الفها
نخستین الفها در کنار دریاچه کوئیوینن در شرق دور سرزمین میانه سالیان سال پیش از پیدایش خورشید و ماه بیدار شدند. برخلاف آدمیان، الفها به بیماری دچار نمیشوند و بر اثر کهولت سن نمیمیرند. داستان بیدار شدن الفها (کوئیویینیارنا) که در جلد یازدهم کتاب تاریخ سرزمین میانه آمده است را میتوانید با ترجمه اختصاصی آردا از اینجا بخوانید. لازم به ذکر است که الفها در رشته افسانه تالکین نه گوش نوکتیز دارند و نه گوش دراز. به هر حال الفهای دنیای جی. آر. آر. تالکین به دستههای مختلفی تقسیم میشوند که میتوانید آنها را در تصویر پایین مشاهده کنید:
موردی که بسیار مورد مناقشه برخی از طرفداران است، رنگ پوست سیاه الف است که برخی متاسفانه به اشتباه میگویند که الفهای تالکین همیشه پوست روشن داشتهاند، اما اگر کتاب «سقوط گوندولین» یا دیگر کتب مربوطه «تاریخ سرزمین میانه» را خوانده باشید، میدانید که تالکین برای مایگلین و پدرش رنگپوستی «سیاه» را توصیف میکند و به عنوان استاد زبانشناسی دقیقاً از کلمهای استفاده میکند (Swart) که معنی آن در فرهنگهای لغات معتبر دارای ریشهیابی صرفاً سیاه، و نه هیچ رنگ دیگری، است.[۱] متاسفانه نمیدانیم چرا آثار خود تالکین هیچ ارزشی برای مخاطبان ندارد و تصاویر ارائه شده توسط پیتر جکسون یا اطلاعات غلط در اینترنت را تنها صحیح میدانند. امید است که با مطالعه صحیح کتب تالکین این دست مشکلات کاهش بیابند.
آدمها
جوانترین نژاد آردا (البته احتمالاً غیر از هابیتها) آدمیاناند. آنها در سرزمینهای شرقی هیلدورین همزمان با اولین طلوع خورشید و بازگشت نولدور از والینور از خواب بیدار شدند. با دیدن خورشید، بسیاری از انسانهای اولیه به غرب حرکت کردند، و به این ترتیب بعد از حدود سیصد سال سرگردانی به بلریاند وارد شدند. آدمها در داشتن «هبۀ آدمیان»، یعنی مرگ، منحصر به فرد هستند، که بوسیله آن میتوانند بعد از زمان معینی مدارات جهان را ترک کنند و به فراسوی آن بروند؛ برخلاف الفها که تا پایان زمان به مرزهای ائا محدود خواهند بود. جالب است که بدانید در جلد دوازدهم تاریخ سرزمین میانه، تالکین بخشی از اداین که از اجداد نومهنوریهایند را سیهچرده (Swarthy) توصیف میکند[۲] و همانطور که در بالا و پاورقی شماره ۱ توضیح داده شده، این به معنای رنگ سیاه، و نه هیچ رنگ دیگری است و تالکین به عنوان یک استاد زبانشناسی و از دستاندرکاران لغتنامه آکسفورد به طور کامل از معنای این کلمه اطلاع داشته است.
آدمیان به دستههای بسیاری تقسیم شدهاند که برای کسب اطلاعات بیشتر از آنها میتوانید شجرهنامههای مختلف مربوط به آنها را از اینجا مشاهده کنید.
هارفوتها
همانطور که در پیشگفتاری که جی. آر. آر. تالکین برای کتاب یاران حلقه نوشته، هابیتها پیش از گذشتن از کوهستان به سه نژاد تا حدی متفاوت تقسیم شده بودند: هارفوتها، استورها و فالوهایدها. هارفوتها پوستی تیرهتر داشتند و کوچکتر و کوتاهتر بودند، با صورتهایی بدون ریش و چکمه نمیپوشیدند؛ دست و پاهاشان پاکیزه و چالاک بود، و سرزمینهای مرتفع و دامنههای کوهها را برای زندگی ترجیح میدادند. هارفوتها در روزگار باستان، بیشتر از دیگران با دورفها ارتباط داشتند و دیرزمانی در کوهپایهها و کوهستانها زندگی میکردند. آنان زودتر به سمت غرب کوچیدند و از اریادور تا ودرتاپ پراکنده شدند، در حالی که دیگران هنوز در سرزمین وحشی به سر میبردند. هارفوتها گونه متعارفتر را تشکیل میدادند و نماینده قوم هابیتها بودند و تعدادشان از گونههای دیگر بیشتر بود.
