آخرین مقالات فرهنگنامه
خانه - کتابخانه - مقالات تخصصی - هر آنچه لازم است درباره شدوفکس اسب گندالف بدانیم

هر آنچه لازم است درباره شدوفکس اسب گندالف بدانیم

هر آنچه لازم است درباره شدوفکس اسب گندالف بدانیم

شدوفکس اسبی بود عظیم‌الجثه با سرعتی باورنکردنی، بی‌گمان شایسته‌ترینِ اسبان زمانه خود بود که گندالف جادوگر سپید آن را برای سواری اختیار کرد و ملقب به سوار سپید شد، اهمیت شدوفکس در چه بود؟ چه ویژگی شدوفکس را از دیگر اسبان عادی متمایز می‌ساخت؟ میزان سرعت شدوفکس چقدر بود، چند مایل بر ساعت می‌توانست به تاخت براند؟ این مقاله به پاسخ این سوال‌ها می‌پردازد و واکاوی و تحقیقی پیرامون این اسب افسانه‌ای می‌باشد.

 

تاریخچه:

شدوفکس از نسلِ اسبان سلطنتی پادشاهان روهان از خاندان ائورل بود، اسب از اهمیت بسیار ویژه‌ای میان روهیریم برخوردار است. چراکه می‌گویند نسل این اسبان را اورومه‌ی والا به سرزمین میانه آورد، زبان آدمی‌زاد می‌دانستند و عمری طولانی به آنان هبه شده بود.

«آنگاه ائورل بر پشت اسب نشست و فلاروف تسلیم شد؛ و ائورل بی‌دهنه و لگام به سوی خانه راند؛ و پس از آن همیشه به همین سبک و سیاق از او سواری می‌گرفت. اسب زبان آدمیزادگان را می‌دانست، اما اجازه نمی‌داد که هیچ آدمیزادی جز ائورل بر او سوار شود. ائورل سوار بر فلاروف بود که به دشت کله‌برانت آمد؛ چه معلوم گشت که این اسب همچون آدمیزادگان از عمری طولانی برخوردار است. این اسبان میراس نام داشتند که تا به روزگار شدوفکس به هیچ‌کس مگر پادشاهان سرزمین روهان و یا پسران آنها سواری نمی‌دادند. آدم‌ها می‌گویند بِما (همان که الدار او را اورومه می‌نامند) کرهٔ این اسبان را از غرب دریا بدینجا آورده است.»

ضمیمه الف، خاندان ائورل، بازگشت شاه

گندالف پس از گریختن از اورتانک به ادوراس پناه برد و از شاه تئودن شدوفکس را به امانت گرفت و روزهای زیادی سعی بر رام کردنش داشت و نهایتاً موفق به این امر شد، سپس وقتی که تئودن شفا پیدا کرد این اسب را به گندالف هدیه داد.

«همه بشنوند تا نسل ما پابرجاست من میهمانم را گندالف خاکستری‌وش می‌نامم، خردمندترینِ مشاوران، گرامی‌ترین سرگردانان، سرور سرزمین چابک‌سواران، رئیس قبیله ائورلینگاس؛ و امیراسبان، شدوفکس را به او پیشکش می‌کنم.»

پادشاه تالار زرین، دوبرج

پس از آن گندالف سوار بر این اسب نیروهای روهیریم را گرد خود آورد و در نبرد گودی هلم شرکت کرد، به آیزنگارد رفت و بعد از برگشت در اطراف دول باران اتراق‌گاهی بنا کردند، اینجا بود که ‌پی‌پین به سنگ اورتانک نگریست و پس از اینجا گندالف از باقی دوستان خود جدا شد و با پی‌پین عازم میناس‌ تی‌ریت شد.

شدوفکس سرعتی بی‌نظیر داشت که به سادگی می‌توانست در مقابل نُه سوار (نزگول) پیشی بگیرد همچنین حتی نزگول بالدار!

