جسم و جان میریل هنگام به دنیا آوردن فرزندش تحلیل رفت و پس از زادنش میخواست که از بار گران زیستن رها شود. و آنگاه که نامی بر فرزند نهاد، به فینوه گفت: «دیگر هرگز فرزندی نخواهم زاد؛ زیرا نیرویی که میتوانست جانهای بسیاری را بپروراند، به یکباره صرف پروراندن فئانور گشته است.»
اگرچه به ظاهر خفته بود، روحش کالبد او را ترک گفت و خاموش به تالارهای ماندوس درگذشت. دوشیزگان استه به پرستاری از جسم میریل مشغول شدند، و جسم همچنان ناپژمرده باقی ماند؛ اما بازنگشت. آنگاه فینوه در غم و اندوه میزیست؛ به کرات به باغهای لورین میرفت و در زیر بیدبنهای نقرهگون، کنار جسم زن مینشست و او را به نام میخواند. امّا بیهوده بود؛ و در تمام قلمرو قدسی او بود که محروم از شادی و نشاط میزیست.
سیلماریلیون، حدیث فئانور و رهایی ملکور از بند
از این رو مانوه متأثر گشت و نسبت به فینوه ابراز همدردی کرد؛ لیکن از آنجا که در نظرش موضوعی مهم می نمود، و درگذشتن (هرچند با ارادهی آزاد) در قلمرو قدسی یک نشانه شوم تلقی میشد که در باب آن نمیشد به آسانی داوری کرد، والار را به شورا فرا خواند، و فرمود تا سران و بزرگان الدار نیز حضور یابند. الدار تاریخچه ای از مباحثه طولانی والار نوشتند، و آن را «نامنا فینوه میریلو» نامیدند، اساسنامه فینوه و میریل، و آن را در میان کُتب حقوقی خود حفظ کردند؛ زیرا در آن مباحثه بسیاری از مسائل مربوط به الدار، سرنوشت آنها در آردا و مرگ و تولد مجدد آنها مورد برسی و قضاوت قرار گرفت.
این داستانی است که در مجموعه کتابهای تاریخ سرزمین میانه حدیث فینوه و میریل نامیده میشود، از جلد دهم آن، حلقه مورگوت، توسط «علی مهرنگ» به فارسی بازگردانی شده است و در دسترس بازدیدکنندگان عزیز قرار دارد:
لینک دانلود:
بسیار عالی خیلی جالب بود
سلام دوستان لطفا بگین از کدوم سایت فیلم های سه گانه ارباب حلقه ها و هابیت رو دانلود کنم ک سانسور نشده باشه خسته شدم از بس سانسور دیدم. ممنون میشم کمکم کنید.