بسیاری از مایار در روزگار عظمت او مجذوب شکوه و جلالش گشته، و تا بهگاه سقوطاش در تاریکی همچنان سرسپردهٔ او مانده بودند؛ و باز گروه دیگری را پس از آن گمراه گردانیده و با دروغها و هدیههای غدارانه به خدمت خویش آورده بود. هولناکترین در میان این اهریمنان والارائوکار بودند، تازیانههای آتش که در سرزمین میانه بالروگ نامیده میشدند، دیوهای دهشت.
سیلماریلیون، والاکوئنتا، در باب دشمنان
بالروگها، دیوان دهشت، همانند سائورون، گندالف، سارومان از نژاد مایار اند، بالروگها در روزگار شکوهِ نخستین ارباب تاریکی، ملکور، مجذوبش شدند و بدل به یکی از وحشتناکترین خادمان او شدند، آن مینویان ملبس به تاریکی بودند و دهشت از پیشاپیششان روان بود، تازیانههایی از آتش داشتند. بالروگهایی که در رشته افسانه با آنان روبرو شدیم میتوان به گوتموگ: ارباب بالروگها و سرفرمانده آنگباند، بالروگی که گلورفیندل با آن روبرو شد و موجب هلاکتش شد و در نهایت به بلای جان دورین که در اعماق کارادراس پناه گرفته بود اشاره کنیم، اما در نخستین نوشتههای جی.آر.آر. تالکین سخن از بالروگ دیگری به نام «لونگورتین» به میان آمده، لونگورتین از مهترین خادمان ملکور است چنانچه در سرودههای بلریاند در پیشگاه مورگوت به هنگام مباحثه با هورین تالیون حضور دارد، او نیز در کنار اربابش مشغول بازجویی فرمانروای ثابت قدم دور-لومین است حتی به وقت مقاومتش و ناسزا گفتن به مورگوت تودهانیای به هورین میزند:
دل هورین و غرور والایش باز هم گردن ننهاد
اما دهانش را به ضربه گرفت: آن «لونگورتین»، ارباب بالروگها، و مورگوت را تبسم آمد.
جلد سوم تاریخ سرزمین میانه، سرودههای بلریاند ، منظومهٔ فرزندان هورین،صفحه ۹۹
«کیای مورگوت» که دهان وی را به ضربه گرفت (ورژن اول) حالا بدل به لونگورتین، ارباب بالروگها گشته؛ که احتمالاً باید به عنوان «یک ارباب بالروگ» تعبیر شود چرا که گوتموگ، ارباب یا فرمانده بالروگها در «سقوط گوندولین»، عنقریب در روایات سیلماریلیون باز نمایان شد.
جلد سوم تاریخ سرزمین میانه، سروده های بلریاند ، منظومهٔ فرزندان هورین، صفحات ۱۰۳-۱۰۲
در سروده بالا لونگورتین ارباب یا فرمانروای بالروگها خطاب میشود که ما در نسخه فعلی سیلماریلیون میدانیم این لقب برای گوتموگ سرفرمانده مورگوت است. کریستوفر تالکین برای این در همین جلد توضیحاتی داده و عنوان کرده که لقب فرمانروای بالروگ برای آن امکان دارد که به عنوان «یک فرمانروای بالروگ» تفسیر شود، چرا که گوتموگ این لقب را در روایت سیل و سقوط گوندولین داشت. پندار بر این است که سالاری کل بالروگها برای گوتموگ است اما لونگورتین میتواند ارباب چند بالروگ باشد. احتمالاً ایدهٔ ارباب بالروگ بودنش برگرفته از نوشتههای اولیه و تصحیح نشده تالکین برای کانسپت بالروگهاست، در کانسپت اولیه بالروگها چیزی مانند اورکها بودند و با کانسپت نهایی بالروگها که جز مینویان قدسی به حساب میآمدند بسیار تفاوت داشتند توضیحات کریستوفر تالکین در این باب:
کانسپت اولیه بالروگها نسبت به آنچه که بعدها بدل به آن شدند کمتر دهشتناکتر و مخربتر بودند: آنان در شمار صدها وجود داشتند و توسط تور و گوندولینیها به تعداد زیادی کشته میشدند: «بدینسان پنج [بالروگ] جلوی تبر بزرگ تور درامبورلگ، سه تن روبروی شمشیر اکتلیون و دو تن توسط جنگاوران خاندان پادشاه کشته شدند.