پی‌پین گفت: «فکر می‌کردم می‌خواهی در گودی‌هلم توقف کنی! پس داری کجا می‌روی؟»

«به میناس تی‌ریت قبل از این که امواج جنگ آن را محاصره کند.»

«ای داد! تا آنجا چقدر راه است؟»

گندالف جواب داد: فرسنگ‌ها فرسنگ. سه برابر فاصلهٔ اینجا تا اقامت‌گاه‌های تئودن شاه، و این اقامت‌گاه‌ها در صد و چند مایلی شرق اینجا قرار دارد، البته به خط پرواز مستقیم قاصدان موردور. شدوفکس باید مسیر طولانی‌تری را طی کند. از کجا معلوم که کدام سریع‌تر است؟

پلان‌تیر، دوبرج

در سرعت یگانه شدوفکس همین بس که گندالف معتقد است می‌تواند در رقابت با نزگول بالدار تا میناس تی‌ریت بتازد! و چه بسا او را شکست دهد.

شدوفکس بار ها با سرعت باد مقایسه شده است و چندین بار هم به تیر رها شده از کمان!

«…اسب عظیم الجثه مثل تیری که از کمان رها شود، جستی زد و دور شد. تا نگاه کنند رفته بود: برق نقره در غروب، بادی روی علف‌ها، سایه‌ای که می‌گریخت، و از نظر ناپدید گشت.»

گودی هلم، دو برج

گندالف سوار بر شدوفکس بود که به یاری فارامیر نه یک بار بلکه دو بار تاخت و با نزگول بالدار در دشت های روبروی میناس‌تیریت جنگید و مایه نجات جان فارامیر شد. اینجا باز هم سرعت شدوفکس به جملاتی چون “به سان تیری که از چله رها شود” و “چابک همچون بادی در میان علف‌ها” تشبیه شد و گوندوریان را مات و مبهوت خود ساخت.

Nazgûl at the Walls by Ted Nasmith

Nazgûl at the Walls by Ted Nasmith

شدوفکس چنان شهامت و شجاعت نیز از خود نشان می‌دهد که با اراده‌ای آهنین جایی که تمام افراد در برابر جادوپیشهٔ آنگمار می‌گریختند او همراه با سوارش در برابر او ایستاد:

«فرمانروای نزگول سواره داخل شد. شبه سیاه عظیمی در مقابل پس زمینهٔ آتش‌های آن سو قد کشید و به تهدید عظیم یأس تبدیل شد. فرمانروای نزگول از ساباطی سواره وارد شهر شد که هرگز هیچ خصمی از آن نگذشته بود و همه از برابر روی او گریختند.

همه جز یک تن. آنجا ساکت و آرام در میدانچهٔ مقابل دروازه، گندالف سوار بر شدوفکس منتظر بود: شدوفکس، تنها اسب در میان اسبان آزاده جهان، که بی‌ حرکت و پایدار به سان نقشی حجاری شده در رات دنین این دهشت را تاب می‌آورد.»

محاصرهٔ گوندور، بازگشت شاه

نکته: می‌توان گمانه زنی کرد اگر شدوفکس به گندالف پیشکش نمی‌شد و پادشاه طبق رسومات هزار سالهٔ خاندان ائورل، سوار بر او می‌شد و به جنگ می‌رفت، مرگش در دشت خونین پله‌نور رقم نمی‌خورد چرا که یال برفی [اسب تئودن] در مرگ پادشاه تقصیر داشت (اسب رمیده از دهشت جادوپیشه سوارش را به زیر انداخت و باعث مرگش شد) چنانچه بر سنگ قبر یال برفی نوشته اند:

خادمی وفادار، اما مایهٔ هلاک ارباب خود.

چنین رخداد دلخراشی قریب به یقین با شدوفکس روی نمی‌داد، و نمونه‌اش را در استقامت و شهامت و شجاعتی که روبروی جادوپیشه از خود نشان داد دیدیم.

