«میگویند او به عنوان رئیس شورای سفید انتخاب شد؛ اما ظاهرا نتیجهی خوبی نداشت.»
(جمع بندی چوبریش از پیشینهی سارومان- دو برج ۳- فصل ۴- چوب ریش)
مهتر پنج جادوگر، و نخستین کس از آنان که در حدود سال ۱۰۰۰ دوران سوم به سرزمین میانه رسید. او به صورت پیرمردی با صورت کشیده و پیشانی بلند ظاهر شد که ریش سفید بلندی داشت که در نزدیکی صورتش تارهایی مشکی داشت. چشمانش عمیق و باابهت بود و با خود عصایی به رنگ سیاه حمل میکرد. او دست سفید بلندی را به عنوان نماد خود برگزید.
دانش و مهارتهای سارومان:
سارومان یکی از خردمندترین و داناترین جادوگران به حساب میآمد (و به درستی غالبا با عنوان مهتر شورا خوانده میشود). از میان تمام نژادهای سرزمین میانه، او بیش از همه با انسانها روزگار گذراند.
زیرک و باهوش بود، و دانش زیادی در بسیاری از زمینهها داشت، با این حال تخصص ویژهای در شناخت حلقههای قدرت داشت. او همچنین مهارتی استثنایی در نوآوری و صنعتگری داشت که نامش را هم از همان گرفت: سارومان که معنای تحتاللفظی آن مرد مهارت است. جدا از هوش فراوانش، او قادر بود مجموعهای از تواناییهای جادویی را به کار بندد: برای مثال، گفته میشد که او میتوانست ظاهرش را – یا دست کم ادراک دیگران از ظاهرش را – تغییر دهد.
قابل توجهترین قدرت سارومان صدایش بود، که قدرت قانع کنندگی عجیبی داشت. سارومان میتوانست با صحبت کردن با صدای آرام و شمرده، در نظر هر آنکه صدایش را میشنید دانا و خردمند جلوه کند، هرچند این قدرتش محدود بود: صدایش بر یک فرد تنها اثرگذارتر بود تا بر گروهی با نقطه نظرات گوناگون. اگرچه بدون شک این قدرت از دانش ذاتی عمیق سارومان در مسائل گوناگون نشأت میگرفت، تا حدی به مهارتهای جادویی او هم وابسته بود.
پیش از نبرد حلقه:
سارومان در اصل مایایی از قوم آئوله و از آینور کهتر بود. او پیش از خلق جهان، هستی داشت و در موسیقی آینور که آن را پدید آورد شرکت جست. در والینور، او به هوش و دانشش شهره بود که نامش کورومو به معنی ماهر را برایش به ارمغان آورد، نامی که بعدها ریشهی نامش در سرزمین میانه شد.
هنگامی که والار شورایی به جهت انتخاب مامورانی برای سفر به سرزمین میانه تشکیل دادهبودند، کورومو از اولین کسانی بود که انتخاب شد. استاد او آئوله او را برای ا نجام این وظیفه برگزید. وقتی که هر پنج نفر انتخاب شدند، از دریای بزرگ گذشتند و در حدود سال ۱۰۰۰ دوران سوم به بندرگاههای خاکستری رسیدند. گفته میشد که کورومو اولین کسی بوده که به سرزمین میانه رسیدهاست و در آنجا با نام الفی کورونیر خوانده شده که در زبان مردمان شمال به سارومان برگردانده شدهاست. هر دوی این نامها به معنی ماهر هستند و این حقیقت که نام اصلیاش در والینور را نمایان میکنند، این ایده را مطرح میکند که خود او در انتخاب آنها نقش داشته است.
پس از ورودش در سرزمین میانه بسیار پرسه زد و غالبا به مناطق ناشناختۀ شرق میرفت. او مطالعۀ مخصوصی از ارباب تاریکی پیشین، سائورون انجام داد – احتمالا بعد از حدود سال ۲۰۶۰ دوران سوم، زمانی که خردمندان به تدریج شک بردند که ممکن است سائورون بازگشته باشد. کمی پس از آن، گندالف سبب شد سائورون به شرق عقبنشینی کند، و ممکن است این موضوع به تصمیم سارومان مبنی بر سفر به آنجا، شاید برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد نیروی تاریکی، مرتبط باشد. وقتی سائورون پس از چهار قرن به دولگولدور بازگشت، خردمندان با یکدیگر شورایی برای مقابله با او (شورای سپید) تشکیل دادند و به سبب دانش مخصوص سارومان در مورد ارباب تاریکی، او به عنوان رهبر شورا انتخاب شد.
