مجموعه غارها در غرب بلریاند در میان پرتگاههایی که بر ساحل غربی رود ناروگ (که در زیر تپههای فاروتِ بلند جربان داشت) سربرافراشته بودند. در دوران قبل از بازگشت نولدور به سرزمین میانه، این غارها بوسیله دورفهای خرد حفاری و مسکونی شده بود، که به آنجا نام نولوکیزدین داده بودند. آنان تا زمان آمدن فینرود در ناروگ مشغول حفاری بودند. سپس آنجا را رها کرده یا بزور بیرون رانده شدند (جزئیات این موضوع مبهم است). فینرود پسر فینارفین و خویشاوند تینگول از دوریات در میان آندسته از نولدور بود که از آمان به سرزمین میانه بازگشتند. فینرود که از دیدن عمارات بزرگ و زیرزمینی تینگول در منگروت متعجب شده بود، با الهام از اولمو بدنبال منزلگاهی در شان و برای خودش بود، پس از تینگول طلب راهنمایی کرد و تینگول او را به غارهای ناروگ هدایت کرد. با مساعدت دورفهای کوهستان آبی فینرود یکی از عظیمترین پناهگاههای بلریاند را در ناروگ بنا نهاد که نارگوتروند نامیده شد. از آن به بعد فینرود در زبان دورفی عنوانی جدید یافت و چنین خوانده شد: فینرود فلاگوند، شکافندهی غارها.
غ
غارهای درخشان (غارهایی که پشت گودی هلم قرار داشتند)
این غارها با نام «آگلاروند» نیز شناخته می شوند.غارهایی جواهرنشان و دیدنی که پشت گودی هلم، درون کوه های سفید قرار داشتند. این غارها توسط گیملی الف–دوست، در طول جنگهای حلقه کشف شدند و بعدا توسط دروف های اره بور، با همراهی گیملی، ارباب غارهای درخشان، مسکونی گردیدند. غارهای درخشان، از میان مکان های ساخته و پرداخته توسط تالکین، یکی از معدود مکانهاییست که به مکانی در دنیای واقعی شباهت دارد. غارهای درخشان، از غارهای چدارگورج ( تنگه ی چدار) واقع در شهر سامرست در جنوب انگلیس، الهام گرفته شده است.
غول ها (مردانی غول پیکر همچون هیولا ها)
شاید از مرموزترین گونه ها در سرزمین میانه باشند. تالکین در مورد غول ها بسیار مختصر اما به قدر کفایت حرف زده است. تا نشان دهد که آنها در دنیای آردا وجود داشته اند.
غاز ها
انواع مختلفی از پرندگان بزرگ همچون غاز ها و قو ها که اغلب تندخو و پرخاشگر هستند. اگرچه هیچ غازی مستقیما در داستان های تالکین رؤیت نشده است اما به نظر می رسد که آنها در سرزمین میانه حضور داشته اند. زیرا گندالف در یک جا برای این که یک تعقیب نا موفق را شرح دهد ، از عبارت “تعقیب غاز” استفاده می کند.
غارهای فراموش شده (زندان آر-فارازون)
در آخرین سالهای نومه نور، پادشاه آر-فارازون توسط سائرون تشویق و فریب داده شد که قدرت این را دارد که سرزمینهای آمان را از والار بگیرد. او ناوگان بزرگی به راه انداخت و سپاهی بیشمار را به کالاکیریا آورد تا برای تسخیر قلمرو قدسی بجنگد.
در این زمان مانوه، پادشاه مهین، قدرتش بر جهان را وانهاد و ارو ایلوواتار را به یاری طلبید که او عذابش را بر سر نومه نوریها نازل کرد. ناوگان آنها و حتی جزیره موطنشان محو شد اما مهاجمان آمان نابود نشدند. تپهها بر سر آنها فروریخت و آنها در زیر زمین در غارهای فراموش شده اسیر شدند و همچنان منتظر پایان جهان هستند. گفته میشود زمانی که روز نبرد واپسین فرا برسد، آنها از غارهایشان آزاد میشوند، هرچند نقش آنها در داگور داگورات به صورت یک راز باقی مانده است.