آخرین مقالات فرهنگنامه
خانه - کتابخانه - یادداشت‌ها - کوتاه: در باب ریش و موی الف‌ها

کوتاه: در باب ریش و موی الف‌ها

در باب ریش و موی الف‌ها

یادداشتی بر گرفته از کتاب «سرشت سرزمین میانه» در باب رنگ و خصوصیات موی الدار و همچنین ریش آنان و تأثیرگذاری آن بر نیمه الف‌ها و انسان‌هایی با تبار الفی که در ادامه به آن می‌پردازیم.

 

مو

اینگوه دارای موهای زرین مجعد بود. فینوه (و میریل) موهای تیره رنگ بلندی داشتند، فئانور و تمامی نولدور نیز همین‌گونه بودند، مگر به سبب وصلت‌هایی که اغلب میان قبایل شکل نمی‌گرفت، الا در میان مهتران آنان، آن نیز تنها پس از استقرار یافتن در آمان. تنها دومین پسر فینوه از ایندیس موهای روشن داشت، و این ویژگی کمابیش برای نوادگان او، خصوصا فینرود، باقی ماند. الوه و اولوه موهایی بسیار رنگ‌پریده و کمابیش سپید داشتند. ملیان موهای تیره داشت و لوتین نیز همان‌گونه بود.

بن ÑAL√ «درخشیدن، تلاتو، فروزش»، همیشه در اشاره به درخشندگی منعکس شده از یک سطح روشن است. همانگونه که در نام گیل-گالاد «ستاره‌ی فروزش» ، که به فینواین، آخرین پادشاه الدار داده شده است پیداست، که به دلیل درخشندگی موهای سیمین، زره و سپر او است، که گفته می‌شود، حتی در نور ماه نیز می‌توان آن را از فرسنگ‌ها دورتر دید. همین کلمه در نام گالادریل (خویشاوند فینواین)، «بانوی تاج درخشان» نیز به چشم می‌خورد که به درخشندگی موهای زرین او اشاره دارد.

فهرست کامل رنگ موهای شخصیت‌های رشته افسانه تالکین

ریش

بنا بر این دلایل و بنا بر این حقیقت که نژاد الفی ریش نداشتند، نداشتن ریش به نشانه‌ای از از وجود خون الفی در رگ برخی از خاندان‌های پادشاهی از نژاد نومه‌نوری بدل گشته بود.

یادداشتی (در تاریخ ۹ دسامبر ۱۹۷۲) در پاسخ به سوالی در مورد ریش، برای پاتریشیا فینی ارسال شد و به برخی از شخصیت‌های مرد اشاره می‌کرد که او و یکی از دوستانش تصور نمی‌کردند ریش داشته باشند. من پاسخ دادم که خود من نیز آراگورن، دنه‌تور، ایمراهیل، بورومیرو فارامیر را بی ریش تصور می‌کنم. گفتم این نه به دلیل رسم تراشیدن ریش، بلکه یک ویژگی نژادی است. هیچ یک از الدار ریش نداشتند، و این ویژگی کلی نژادی همه الف‌ها در «جهان» من بود

هر عاملی از نژاد الفی در تبار انسان بسیار غالب و پایدار بود (و تنها به آرامی زوال می‌یافت – همان‌گونه که در مورد طول عمر نیز در نومه‌نوری‌های سلطنتی تبار، دیده می‌شود). قبایلی که نومه‌نوری‌ها از آنها برخاسته بودند، طبیعی بودند و از این رو اکثریت آنان ریش داشتند.اما خاندان سلطنتی نیمه‌الف بوده و دو نژاد الفی را در اصل و نسب خویش از لوتین اهل دوریات (خاندان سلطنتی سینداری) و ایدریل اهل گوندولین (خاندان سلطنتی نولدوری) داشتند.