سارومان در ایزنگارد:
سارومان در تحقیقاتش به اشارهای از پلانتیر اورتانک که دژی باستانی در قلمرو گوندور و در این برهه از تاریخ رهاشده و محصور بود، برخورد کرد. او با این گمان که شاید سنگ بینا هنوز در آنجا باشد،به روهان سفر کرد و در سال ۲۷۵۹ دوران سوم، در انتهای زمستان طولانی، زمانی که سرانجام تهاجم اهالی دونلند به ادوراس دفع شده بود به آنجا رسید. او که در مراسم تاجگذاری شاه فریلاو حضور یافته بود، به روهیریم پیشنهاد یاری داد و به این ترتیب کلید اورتانک را از برن، کارگزار گوندور که او هم در مراسم تاجگذاری حاضر بود دریافت کرد. او اکنون آیزنگارد را از جانب کارگزار گوندور به عنوان متولی در اختیار داشت، و در واقع قول کمکی را که به روهیریم داده بود عملی کرد ، اما خود نیز به هدفش دست یافت: پلانتیر فراموش شده واقعا در برج بود.
سارومان در سالهای پس از استقرارش در آیزنگارد، روابطی دوستانه با همسایگانش داشت. روهیریم سپاسگزار یاری او بودند ،گوندور از داشتن متحدی که از شکاف روهان پاسداری میکرد خرسند بود و حتی جادوگر گاهی در جنگل فنگورن قدم میزد و با چوبریش گفتگو میکرد. در گذر سالها، سارومان به تحقیقاتش ادامه داد و به طومار ایسیلدور رسید که سرنخی از سرنوشت حلقه بدستش داد.
تا این زمان باید فکر مال خود کردن حلقه در ذهن او شکل گرفته باشد، چون او تحقیقاتش را از شورای سپید مخفی نگاه داشت. در واقع در سال ۲۸۵۱ دوران سوم، او شورا را با رد کردن طرح گندالف برای حمله به دولگولدور گمراه کرد، در حالی که در همان زمان جستجوی دشتهای گلادن ،جایی که انتظار داشت حلقه در آن پیدا شود، آغاز کرد. او این موضع را تا سال ۲۹۴۱ دوران سوم حفظ کرد، سالی که پی برد خدمتگزاران سائورون هم در اطراف دشتهای گلادن جستوجو میکنند.سارومان برای اطمینان ازینکه سائورون حلقه را بدست نیاورده است، از حمله به دول گولدور حمایت کرد (و احتمالا در آن شرکت جست)، حملهای که ارباب تاریکی را از سیاهبیشه راند.
۱۲ سال بعد، شورای سپید برای آخرین بار دیدار کردند و سارومان در آن دیدار به دروغ ادعا کرد که مطلع است که حلقه در دریا گم شده است.پس از آن او در آیزنگارد عقب نشست و با مرگ کارگزار تورگون، آن را از آن خود کرد و اقدام به مستحکم کردن آن کرد. علیرغم رفتار مشکوک او، اکتلیون دوم،جانشین تورگون همچنان او را به چشم یک متحد میدید، هرچند دیگران کمتر به او اعتماد داشتند: آراگورن با نام مستعار تورونگیل به اکتلیون در مورد سارومان هشدار داد.
خیانت سارومان:
با آنکه سارومان به عنوان فرستاده والار به سرزمین میانه آمده بود، از آنجا که در مورد سائورون و حلقه ها مطالعه کرده بود، میل به کسب قدرت برای خویشتن در او پدید آمد. در آغاز او میپنداشت که تنها برای برقراری نظم جهان به دنبال این استیلاست، اما حتی میل به حلقه هم میتواند تباهکننده باشد، و این میل سارومان را درگیر کرد. پس از استقرار در اورتانک، استفاده از پلانتیری که در آنجا یافت سرنوشتش را محتوم کرد: سائورون او را از طریق سنگ بینا به دام انداخت، و از آن پس، مادام که او به کسب قدرت برای خویش میپرداخت، بر قدرت موردور نیز میافزود.
