آخرین مقالات فرهنگنامه
خانه - کتابخانه - مقالات تخصصی - حدیث بالروگ موریا، خباثتی رام نشدنی، سرسپرده یا همآورد سائورون؟

حدیث بالروگ موریا، خباثتی رام نشدنی، سرسپرده یا همآورد سائورون؟

حدیث بالروگ موریا، خباثتی رام نشدنی، سرسپرده یا همآورد سائورون

The Balrog with the one ring by Riccardo Gualdi

آردا، دنیای جی.آر.آر. تالکین پر است از موجوداتی خوفناک و دهشتناک؛ برخی از اینها به خاطر اعمال مرگ‌آفرینی که از دوران باستان از خود نشان دادند، به ددمنشی و خباثت‌شان معروف گشتند؛ چنانچه به یادآوردن خباثتی که آنان نشان دادند خاطره ای جز اندوه و ویرانی به جای نمی‌گذارد. بالروگ‌ها نیز از این دسته موجودات بودند که سراسر سرزمین میانه از آنان به شدت هراس داشتند، اینان نیز مانند سائورون، گندالف، سارومان، راداگاست و بسیاری دیگر از نژاد آینور و در دسته مایار محسوب می‌شدند و آفرینش‌ این قدسیان پیش از خلقت خود دنیا بود، نخستین آفرینش ایلوواتار خدای یگانه داستان، آینور بودند. اما به هنگام کشمکش‌های ارباب تاریکی با دیگر ایزدان روشنایی در دوران بسیار کهن توسط ملکور به تاریکی سقوط کردند و به مخوف‌ترین خادمان او بدل گشتند!

«…بسیاری از مایار در روزگار عظمت او[ملکور] مجذوب شکوه و جلالش گشته، و تا به گاه سقوط‌اش در تاریکی همچنان سرسپردهٔ او  مانده بودند؛ و باز گروه دیگری را پس از آن گمراه گردانیده و با دروغ‌ها و هدیه‌های غدارانه به خدمت خویش آورده بود. هولناک‌ترین در میان این اهریمنان والارائوکار بودند، تازیانه‌های آتش که در سرزمین میانه بالروگ نامیده می‌شدند، دیو‌های دهشت.»

~سیلماریلیون، والاکوئنتا، در باب دشمنان

«…دل‌هاشان از آتش بود، اما ملبس به تاریکی، و دهشت از پیشاپیش‌شان روان بود؛ تازیانه‌هایی از شعله‌های آتش داشتند. بالروگ نام‌شان در روزگار پسین سرزمین میانه بود.»

~سیلماریلیون حدیث امدن الف‌ها و بندی شدن ملکور

والارائوکار نزد ملکور در دوران نخست از اهمیت بسزایی برخوردار بودند و توانست با دهشت و قدرتی که آنان داشتند چه جنگجویان و مبارزان بزرگ الف و که شاهان برین الف‌ها را در سرزمین میانه از پای در بیاورد، حتی به هنگامه نیاز ملکور وقتی که اونگولیانت به او حمله‌ور شده بود نجات بخشش بودند و او را مغلوب ساختند وقتی که خود ارباب تاریکی از این امر ناتوان بود. یکی از شناخته شده‌ترین بالروگ‌ها، گوتموگ می‌باشد! ملقب به سر فرمانده آنگباند، از پر منزلت‌ترین خادمان خود ارباب تاریکی در دوران نخست، که در فرماندهی و نبرد تن به تن خبره بود. همو بود که با ضربتی فئانور که از بزرگترین الف‌های سرزمین میانه به شمار می‌اید را به قتل رساند، او بود که در یکی از سرنوشت‌ساز‌ترین نبرد‌ها بدترین شکست را به الف‌ها و انسان‌ها در دوران اول تحمیل کرد و پادشاه فین‌گون را با ضربتی به هلاکت رساند، و هورین تالیون را که بی‌گمان از قدرتمند‌ترین انسان‌های سرزمین میانه به شمار می‌رفت را به اسارت گرفت. همو بود که با فرماندهی نیرو‌ها گوندولین را ویران کرد و با یکی از بهترین مبارز‌های الف، اکتلیون، نبرد تن به تن کرد او را کشت و خود نیز در این امر به هلاکت رسید. علی ای حال در آخرین جنگ دوران اول موسوم به جنگ خشم، نیرو‌های غرب از طرف ایزدان والار به سمت مورگوت صف آرایی کردند و او را شکست دادند، اندک نیرو‌هایی که از او باقی ماندند به طرف شرق گریختند و در مغاره‌ها پنهان گشتند من جمله بالروگ‌ها!