شدوفکس تا انتهای جنگ جادوگر سپید را همراهی کرد، اینکه در آخر چه بر سرش آمد جای شک است چرا که گندالف به غرب بادبان کشید و سرزمین قدسی را دریافت اما بنابر اطلاعات و گمانه‌زنی ها می‌توانیم بگوییم که همراه با دوست و یاور خود گندالف به غرب رفته است، چنانچه خود تالکین نیز این موضوع را در سری نامه های خود بیان می‌کند:

به عقیده‌ام یقیناً شدوفکس همراه با گندالف [بدان سوی دریا] رفت، گرچه این قید نشده است. احساس می‌کنم بهتر است همه چیز را قید نکنم (و قطعاً واقع‌گرایانه تر می‌باشد چرا که بسیاری از حقایقی که جستجوگران خواهان دانستن آن در تاریخچه‌ها و حکایات تاریخ واقعی هستند از قلم افتاده اند و ذکر نشده است، و حقیقت می‌بایستی یا کشف شود یا بر اساس شواهد و مدارکی که هستی دارد حدس زده شود) باید ابراز کنم: شدوفکس از نژادی بخصوص است [پاورقی: «در قالب او یکی از توسن‌های زورمند دورهٔ باستان بازگشته‌ است.»

«اگر نفس باد غرب را جسمی مرئی بود، آن را ظاهری چنین می‌بود.»

«این اسبان میراس نام داشتند…آدمیان می‌گویند بِما (همان‌که الدار او را اورومه می‌نامند) کرهٔ این اسبان را از غرب دریا بدینجا آورده است.»] ؛ به نوعی معادل الفیِ اسبی معمولی است: نژاد او از غرب آنسوی دریا آمده‌اند، اینگونه نیست که درخور رفتن به غرب نباشد. گندالف «رو به موت» نبود، پیش از خارج شدن از فرای مدارات جهان تفضلی خاص برای ورود به سرزمین غربی به او اعطا نشده بود، او به خانه برمی‌گشت، گندالف اشکارا یکی از «فناناپذیرها» بود یک فرستاده قدسیِ فرمانروایان (والار) مَلَکی. او هرآنچه که دوست می‌داشت را می‌توانست با خود ببرد. آخرین بار گندالف سوار بر شدوفکس د‌یده شده بود، او حتماً تا لنگرگاه‌ها اسب‌ رانده است، و اینکه حیوانی جز شدوفکس را برای راندن برگزیند غیرقابل باور است؛ بنابراین شدوفکس مطمئناً آنجا بوده است.

نامه ۲۶۸ از سری نامه‌های جی.آر.آر.تالکین

 

ریشه شناسی نام شدوفکس:

شدوفکس در واقع امروزی شدهٔ شکل کلمهٔ انگلیسی کهن آن یعنی Sceadu-faex می‌باشد که به معنی «یال سایه-خاکستری» است.

Shadowfax by Smirtouille

Shadowfax by Smirtouille

پرسش اصلی را همینجا مطرح می‌کنیم، شدوفکس با چه سرعتی گندالف و پره‌گرین را از نزدیکی های آیزنگارد به میناس‌ تی‌ریت رساند؟ برای محاسبهٔ این مقوله باید به چندین مشخصهٔ مهم توجه نمود:

 

۱. مسافت:

گندالف در گفتگوی خود با دنه‌تور کارگزار گوندور به مسافت طی شده خود اشاره می‌کند: “از آیزنگارد، صد و پنجاه فرسنگ” بنابراین گندالف فاصله‌ای قریب به ۱۵۰ فرسنگ از آیزنگارد تا میناس تیریت را با شدوفکس گذراند، هر فرسنگ خود نیز مساوی با ۳ مایل است، سرآغاز عزیمت گندالف با شدوفکس با سرعتی زیاد از دول‌باران (محل اتراق همراهان شاه پس از بازدید آیزنگارد – اینجا بود که پی‌پین به پلانتیر اورتانک نگاهی انداخت-) فاصله دول باران تا آیزنگارد چیزی بیش از ۲۰ مایل می‌باشد پس فاصله از مبدأ دول‌‌باران تا مقصد که میناس تیریت باشد ۴۳۰ مایل است.

