کمربند ملیان بنا بر کتاب سیلماریلیون، سدی بود که ملیان (یکی از مایار، همسر تینگول کبودردا) پس از اینکه ارتش تینگول اورکهایی که به بلریاند شرقی هجوم آوردهبودند را شکست داد، به شکل «دیواری نادیدنی از وحشت و سرگشتگی» به دور اکثر قسمتهای دوریات بهوجود آورد. حملهی مشابهی که به بلریاند غربی شد، با موفقیت بیشتری همراه بود و گیردان و مردمانش را در شهرهای ساحلی بریتومبار و اگلارست، محصور ساخت.
در سال ۲۰۱۷ یکی از خوانندگان سوالهای ذیل را مطرح کرد:
آیا کمربند ملیان بجز ایجاد سدی دفاعی برای قلمرو دوریات، در راستای هدف یا اهداف دیگری بود؟ آیا ملیان بهعنوان یک مایا، چنان قدرتی داشت که سرعت زوال الفهای دوریات را کاهش دهد؟
ابتدا به سوال دوم بپردازیم، ملیان، به عنوان یکی از مایار وفادار، هیچگاه عملی بر خلاف قوانین ایلوواتار انجام نمیداد و این قوانین شامل فرامین والار که به نیابت از ایلوواتار اقدام میکردند هم میشد.
مسالهی زوال برای الفهای سرزمین میانه فعلا اضطراری نبود و من فکر نمیکنم که در آن زمان ملیان دغدغهاش را داشت. اما از آنجا که والار الفها را دعوت به کوچ به والینور کردند و آن را به عنوان هدیهای برای ایمنداشت بیان کردند، بنابراین این کار (جلوگیری از زوال) امر ممنوعی نبودهاست. از این رو به نظرم ملیان تمایل داشت بتواند آزادانه نیروی خود را در جهت محافظت و توانمندسازی مردمان تینگول بهکارگیرد.
از طرفی دیگر، مسنگشتن گیردان ظاهرا دلالت بر این دارد که او از نیرویی که چرخهی طبیعی زندگیاش را به تاخیر بیندازد بهرهمند نبوده است. ما تنها یکبار در داستانها با نمود فیزیکی او روبرو میشویم، زمانی که او در پایان فرمانروای حلقهها، الفهای عازم را درود میگوید. در آنجا او با ریشی بلند توصیفشده، بر خلاف کلهبورن و الروند که البته هردوی آنها نیز باستانیاند.(کلهبورن از الروند بزرگتر اما احتمالا از گیردان جوانتر است.)
ملیان مایایی بسیار قدرتمند بود. داستانها ظاهرا دلالت براین دارند که ملکور، پس از بازگشت به سرزمین میانه، هرگز نتوانست بر او چیره شود. او از قبل با دادن بخشی از قدرتش به اونگولیانت افول کردهبود، همچنین بخش زیادی از توانش را در پیروانش و همچنین خود آردا توزیع کردهبود. (چنانکه تالکین در یکی از مقالههای خصوصیاش، چاپشده در حلقهی مورگوت مینویسد.) با چنین برداشتی، قدرت نسبی ملیان در مقابله با قدرت ملکور قابلتوجه و استوار بود اما قدرت نسبیاش در مقابل تمامی والار (و شاید همهی ملتزمین مایای آنها) همچنان کم بود.
با در نظرگرفتن اینکه کلهبریمبور و میرداین (با کمک سائورون) قادر به ساخت حلقههایی بودند که اثرات گذشت زمان را برای الفها کم میکرد (حداقل در دو قلمرو، ریوندل و لوتلورین)، بهنظر منطقی میآید که فرضشود ملیان نیز میتوانسته اثر مشابهی روی مردمان تینگول داشته باشد. اما تالکین هیچگاه این مساله را مطرح نکرد. همچنین سائورون و میرداین مشخصاً قسمت عظیمی از قدرت خود را در حلقههای قدرت جاسازی کردند. برونسازی قدرت خود – عملی که تالکین در نامهی شمارهی ۲۱۱ آنرا موجب افزایش شدت قدرت و توان آنها، دانستهاست. ملیان هرگز چنین منصوعی نساخت. بنابراین تاثیر او بر کاهش سرعت زوال سیندارهای دوریات با میزان قدرت ذاتیاش (نامشخص و غیرقابل تشخیص) محدود بودهاست.