حدیث لونگورتین، بالروگ مورگوت

Gothmog vs Ecthelion by Sander Agelink

«بالروگ‌ها جز آن تعداد انگشت شمار که گریختند و در مغاره‌های دور از دست‌رس بن خاک پنهان شدند، جملگی از پا در آمدند…»

~سیلماریلیون، حدیث سفر ائارندیل و جنگ خشم

براستی در روایت ارباب حلقه‌ها به یک بازمانده جنگ خشم برمی‌خوریم، یک بالروگ مورگوت. موسوم به بلای جان دورین!

«بالروگ [بلای جان دورین] یک بازمانده از سیلماریلیون و افسانه‌های دوران نخست است. همانند شلوب. بالروگ‌ها آنان که شلاق سلاح اصلی‌شان بودند، مینویان بدوی آتش از بین برنده، مهترین خادمان باستانی قدرت تاریک دوران اول بودند. گمان می‌رفت که همه‌شان در ویرانی تانگورودریم -دژ او در شمال- نابود گشته اند. اما اینجا پیدا گشت یکی از آنان گریخته و در زیر کوهستان هیتائگلیـ[ر] (کوهستان مه‌آلود) پناه گرفته است.»

نامه ۱۴۴ از مجموعه نامه‌های جی. آر. آر. تالکین

بالروگ قلمروی خزد-دوم که متعلق به دورف‌ها بود را نابود ساخت، دورین ششم را کشت، و ملقب به بلای جان دورین شد. بعد‌ها به هنگامی که یاران حلقه مجبور شدند از طریق موریا به پویش خود ادامه دهند به این بالروگ برخوردند، بالروگ با گندالف سقوط کرد و نه روز مبارزه کردند در نهایت هم بالروگ هم گندالف کشته شدند.

مباره گندالف و بالروگ در موریا

بگذارید پرسش اصلی این مقاله را مطرح کنیم: آیا بالروگ موریا خادم سائورون بوده است؟ یا خادم هیچکس نیست مگر ارباب اصلی خودش مورگوت؟ یا اینکه می‌تواند هم‌پیمان و متحد سائورون باشد؟ یا هم‌آورد و عدوی سائورون؟ هدف و انگیزه بالروگ چیست؟ در این مقاله سعی می‌کنیم به گمانه‌زنی و تحلیل شخصیت «بلای جان دورین» بالروگ موریا بپردازیم.

 

۱- بالروگ سرسپرده و خادم سائورون ارباب تاریکی

«در میان پیشکارانش که صاحب آوازه‌اند، اهریمنی بود که الدار او را سائورون، یا گورتائورِ سنگ‌دل نام داده بودند. در آغاز یکی از مایا‌های آئوله بود، و در روایت‌های آن مردم، همچنان نیرومند. در تمام اعمال ملکورِ مورگوت بر ر‌وی آردا، در کرده‌های بسیار و در نیرنگ بازی‌های زیرکانه‌اش، سائورون نیز سهمی داشت، و در پلیدی، از حیث این که زمانی دراز در خدمت دیگری بود و نه در خدمت خویش، تنها از اربابش کمتر بود.»

~سیلماریلیون، حکایت والار و مایار بنا به روایات الدار

برای شروع بد نیست با مرتبت و مقام سائورون در جبهه تاریکی آشنا شویم، سائورون به جرئت بلندمرتبه‌ترین خادم ارباب تاریکی؛ مورگوت می‌باشد. ارج و منزلت سائورون در حدیست که در رشته افسانه بار‌ها نایب آنگباند و مورگوت معرفی شده، پلیدی او تنها از اربابش کمتر است و در کرده‌های بسیار اربابش سهیم بود، تصور اینکه بالروگ خدمتگذار سائورون باشد تصور دور از ذهنی نیست.

Sauron (Annatar) by Aleksandra Skiba

Sauron (Annatar) by Aleksandra Skiba

نخست بگذارید در مورد بیداری/آزاد سازی بلای جان دورین بگوییم، بالروگ اواخر دوران اول به سمت کوهستان مه‌آلود گریخت و در تاریک‌ترین مغاره‌های آن پنهان شد. سالیان بسیار درازی در خواب بود که ناگهان دورف‌ها با حفاری‌های خود به او رسیدند و او را بیدار کردند.

«موریا! موریا! شگفتی دنیای شمالی! آن‌جا را عمیق کندیم و ترس ناگفتنی را بیدار کردیم.»

~یاران حلقه، شورای الروند

با اینحال در بخشی از رشته افسانه جی.آر.آر. تالکین گفته می‌شود احتمالاً این خباثت سائورون بوده است که باعث بیداری بالروگ «بلای جان دورین» شده است. در این صورت دورف‌ها تنها او را از زندانی آزاد ساختند و در این دنیا رها کردند.

