در جلد دهم تاریخ سرزمین میانه: حلقهی مورگوت توضیحات بسیاری دربارهی آداب زندگی الدار وجود دارد. اما متأسفانه و خوشبختانه هیچ یک از کتابهای تاریخ سرزمین میانه به هیچ زبانی از جمله فارسی ترجمه نشدهاند، زیرا متن آنها بسیار تخصصی است و باعث گیج شدن مخاطبین میشود؛ و از این رو تنها کسانی که قصد تحقیق در زمینهی دنیای تالکین را دارند به آن مراجعه می کنند. اما در کنار اینها بخشهای وجود دارد که واقعا حیف است که خوانده نشود مانند داستانِ «مباحثه فینرود و آندرت» یا «افسانهی بیدار شدن کوئندی» که در سایت آردا نیز ترجمه شده از این رو امروز بخشی از فصل آداب و رسوم در میان الدار به عنوان آداب ازدواج الدار را به صورت خلاصه برای شما آماده شده است:
الدار معمولا در دوران جوانی و اقلب بعد از پنجاه سالگی پیوند زناشویی میبستند. فرزندان اندکی داشتند اما فرزندانشان نزد آنها بسیار گرامی بودند. خانوادههای آنها پر از عشق بود و احساس عاطفی عمیقی نسبت به یکدیگر داشتند که روح و جسم آنها را به به یکدیگر پیوند میداد.
فرزندانشان به تعلیم و تربیت اندکی نیاز داشتند و بیشتر مسائل را خود فرا می گرفتند.
به ندرت پیش میآمد که خانهای بیش از چهار فرزند یافت شود که با گذشت زمان این تعداد کاهش نیز یافت. اما در روزگار کهن زمانی که هنوز الدار جوان، کم تعداد بودند و به افزایش تعداد خود اشتیاق داشتند، فئانور به عنوان پدر هفت فرزند شناخته شده بود و هیچ کس در تاریخ الدار نتوانست به تعداد او فرزند داشته باشد.
الدار فقط یکبار در طول زندگیشان ازدواج میکردند و این ازدواج از روی عشق و یا با رضایت طرفین صورت میگرفت. حتی در دورانهای بعدی، آنچنان که تاریخ نویسان نقل کردهاند در زمانی که بسیاری از الدار در سرزمین میانه اسیر گشته بودند و دلهایشان بر اثر سایهای که در آردا نهفته شده بود تاریک شده گشته بود، به ندرت قصهای از روی آوردن آنان به شهوت یا خیانت نقل شده است.
ازدواج، به غیر از افراد نادری که بیمار بودند یا سرنوشتی عجیب داشتند یک از فرآیندهای طبیعی زندگی الدار به شمار میآمد. کسانی که بعدها ازدواج میکردند، یکدیگر را در سنین جوانی یا حتی گاهی دوران کودکی انتخاب میکردند (و در واقع این امر غالباً در ایام صلح صورت میگرفت).
اما اگر هر دو نفر میخواستند به سرعت ازدواج کنند و حتی اگر به سن قانونی پنجاه سال نیز رسیده بودند، نامزدی وابسته به قضاوت و تصمیمگیری والدین هر یک از طرفین بود .
در موعد مقرر نامزدی در مراسمی که هر دو خاندان در آن شرکت میکردند اعلام میشد و در طول مراسم هر یک نامزدها حلقهای نقره را به دیگری میدادند. بر طبق قوانین الدار این نامزدی حداقل میبایست یک سال طول بکشد اما معمولا بیشتر نیز طول میکشید. در طول این مدت این نامزدی میتوانست به هم بخورد در این صورت دو نامزد حلقهها را در مقابل دیگران به یکدیگر بازپس میدادند، این حلقهها ذوب میشدند تا دیگر هیچوقت از آنها برای نامزدی استفاده نشود.
اما از حق فسخ نامزدی به ندرت استفاده میشد زیرا الدار در چنین انتخابهایی به آسانی اشتباه نمیکردند و آنها به آسانی از هم نوعان خویش فریب نمیخوردند یا خویشاوندان را فریب نمیدادند. روح آنها بر جسمشان فرمانروایی میکند، به ندرت تحت تاثیر خواستههای جسمانی خود قرار میگرفتند و ذاتا پارسا و ثابتقدم بودند.
با این وجود حتی در میان الدار و حتی در آمان آرزوی ازدواج همیشه برآورده نمیشد، عشق غیر قابل بازگشت بود و ممکن بود کسی بیش از یک همسر برای خود آرزو کند. این تنها علت غم و اندوه است که به سرزمین سعادتمند آمان وارد شده است که خود باعث تردید والار گشته است. برخی معتقدند که این به دلیل سایهای است که در زمان بیداری الدار بر آردا افتاده بوده است زیرا اندوه و بینظمی فقط از آنجا میآید و برخی نیز عقیده داشتند که این ناشی از خود عشق و وجود آزاد هر یک از آنها است و این خود یکی از رمز و رازهای سرشت فرزندان ارو است.
بعد گذشت حداقل یک سال از مراسم نامزدی زمان ازدواج تعیین میکردند، سپس در طی یک ضیافت که هر دو خاندان در آن شرکت می کردند ازدواج جشن گرفته میشد. در پایان ضیافت هر دو در جلو میایستادند و مادر عروس و پدر داماد دست آنها را در دست یکدیگر قرار میدادند و برای آنها دعای خیر میخواندند.
برای این دعا یک حالت رسمی وجود داشت اما هیچ انسانی تاکنون آن را نشنیده است هر چند که الدار گفتهاند که در آن از واردا بعنوان مادر و از مانوه به عنوان پدر نام برده میشود و علاوه بر آن نام ارو نیز به زبان آوردند (که به ندرت از آن استفاده میشد). پس از آن نامزدها حلقههای نقره را به هم دیگر بازپس می دادند (آنها را نگه میداشتند) و در عوض آن حلقههای طلای ظریفی به یکدیگر میدادند، هر فرد این حلقه را به انگشت اشارهی دست راست خود میکرد.
همچنین در میان نولدور رسم بوده است که مادر عروس به داماد جواهری بر زنجیر یا بر یقه میشود هدیه بدهد و پدر داماد نیز باید هدیهای مشابه آن را به عروس بدهد. گاهی اوقات این هدایا قبل از مراسم ازدواج ردوبدل میشد. (مانند جواهری که گالادریل به آراگورن هدیه داد، زیرا او در مقام مادر آرون بود، او قبل از ازدواج این هدیه رو به آراگورن داد و مراسم ازدواج بعدها صورت گرفت). البته این مراسم برای ازدواج ضروری نبود و تنها به منظور جلب رضایت والدین و در ازای محبت آنان برگزار میشد و با ازدواج اتحادی نه تنها بین دو نامزد بلکه بین دو خاندان شکل میگرفت. البته این پیوند جسمانی بود که مراسم را به پایان میرساند و پس از آن بود که این پیوند ناگسستنی کامل میشد.
در دوران صلح این بسیار اهانت آمیز بود که خویشاوندان از رفتن به ضیافت ازدواج خودداری کنند، اما در عین حال هر یک الدار حق داشتند تا ازدواج خود را بدون هیچ یک از تشریفات برگزار کنند. در روزگاران بعدی، زمان گرفتاری، جنگ، تبعید و سرگردانی اغلب چنین ازدواج هایی صورت میگرفت.
جالب بود،ولی کاش یه اشاره ای هم به ازدواج خاص الوه و ملیان می کردین
ممنون جالب بود
خسته نباشید