از حدود سال ۲۹۹۰ دوران سوم (حدود ۴۰ سال پس از ادعای مالکیت آیزنگارد) سارومان شروع به جمعآوری قوایی از ارکها از کوهستان مهآلود، که شامل حداقل چندتن اوروکهای قدرتمند بود کرد.همچنین ظاهرا وی از مهارتهایش در زادآوری این ارکها استفاده کرد که به موجودات عجیبی همچون نیمهاورکها و گابلین-آدمها منجر شد. این عمل ابتدا در نهایت مخفیکاری انجام میشد و در میان دیوارهای آیزنگارد پنهان میماند، اما بعدها سارومان شروع به فرستادن این اورکها به جنگلهای اطراف برای بریدن چوب کرد (که خصومت انتها را برانگیخت). به تدریج او مخفیکاریاش را کنارگذاشت و سربازانش را با تجهیزاتی که نشان او را بر خود داشتند مسلح کرد: یک حرف S رون بر کلاهخودشان و یک دست سفید کوچک در میان سپرهای سیاهشان.
سارومان که به دنبال گسترش قدرتش بود، نقشه هایی برای شکست روهان،همسایه جنوبی آیزنگارد تدارک دید. برای این هدف، او گریمای مارزبان را به سمت خویش کشید و از سال ۳۰۱۴ دوران سوم، گریما نفوذ فراوانی بر تئودن، شاه روهان یافت، در حالی که به پیشبرد نقشههای اربابش در آیزنگارد کمک مینمود. در همین زمان سارومان دونلندیهای شمال را که دشمنی دیرینهای با روهیریم داشتند تحریک کرد. با ملحق شدن دونلندیها به اورکها و نیمهاورکهایی که در آن زمان در خدمت سارومان بودند، او ارتش عظیمی مهیای نبردی مستقیم علیه روهان ساخت.
در همین حین، سارومان به تدریج هویتش را از سارومان سپید، رهبر سابق شورای سپید تغییر داد. او هویت جدیدی به خود گرفت: سارومان بسیار رنگ و مطالعاتش درباره حلقههای قدرت تا حدی پیش برد که حلقهی خود را ساخت (در مورد این حلقه و قدرتهایش چیزی گفته نشده است، اما افتخار سارومان به آن –که تا بدانجا پیش رفت که خود را سارومان حلقهساز نامید-نشان میدهد که دستکم همسنگ یکی از حلقههای قدرت کهتر بوده است.)
در این زمان او همچنین نقشهای برای به دام افکندن قدرتمندترین شریکش، گندالف خاکستری تدارک دید. با مساعدت غیرعمدی جادوگر سومی، یعنی راداگاست قهوهای، گندالف را به اورتانک کشاند. وقتی گندالف از پیوستن به او در خیانتش سر باز زد، جادوگر خاکستری را بر فراز برج خویش زندانی کرد. گندالف به مدت بیش از دو ماه در آنجا نگاه داشته شد اما سرانجام با کمک عقابی به نام گوایهیر موفق به فرار شد. این اتفاق به ظاهر بیاهمیت، سرآغاز سقوط سارومان بود.
فرار گندالف سارومان را مجبور کرد که نقشههایش را عوض کند، چرا که گندالف به روهان گریخت و یورش قریبالوقوع را هشدار داد. سارومان با اعلام فرمانروایی بر تمام خاک روهان، سپاه عظیمش از اورکها، نیمهاورکها و دونلندیها را از آیزنگارد گسیل کرد تا در مسیر آیزن پیشروی کرده و بر روهیریمی که از گدارهای محافظ مرز غربی روهان دفاع میکردند هجوم برند. هدف اصلی آنها در این مرحله، شکست پسر و وارث تئودن، تئودرد بود که باعث میشد روهان تقریبا به تمامی تحت نفوذ عامل سارومان در ادوراس، یعنی گریما قرار گیرد. این هدف با کشته شدن تئودرد در نبردی که بعدا نخستین نبرد گدارهای آیزن نام گرفت، محقق گردید.