«یا [دورف‌ها] آن را از زندان آزاد ساختند؛ [یا] ممکن است این موجود در آن هنگام خود بر اثر خباثت سائورون از خواب بیدار شده باشد.»

~ارباب حلقه‌ها، بازگشت شاه، ضمیمه الف، مردم دورین

اما آیا سائورون از وجود بالروگ موریا با خبر بوده؟

فراموش نکنیم سائورون در جنگ خشم حضور داشت و بدون شک از وجود این بالروگ‌ها و گریختن این موجودات از دست نیرو‌های غرب را با چشم خود دیده، و اگر در توان او باشد قطعاً برای به خدمت گماشتن این موجودات تمام تلاش خود را خواهد کرد. او یقیناً از رویداد‌های پیرامون کشته شدن دورف‌های موریا باخبر گشت و نیرو‌های خود را پس از مدتی در موریا مستقر ساخت.

۲۴۸۰

«سائورون اندک‌اندک موریا را با موجودات خود پر می‌کند.»

~بازگشت شاه ضمیمه ب

حال اورک‌ها و دیگر موجوداتی که سائورون در موریا مستقر ساخته است مطمئناً بالروگ موریا را طی سالیان سال مشاهده کرده‌اند و اخبار را به ارباب شان رسانده‌اند به گمان نگارنده مقاله بعید نیست ارتباطاتی بین این دو اهریمن باستانی شکل گرفته باشد و بالروگ به خدمت سائورون درآمده باشد، اگر مقاله ماهیت رمز‌آلود کارادراس در سایت آردا را مشاهده کرده باشید، اگر سائورون در کارادراس مانع عبور یاران شده باشد و آنها را مجاب به عبور از موریا کرده باشد احتمالاً میخواسته یاران حلقه را در دام بالروگ قرار دهد و بالروگ هابیت‌ها (هابیتی که او مد نظر داشت موسوم به بگینز) را اسیر کند و آنها را به سائورون واگذار، مشابه همانکاری که با سارومان سپید کرد و بنا داشت وقتی بگینز را اسیر کرد از سارومان او را تحویل بگیرد و بار دیگر صاحب حلقه یگانه‌ شود و تاریکی را برای همیشه برای سرزمین میانه ارمغان بیاورد!

Gandalf fighting the Balrog by John Howe

Gandalf fighting the Balrog by John Howe

بعد یک دفعه انگار که مرا دید و به من خندید. خیلی بی رحمانه بود. مثل این بود که آدم را با چاقو تکه تکه کنند. دست و پا زدم. ولی او گفت:«یک لحظه صبر کن! به زودی دوباره همدیگر را می‌بینیم. به سارومان بگو که این چیز قشنگ مال او نیست. بلافاصله می‌فرستم که آن را بیاورند. فهمیدی؟ درست همین را بگو!»

~دوبرج، پلان‌تیر

با اینحال تبعیت بالروگ، یک مایا، یک آینو قدسی، از سائورون به علت مقام و منزلتی یکسان کمی شک برانگیز است چرا که هیچگاه بالروگی در خدمت سائورون نبوده حتی در دوران اول. اگر بالروگ سرسپرده سائورون بود چرا از او مستقیماً استفاده نکرد با وجود چنین خادم دهشتناکی و حضور او در نبرد‌ها و فرماندهی بلای جان دورین، براستی می‌توانست کار را برای انسان‌ها و الف‌ها و دیگر موجودات آزاد سرزمین میانه یکسره کند و به هدف خود برسد، چرا او را به موردور احضار نکرد؟ چرا او را برای حمله به سرزمین‌های مهم اعزام نکرد؟ چرا بلای جان دورین در موریا ماندگار شد؟ پرسش‌های بسیاری باعث می‌شود این گمانه زنی احتمال زیاد صحت نداشته باشد و بار‌ها تالکین وحشتناک‌ترین خادمان سائورون را نزگول قلمداد می‌کرد. اگر بالروگ خادم او بود نزگول نمی‌توانست بزرگترین خادم او باشد.

«آنان نزگول بودند، اشباح حلقه، مخوف‌ترین خادمان دشمن؛ تاریکی با آنان همراه بود، و با صدای مردگان فریاد سر می‌دادند.»

~سیلماریلیون، حدیث حلقه‌های قدرت و دوران سوم

«یک سال پیش پیکی به نزد داین آمد، اما نه از موریا- از موردور: سواری در شب، که داین را به دروازه فراخواند. می‌گفت که فرمانروا سائورون بزرگ خواهان دوستی است، و در عوض این دوستی چنان که از دیرباز رسم اوست، حلقه‌هایی به عنوان هدیه تقدیم می‌کند و سوالاتی دربارۀ هابیت‌ها داشت، این که آنان از کدام قوم‌اند و در کجا ساکن اند. می‌گفت:« زیرا سائورون می‌داند که یکی از اینان را شما زمانی می‌شناخته‌اید.»