دورفها
برخلاف الفها و آدمها، دورفها فرزندان ایلوواتار نیستند؛ آئولهی آهنگر جسم آنها را ساخت اگرچه در نهایت ایلوواتار به آنها زندگی بخشید. آئوله، هفت پدر دورفها را به وجود آورد و آنها، سالهای سال تا پس از بیداری الفها در خواب بودند. تقریباً تمام دورفهایی که در آثار تالکین آمدهاند از تبار پیرترین پدر، دورینِ بیمرگ هستند؛ البته برخلاف لقب او، دورین پیش از پایان دوران اول درگذشته است. آنها نیز مانند آئوله، به صنعتگری و کارهای سنگی علاقهی بسیار داشتند؛ معدن حفر میکردند و از کوههای سرزمین میانه فلزات استخراج میکردند. دورفها خود را از دیگر نژادها جدا نگاه میداشتند. زبان آنها، خوزدول تقریباً رازی مطلق بود و اسامی واقعی خود را جز به خویشان به هیچکس نمیگفتند. (تمام اسامی دورفی تالکین، در زبان الفها یا انسانها هستند و اسامی واقعی ایشان به شمار نمیروند). آئوله ۱۳ دورف را در ابتدا خلق کرده بود و ۶ تن از آبای دورفها به همراه جفتهایشان در نقاط مختلف آردا در زیر زمین به خواب فرستاده شده بودند، اما دورین تنها به خواب رفته بود.
برای کسب اطلاعات مفصل از خاستگاه، تاریخچه، سرشت و رفتارهای آنها به مدخل «دورفها» در فرهنگنامه بزرگ آردا مراجعه کنید. همچنین برای مشاهده مکانهای مهم دورفی در آردا میتوانید اینفوگرافیک زیر را تماشا کنید:
اورکها
در مورد منشاً پیدایش اورکها، اطلاع دقیقی در دست نیست و تالکین خاستگاه آنها را در طول سالیان تغییر داده بود و تا به گاه مرگ به نتیجه دلخواه خود و نظری نهایی نرسید. به هر حال در سیلماریلیون که با ویرایش کریستوفر تالکین منتشر شده است، گفته شده که اورکها، در واقع الفهایی بودند که پیش از دوران اول، ملکور به اسارت در آورد و با شکنجه آنها را پلید و تبدیل به اورک کرد. اورکها موجوداتی با چهرهای کریه و با قامتی خمیده بودند. بیشتر آنها تاریکی را ترجیح میدادند و در نور خورشید به کلی ناتوان میشدند، اما گونههایی مانند یوروک-های که در اواخر دوران سوم ایجاد شدند، توانایی تحمل نور روز را داشتند. همانطور که تالکین در چندین و چند بخش از کتابهای خود توضیح داده، اورک و گابلین هر دو اشاره به یک موجود دارند و هیچ تفاوتی میان این دو وجود ندارد که این توضیحات را میتوانید در اینجا بخوانید.
ترولها
ترولها موجودات شریر و نیرومند در اختیار ارتش تاریکی بودند و ریشه آنان به دوران مورگوت باز میگردد. در مورد خاستگاه دقیق آنها اطلاعاتی در دست نیست، اما چوبریش در کتاب دو برج میگوید که نخستین ارباب تاریکی آنها را به تقلید مسخره از انتها ساخته بود. لازم به ذکر است که نیروی شر در دنیای تالکین نمیتواند چیزی دارای آگاهی را از خود خلق کند و تنها میتواند دیگر موجودات را تباه گرداند. ترولها گونههای مختلف دارند، برخی از آنان در برابر نور خورشید به سنگ تبدیل میشوند، برخی توانایی تحمل نور خورشید را ندارند و از آن دوری میجویند اما به سنگ نیز تبدیل نمیشوند، اما گروهی دیگر نیز در زمان سائورون وجود داشتند که نور خورشید را تاب میآوردند. موجودی که در قسمت اول سریال دیده میشود، یک ترول برفی است.
آینور
آنک ارو، آن یکتا که در آردا او را ایلوواتار مینامند؛ و او نخست آینور را آفرید، قدسیان را، که ثمرۀ اندیشهاش بودند، و با او بودند پیش از آن که چیزهای دیگر در وجود آید. و او با آنان سخن گفت، نغمههای آهنگ را بر ایشان خواندن گرفت؛ و آینور در برابر وی خواندند، و او شاد بود.
گروهی از آینور که به ائا وارد شده و ساخت زمین و چیزهای پیرامون را بر عهده گرفتند، والار و مایار نام دارند. والار مهترین آنها بودند و وظیفه اصلی خلق دنیا را بنا بر اراده ارو بر عهده داشتند. مایار گروهی کهتر از آینور هستند که به والار در این کوششها خدمت میکردند، ایستاری نیز از این دسته هستند. آنها محافظان نیکی، مخلوقات و فرزندان ایلوواتار هستند . داستان خلقت ایشان و جهان به طور مفصل در کتاب سیلماریلیون آمده است. البته برای مطالعه این بخش میتوانید «کامیک آینولینداله» را که به زیبایی این داستان مهم را به تصویر کشیده و توسط وبگاه آردا به فارسی ترجمه شده است را مطالعه کنید.