 

۲. بازه زمانی:

برای بدست آوردن بازه زمانی مسافت طی شده می‌توانیم به ضمایم کتاب بازگشت شاه رجوع کنیم، در ضمیمه ب: حکایت سالیان، تاریخ دقیق ترک دول باران به مقصد میناس تیریت ذکر شده است.

پنجم مارس: […گندالف با پره‌گرین عازم میناس تیریت می‌شود.]

نُهم مارس: رسیدن گندالف به میناس تی‌ریت.

بنابراین گندالف سوار بر شدوفکس در روزهای پنجم، ششم، هفتم، هشتم، نُهم سوار بر اسب به سوی میناس تی‌ریت تاخته است که می‌شود پنج روز، گرچه تمام وقت در حال حرکت نیست.

 

۳. برهه زمانی عزیمت:

به گواهی پره‌گرین در کتاب بازگشت شاه فصل میناس تی‌ریت، گندالف تنها در شب عازم میناس تی‌ریت بوده است:

«…روز دیگری بود برای اختفا، و شب سفر گذشته بود.»

که این واقعه در شب چهارم سفر می‌باشد چرا که شب پیش از آن پی‌پین با خود حساب کرده بود که

«سه شب از هنگامی که به سنگ نگریسته بود، می‌گذشت…»

در شب سوم آنان سرزمین آنورینِ گوندور را پشت سر گذاشتند و در گرگ‌و‌میش شب چهارم از دیوار های پله‌نور «راماس اخور» که در ده مایلی میناس تی‌ریت قرار دارد گذر کردند. «زیر آفتاب طالع به سوی دروازهٔ بزرگ شهر مردمان گوندور راندند…» پایان عزیمت شب‌هنگام روز چهارم و طلوع آفتاب روز پنجم!

Gandalf and Merry on Shadowfax by John Howe

Gandalf and Merry on Shadowfax by John Howe

۴. مدت زمان دقیقِ حد فاصل عزیمت:

چهار شب بود اما در حقیقت شب اول (پنجم مارس) را تمام مدت در حال عزیمت نبوده‌اند.

دقیقاً چه زمانی گندالف و پره‌گرین از دول‌باران عازم میناس تی‌ریت شدند؟ با خواندن فصل پَلان‌تیر کتاب دو برج ارباب حلقه‌ها می‌دانیم تاریکی شامگاه پنجم مارس روبه‌فزونی بود که گندالف به مریادوک گفت باید چند ساعت برانیم تا به دول‌باران-جایی که اتراق کردند- برسیم. «و آنان حدود دوساعت مانده به نیمه‌شب اتراق کردند…» اینکه دقیقا چه مدت قضیهٔ پی‌پین و سنگ اورتانک به درازا کشید و کِی نزگول بر فراز دول‌باران پرواز کرد را نمی‌دانیم اما عزیمت گندالف و پره‌گرین می‌بایستی پیش از نیمه‌شب باشد چرا که همانگونه که پیشتر گفتیم در ضمیمه بازگشت شاه روز عازم شدن گندالف و گفتگو تئودن و همراهان با سارومان را همان پنجم مارس عنوان کرده است (ظهر روز پنجم گفتگو با سارومان صورت گرفت) بنابراین عزیمت گندالف پیش از نیمه شب می‌باشد و طبق معمول تا سپیده‌دم ادامه داشت.

نکته: گندالف در نزدیکی سپیده‌دمان روز ششم مارس (سفری که اندکی کمتر از یک ساعت قبل از نیمه‌شب روز پنج مارس آغاز گشته شده بود) به پی‌پین گفت:

«از اینجا ظرف دو روز سایهٔ بنفش کوه میندولوین و دیوار های برج دنه‌تور را صبح به رنگ سفید می‌بینی.»

