آخرین مقالات فرهنگنامه
خانه - ترجمه آثار - تاریخ سرزمین میانه - نام پسران فئانور همراه با افسانهٔ تقدیر آمرود

نام پسران فئانور همراه با افسانهٔ تقدیر آمرود

نام پسران فئانور همراه با افسانهٔ تقدیر آمرود

The Burning of the Ships by Ted Nasmith

این مقاله برگرفته از ترجمه ضمیمه بخش دوم از جلد دوازدهم تاریخ سرزمین میانه: مردمان سرزمین میانه می‌باشد. محتویات مقاله شامل اسامی پدری و مادری پسران فئانور و نیز در ادامه روایتی منتشر نشده در سیلماریلیون را داریم: تقدیر شوم آمرود؛ کوچک‌ترین پسر فئانور در لوسگار.

  1. [مایدروس] نلیافینوه «فینوه سوم» در جانشینی (نلیو)
  2. [ماگلور] کانافینوه «صوت توانا یا ؟سردار» (کانو)
  3. [کله‌گورم] تورکافینوه «توانا،قدرتمند (در بدن)» (تورکو)
  4. [کوروفین] کوروفینوه، نام خود فئانور که به پسر مورد علاقه‌اش داد، از این روی که تنها او بود که نشان داد مرتبتی مشابه در استعداد و مزاج دارد و نیز سیمایش بسیار به فئانور برده بود. (کوروُ)
  5. [کارانتیر] موریفینوه «تاریک» – او همانند پدربزرگش تیره‌موی بود (موریو)
  6. [آمرود] (پیتیافینوه) «فینوه کوچک» (پیتیو)
  7. [آمراس] تلوفینوه «آخرین فینوه» (تلوُ)
The Oath of Fëanor by Jenny Dolfen

The Oath of Fëanor by Jenny Dolfen

نام مادری آنها چنین نگاشته شده:

(هرچند در روایات هرگز استفاده نشد)

۱- مایتیمو «خوش قواره»: او دارای اندامی زیبا بود. اما او و کوچک‌ترینِ (فرزندان فئانور) موی سرخ‌قهوه ای خویشان نردانل را به ارث بردند. پدرش اپه‌سهٔ (نام پسین یا همان نام مستعار) روباه را داشت. همینطور مایتیمو اپه‌سهٔ روساندول «مسین سر» را از طرف برادرانش و دیگر خویشان به ید میکشید.

۲- ماکالائوره دارای معنایی نامشخص.

معمولا به «سازندهٔ طلا» ترجمه می‌شد. اگر چنین باشد احتمالاً اشاره ای شاعرانه به توانایی او در چنگ‌نوازی است. صدایی که زرین است. ( لائوره واژه ای برای نور طلایی یا رنگ بود هیچ‌گاه به پندار فلز استفاده نشده )

۳- تایلکورمو «تند خیز» تایلکا کوئنیایی تند است. احتمالاً حکایت از تند مزاجی او و عادتش از قیام کردن موقع عصبانیتی ناگهانی دارد.

۴- آتارینکه «کوچک پدر» به شباهت جسمانی به فئانور اشاره دارد. بعد ها پیدا گشت که در خلق و خوی نیز شباهت دارند.

۵- کارنیستیر «سرخ‌سیما» او تیره موی(قهوه‌ای) بود اما صورت سرخ گل‌گون مادرش را داشت.

۶- آمبارتو

۷- آمباروسا

بدیهی است این دو نام دوقلو ها قرار بود یکسان باشند. آمباروسا «سرحنایی» میبایستی به موها ارجاع داشته باشد: نخستین و آخرین فرزندان نردانل موهای سرخ خویشان او را داشتند.

موثق‌ترین روایت به نظر می‌رسد چنین باشد:

دو برادر توامان سرخ‌موی بودند و نردانل به هر دو نام آمباروسا را داد زیرا بسیار شبیه به هم بودند و تازمانی که زنده بودند اینگونه هم باقی‌ماند. زمانی که فئانور به تمنا خواسته بود که دست‌کم نام‌ های‌شان باید متفاوت باشند نردانل بیگانه نمود و پس از مدتی گفت: «پس بگذار یکی اومبارتو نامیده شود، اما کدامین را، زمان مشخص خواهد کرد.»

