسیار او به‌وضوح در رفتار و دیالوگ‌های او آشکار است و این سن بالا باعث می‌شود او یکی از دو الفی باشد که تالکین در کتاب‌هایش آنها را با ریش توصیف کرده است. الف‌ها در طی سومین دوره از زندگی خود می‌توانند ریش دربیاورند (البته استثنا نیز در این خصوص وجود دارد). برای مطالعه درباره وضعیت مو و ریش الف‌ها می‌توانید به مقاله‌ی «در باب ریش و موی الف‌ها» مراجعه کنید.

کیردان رهبر تله‌ری در سرزمین میانه بود. او در زمان کوچ بزرگ الف‌ها به والینور، توسط اوسه ترغیب شد تا با بعضی از مردمش در بلریاند بماند در حالیکه مابقی تله‌ری توسط اولمو به غرب برده شدند. او در دوران اول فرمانروای فالاس بود اما پس از نبرد اشک‌های بی‌شمار به جزیره بالار نقل مکان کرد. در پایان دوران اول و با ویرانی بلریاند به سمت شرق رفت و میت‌لوند، بندرگاه‌های خاکستریِ خلیج لون، را بنیان نهاد. لیندون در دوران دوم و سوم موطن او بود. در طول دوران دوم این سرزمین تحت فرمانروایی پادشاه برین گیل-گالاد قرار داشت.

برای کسب اطلاعات بیشتر از شخصیت گیردان، مقالات «حدیث گیردان کشتی‌ساز» و «آخرین نوشته‌ها درباره گلورفیندل، پنج جادوگر و گیردان از جلد ۱۲ تاریخ سرزمین میانه» می‌تواند نکات بیشتری را درباره این شخصیت برایتان روشن کند.

نقشه دوران سوم که اتن‌مورز و ریوندل را نشان می‌دهد

در گفت‌وگوی میان گیل-گالاد و گالادریل، به خلنگ‌زارهای اِتِن (یا اتن‌مورز) اشاره می‌شود. در جنوب این ناحیه است که ریوندل بعدها بنا خواهد شد. خلنگ‌زارهای اتن منطقه‌ای تپه‌ماهوری است که آرادور پدربزرگ آراگورن در دوران سوم در آنجا به دست ترول‌های کوهی اسیر و کشته می‌شود.

غریبه و نوری و پاپی در راه سرزمین رون

پیوستن غیرمنتظره‌ی پاپی به نوری و غریبه، نتیجه‌ای خوب برای این گروهِ در راهِ سرزمین رون دارد و استفاده از ترانه‌ی پیاده‌روی هارفوت‌ها در فصل اول برای یافتن مسیر صحیح در این سرزمین عجیب استفاده‌ای جالب است. موارد بسیاری وجود دارد که اشعار و داستان‌های فرهنگ عامه در آن داستان، پرده از رازهایی برمی‌دارند که در نگاه اول ممکن است مشخص نباشند (مثلاً در سرگذشت شاهکُش یا مجموعه‌ی ویچر). این مسئله در متون تالکین نیز وجود دارد که یکی از متون مرتبط با آن، سخنی از کله‌بورن است:

«فرهنگ عامع را که از خلال سالیان دوردست به ما رسیده، خوار مشمار؛ زیرا به‌کرات پیش آمده است که پیرزنان را داستان‌هایی از چیزها در خاطر باشد که خردمندان را دانستن آن لازم افتد.»

~ یاران حلقه، وداع با لورین

گیردان می‌خواهد حلقه‌های الفی را در آب اندازد

کیردان که تصمیم استفاده یا دور انداختن حلقه‌های سه‌گانه را به الروند واگذار کرده بود، پس از آنکه الروند گزینه‌ی دوم را برمی‌گزیند، سوار بر قایقی شده و قصد دارد که حلقه‌های الفی را به درون یکی از مغاک‌های عظیمی بیندازد که پس از شکست مورگوت در جنگ خشم و ویرانی بلریاند به‌وجود آمده بود. اما این اولمو (یا شاید اوسه) است که با فرستادن نشانه‌ای، او را از انجام این کار منصرف می‌کند. در داستان سقوط گوندولین، اولمو رو به تور چنین سخنی می‌گوید:

«تا به هنگام تکمیل آفرینش که شما فرجام‌اش می‌نامید، در زره سرنوشت (به زبان فرزندان زمین) همیشه شکافی هست و در دیوارهای تقدیر رخنه‌ای. پس این می‌تواند در آن هنگام باشد که من پایداری می‌کنم، صدایی پنهان که تردید می‌کند، نوعی روشنایی در آنجا که تاریکی مقرر گشته است. از این‌رو اگرچه من در این روزگار تاریکی گویی از در مخالفت با ارادۀ برادرانم، فرمانروایان غرب، درآمده‌ام، این است حصه من در میان ایشان، و مرا پیش از آفرینش جهان بدان گماشته‌اند. اما تقدیر نیرومند است، و سایۀ دشمن دراز و من فروکاسته، تا اینک که در سرزمین میانه جز نجوایی پنهان نیستم. آب‌هایی که به سوی غرب جاری بود خشک شده و چشمه‌هاشان به زهر آغشته‌اند، و نیروی من از خشکی پس می‌نشیند؛ چه، الف‌ها و آدمیان به سبب قدرت ملکور در برابر من کور و کراند.»

~ سقوط گوندولین، روایت نهایی

Ulmo Appears before Tuor by Alan Lee

Ulmo Appears before Tuor by Alan Lee

بدین‌گونه است که با خروج از خشکی‌های سرزمین میانه، این پیغامِ فراتر از نجوا به کیردان می‌رسد و او از افکندن حلقه‌ها در دریا خودداری می‌کند. اگر می‌خواهید درباره جنگ خشم و وقایع پایان‌بخش به دوران نخست سرزمین میانه بیشتر بدانید، مقاله‌ی «هر آن‌چه که لازم است درباره جنگ خشم و شکست مورگوت در انتهای دوران اول بدانیم» برایتان کارگشا خواهد بود.

سکانس آواز خواندن گیل-گالاد که با آن می‌خواهد خبر تلخ نیاز به ترک سرزمین میانه را به الف‌های ساکن لیندون بدهد، بسیار غمگین‌کننده و زیباست و بنا بر اعلام بر مک‌کرری، آهنگساز سریال حلقه‌های قدرت، اجرای این ترانه توسط بنجامین واکر دقیقاً بر سر صحنه ضبط شده است و به همین دلیل است که نسخه استودیویی آن که در آلبوم سریال منتشر شد، تفاوت‌هایی با این نسخه که در اینجا می‌شنویم، دارد. متن این ترانه برگرفته از شعری است که گالادریل در کتاب ارباب حلقه‌ها به هنگام وداع با یاران حلقه می‌خواند. البته برخی کلمات آن در نسخه سریال تغییر یافته‌اند. متن الفی و ترجمه انگلیسی آن در پایین آمده است.

گیل-گالاد برای مردم لیندون ترانه می‌خواند

Golden Leaves Lyrics

Golden Leaves Lyrics

Sís laurië lassi taitë rie nin lingwa vandie

[Here the golden leaves have grown upon the branching years]

Ampalla váya htalia si lantarel danier.

[Far beyond the Sundering Seas now fall the Elven-tears.]

Eldalië

[O Elven-kind!]

Eldalië

[O Elven-kind!]

Hrívë tula helda ré úlassëa.

[The Winter comes. The bare and leafless day…]

Eldalië

[O Elven-kind!]

Eldalië

[O Elven-kind!]

I lassi lantarque lúmenna.

[The leaves are falling in the stream. The River flows away.]

Eldalië andam raliel vëanden nassolor

[O Elven-kind! Too long have we dwelt Upon this Hither Shore]

Si nécarie mancan vilië lann’ Valinor.

[And now, a fading crown… Must trade, to sail to Valinor]

Eldalië

[O Elven-kind!]

Eldalië

[O Elven-kind!]

Hrívë tula helda ré úlassëa.

[The Winter comes. The bare and leafless day…]

Eldalië

[O Elven-kind!]

Eldalië

[O Elven-kind!]

I lassi lantarque lúmenna.

[The leaves are falling in the stream. The River flows away.]