من معتقد نیستم که تالکین قصد داشته چنین القا کند که دوریات یا حتی خود منهگروت، بهگونهای نسخهی کوچکتری از والینور بر روی زمین بودهاند. برن، تورین، مورون و نینیل بهنظر نمیرسید از عواقبی رنجببرند که تالکین معتقد بود نهایتا گریبانگیر فانیانی خواهند شد که آمان را دیدهباشند. همچنین تالکین هیچگاه ذکر نمیکند که فانیانی که از دوریات گذشتهاند، گذر زمان را به شکل متفاوتی احساس کرده باشند. در نتیجه، از نظر من اینکه ملیان از قدرتش در جهت کاهش سرعت زوال الفهای استفاده کردهباشد جای شک و شبهه دارد.
ممکناست این را پیش بکشید که از آنجا که ملیان کمربند خود را تا اطراف برهتیل گسترش نداد (جایی که سرانجام دومین خاندان بزرگ اداین مسکنگزیدند)، بنابراین او از قبل افراد فانی از از قلمروی خود جدا کردهبود. اما در سیلماریلیون چنین آمده که تینگول تمامی مردمانش را فرمان داد که به بیشههای رگیون و نلدورت عقبنشینی کنند. این فرمان ظاهرا دلالت بر این دارد که ملیان قادر نبوده از محدودهای بیشتر از آن محافظت کند. برای مثال، نانالموت خارج از کمربند قرار داشت و ائول چنین انتخابکرد که در آنجا و خارج از امنیت کمربند زندگی کند.
در نتیجه به عقیدهی من ملیان در حال به تاخیر انداختن اثرات گذر زمان درون مرزهای خود نبود.
در پاسخ به سوال اول، در سیلماریلیون آمده که کمربند قادر نبود از عبور برن جلوگیری کند. چرا که (چنانکه ملیان به تینگول میگوید)، «عقوبتی بزرگتر از قدرت(او) او را فرستادهاست.». بنابراین کمربند به عنوان یک آزمون ارزیابی فانیان عمل میکند و تنها به آنانی اجازهی عبور میدهد که درخور آن باشند. بعد از اعمال عظیم برن، تینگول در مواجهه با فانیان دوستانهتر بود و به تورین و خانوادهاش رخصت داد وارد دوریات شوند. حتی هورین، زمانیکه هنوز تحت تاثیر ملکور بود، توانست از کمربند گذر کرده و تینگول را در منهگروت ملاقات کند. در نتیجه فکر میکنم کمربند، کارکرد دومی ویژهای داشت؛ اینکه به دوستان و افراد درخور اجازهی عبور بدهد. کمربند، اولین خط دفاعی بود.
اما با در نظرگرفتن اینکه تینگول در مرزها نگاهبانهایی گماشتهبود که از دوریات در مقابل حملات گاه و بیگاه دفاع کنند، میتوان چنین نتیجهگرفت که کمربند همیشه و کاملا کارساز نبود. تورین سه سال را میان نگهابانهای مرزی سپری کرد. کارخاروت بهواسطهی نیروی سلماریلی که بلعیدهبود توانست بهسادگی از کمربند عبور کند. قدرت ملیان آنقدر زیاد نبود که بتواند کاملا از ورود نیروی ملکور به دوریات جلوگیریکند. در متنی از سیلماریلیون آمده که او قسمت کوچکی از سیریون را درون کمربند جا داد چرا که اولمو را تکریم میکرد و میخواست تینگول بر حداقل قسمتی از رود تسلط داشتهباشد.
به این دلیل چنین استنباط میکنم که تینگول حتما قدرتی ویژه (از خود) را در سرزمینش بهکار انداختهبود. بنابراین بهنظر میرسد که ملیان صرفا از دوریات محافظت نمیکرد، بلکه همچنین قدرت ذاتی خود تینگول را ارتقا میبخشید. کمربند شاید که قدرت ذاتی تینگول را نیرومندتر نکردهباشد بلکه در راستا و جهت آن عمل کردهباشد. این نکته ممکناست اشارهی بسیار ظریفی از تالکین باشد که ملیان ارادهی خود رادر جهت ارادهی تینگول قرار دادهاست و با عقاید مسیحی او کاملا هماهنگاست.
منبع.
عالییییییی
مرسی آردا