با این حرف ما بسیار نگران شدیم و هیچ پاسخی ندادیم. صدای مرگبارش را پایین آورد و تا آنجا که می‌توانست آن را دلنشین کرد. گفت «سائورون به عنوان نشانهٔ کوچکی از دوستیتان می‌خواهد که این دزد را پیدا کنید، – حرف او اینطور بود، – و از او به جبر یا اختیار حلقه‌ای کوچک، کمترین حلقه‌ها را بگیرید که زمانی آن را دزدیده است، البته سائورون به این امر جزئی کمترین اهمیت را نمی‌دهد، بلکه فقط نشانهٔ حسن نیت شماست. آن را پیدا کنید و سه حلقه‌ای که پادشاهان دورف از روزگاران قدیم صاحب آن بودند به شما بازگردانده خواهد شد و قلمرو موریا برای همیشه به شما تعلق خواهد گرفت. خبر دزد را بیابید، این که آیا زنده است و کجا زندگی می‌کند و شما پاداشی بزرگ خواهید گرفت و دوستی پایدار فرمانروا را. اگر سرپیچی کنید اوضاع به همین خوبی نخواهد بود. آیا سرپیچی می‌کنید؟»

~یاران حلقه، شورای الروند

نقل قول بالا از چند منظر قابل اهمیت است نخست آنکه او حاضر است در قبال اخباری از هابیت‌ها چنان پاداش بزرگی به دورف‌ها -که خادمین او نیستند- اهدا کند، حال تصور کنید او از مکان فعلی دزد حلقه اش با خبر باشد آیا نهایت تلاش خود را برای پس گرفتن آن در موریا نمی‌کند؟ به خدمت گماشتن بالروگ؟ دوم آنکه در نقل قول بالا او اظهار مالکیت موریا را می‌کند وقتی که بالروگ در آنجا مستقر است می‌تواند دلالتی بر این باشد که بالروگ سرسپرده او در موریا است،(با این حال ارباب تاریکی می‌تواند وعده‌هایی پوچ جهت رسیدن به مقصود خود به باقی افراد بدهد و آن را دریغ کند لزوماً به آن معنی نمی‌تواند باشد) سوم آنکه همین سوار ( که به نظر می‌رسد شخصیت زبان سائورون باشد ) به راحتی می‌توانسته به موریا رفته باشد و با بالروگ ارتباط برقرار کرده باشد، شاید توانسته باشد نظر او را به سمت سائورون جلب کرده باشد! چهارم آنکه نحوهٔ ماموریت مشابه چیزیست که سارومان نیز در پی آن بود اسارت گرفتن هابیت و سپس اخذ حلقه ارزشمند خود از آنها، او یقیناً می‌تواند همینکار را با بالروگ کرده باشد!

 

۲- بالروگ در انتظار ظهور و برگشت خداوندگارشان

در بحبوحه نخستین نبرد‌های والار با ملکور، ملکور شکست خورد و والار او را به اسارت گرفتند، بالروگ‌ها این زمان بود که در سردابه‌های زیرین آنگباند پنهان گشتند، منتظر ماندند تا وقتی که ارباب راستین‌شان مورگوت برگردد که همین هم زمانی که ملکور با اونگولیانت در کشمکش بود نشان داده شد!

«فریاد مورگوت در آن ساعت، بلندترین و موحش‌ترین فریادی بود که تا ابد در دنیای شمالی شنیده شد؛ کوه‌ها لرزیدند و زمین بی قرار گشت و صخره‌ها شکافتند. در ژرف جاهای فراموش گشته آن فریاد را شنیدند. در ژرف سردابه‌های زیرین تالار‌های ویران گشتهٔ آنگباند که والار از سر شتاب به هنگام حمله در آن‌ها فرود نیامده بودند، بالروگ‌ها هنوز در کمین بودند، پیوسته در انتظار بازگشت خداوندگارشان؛ و اکنون به چشم برهم زدنی برخواستند و با گذشتن از هیت‌لوم به سان توفان آتش خود را به لاموت رساندند. با تازیانه‌های آتشین‌شان تور‌های اونگولیانت را دریدند و او خود را باخت…»