انتها
شبانان درختان و موجوداتی که خواهشهای یاوانا پس از شنیدن خبر ساخت دورفها و پیشبینی آسیبهایی که فرزندان و فرزندخواندگان ایلوواتار به رستنیها – که او آفریدگارشان بود – خواهند زد، منجر به خلقشان شده بود. همانطور که در فیلم و کتاب ارباب حلقهها آمده، انتها نمیتوانند همسرانشان را پیدا کنند و توضیح مشخصی در فیلم و کتاب از آنها وجود ندارد، اما تالکین در نامهای از سرنوشت انتبانوها پرده برمیدارد که میتوانید ترجمه فارسی آن را در اینجا بخوانید.
اژدهایان
موجودات خزندهی قدرتمندی که در شمار هراسناکترین خدمتکاران خداوندگار تاریکی بودند. هیچ داستانی از خاستگاه اژدهایان سخن نمیگوید؛ اولین اژدهایی که دیده شد، گلائرونگ، پدر اژدهایان بود که در میانهی دوران نخست، از آنگباند خارج شد. پس از گلائرونگ، اژدهایان بسیاری تا سه دورهی بعد، در میان الفها و انسانها وحشت برانگیختند. در تصویر زیر میتوانید علاوه بر مقاله «موجودات آردا» و مدخل «اژدهایان» در فرهنگنامه بزرگ آردا درباره معروفترین اژدهایان سرزمین میانه و دیگر موجودات آتشیندم پلید بیشتر بدانید:
بالروگها
بالروگها (دیوان قدرت) از نژاد مایار سرچشمه گرفتهاند. آنها موجوداتی شبیه به خود سائورون و از ارواح نخستین آتش بودند. آنها به میل خویش در دوران کهن با ملکور متحد شدند و در اثنای جنگ بلریاند مربوط به دوران اول، یکی از وحشتناکترین خادمانش بودند. با قاطعیت نمیتوان در مورد تعداد آنها به تفصیل صحبت کرد اما کریستوفر تالکین بنا بر یک حاشیهنویسی از پدرش میگوید که تعداد آنها اندک بوده است و از هفت تن تجاوز نمیکردهاند. در ابتدا تالکین بالروگها را پرشمار و با نیرویی بسیار کمتر تصور کرده بود، اما بعداً و در زمان نگارش کتاب ارباب حلقهها، نظر خود را تغییر داد، تعداد بالروگها کاسته و بسیار نیرومندتر و دهشتناکتر شدند. گوتموگ، فرمانروای بالروگها، سرفرمانده سپاهیان مورگوت بود. بالروگهایی که تالکین در ابتدا خلق کرده بود تا بالروگی که بعداً در کتاب بالروگها از نظرظاهری شبیه انسان بودند با این تفاوت که از سوراخ بینی آنها آتش زبانه میکشید و سایههای تیرهای آنها را احاطه کرده بود. آنها تازیانههایی از آتش با خود حمل میکردند و در دل دوستان و دشمنان به یک اندازه رعب و وحشت ایجاد کرده بودند. در نبرد خشم، مورگوت مورد تهاجم نیروهای والار قرار گرفت. اغلب آنها در آن جنگ نابود شدند. اما تعداد کمی از آنها از بالای کوهستانهای آبی گریختند و در سرزمین میانه پنهان شدند. بلای جان دورین، مخلوقی که دورفها را از موریا به عقب نشینی وادار کرده بود، یکی از آنها به شمار میرفت. برای کسب اطلاعات بیشتر میتوانید مدخل «بالروگها» را در فرهنگنامه آردا بخوانید.
موجودات بالدار
در پیشگفتار سریال ما نبرد موجودی پرنده را با یک عقاب مشاهده میکنیم که بسیار شبیه به مرکب نزگول در فیلمهای جکسون است. اینان مشخصاً اژدها نیستند. خود تالکین نیز به طور کامل نژاد موجودات مذکور را معین نمیکند. با این حال طبق آنچه در کتاب آمده، میدانیم که نسل آنها به زمانهای پیشین بازمیگردد که در دوران سوم منقرض شدهاند و اینان را میتوان اجداد موجودات بالداری که در دوران سوم وجود دارند به حساب آورد. برای کسب اطلاعات بیشتر از آنها پیشنهاد میکنیم که مقاله موشکافانه «مرکب نزگول – موجودات بالدار» را بخوانید.
[۱] Old English sweart “black, dark,” of night, clouds, from Proto-Germanic *swarta- (source also of Old Frisian, Old Saxon, and Middle Dutch swart, Dutch zwart, Old Norse svartr, German schwarz, Gothic swarts “dark-colored, black”), from PIE root *swordo- “dirty, dark, black” (source of sordid). The true Germanic word, surviving in the Continental languages but displaced in English by black.
[۲] “There were fair-haired men and women among the Folk of Bëor, but most of them had brown hair (going usually with brown eyes), and many were less fair in skin, some indeed being swarthy.” The History of Middle-earth Vol.12 (The Peoples of Middle-earth)
لطفا عکس نوشته ها رو با فومت دیگر بنویسید
عالی توضیح دادیند
ممنون از شما طرفداران سیلماریلیون
واقعا سایتتون عالیه.به شخصه برای منی ک میخوام شروع کنم بر داستانای تالکین مسلط بشم سایتتون بهترین راهنماست
چرا پس هیچ جا نمیگن هابیتارو کی خلق کرد؟