پَلان‌تیر، دوبرج

که با اطلاعات پسین در ضمیمه بازگشت شاه و خود روایت اصلی کتاب همخوانی نخواهد داشت، چرا که گندالف نه در روز هشتم مارس (دو روز بعد از روز ششم مارس) بلکه در روز نُهم مارس، که سه روز پس از این واقعه می‌باشد به میناس‌ تی‌ریت می‌رسد، این اشتباه از گندالف به عمل نمی‌آید، با واکاوی بیشتر دریافتیم این اشتباهِ متنی خود جی.آر.آر.تالکین بود که در چاپ های اولیه وجود داشت و در پنجاهمین سالگرد انتشار کتاب‌ها این اشتباه مانند دیگر موارد ویرایش شد و «دو روز» به «سه روز» تغییر پیدا کرد، این ویرایش‌ها در ترجمه‌های کنونی انتشارات روزنه با ترجمه رضا علیزاده هنوز انجام نشده است.

خوب برگردیم به محاسبهٔ دقیق مدت سفرهای شبانه: می‌دانیم که سفر در شب‌هنگام بوده است! شب چیست؟ شب به مدت زمان بین غروب آفتاب تا طلوع آفتاب اطلاق می‌شود، اما گندالف و پره‌گرین داستان ما که ساعت بر مچ دست خود نمی‌بستند و با نگاه کردن به آن توقف نمی‌کردند برای مثال ساعت هجده راهی نمی‌شدند که شش صبح توقف کنند آنان با تاریکی و روشنایی توقف و راهی شدن خود را معین می‌کردند و برای محسابه دقیق با وسواس زیاد و نه تقریبی (چرا که طولانی بودن شب متغیر می‌باشد) به محدوده معادل در زمین واقعی و بازه زمانی ماه میلادی عزیمت نیاز است.

برای بدست آوردن مدت زمان دقیق تاختن گندالف که در شب‌هنگام تا سپیده دمان روز بعد ادامه داشت، نیاز به واکاوی دقیق و محاسبه این بازه [غروب تا طلوع] در هر روز ماه مارس در محل تقریبی عزیمت داریم.

(بیان چراییِ اهمیت محل جغرافیایی و ماه و روز مورد نظر در طولانی یا کوتاه بودن روز یا شب خارج از حوصله مقاله می‌باشد)

تالکین در نامهٔ ۲۹۴ از سری نامه‌های خود، جهان خود را اینگونه توصیف می‌کند:

«رویدادهای داستان در شمال‌غربیِ سرزمین میانه رخ می‌دهد، که معادل است با نواحی سرزمین‌های ساحلی اروپا و کرانه‌ های شمالی مدیترانه … اگر هابیتون و ریوندل را فرضاً به طور تقریبی در ناحیه آکسفورد در نظر بگیریم (همانگونه که قصد داشتم) پس شش‌صد مایل به طرف جنوب، میناس‌تی‌ریت به طور تقریبی در محل فلورانس قرار خواهد گرفت. مصب آندوین و شهر باستانی پلارگیر نیز تقریباً در محل تروآ باستان قرار خواهند داشت.»

بر این اساس، با در نظر گرفتن محدودهٔ تقریبی فلورانس در بازه زمانی مشخص شده [پنجم تا نُهم مارس] درازای شب به ۱۲ ساعت و سی دقیقه خواهد رسید.

البته به ژرفای گرگ و میشِ پیش از توقف و حرکت گندالف نیز این موضوع بستگی دارد. گندالف همانگونه که بار ها در متن اشاره شده است تا [سپیده‌دمان] به تاختن ادامه می‌داد اما اینکه شروع حرکت معمول شبانه به هنگام [غروب افتاب] بوده باشد نامشخص است اما اگر فرض را بر این بگذاریم جمعاً می‌شود دوازده ساعت و نیم در هر شب! (البته به جز شب اول که می‌توانیم آن را هفت ساعت و نیم در نظر بگیریم) بنابراین ۷.۵ + (۳ x 12.5) = 45 ساعت بیشینه عزیمت. نیز ممکن است عزیمت از تاریکی مطلق تا طلوع آفتاب باشد که نتیجتاً می‌شود ۱۱.۵ ساعت شبانه، پس ۷.۵ + (۳ x 11.5) = 42 ساعت کمینه عزیمت.