جلد دوم تاریخ سرزمین میانه، کتاب قصههای گمشده بخش دوم
شرح و تفاسیر کریستوفر تالکین در کتاب «سقوط گوندولین»
در حاشیهای پدرم نوشت: نباید وجود بیشتر از سه یا حداکثر هفت تن از بالروگها را متصور شد.
جلد دهم تاریخ سرزمین میانه، حلقه مورگوت
بنابراین بر اساس اطلاعات و دادههای کانسپت نهایی میتوانیم فرمانروای بالروگ بودن لونگورتین را تا حد بسیاری نادیده بگیریم چرا که تعداد بالروگها از هفت تن تجاوز نمیکند اما از اهمیت لونگورتین چیزی کاستی نمیکند، اهمیت لونگورتین در آنگباند را میتوان تا حد زیادی دانست زیرا مینویانی که تحت نام بالروگ در سرزمین میانه مشهور بودند جز مهم ترین خادمان ارباب تاریکی قرار میگرفتند و جی. آر. آر. تالکین نسخه بالروگ نبودن ضربه زننده به هورین را شخصاً به لونگورتین تغییر میدهد و شخصیت سازی او را تا حد بسیاری بالا میبرد. مانند دیگر بالروگها برای نجات ملکور از تارهای اونگولیانت به لاموت رفت. بی گمان لونگورتین مانند گوتموگ و سائورون در اعمال ارباب تاریکی و شرارتهای او سهیم بوده است و مردمان آزاد سرزمین میانه توسط وجود او وحشت داشتند.
لونگورتین بالروگی با شعله های آبی؟
در باقی کتابهای رشته افسانه تالکین دیگر اسمی از لونگورتین دیده نمیشود، به عقیده بسیاری از تالکینیستها لونگورتین بالروگیست با شعلههای آبی، اما این گمانهزنی از کجا آمده؟! میدانیم بسیاری از نامهایی که در بین شخصیتها وجود دارند معنای ویژه ای دارند به عنوان مثال مورگوت در زبان الفی به معنای «خصم سیاه» است یا سائورون را به پندار «منفور» داریم، ریشه شناسی لونگورتین نیز باید به ما معنای دیگری بدهد. اما جی. آر. آر. تالکین هیچگاه ریشه شناسی نام لونگورتین را بازگو نکرده است از این رو طرفداران تالکین بر طبق اندک اطلاعات خودشان از دیکشنری الفی، نام را معنا کردهاند:
در بخش اول نام لونگورتین واژه Lune را داریم که میتوانیم آن را «آبی» ترجمه کنیم، برای مثال Luin در ساختار کلماتی مثل سیر لوین (رود آبی) ایترلوین (جادوگران آبی) و اردلوین (کوهستان آبی) ترجمه آبی را مشاهده کنیم. بخش دوم واژه Gorth را داریم که در سینداری «وحشت» ترجمه میشود، و ترکیب آن دو لونگورتین را میسازد که یعنی «وحشتآبی» بالروگی متفاوت با دیگر هم نوعان خود!