در همین حال گروه دیگری از اورکها فرستاده شدند تا به سمت شرق رفته و حامل حلقه را بیابند و حلقهی یگانه را برای سارومان بیاورند. اینها همان اورکهایی بودند که بورومیر را در پارتگالن کشتند، و سپس با مریادوک و پرهگرین گریختند و به آیزنگارد بازگشتند. آنها توسط ائومر تعقیب شدند و در حاشیه جنگل فنگورن به طور کامل بدست او تار ومار شدند.سارومان شخصا به میدان نبرد آمد، اما دیرتر از آن رسید که بتواند به خدمتگزارانش کمک کند یا حلقه را بدست آورد و به همین سبب با دستی خالی و دلی سرشار از تردید به آیزنگارد بازگشت.
سقوط سارومان:
دومین درگیری در گدارهای آیزن، آن بخش از نیروهای روهان را که از آنجا دفاع میکردند پراکنده ساخت و راه را برای یک تهاجم کامل به روهان بازگذاشت. سارومان از این گشایش استفاده کرد و آیزنگارد را از ارتشهایش خالی نمود و نیروی عظیمی به سمت جنوب گسیل کرد تا شاخآواز را تسخیر نماید و آخرین ایستادگی روهان را در هم شکند.
سارومان از دروازهی آیزنگارد دور شدن نیروهایش را نظاره کرد، اما به محض اینکه آنها از دیدرس خارج شدند، سپاه جدید و ناخواندهای ظاهر شد: انتهای جنگل فنگورن بدون هشدار بر آیزنگارد نازل شدند. سارومان به اورتانک فرار کرد، جایی که میتوانست ماشینآلاتش را به کار گیرد و انتها را به عقب براند. دست کم توانست یکی از آنها را با روغن شعلهور بسوزاند. وقتی که حملهی اولیهی آنها دفع شد، انتها به سمت شمال تغییر جهت دادند. سارومان به درستی پیشبینی کرد که برجش همچنان تحت نظر است، و ماندن در آنجا را به خطر فرار ترجیح داد.
سارومان به مدت یک روز در برجش ماند، تا اینکه ناگهان موج عظیمی از آب از سمت شمال سرازیر شد و دایرهی آیزنگارد را در سیل فرو برد: انتها سدی را که آبهای بالادستی آیزن را ذخیره میکرد تخریب کردند. اکنون سارومان واقعا در دام افتاده بود، اما برای مدت زیادی تنها نماند؛ دو روز پس از به زیر آب رفتن آیزنگارد، خدمتگزار و جاسوسش گریما برای رساندن خبر بهبودی تئودن رسید. او که انتظار سقوط آیزنگارد را نداشت، تا به دروازهاش راند و سپس خود را در کنار سارومان محصور در اورتانک یافت.
پس از چندین روز، در پنجم مارس تئودن در معیت گندالف، آراگورن و چند تن دیگر به آیزنگارد آمد. سارومان کووشید با قدرت صدایش میان ملاقاتکنندگانش تفرقه افکند، اما موفق نشد و از قبول پیشنهاد گندالف برای پیوستن به نبرد علیه سائورون سر باز زد. پس از این گندالف او را از حلقهی جادوگران اخراج کرد و عصایش را شکست و بدین ترتیب ظاهرا قدرت او را زایل کرد. سپس گندالف و همراهانش از هم جدا شدند و مراقبت از سارومان در میان برجش را به انتها سپردند. اما پیش از آن، گریما ناخواسته پلانتیر سارومان را از بالای برج به پایین پرتاب کرد و بدینگونه اربابش را از هرگونه وسیله ارتباطی با سائورون محروم ساخت.
پس از این سارومان و گریما در برج اورتانک و تحت حفاظت انتها تنها گذاشته شدند. به نظر میرسد که آنها برای چندین ماه در آنجا ماندند، که در آن مدت سارومان چندبار با چوبریش، فرمانده نگهبانانش صحبت کرد. شاید با استفاده از صدای به شدت قانعکنندهاش که هنوز از آن بهرهمند بود توانست چوبریش را قانع کند که او را آزاد سازد.او با از دست دادن کلید اورتانک، به همراه گریما قدم به جادهی شمالی گذاشت، در حالی که در سر نقشهای برای اننقام از آنان که مسبب سقوطش بودند میکشید.