~سیلماریلیون، حدیث گریختن نولدور

Morgoth by Elena Kukanova

Morgoth by Elena Kukanova

با کمی واکاوی دقیق می‌توان به شباهت‌هایی که بین دو رویدادی که مد نظر ماست پی ببریم، در غیاب مورگوت، آنان در سردابه‌های زیرین پنهان می‌شوند و همیشه در کمین خواهند بود و هرگز به جز برگشت خود خداوندگارشان به بیرون از آن نخواهند آمد، بلای جان دورین نیز در همین موقعیت قرار داشت در ژرف‌ترین تالار‌های زیرین خزد-دوم خود را پنهان ساخت و به خوابی عمیق فرو رفت تا خود مورگوت برگردد و هرگز خود را در مسائل سرزمین میانه دخالت نخواهد داد! همانگونه که او را هیچوقت خارج از موریا ندیدیم، چه در دوران دوم چه در دوران سوم، پس از بیدار شدن هم خود را در امور سرزمین میانه دخالت نداد با این حال بالروگ موریا برهم زننده آرامش در قلمرو خود را بر نمی‌تابد همانطور که با دورف‌ها مبارزه کرد و قصد تهاجم به یاران حلقه را کرد. به نوعی بالروگ در موریا به سان یک هیولای رام نشدنی مجسم می‌شود.

«و در خدمت کسی نبود جز خودش»

«و اما سائورون: می‌دانست که شلوب کجا کمین کرده است. این موضوع او را خرسند می‌کرد که شلوب، گرسنه، اما با خباثتی رام نشدنی در آنجا ساکن باشد و نگهبانی بود بسیار مطمئن برای آن راه باستانی به سرزمین‌اش، مطمئن تر از هر چیز دیگری که مهارت او بتواند ابداعش کند. و اگر چه اورک‌ها بردگان سودمندی بودند، ولی سائورون از این دست بردگان بسیار داشت. اگر شلوب گاه و بی گاه برای فرونشاندن اشتهای خود آنها را می‌گرفت، قابلی نداشت: می‌توانست نادیده بگیردشان. و گاه سائورون همچون ادمی که لقمه‌ای لذیذ برای گربه‌اش بیاندازد (آن را گربهٔ من می‌نامید، اما شلوب متعلق به او نبود)»

~دو برج، کنام شلوب

شلوب قطعاً موجودی است مانند بالروگ خباثتی رام نشدنی در عین حال خادم هیچکس نیست مگر، و نیز موقعیتی که او در آن قرار دارد کاملاً مشابه موقعیت بالروگ است، پاسدار قلمرویی ناخواسته برای سائورون! با اینحال مطمئناً در خدمت او نیستند و متعلش نخواهد بود! علی الخصوص سائورونی که حلقه خود را ندارد و بسیار ضعیف تر از قدرت اصلی‌اش است!

شلوب اثر آلن لی

Shelob by Alan Lee

«بالروگ [بلای جان دورین] یک بازمانده از سیلماریلیون و افسانه‌های دوران نخست است. همانند شلوب.»

~نامه ۱۴۴ از مجموعه نامه‌های تالکین

دسته اورک‌هایی که مری و پی‌پین را در اسارت خود داشتند شامل سه دسته بودند: اورک‌های سارومان به فرماندهی یوگلوک، اورک‌های سائورون به فرماندهی گریشناخ، اورک‌های شمال (موریا) . اینان در تمثیل کوچکی نماد ارباب‌شان می‌توانند باشند اورک‌های سارومان بنا داشتند محموله خود را به آیزنگارد ببرند در حالی که اورک‌های سائورون مصر بر این بودند محموله بایستی به شرق برود نزد برج تاریک، در حالی که اورک‌های شمالی تنها برای کشتار و نابودی امده بودند!

 

۳- بالروگ هم‌آورد سائورون

«پلیدی‌های دیگری نیز هست که ممکن است روزی رخ بنماید؛ چه، سائورون خود چیزی نیست مگر نوعی خادم یا گماشتهٔ پنهانی.»

~بازگشت شاه، آخرین رایزنی

این گفتهٔ گندالف یادآور این موضوع می‌باشد که سائورون خود چیزی نیست مگر خادم تاریکی، و خادمان تاریکی بسیارند، به نوعی باید بر این باور باشیم تمام پلیدی‌های دنیا زیر بیرق سائورون نیستند جمله مشترک آنان خادم مورگوت بودن است، و بالروگی مانند بلای جان دورین الزام بر پیروی از سائورون نمی‌باشد، چه خود قدرتی بس عظیم دارد و از لحاظ مرتبت هر دو مینوی قدسی می‌باشند. بدون حضور مورگوت بلای جان دورین موظف بر اطاعت از سائورون نیست او تنها به مورگوت پاسخ میدهد نه چیز بیشتری.

 

چه چیز‌هایی بالروگ را با سائورون در تضاد همکاری قرار می‌دهد؟ بگذارید یک به یک آن را بررسی کنیم.

 

  • نخست: تضاد در انگیزه‌ها!

