قطعا فئانور یکی از تأثیرگذارترین شخصیتهای آردا است. فئانور بزرگترین جواهرساز تمام دورانها، سازنده سیلماریلها و یکی از اساتید سخنوری آرداست. بر کسی پوشیده نیست که یکی از خردمندترین و بزرگترین الف های تاریخ آرداست با این وجود هرچه داستان جلوتر میرود میبینیم که فئانور رفته رفته تبدیل به شخصیتی پرخاشگر، شکاک و بیرحم میشود و کارهایش را با بیخردی تمام بهپیش میبرد بدون آنکه به عواقب آن فکر کند. اما آیا این تغییرات به طور طبیعی رخ میدهند و فئانور بر اعمال خود کنترل کامل دارد یا اینکه فئانور درگیر یک اختلال روانی است و این اختلال بر تمامی اعمال و رفتار او تاثیر میگذارد؟ بیایید به این موضوع کمی دقیق تر نگاه کنیم:
فئانور فرزند فینوه و میریل بود که در شهر تیریون بر فراز تپه سرسبز تونا به دنیا آمد. مدتی پس از تولد هنگامی که هنوز بچهسال بود مادرش که برای استراحت به لورین رفته بود کالبد خود را ترک گفت و به ماندوس رفت و اینگونه بود که الدار برای اولین بار مرگ را دیدند، میتوانیم به طور قطع بگوییم که موضوع تأثیرات بسیاری بر فئانور گذاشته است. همانگونه که دیدیم زمانی که فینوه نزد مانوه رفت از تنهایی و بیهمسری به شدت احساس ناراحتی میکرد و به همین دلیل از او درخواست کرد که به او اجازهی ازدواج مجدد بدهد. قطعا فئانور هم وضعیتی مشابه فینوه داشته با این تفاوت که فئانور نمیتوانست جایگزینی برای مادرش پیدا کند، همانگونه که فینوه تنها شخصی بود در آمان همسری نداشت فینوه هم تنها کودکی بود که مادری نداشت، البته با وجود این مشکلات به دلیل توجهات بی اندازهی فینوه فئانور تبدیل به الفی خردمند و توانا تبدیل گشت اما قطعا کمبود مهر و محبت مادر باعث ایجاد حفره های بیشماری را در شخصیت او گردید.
دومین اتفاق ناگوار در زندگی فئانور بعد از مرگ مادرش، ازدواج مجدد پدرش بود. همان طور که پیش تر گفتیم به دلیل مرگ میریل، فئانور که توسط پدرش به تنهایی بزرگ شده بود به همین دلیل بسیار به پدرش وابسطه بود و این ازدواج قطعا ضربه روحی بزرگی به فئانور زده است به طوری که خانهی پدر را ترک کرده و برای زمانی طولانی به همراه خانوادهاش در آمان سفر میکرد و تنها برای مدتی کوتاه در جایی توقف میکرد و به ندرت به شهر سفید باز میگشت .
نارضایتی فئانور از این ازدواج به قدری بود که حتی برادران و خواهران همخون خویش را دوست نمیداشت و شاید حتی بتوانیم بگوییم از آنها متنفر بود.
البته با وجود تمامی این اتفاقات تا اینجای داستان ما فئانور را به عنوان فردی خردمند،جواهرسازی بزرگ،مردی سخنور و زبان شناسی بزرگ که خط تنگوار را به وجود آورده بود میشناسیم و اثری از جنون در او نمیبینیم و حتی میتوانیم بگوییم بی علاقگی او نسبت به خواهران و برادرانش بسیار طبیعی است، او ایندیس را به عنوان جایگزینی برای مادرش میبیند و احساس میکند که او و فرزندانش عشق پدرش را نسبت به او میدزدند و شاید هم به خواهر و برادرانش حسودی کند چرا که آن ها هم از مهر و محبت پدر بهره میبرند هم از مهر و محبت مادر.