سارومان و شایر:
توجه سارومان برای مدت مدیدی به شایر جلب شده بود. سارومان با مشاهدهی علاقهی گندالف به کارهای ساکنان شایر، مخفیانه از دستور کار او پیروی کرد. به نظر میرسد توجه او در نشست شورای سپید در سال ۲۸۵۱ دوران سوم،که در آن گندالف (تقریبا ناخواسته) به ارتباطی بین شایر و حلقههای قدرت اشاره کرد، برانگیخته شده بود. احتمالا از آن پس سارومان شایر را به مدت یک قرن یا بیشتر تا زمان جنگ حلقه زیر نظر گرفته بود. در آن زمان او مخفیانه هنر چپقکشی هابیتها را فرا گرفت و شروع به وارد کردن علف چپق از فارتینگ جنوبی شایر کرد.
سارومان پس از اخراجش از آیزنگارد، همراه گریما به شمال و به سمت شایر رفت و در آنجا قدرت را از لوتو سکویل-بگینز که به عنوان گماشتهی سارومان زمام امور شایر را در دست داشت باز پس گرفت. سارومان در آنجا قدرت خود را تحت عنوان شارکی، رئیس جدید در بگاند مستقر کرد. برای هفتههای متمادی، سارومان اوضاع را آنگونه که میخواست در شایر پیش برد، تا آن که فرودو و همراهانش که مسیر طولانیتری را برای بازگشت به شایر برگزیده بودند، رسیدند. مسافران یازگشته، هابیتهای شایر را علیه حکومت سارومان شوراندند و بدین ترتیب سلطهی سارومان پایان یافت.
سارومان، مستاصل از سیر رویدادها، خواست تا فرودو را زخم زند، اما زره میتریل هابیت از او در برابر ضربهی خنجر محافظت کرد. علیرغم سوءقصد سارومان به جان فرودو، فرودو به او اجازه داد تا بیآنکه کیفر بیند شایر را ترک گوید. با این همه هنگامی که او قصد عزیمت کرد گریما بر اربابش شورید و گلوی او را برید. اینچنین پایان یافت کار سارومان، فرستادهی والار به سرزمین میانه و رهبر شورای سپید. با مرگ او،از کالبدش مهای خاکستری برخاست، در حالی که به غرب، که دیر زمانی در گذشته از آنجا آمده بود مینگریست. اما بادی از غرب وزید و آخرین بقایای سارومان را به عدم برد.
یادداشتها:
شاید این نکته هم قابل توجه باشد که همچون سارومان، سائورون نیز ابتدا مایایی از مردم آئوله بود و در آغاز زمان این دو مایا دست کم تا حدی، باید با هم نزدیک بوده باشند و احتمالا از دانش و تواناییهای مشابهی بهرهمند بودهاند. شاید این موضوع عاملی در فساد تدریجی سارومان بوده است، هرچند تالکین هیچ کجا جزییاتی از روابط پیشین این دو ذکر نمیکند.
مفهوم شکسته شدن عصای سارومان بدست گندالف چندان روشن نیست. در هنگام واقعه، اعمال گندالف بدون هیچ توضیحی گزارش میشوند، به جز این نکته که موجب پریشانی شدید سارومان میشوند. وقتی که هابیتها در شایر با او روبرو میشوند، سارومان هشدار میدهد که: «خیال نکنید که وقتی داروندارم را از دست دادهام، همهی قدرتم را هم از دست دادهام.» (بازگشت پادشاه ۶-فصل ۸-پاکسازی شایر).←
شش روز پس از راهی شدن سارومان و گریما، گندالف و همراهانش که آنها هم به سمت شمال میرفتند از آنها پیش گرفتند. گندالف به سارومان پیشنهاد کمک داد، اما سارومان از روی استهزاء آن را رد کرد و با عصبانیت گریما را از مسافران دور کرد. گرچه آنها نمیدانستند، اما مقصد او سرزمین هابیتها در شمال، یعنی شایر بود.
مدت زمان اسارت سارومان به طور کامل مشخص نیست، اما به نظر میرسد برای حدود پنج یا شش ماه در اورتانک زندانی بودهاست. او در سوم مارس سال ۳۰۱۹ دوران سوم به درون برجش گریخت، اما تا ۲۲ آگوست همان سال (وقتی هابیتها در سفر بازگشتشان به شمال به آنجا آمدند) از آنجا رفته بود.هابیتها با سفر در مسیر مشابه به سمت شمال، تنها شش روز بعد، از سارومان و گریما پیشی گرفتند، که نشان میدهد از آزادی سارومان مدت زیادی نگذشته بود.