در وهله اول باید من باب انگیزه‌های ملکور نخستین «ارباب تاریکی» توضیحاتی را ارائه دهیم، نقل قول‌هایی برگرفته از تاریخ سرزمین میانه به ما در باب درک انگیزه‌های ملکور و سائورون کمک می‌کند و می‌توانیم تفاوت‌های میان دو ارباب تاریکی را متوجه شویم. تالکین می‌گوید:

«به هنگامی که ملکور با موجودیت سایر ساکنین آردا که دارای اراده و ذکاوت بودند؛ مواجه شد، از واقعیت محض هستی‌شان خشمگین شد، و تنها مقصودش در برخورد با آنها توسل به زور یا هراس از آن بود. یگانه هدف نهایی او نابودی‌ شان بود.»

~تاریخ سرزمین میانه، حلقهٔ مورگوت، اسطوره تغییر یافته، یادداشت‌هایی بر انگیزه‌ها در سیلماریلیون

«این پوچ گرایی محض بود! هدف نهایی‌اش عدم بود: بی گمان اگر مورگوت فاتح می‌شد، دست آخر حتی موجودات خود من جمله اورک‌ها را نیز نابود می‌ساخت، وقتی که به تنها هدفش خدمت کردند: نابودی الف‌ها و آدمیان. عجز و سرخوردگی نهایی ملکور چنین بود: درحالی که والار… می‌توانستند آردای گزند دیده -آردایی با تار و پود مورگوت- را هنوز دوست داشته باشند… ملکور با آردایی که از ضمیرش نبود و با امر و افکار دیگران در هم تنیده شده بود، کاری نداشت.»

~تاریخ سرزمین میانه، حلقه مورگوت، اسطوره تغییر یافته، یادداشت‌هایی بر انگیزه‌ها در سیلماریلیون

سائورون هیچ‌گاه به این مرحله از جنون پوچ‌گرایی نرسیده بود. او به موجودیت دنیا تا زمانی که می‌توانست کاری که با آن دوست دارد را بکند، خرده نمی‌گرفت. او هنوز بقایای اهداف مثبت خود را داشت که از ذات نیکی که با آن اغاز کرده بود، نشأت میگرفت: این فضلیتش بود که او نظم و ترتیب را دوست می‌داشت و از هر آشوب و ناسازگاری بیهوده‌ای بیزاری می‌جست.

~تاریخ سرزمین میانه، حلقه مورگوت، اسطوره تغییر یافته، یادداشت‌هایی بر انگیزه‌ها در سیلماریلیون

«زیرا که او[سائورون] به دنبال تسلط بر موجودات زمین در ضمیر و اراده‌شان بود.»

~تاریخ سرزمین میانه، حلقه مورگوت، اسطوره تغییر یافته، یادداشت‌هایی بر انگیزه‌ها در سیلماریلیون

با درک مفاهیمی که پشت انگیزه مورگوت و سائورون بوده‌ است در میابیم در پایان آنها دو چیز متفاوت را می‌خواستند مورگوت به دنبال ویرانی کل آردا بود و هر چیزی که در آن سکنی گزیده بود را میخواست نابود کند در حالی که سائورون دنبال نظم و هماهنگی بود و قصد تسلط و خداوندگاری در آن را داشت.

حال می‌گویید اینها چگونه ارتباطی به بالروگ و بلای جان دورین خواهد داشت؟

«در اوتومنو، جمله اهریمنان، آن مینویانی که از نخست در روزگار شکوه سرپرده‌اش بودند، و همچون خود او فاسد گشته، بر او گرد آمدند: دل‌هاشان از آتش بود، اما ملبس به تاریکی، و دهشت از پیشاپیش‌شان روان بود؛ تازیانه‌هایی از شعله‌های آتش داشتند. بالروگ نام‌شان در روزگار پسین سرزمین میانه بود.»

~سیلماریلیون حدیث امدن الف‌ها و بندی شدن ملکور

بالروگ‌ها بیش از همه از نظر فساد شبیه مورگوت شده بودند، این جمله بسیار حائز اهمیت است چرا که پیش‌تر، تباهی مورگوت را در پوچ‌گرایی و ویران طلبی همه چیز دیدیم، به گمان نگارنده از این لحاظ بالروگ‌ها کاملاً شبیه او بودند، آنان تنها به ویرانی و نابودسازی فکر می‌کردند، این مغایرت بالروگ‌ها در انگیزه‌هایشان با سائورون؛ آنها را در مسیری جداگانه و بسیار دور قرار می‌داد و هیچگاه نمیتوانستند در یک مسیر قرار بگیرند چرا که چیزهایی متفاوت می‌خواستند.

Balrog vs Gandalf by Ted Nasmith

Balrog vs Gandalf by Ted Nasmith

 

  • دوم: خصلت وفاداری در بالروگ‌ها و مقایسه آن‌ها با سائورون

سائورون مدت بسیاری در خدمت ملکور بود اما پس از برانداخته شدن مورگوت ایا همین مسیر را ادامه داد؟ خیر.