میتوانیم تمامی مسائل بالا را به عنوان پیش زمینهای برای حرکات بعدی فئانور در نظر بگیریم، حرکاتی خشونت آمیز و بی رحمانه، اما رفتار های خشونت آمیز فئانور دقیقا از چه زمان شروع شد؟
رفتار های غریب و غیرعادی فئانور اندکی زمانی پس از آزادی ملکور از بند پدیدار شدند. زمانی که ملکور از بند رها گشت نفرتی عمیق نسبت به الدار احساس کرد و از این رو نقشه ای شیطانی برای نابودی آنها در سر پروراند. گروه اول یعنی وانیار نسبت به ملکور شکاک بودند و به او اعتقاد نداشت و خود ملکور هم به گروه سوم یعنی تلری اهمیتی نمیداد به همین دلیل ملکور بر روی گروه دوم متمرکز شد یعنی نولدور. ملکور با ایجاد تفرقه و نفاق و شایعه پراکنی نولدور را نسبت به والار بی اعتماد کرد، و فرزندان فینوه را به جان یکدیگر انداخت. میتوانیم بگوییم ملکور در میان نولدور خاندان فینوه و مخصوصا فئانور هدف قرار داده بود زیرا ملکور بهغیر از ضربه زدن به الدار هدف دیگری داشت و آن به دست آوردن جواهرات فئانور بود زیرا او در طمع سیلماریلها بود.
همانگونه که پیشتر اشاره کردیم فئانور پیش زمینهی مورد نیاز را برای تبدیل شدن به یک فرد دارای اختلال روانی داشت به عبارتی فئانور مثل یک انبار باروت بود که تنها به یک جرقه برای انفجار نیاز داشت که ملکور با ایجاد شایعه و تفرقه این جرقه را به وجود آورد. میشود گفت اختلال فئانور در همین دوره ایجاد شده و شایعات و اتفاقات آینده باعث سریع تر شدن روند رشد آن گشته است.
اکنون با یافتن ریشه های اختلال میتوانیم به سراغ نوع اختلال برویم و بفهمیم که فئانور در حقیقت از چه نوعی از اختلال روانی رنج میبرد.
زمانی که رفتار های خشونتآمیز فئانور آغاز شد، هنگامی که کسی با او مخالفت میکرد یا اینکه اوضاع مطابق میل او پیش نمیرفت فئانور خصوصیات رفتاری مشابهای از خود بروز میداد،برای مثال هنگامی که با فینگولفین درگیر شد یا هنگامی که با اولوه صحبت میکرد که البته در نهایت منجر به خویشاوندکشی شد، دیدیم که در تمامی این مواقع فئانور بی اندازه شکاک، بی حوصله، تحریک پذیر ،حق به جانب و بی رحم بود تمامی این رفتار بی شک مشابه رفتار افرادی است که به اختلال شخصیتی پارانوئید (PPD) مبتلا هستند.
آنگونه گفته شده که این حالت باید از اوایل بزرگسالی شروع شده باشد و در زمینههای مختلف به چشم بخورد، که علامتاش وجود حداقل چهار تا از موارد زیر است:
- بدون دلیل کافی، شک داشته باشد که دیگران به وی ضرر میرسانند، یا سرش کلاه میگذارند.
- مشغولیت دائم ذهنیش شکی اثبات نشده در مورد وفاداری یا قابل اعتماد بودن دوستان و اطرافیانش باشد.
- به دلیل ترسی نا موجه از اینکه اطلاعاتی را به دیگران میدهد مغرضانه ضد خودش بکار ببرند، از اطمینان کردن به دیگران اکراه داشته باشد.
- در پس اظهار نظرهای بیغرضانه یا اتفاقهای بیخطر، معانی تحقیرکننده یا تهدیدکننده پنهانی بیابد.
- همیشه دلخور و ناخشنود باشد، یعنی اگر کسی توهین کرده باشد، صدمهای رسانده باشد، یا بیاحترامیکرده باشد هیچ وقت او را نبخشد.