گالادریل و گیردان در فیلم ارباب حلقه‌ها

تاثیرات طولانی مدت بودند: به عنوان مثال تمایل به داشتن قدی بلندتر از حد متوسط، طول عمر بیشتر (هرچند پیوسته رو به کاهش) و احتمالاً ماندگارترین آنها بی ریشی بود. بنابراین هیچ یک از مهتران نومه‌نوری از تبار الروس (چه پادشاه باشند چه نباشند) ریش نخواهند داشت. گفته می‌شود که الندیل از تبار سیلمارین، شاهدخت سلطنتی است. از این رو آراگورن و همه اجدادش بی ریش بوده‌اند. موضوع دنه‌تور و پسرانش چندان واضح نیست. اما من این موضوع را با اشاره به اظهارات گندالف در مورد دنه تور توضیح دادم: «برحسب تصادف» نومه‌نوری بودن در او کمابیش «حقیقی» بود – به این معنی که با وجود شرایطی در اصل و نسب دنه تور که گندالف آن را بررسی نکرده بود، در نهایت این نشانه از تبار «سلطنتی» را داشت. من پاسخ دادم که این «شانس» را باید در این واقعیت دید که هورین نخستین کارگزار (که دنه‌تور مستقیما از او تبار دارد) باید یکی از خویشاوندان شاه میناردیل بوده باشد (نک. فرمانروای حلقه‌ها). که در نهایت از تبار سلطنتی بودند، هر چند از نظر خویشاوندی به اندازه کافی به او یا نوادگانش نزدیک نبودند تا ادعای تاج و تخت کنند.

من این کار را نکردم، اما می‌توانستم به نکات زیر توجه کنم. پادشاهان گوندور بی شک از همان ابتدا «کارگزار» داشته‌اند، اما این افراد تنها مقاماتی جزئی بودند که مسئول نظارت بر تالارها، خانه‌ها، و زمین‌های پادشاه بودند. اما انتصاب هورین از امین آرنن، مردی از نژاد نومه‌نوری، متفاوت بود. ظاهرا او در زمان ولیعهدی، مشاور نخست پادشاه بود و در هنگام انتصاب حق داشت که مقام نایب السلطنه را به دست آورد و اگر این مقام در زمان او خالی شد، در تعیین وارث تاج و تخت کمک کند. این وظایف را همه نوادگان او به ارث برده اند. همچنین باید به این نکته اشاره کرد که آنها دارای نام‌های کوئنیا بودند، که از دیرباز تنها یک امتیاز برای کسانی بود که از تبار سلطنتی بوده‌اند.

در مورد فارامیر و بورومیر «تبار» دیگری ظاهر می‌شود. مادر آنها فیندویلاس (نام دیگر «سیلماریلیون»)، دختر آدراهیل اهل دول آمروت و خواهر شاهزاده ایمراهیل بود. اما همان طور که در متن (فرمانروای حلقه‌ها) به وضوح ذکر شده است، این تبار نیز براساس افسانه‌های خاص خود دارای یک نژاد الفی ویژه بوده‌اند. مردم بلفالاس (دول آمروت) عمدتا از تباد نومه‌نوری‌ها و از نوادگان مهاجران قبل از تقسیم مردم یا ارتش آر-فارازون بوده‌اند. از این رو آنها اغلب از نام‌های نومه‌نوری آدونائیک استفاده می‌کردند، زیرا استفاده از این نام‌ها هنوز با شورش علیه ارو مرتبط نبوده‌اند. اما همانطور که اشاره لگولاس به نیمرودل نشان می‌دهد یک بندر باستانی الفی در نزدیکی دول آمروت و یک شهرک کوچک از الف‌های سیلوان از لورین در آنجا وجود داشته است.

افسانه تبار شاهزاده این بود که یکی از نخستین پدران آنان با یکی از دوشیزگان الف ازدواج کرده است؛ در برخی افسانه‌ها به راستی (ظاهرا غیر محتمل)که خود نیمرودل بوده است؛ و احتمالا در داستان‌های دیگر یکی از همراهان نیمرودل بوده که در ارتفاعات کوه گم شده است.

به هر حال من ایمراهیل را ریش دار تصور نمی‌کنم.

درباره علی مهرنگ

گیل‌گالاد هستم، اواخر سال ۹۷ سایت آردا رو شناختم. معمولا دوست دارم توی میت‌لوند بشینم، چای بخورم و از گالادریل انتقاد کنم.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

x

شاید بپسندید

چرا سائورون پس سقوط نومه‌نور نتوانست مجددا کالبدی زیبا بر خود بگیرد؟

چرا سائورون پس سقوط نومه‌نور نتوانست مجددا کالبدی زیبا بر خود بگیرد؟

چرا سائورون پس از مرگش در سقوط نومه‌نور توانایی مجددا کالبد زیبا بر خود گرفتن ...