«زمانی دراز در خدمت دیگری بود و نه در خدمت خویش.»

~سیلماریلیون، حکایت والار و مایار بنا به روایات الدار

بدین‌ گونه سائورون خدمت به خویش را اغاز کرد [یا آنگونه که خود می‌پنداشت] او درصدد واقعیت بدل کردن اهداف فردی خود بود که بی گمان شامل پیدا کردن رعایا و خادمانی از خود که او را خداوندگار خود بنامد و منقاد ساختن جملگی افرادی که در سرزمین میانه ساکن‌اند و تسلط نهایی بر آنان و در نهایت نظم و انظباط دنیا! درصورتی که بالروگ وفاداری خود را به مورگوت ابدی می‌داند و در پی اهداف فردی خود نیست مگر چیزی که با ارباب خود مشترک می‌داند ویرانی و نابودی هر چه بیشتر، پوچ گرایی که تالکین آن را جنون می‌داند. بندگی ابدی بالروگ برای مورگوت در تضاد با سائورونی که خود را در آن دوره ارباب می‌بیند و به کسی جز خود خدمت نمی‌کند و برای بالروگ دو پادشاه در یک اقلیم و دو شمشیر در یک نیام نگجد.

 

  • سوم: کفر و شرک سائورون

«در انتهای دوران دوم او [سائورون] مسند گماشته مورگوت را انگاشته بود. در انتهای دوران سوم (گرچه در حقیقت بسیار ضعیف تر از پیش) او مدعی شد که مورگوت بازگشته.»

~از سری مجموعه نامه‌های تالکین، نامه ۱۸۳

داشتن انگیزه‌های متفاوت یک طرف، وفاداری و ایمان طرف دیگر، حالا شرک مطلق سائورون در طرف دیگر، سائورون مدعی شده خود مورگوت است، این امر به گمان بسیار برای دیگر پرستش کنندگان مورگوت من جمله بالروگ‌ها می‌تواند اهانت آمیز باشد.

Sauron by Warren Mahy

Sauron by Warren Mahy

 

  • چهارم: مرتبتی یک‌سان

سائورون و بالروگ هر دو از نژاد آینور و زیر شاخه مایار می‌باشند برای منقاد ساختن اراده یکدیگر به نیرویی فرای قدرت کنونی خود نیاز دارند، که برای هر دو غیرممکن است، سرسپردگی آن دو برای مورگوت به خاطر قدرت بی اندازه او بود که هیچ موجودی بالا تر از ملکور تواناترین آینور نبود! پس تبعیت یکی به دیگری بعید به نظر می‌رسد مخصوصا برای سائورونی که عمده قدرت خود را به خاطر گم کردن حلقه خود از دست داده است!

 با در نظر گرفتن این مغایرت‌ها تصور اینکه بالروگ هم مسیر سائورون باشد چه در قالب اتحاد چه سرسپردگی او دور از انتظار است، حتی می‌توان خود بالروگ را ارباب تاریکی و در مقابل سائورون مجسم شد.

«زمانی از آنان[بالین و پیروانش] خبر داشتیم و اوضاع خوب به نظر می‌رسید: پیام می‌رسید که موریا فتح و کار‌های بزرگ در آنجا آغاز شده است، بعد سکوت برقرار شد و از آن زمان هیچ پیغامی از جانب موریا نرسید»

~یاران حلقه، شورای الروند

بالین توانست از سال ۲۹۸۹ تا سال ۲۹۹۴ در موریا به دستاورد‌های خود برسد، پنج سال طول کشید تا اورک‌ها کار بالین و دسته‌اش را یکسره کنند، بالروگ موریا به نظر کاملاً بی تفاوت نسبت به آنها بود یقیناً اگر قصد مقابله با آنان را داشت می‌توانست در همان هفته اول کارشان را بسازد با این‌حال بالروگ هیچ واکنشی نسبت به آنان نشان نداد در حالی که در موریا حضور داشت، واکنشی که بالروگ به «یاران حلقه» نشان داد آنهم در صورتی که کمتر از یک هفته در موریا حضور داشتند حائز اهمیت است چرا که تصمیم پشت هجوم به یاران بی برنامه و اتفاقی نبوده است بل از روی آگاهی بوده است و با برنامه ای از پیش تعیین شده! این اهمیت یاران حلقه است که نظر متخاصم را جلب کرده است.

«نمی‌دانم، ولی همهٔ بازو‌ها برای منظوری واحد هدایت می‌شدند. چیزی بوده که از آب‌های تیرهٔ زیر کوهستان بیرون خزیده یا بیرون رانده شده. موجوداتی پیر تر و متعفن تر از اورک‌ها در جاهای عمیق جهان وجود دارد.» و اندیشه‌اش را با صدای بلند بر زبان نیاورد که آن موجود توی دریاچه هر چه که بود، چرا از میان همهٔ گروه نخست به فرودو چنگ انداخته بود.