- با کوچکترین چیزی احساس کند به شخصیت یا اعتبارش لطمه وارد شدهاست، حال آنکه دیگران چنین معنایی را در آن چیزها بهطور آشکار نیابند؛ فوراً واکنشی خشمگینانه نشان دهد یا به مقابله بپردازد.
اگر به موارد بالا دقت کنید می توانید ببینید که فئانور نهتنها چهار مورد بلکه تقریبا تمامی موارد بالا داراست شاید بگویید تمامی این شباهتها اتفاقی است اما همهی ما میدانیم که استاد تالکین به تمامی نکات ریز و درشت در داستان خویش توجه کرده برای من این سوال پیش میآید که چگونه همهی شباهتها میتواند اتفاقی باشد؟
همچنین گفته شده که این اختلال تنها خود را در اخلاق و رفتار شخص بیمار نشان نمیدهد بلکه علائم این اختلال در افکار و سخنان افراد دارای اختلال نیز دیده میشود به همین دلیل برای یافتن دلایل بیشتر برای اثبات اختلال تصمیم گرفتم که نگاهی به یک مورد از سخنان و یک مورد هم از افکار او بیاندازم.
هنگامی که والار از فئانور سیلماریلها را درخواست کردند اینگونه گفته شده است که:
به گمانش در حلقهی محاصرهی دشمنان افتاده بود، و گفتههای ملکور را در خطاب به خود به یاد آورد که میگفت سیلماریلها را اگر والار تصاحب کنند، در امان نخواهد بود، و با خود گفت: «مگر او یکی از والار نیست، و مگر او را از کنه دلهای ایشان آگاهی نیست؟ آری، دزدی که هویت دزدان دیگر را فاش میکند!»
آنچه در اینجا میبینی همان خصوصیاتی است که پیش تر نیز دیده بودیم فئانور بیاندازه شکاک است، نمیتواند به کسی اعتماد کند و همیشه فکر میکند دیگران میخواند سرش کلاه بگذارند و همهی اینها دقیقا مشابه افکار یک شخص پارانوئید است.
اکنون اگر بخواهیم سخنان او را برسی کنیم بهترین زمان زمانی است که فئانور برای صحبت کردن با اولوه به آلکوالونده میرود. در ابتدا فئانور با آرامش و متانت از اولوه درخواست می کند که کشتی ها را در اختیار او قرار بده اما زمانی که او به فئانور پاسخ منفی می دهد، فئانور کنترل خود را از داست می دهد و با عصبانیت به او پاسخ میدهد:
«از دوستی روی می گردانی، آن هم در ساعت نیازمندی ما . اما آنگاه که شما گذارتان به این سواحل افتاد، شما بیکارههای بزدل و جبون و کمابیش تهیدست، به راستی از مساعدت ما خوشحال بودید. اگر نولدور بندرگاههای شما را نساخته و به هزار جان کندن دیوارهاتان را بالا نیاورده بودند، هنوز در کلبههای کنار ساحل مسکن گزیده بودید.»
در میان سخنان فئانور همان خصوصیاتی را می بینیم که قبلتر در اخلاق و رفتار او دیدهایم به سرعت خشمگین میشود و کنترل خود را از دست میدهد، بی اندازهی شکاک و بسیار بدخلق است که همهی اینها دلایلی هستن که احتمال اختلال داشتن فئانور را به شدت افزایش می دهند.
اما خصوصیت دیگری هم در اخلاق و رفتار فئانور وجود دارد که در زمان خویشاوندکشی آلکوئالونده، سوزاندن کشتیها و تهدید فینگولفین خود را نشان میدهد و آن بیرحمی بیاندازهی فئانور است در ابتدا با خود گفتم که ممکن است این بیرحمی از خصوصیات ذاتی فئانور است اما بعد با کمی جستجو به مواردی هم در دنیای فانتزی و هم در دنیای واقعی برخوردم که علائمی مشابه علائم فئانور دارا بودند. اولین نفر شخصیت ایریس تارگرین دوم ملقب به شاه دیوانه از مجموعه نغمه از آتش و یخ و نفر دوم نادر شاه افشار یکی از پادشاهان بزرگ ایران.