Amras and Amrod by Jenny dolfen

Amras and Amrod by Jenny Dolfen

فئانور از این نام بدشگون («منحوص») پریشان شد و آن را به آمبارتو تغییر داد و یا در برخی از روایت‌ها اندیشید که نردانل «آمبارتو» را به زبان‌ آورده، با استفاده از ارکان اولی که در آمباروسا وجود دارد. (یعنی آمبا + کوئنیا آرتا «ارجمند و برین») اما نردانل گفت: «اومبارتو بر زبان آوردم؛ باز هر چه می‌خواهی بکن. تفاوتی ایجاد نخواهد کرد.» بعداً، زمانی که فئانور هر چه بیشتر و بیشتر پلید و جابر شد و علیه والار طغیان کرد؛ نردانل پس از کوشش های طولانی برای تغییر دادن مزاج او، با او بیگانه شد. (خویشان او از وفاداران آئوله بودند، او به پدرش پند داد که در بلوا شرکت نکند. «در انتها تنها فئانور و تمام فرزندانتان را به مرگ خواهد رساند» او به خانه پدری‌اش بازگشت، اما زمانی که به وضوح مشخص شد که فئانور و پسرانش تا ابد والینور را ترک خواهند کرد، پیش از آنکه سپاهیان به سمت شمال پیش‌روی کنند به نزد او رفت، و به التماس خواست فئانور باید دو جوان‌ترین پسرانش، دو‌قلو ها را باقی بگذارد یا دست کم یکی از آنان را. او پاسخ داد: «اگر تو همسری حقیقی بودی چنانچه پیش از اینکه آئوله تو را گمراه سازد؛ بودی، تمام‌شان را نگاه می‌داشتی چرا که با ما می‌آمدی. اگر مرا ترک کنی، تمام فرزندانمان را نیز ترک کرده‌ای. چراکه آنان مصمم‌اند با پدرشان بروند.» سپس نردانل خشمگین شد و او پاسخ داد: «تمام تمام‌شان را نگه نخواهی داشت. یکی دست‌کم هیچ‌گاه پای در سرزمین میانه نخواهد گذاشت.»

فئانور گفت: «پیش‌گویی های شریرانه خود را برای والار ببر که مایه مسرت‌شان خواهد بود.»

«آنان را دریغ می‌کنم» سپس آن‌ها جدا شدند. آورده‌اند که چگونه فئانور کشتی‌های تله‌ری را دزدید، و به فین‌گولفین خیانت کرد و با آنان که وفادار بودند به سوی سرزمین میانه بادبان درکشیدند، باقی خیل را رها کردند تا راه‌شان را پیاده و با رنج و تلفات بسیار بگذرانند. کشتی‌ها در سواحل شاخابه درنگیست لنگر انداختند و تمام خیل فئانور پای در خشکی نهادند و آنجا اردو زدند.

شب‌هنگام فئانور، غرق در خباثت، کوروفین را بیدار کرد و با او و تنی چند از نزدیک‌ترین ملازمان فئانور، او به سمت کشتی‌ها رفت و همه را غرق حریق‌ کرد؛ و آسمان تیره سرخ شد و به همراهش سپیده‌دمی وحشتناک. همه اردوگاه بیدار شدند و فئانور آنگاه که بازمی‌گشت گفت: «حال دست‌کم مطمئنم میان شما هیچ جبون و خائنی نخواهد توانست حتی یک کشتی را برگیرد و برای مساعدت فین‌گولفین و مردمانش اقدامی کند. »

اما همه جز اندکی هراسان شدند، زیرا بسیاری از چیز ها بودند که باز داخل کشتی ها جای داشتند و هنوز به کرانه ها نیاورده‌ بودند، و نیز کشتی‌ها می‌توانستند برای سفر های پیش‌رو مفید واقع شوند. آنان هنوز در شمال دور بودند و قصدشان این بود تا به بندرگاه های بهتری در جنوب بادبان بکشند. صبح‌هنگام بود که خیل بسیج شده بود، اما از هفت پسر فئانور تنها شش تایشان پیدا گشته بودند. سپس آمباروسا (۶) رنگ‌پریده‌ گشت و آکنده از ترس شد. او گفت: « آیا تو برادرم آمباروسا را بیدار نکردی؟! (اویی که تو آمبارتو نامیده بودی) او با ناراحتی گفته بود که برای خوابیدن به سواحل نخواهد آمد» اما گمانه زده می‌شد (بدون شک فئانور این را نیز حدس زدن بود) که در اندیشهٔ آمبارتو این بود که کشتی خود را پس از ان برای برگشت بادبان بکشد و به نردانل باز بپیوندد چرا که او از کردار پدرش بسیار متحیر شده بود.

فئانور (با پنهان ساختن ترس خود) گفت: «آن کشتی را نخست نابود ساختم.»

آمباروسا گفت: « پس به درستی آن نام را ازآن جوان‌ترینِ فرزندانِ خود کردی و اومبارتو «منحوص» شکل حقیقی او بود. تو پلید و مجنون شده‌ای.» و پس از آن هیچ‌کس در این باب جرئت صحبت با فئانور را نداشت.

Nerdanel the Wise by suzyelorn.loften

Nerdanel the Wise by suzyelorn

درباره مازیار یگانه

مازیار، آن یگانه که در سایت آردا او را ارو می‌نامند؛ و او نخست در بدو سال ۱۳۹۲ با آردا آشنا شد و او با آن تالکینیست های قدسی سخن گفت و هر از چند گاهی از تالار های بی زمان خود به آردا می‌رفت و مقالات خود را منتشر می‌کرد و چنین واقع شد ارو تا بازپسین روز آردا سعی بر مداخله خود در کار آردا داشت.

۱ دیدگاه

  1. عالیییییییییی بود ، دستتون درد نکنه خیلی مقاله ی خوبی بود خوب که نه عالیییییییی

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

x

شاید بپسندید

هر آنچه لازم است درباره شدوفکس اسب گندالف بدانیم

هر آنچه لازم است درباره شدوفکس اسب گندالف بدانیم

شدوفکس اسبی بود عظیم‌الجثه با سرعتی باورنکردنی، بی‌گمان شایسته‌ترینِ اسبان زمانه خود بود که گندالف ...