در باب قدرت شفا دادن حلقه‌های سه‌گانه‌ی الفی در کتاب ارباب حلقه‌ها چنین گفته شده است:

گلوین فریاد زد: «… بر سر سه حلقۀ الف‌ها چه آمده؟ آنطور که می‌گویند حلقه‌هایی بسیار قدرتمند بوده‌اند … آیا عاطل و باطل افتاده‌اند؟ …»

الروند گفت: «به سخن من توجه نکردی گلوین؟ … آنها را برای استفاده همچون سلاح جنگی یا به منظور استیلا نساخته‌اند: قدرت آنها در این نیست. آنان که این حلقه را ساختند، نه در پی قدرت یا سلطه گری و یا ثروت اندوزی، بلکه در پی تفاهم، موفقیت و شفا دادن، و حفظ همۀ موجودات پاک از فساد بودند. …»

~ یاران حلقه، شورای الروند

شفا یافتن درخت لیندون و بازگشت نور به الف‌ها

نظر شما درباره قسمت ۱ فصل ۲ سریال ارباب حلقه‌ها: حلقه‌های قدرت چیست؟ کدام بخش از آن نیازمند توضیحات بیشتر است که در این تحلیل به آن پرداخته نشده است؟

درباره الوه

۶ دیدگاه

  1. عالی مثل همیشه. ممنون. قطعا در قسمت دو و سه و قسمت های بعدی هم نکاتی هست که نیاز به موشکافی یا مقایسه با کتاب ها داشته باشه. مساله موریا و نابودی اون، چگونه راضی کردن دورف ها برای استفاده از حلقه ها و مخصوصا تفاوت ترتیب زمانی سریال و کتاب در مورد نومه‌نور و پادشاهانش. استفاده سمبلیک از عقاب و مسائل دیگه….

  2. یه مساله دیگه هم نقش گالادریل و شخصیت و تاثیرش توی دوران دوم از منظر کتاب و سریال هست.اینکه چرا سازندگان سریال خواستن اینقدر نقش پر رنگی بهش بدن و شخصیت خام و عجولی بهش بدن.

    • اگه کتاب قصه‌های ناتمام رو با دقت بخونید، شخصیتش، اهمیت حضورش و تقریباً تمام جزئیات اینچنینی اون دقیقاً مطابق با چیزی هست که در دوران دوم اون کتاب توصیف شده.
      شخصیت گالادریل در انتهای دوران سوم که در کتاب‌های ارباب حلقه‌ها باهاش مواجه شدید بسیار متفاوت هست با شخصیتی که در دوران اول و دوم داره.
      به این مسئله بارها و بارها در مقالات مختلف پاسخ داده شده و دیگه نیازی به تکرارش نیست.

      • ممنون از توضیحتون. البته تفاوت شخصیت گالادریل در دوران اول و دوم و پایان دوران سوم را بهش واقف هستم، حتی ابتدای دوران اول بسیار متفاوت تر بوده و بهد از اون دوران تاثیر بانو ملیان برش مشخص هست. صرفا به عنوان یک تاپیک گفتم میتونه مطرح بشه که میفرمایید در مقالاتی بهش پرداختید و کافی هست.
        صرفا وقایع دوران دوم کمی پراکنده عنوان شده و همین باعث گیج شدن مخاطب میشه. خودم من هم زمانی که قصه های ناتمام را میخواندم، از بخش دوم سریع تر رد شدم چون گنگ تر بود، حالا سریال باعث شده که اون دوران هم دوباره برامون جذاب بشه.
        در هر صورت ممنون.

  3. ممنون از قلم ارزشمند شما.

  4. دست شما درد نکنه. از فهرست تفصیلی ارجاعات لذت بردیم.
    در خصوص صحبت به زبان الفی(کوئنیا و gnomish)سنت یا قاعده‌ای هست؟ جناب اینگاران گیل‌گالاد به جز سرود انتهایی به ندرت ازش استفاده میکنه، مگر در جملات کوتاه با وجه امری.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

x

شاید بپسندید

ترجمه فارسی کتاب برن و لوتین پایان یافت

شرح مطالب درون کتاب برن و لوتین

ممکنه براتون سوال باشه که کتاب «برن و لوتین» که ترجمه فارسیش تو راهه، چیه ...