این اصطلاح به الدار مرتبط است، اما به تمام الفها منسوب میشود نه فقط الفهای سفر بزرگ. یادداشتها: دو نام الدار و الدالیه مشخصاً مرتبط با یکدیگر هستند. اما الدار مختص الفهایی شد که در سفر بزرگ شرکت کردند. اما الدالیه برای جملگی الفها و حتی آواری بود.
ادامه مطلب »الف ها
الدار (الفهای سفر بزرگ)
اسمگذاری الفها توسط اورومۀ والا. وقتی که او برای اولین بار درون نورهای کوئیوینن آنها را سرگردان دید. در ابتدا این اسم برای تمامی الفها به کار میرفت، اما بعد از فراخوانی والار؛ فقط برای مردمی که فراخوانی سفر بزرگ را دنبال میکردند استفاده شد. سه دستۀ الدار وانیار، نولدور و تلهری بودند. تمامی وانیار و نولدور به آمان رفتند ...
ادامه مطلب »ادراهیل (پیروی وفادار فینرود فلاگوند)
یک الف از نارگوتروند. یکی از ده تنی که در آن زمان برای جستجوی سیلماریل به فینرود فلاگوند وفادار ماندند.
ادامه مطلب »الفهای شرقی (الفهایی که در سرزمین میانه باقی ماندند)
اصطلاحی که برای توصیف یکی از شاخههای اصلی نژاد الفها به کار میرفته است. معنی این اصطلاح کاملا مشخص نیست، گرچه که به نظر میرسد به الفهای تاریک یا موریکوئندی اشاره میکند، الفهایی که هیچگاه سرزمین میانه را به قصد قلمروی قدسی آن سوی دریا ترک نکردند. به هر حال اصطلاح «الفهای شرقی» برای متفاوت کردن الفهای خاکستری بلریاند ظاهر ...
ادامه مطلب »ائارون (مادر فینرود و گالادریل)
دختر مو نقرهای اولوه از تلهری که دوشیزه قْوی آلکوئالونده خوانده میشد. کسی که در سواحل خلیج الدامار با پدر و برادرش میزیست. او با فینارفین از نولدور ازدواج کرد و پنج فرزند داشت. بزرگترین از میان آنان فینرود فلاگوند و گالادریل بودند. فرزند یک الف دریایی، عاشق دریا و سفر به مناطق دوردست بود. سهم او از این وارثانش ...
ادامه مطلب »