نتیجه گیری:

با ۱۲.۵ ساعت شبانه: ۴۳۰ مایل ÷ ۴۵ = 9.۵۵ مایل بر ساعت (میانگین) برابر است با ۱۵.۳۷ کیلومتر بر ساعت

با ۱۱.۵ ساعت شبانه: ۴۳۰ مایل ÷ ۴۲ = 10.۲۳ مایل بر ساعت (میانگین) برابر است با ۱۶.۴۶ کیلومتر بر ساعت

Shadowfax by Victor Lozada

Shadowfax by Victor Lozada

۵. تحقیقی گسترده‌تر بر بیشینه سرعت شدوفکس و بدست آوردن آن بر اساس اطلاعات علمی و ریاضی:

در بعضی از مواقع می‌بینیم که شدوفکس با سرعتی بی‌نظیر مسافت هایی را می‌پیماید، اما حتی همان موقع با سرعت تمام نیز نمی‌رود. به عنوان نمونه در فصل پلان‌تیر دو برج می‌خوانیم که اسب در کمتر از یک‌ساعت از دول‌باران محل اتراق تا گدار های آیزن را در کمتر از یک ساعت می‌گذراند! مسافت حدفاصل آن حدوداً ۲۰ مایل است به طور تقریبی می‌توانیم بگوییم شدوفکس حدفاصل را در سرعت چیزی بین ۲۵ تا ۳۰ مایل بر ساعت می‌تاخته است، با این حال سرعت تمام اسب این نبوده و حتی در مقابل تاختن آخر فصل چیزی محسوب نمی‌شود. همانگونه که گندالف پس از رسیدن به گدار های ایزن می‌گوید:

«الآن سرعت‌اش به اندازهٔ سرعت چهارنعل سریع ترین اسب‌هاست، اما این سرعت برای او سریع محسوب نمی‌شود.»

پلان‌تیر، دوبرج

بر اساس مطالعات حقیقی انجام شده همانگونه که گندالف مطرح کرد این سرعت با سرعت چهارنعلِ اسب‌ها (۲۵-۳۰ مایل بر ساعت) نیز هم‌خوانی می‌کند! به راستی می‌توان این را به سادگی بیان کنیم که «یورتمهٔ» شدوفکس با چارنعل سریع‌ترین اسب‌ها برابری می‌کند؛ یورتمه اسبی عادی را می‌توان حدود ۸ مایل بر ساعت در نظر گرفت، با نسبت‌گیری بین این دو می‌توانیم بیشینه‌ای احتمالی برای سرعت شدوفکس بدست آوریم.

۲۵ ÷ ۸ = 3.۱۲۵

چارنعل اسبی معمولی با سرعت ۲۵ مایل بر ساعت ۳.۱۲۵ برابر یورتمه آن است و اگر شدوفکس در ۲۵ مایل بر ساعت یورتمه خود را برود پس چارنعل آن تقریباً ۷۸ مایل بر ساعت و اگر در ۳۰ مایل بر ساعت یورتمه خود را برود تقریباً ۹۴ مایل بر ساعت چارنعل خواهد رفت.

بدین‌گونه بیشینه سرعت شدوفکس چیزی بین ۷۸ تا ۹۴ مایل ( ۱۲۶ تا ۱۵۱ کیلومتر) بر ساعت خواهد بود.

در اطلس سرزمین میانه نیز عزیمت شبانه گندالف به طور دقیق بررسی شده است و ساعات سفر، سرعت و مسافت، توضیحات و محل اتراق ذکر شده است، کارن وین فونستاد شب اول سفر را هفت ساعته در مسیری ۱۴۰ مایل ذکر کرده که شدوفکس این مسیر را با سرعتی ۲۰ مایل بر ساعت طی کرده است.