سرانجام لونگورتین:
در جنگ بزرگ خشم که در پایان دوران اول واقع شد، سپاهیان غرب علیه مورگوت صف آرایی کردند و او را شکست دادند. اندک نیروهایی از ارباب تاریکی که کشته نشدند فرار کردند و گریختند از جمله بالروگها، با اینحال به طور دقیق نمیتوان گفت که بلایجان دورین آخرین بازمانده بالروگها در دوران اول است:
بالروگها جز آن تعداد انگشت شمار که گریختند و در مغارههای دور از دسترس بن خاک پنهان شدند، جملگی از پا در آمدند…
سیلماریلیون، حدیث سفر ائارندیل و جنگ خشم
نقل قول بالا دلالت میکند که حداقل بیش از یک بالروگ از تانگورودریم گریختهاند، با اینحال نمیتوان مطمئن بود زیرا ممکن است کانسپت این بالروگها مربوط به نسخه اولیه باشد و نیز هیچوقت تالکین داستانهای خود را تمام نکرد و به قطعیت نمیتوان از آن سخن گفت، در یکی از نامههای متاخر جی. آر. آر. تالکین البته عنوان شده تنها «یکی» از آنان گریخته اما دو پهلو بودن آن باز نمیتواند به ما اطلاعات دقیقی بدهد ممکن است صرفاً اشاره به یکی از بالروگها باشد تا اینکه به ما دال این را بدهد که فقط یک بالروگ زنده مانده باشد.
بالروگ [بلای جان دورین] یک بازمانده از سیلماریلیون و افسانههای دوران نخست است. همانند شلوب. بالروگها آنان که شلاق سلاح اصلیشان بودند، مینویان بدوی آتش از بین برنده، مهترین خادمان باستانی قدرت تاریک دوران اول بودند. گمان میرفت که همهشان در ویرانی تانگورودریم -دژ او در شمال- نابود گشته اند. اما اینجا پیدا گشت یکی از آنان گریخته و در زیر کوهستان هیتائگلین (کوهستان مه) پناه گرفته است.
نامه ۱۴۴ از مجموعه نامههای جی. آر. آر. تالکین
به هر حال به طور دقیق چیزی از سر انجام لونگورتین بالروگ در دسترس نداریم اما میتوانیم گمانه زنی کنیم که شاید همراه با بلای جان دورین گریخته است و در مغاره های دور از دسترس سرزمین میانه پنهان گشته است، شاید در اعماق کوهستان سرخ، کوهستان سایه، کوهستان سپید، کوهستان آبی، کوهستان خاکستری و یا دیگر مغاره سکنی گزیده باشد . گفتنی است که در نسخه های اولیه و رد شده نیز همچین چیزی را ما میبینیم بالروگ هایی که در موردور پنهان شده اند و همچنین در بازی Middle Earth: Shadow of War بالروگی خفته در موردور بیدار میشود که از فنفیکشنهای بازیاست، اما در کل امکان دارد لونگورتین در یکی از مغارههای عمیق سرزمین میانه پنهان شده باشد!
و نیز میتوان احتمال مرگ او را داد، شاید در نبردهای بزرگ جنگ خشم به دست سپاهیان غربیای که والار بسیج کرده بودند، نابود شده باشد در هر حال حکایتهای لونگورتین بالروگ به پایان رسیده است.
Said the dread Lord of Hell:
‘Dauntless Hurin,
stout steel-handed,
stands before me
yet quick a captive,
as a coward might be!
Then knows he my name,
or needs be told
what hope he has
in the halls of iron ?
The bale most bitter,
Balrogs’ torment!’
Then Hurin answered,
Hithlum’s chieftain –
his shining eyes
with sheen of fire
in wrath were reddened:
O ruinous one,
by fear unfettered
I have fought thee long,
nor dread thee now,
nor thy demon slaves,
fiends and phantoms,
thou foe of Gods!’
His dark tresses,
drenched and tangled,
that fell o’er his face
he flung backward,
in the eye he looked
of the evil Lord –
since that day of dread
to dare his glance
has no mortal Man.
had might of soul.
There the mind of Hurin
in a mist of dark
neath gaze unfathomed
groped and foundered,
yet his heart yielded not
nor his haughty pride.
But Lungorthin
Lord of Balrogs
on the mouth smote him,
and Morgoth smiled:
‘Nay, fear when thou feelest,
when the flames lick
and the whistling whips
thy white body
and wilting flesh
HoMe – The Lays of Beleriand – The Lay of the Children of Húrin
خسته نباشی مازیار، مثل همیشه تحلیلی بود و جذاب! ?
متشکرم لگولاس عزیز. لطف داری همیشه ☺️
عالی بود ممنون
دقیقاً مثل سایر مقالات خیلی عالی! ??