این دو شخصیت تقریبا تمامی صفات یک شخص با اختلالات روانی شدید را در دارا بودند دقیقا مانند فئانور اما به جز این خصوصیات خصوصیات مشابه دیگری نیز داشتند، هر سه مقام بالایی داشتند و بعد از مبتلا شدن به اختلال به جز اینکه بسیار شکاک و بی اعتماد شدند (که از علائم اختلال هستند) به اشخاصی به شدت بی رحم نیز تبدیل شدند و این درحالی است که گفته شده این افراد پیش از ابتلا به اختلال نه تنها اینگونه بیرحم نبودهاند بلکه برای مثال درباره ایریس تارگرین گفته شده که او در جوانی فردی مصمم و تا حدی شوخ بوده و حتی حکومت خود را با وعده های بزرگ آغاز کرده اما رفته رفته او به شخصی ظالم و بی رحم تبدیل شد یا نادر شاه که در ابتدا فردی بزرگ و مقتدر بود و برای رفاه مردم تلاش میکرد اما بعد ها رفتار او عوض شد و بیرحم و شکاک شد و حتی تا حدودی ظالم یا خود فئانور که در ابتدا صفات خوب بسیاری درباره او بیان شد اما بعد تبدیل شد به شخصی دیوانه که حتی به مردم خود نیز رحم نمیکند و همهی این ها نشان دهندهی قدرت این اختلال است در حدی که میتواند شخصیت افراد را عوض کند.
یکی دیگر از شباهتهای این سه فرد تهدید اعضای خانواده و نزدیکان خویش بود، نادر به دلیل شک داشت به فرزندش در نهایت او را کور کرد، فئانور هم ممکن بود به برادر خود آسیب بزند یا او را بکشد اما احتمالا به دلیل ترس از والار و فینوه از این کار منصرف شد اما بعد ها که خود قدرت را به دست گرفت دیدیم که بدون هیچ پشیمانی خویشاوندان خویش را در آلکوالونده قتل عام کرد یا دربارهی شاه دیوانه گفته شده که به هیچ یک از اطرافیان خود اعتماد نداشت و حتی به پسر خود ریگار مشکوک بود. میتوانیم بگوییم اگر کسی که به این اختلال مبتلا است قدرت را در دست داشته باشد به دلیل جنون میتواند تبدیل به فردی بیرحم و خونریز بشود .
با اینکه به طور قطع نمیشود گفت بی رحمی فئانور به دلیل اختلال است اما احتمال بسیار بالایی دارد که اختلال بر او تاثیر گذاشته باشد و در طول زمان او را به فردی بی اندازه بی رحم تبدیل کرده باشد.
من به دلیل وجود دلایلی که در بالا به آنها اشاره کردم معتقدم فئانور از سلامت روانی برخوردار نبوده و فردی دارای مشکل و دارای یک اختلال شدید روانی بوده است، با این وجود ممکن است شما با نظر من مخالف باشید و دلایل مرا نپذیرید و یا اینکه دلایل من را قبول کنید و فئانور را یک فرد دارای اختلال شدید در نظر بگیرید در نهایت تصمیم نهایی با شماست.
از اینکه با چنین نگرش روانشناسانه ای به متن داستان و شخصیت ها نگاه می کنید و درموردش مطالبی جذاب تهیه می کنید، ممنونم??
چرا که این برداشت ها باعث بر انگیختن تفکر مخاطب می شود و نیز شاید منجر به اصلاح رفتار آن ها(در صورت بروز)باشد.
ممنون بابت مقاله و زحمتی که کشیدید.
خیلی جالب بود، ممنون.
لطفا اگه براتون مقدورِ، شخصیتای بیشتری رو تحلیل کنید.
عالییی بود ، فکر کنم خواهر دوقلوم همین اختلال روانی رو داره حتی خودشم موافقه .?????????
خیلی جالب بود اگه براتون مشکل نیست لطفا شخصیت های بیشتری رو تحلیل کنید . لطفا لطفا