شب دوم، سوم و چهارم سفر نیر مسیر هایی ۱۲۰ مایله در دوازده ساعت با سرعت ۱۰ مایل بر ساعت طی شده است.

اتراق‌گاه شب اول: ادوراس

اتراق‌گاه شب دوم: بیشه فیرین

اتراق‌گاه شب سوم: آتش پیغام‌رسان اره‌لاس

و سپیده‌دمان شب چهارم: میناس‌تی‌ریت

سواره- اسبچه ۳.۴ مایل در ساعت به حال یورتمه (۱۷.۶ دقیقه به ازای هر مایل). اسبان روهان: ۶.۷ مایل در ساعت، چهارنعل (۹.۰ دقیقه به ازای هر مایل) اسبان دونه‌داین: ۷.۰ مایل در ساعت، چهارنعل (۸.۶ دقیقه به ازای هر مایل) شدوفکس: ۲۰ مایل در ساعت، چهارنعل (۳.۰ دقیقه به ازای هر مایل)

مسیرهای سفر، اطلس سرزمین میانه

۶. مطلبی در خصوص پایین بودن تندی متوسط به نسبت سرعت بیشینه:

پیوستگی این عزیمت شبانه نیز تمام و کمال نبوده است در فصل «میناس تی‌ریت» بازگشت شاه متوجه می‌شویم شدوفکس در شب چهارم علی‌رغم ترغیب گندالف برای افزایش سرعت دچار توقفی ناگهانی شده است، بر اساس مطلب بالا می‌توانیم بگوییم:

  1. قریب به یقین می‌توانیم بگوییم توقف هایی (هرچند کوتاه) در طول عزیمت شبانه هستی داشته است.
  2. شدوفکس در سفر شبانه تمام مدت در سرعت بیشینه خود نبوده است.

سرعت میانگین ۱۰ مایل بر ساعت با بعضی از بهترین اسب‌های استقامتِ شناخته شده هم‌خوانی دارد، با این تفاوت که شدوفکس ممکن است روز ها بدین سرعت بتازد و اندکی احساس خستگی نکند.

سفر شبانه به گمان بسیار شامل توقف‌هایی کوتاه، قدم زدن (برای شدوفکس به احتمال زیاد ۱۲ مایل بر ساعت) یورتمه (۲۵ مایل بر ساعت) و چارنعل تاختن (۷۸ مایل بر ساعت) بوده است. با این وجود سرعت میانگین ۱۰ مایل بر ساعت علی‌الخصوص برای شدوفکس با آن سرعت بی‌نظیر به نظر کُند می‌نماید، گمانه‌زنی می‌کنیم پایین بودن میانگین سرعت اسب ناشی از چند عامل بوده است: توقف‌های میان راهی زیادی جهت استراحت، نوشیدن آب، پنهان شدن از دشمنان و… وجود داشته است و یا گندالف تمام شب را سواری نمی‌کرده، تاریک‌ترین ساعات شب را برای راندن در اولویت قرار می‌داده است.

 

شدوفکس معنای شتاب را به ما نشان می‌دهد

درباره مازیار یگانه

مازیار، آن یگانه که در سایت آردا او را ارو می‌نامند؛ و او نخست در بدو سال ۱۳۹۲ با آردا آشنا شد و او با آن تالکینیست های قدسی سخن گفت و هر از چند گاهی از تالار های بی زمان خود به آردا می‌رفت و مقالات خود را منتشر می‌کرد و چنین واقع شد ارو تا بازپسین روز آردا سعی بر مداخله خود در کار آردا داشت.

۱ دیدگاه

  1. توصیف‌های کتاب در مورد شدوفکس برای من خیلی جذابن

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

x

شاید بپسندید

The Darkening of the Valinor - Art by Jenny Dolfen

حدیث شهادت فینوه شاه نولدور – برگرفته از جلد دهم تاریخ سرزمین میانه

«ملکور نیز آنجا بود، و به خانهٔ فئانور درآمد، و فینوه، شاه نولدور در برابر ...