آیا میدانستید اسم تئودن (Theoden) و دنهتور (Denethor) به نوعی آناگرام یکدیگر بوده و هجاهایی تقریباً وارونه دارند؟
این نکته به دلیل شباهت بسیار در زندگی اما وارونگی سرنوشت این دو شخصیت جالب توجه بوده که برگرفته از علاقه و استفاده تالکین از دوگانهگرایی در رشته افسانه خود است.
پروفسور ورلین فلیگر، یکی از اساتید دانشگاه و محققان برجسته در باب رشته افسانه تالکین، مینویسد: «هر خوانندهی دقیقِ داستان تالکین بدون شک با دوگانگیهایی که به این داستان شکل میدهند آگاه است.»
تئودن و دنهتور هر دو فرمانروای قلمروهایی زیر سایه پلیدی هستند، میبایست برای حفظ قلمرو خود دست به تصمیماتی سخت بزنند، هر دو همسر خود را از دست دادهاند، هر دو دیگر ازدواج نکردهاند، هر دو توسط نیروهای تاریکی به پلیدی کشانده شدهاند، هردو یک فرزند خود را از دست دادهاند و… اما همانطور که میدانیم، در انتها سرنوشتی کاملاً متفاوت دارند. اگر بخش نقطه تباهی و تعالی در مقاله «تاریک و روشن، نگاهی به ملکور و واردا در متون منتشر شده رشته افسانه» را خوانده باشید، حضور و گوش سپردن به فردی «پاک، نیکخواه، مهربان و خونسرد» (در اینجا گندالف) است که این تفاوت را رقم میزند.
استفاده گسترده تالکین از دوگانهگرایی و تقارن، تضاد و تقابل در سرتاسر رمان او یافت میشود، چه به صورت مفاهیم کلی نظیر خیر و شر، امید و نومیدی، بصیرت و دانش، مرگ و جاودانگی، تقدیر و اختیار؛ و چه به صورت شخصیتها نظیر فرودو و گولوم، فارامیر و بورومیر، تئودن و دنهتور، آراگورن و ایسیلدور، واردا و ملکور. آن فرد «پاک، نیکخواه، مهربان و خونسرد» برای فرودو، سم است؛ برای فارامیر، گندالف است؛ برای آراگورن، آرون و گندالف است؛ و برای واردا، مانوه است.
هدف تالکین از این امر آشکارسازی بیشتر چیزهایی است که در داستان خود قصد داشت به ما بیاموزد.
پ.ن.
محققان برجسته در باب رشته افسانه تالکین نظیر جِین چَنس و کوری اولسن باور دارند که تالکین از شباهت واژگان دنهتور و تئودن آگاه و انتخاب این اسامی از سوی اون بدون دلیل نبوده است.