~یاران حلقه، سفری در تاریکی

«نگهبان آب» وقتی که یاران دروازه دورین را باز کرده بودند به انان حمله ور شد و مستقیماً نخست فقط به فرودو چنگ انداخت، این موضوع برای گندالف دلهره آور است و به نظر می‌رسد تاثیر «حلقه یگانه» باشد به نوعی موجودات به ان جذب می‌شوند. همین موضوع در پس تالار مرزبول تکرار می‌شود سرکردهٔ اورک‌ها بی توجه به دیگر یاران حلقه به سمت فرودو حمله می‌کند و نیزه اش را به سمتش پرتاب می‌کند، در حالی که صرفاً حملات دیگر یاران را دفع می‌کند و نادیده میگیرد تنها قصد کشتن فرودو را دارد. این حملات می‌تواند تاثیر پذیر از گفته‌های سائورون یا سارومان باشد یا شاید چیزی بیشتر از آن.

اما به محض آن‌که عقب نشستند، و قبل از آن که مری و پی‌پین به پلکان بیرونی برسند، یکی از فرماندهان عظیم الجثهٔ‌اورک، تقریباً به بلندی یک‌آدم، ملبس به زرهی از سر تا پا سیاه به داخل اتاق پرید، پشت سر او یارانش در آستانهٔ در جمع شده بودند. صورت پهن و صاف او سبزه بود، چشمان‌اش مثل قیر سیاه بود، زبانش سرخ بود؛ سلاح‌اش زوبینی بلند بود. با ضربهٔ سپر بزرگ پوستی‌اش، شمشیر بورومیر را دفع کرد و او را عقب راند و به زمین انداخت. با سرعت ماری خزنده از زیر ضربهٔ آراگورن شیرجه رفت و به میان گروه زد و زوبین‌اش را مستقیم به طرف فرودو پرتاب کرد. ضربه به پهلوی راست او خورد و فرودو به طرف دیوار پرتاب شد و آنجا میخکوب گردید.

~یاران حلقه، پل خزد-دوم

چیزی که مورد توجه مهاجمین می‌باشد فرودو و حلقه است، شاید به نوعی اراده ای از حلقه که نیرو‌های تاریکی را به سمت خود می‌کشاند!

آیا به راستی فرمانروای نه تن سوار بود که به زمین بازگشته بود تا سپاه هولناک‌اش را در نبرد رهبری کند؟ اینک، آری… گویی با افسونی او را بر سر جا نگه داشت، سوار ناگهان در مقابل ورودی پل متوقف شد و پشت سر او تمام سپاهیان بی‌حرکت ایستادند. وقفه‌ای پیش آمد، سکوتی مرگبار. شاید حلقه بود که فرمانروای اشباح را به خود می‌خواند و لحظه‌ای او را سراسیمه کرده بود و نوعی قدرت دیگر را در محدودهٔ درهٔ خویش احساس می‌کرد. سر سیاه با خود و تاجی از ترس به این سو و آن سو چرخید و سایه‌ها را با چشم نادیدنی‌اش از نظر گذراند.

~دو برج، پلکان کیریت‌آنگول

جادوپیشه وقتی که حلقه و حاملش در دره او حضور داشتند قدرتی دیگر را احساس کرد. مشابه چیزی که شاید نگهبان آب احساس کرد، این قضیه یقیناً بالروگ را مستثنا نمی‌شود، بالروگ در حالی که بالین و دسته‌اش در موریا حضور داشتند هیچ واکنشی از خود نشان نداد، در صورتی که پنج سال کامل در انجا وجود داشتند اما چه شد که یاران حلقه در کمتر از یک هفته با بالروگ رویارو شدند؟ به گمان من بالروگ قدرت حلقه را مشابه چیزی که ارباب نزگول در قلمرو‌اش تجربه کرد را احساس کرد، تصور کنید پس از شکست یاران حلقه در موریا به چه چیزی دست میافت؟ حلقه یگانه را تصاحب می‌کرد و به یگانه ارباب تاریکی‌ای تبدیل می‌شد که جهان را به ویرانی خواهد کشاند هیچ چیز نمی‌تواند جلوی او را بگیرد مگر ظهور دوباره نیرو‌های والار!

الروند گفت: «افسوس که نمی‌شود. ما نمی‌توانیم حلقه حاکم را به کار ببریم. این موضوع را خوب می‌دانیم. حلقه متعلق است به سائورون و خود به تنهایی آن را ساخته و سرتاپا اهریمنی است. قدرت آن بیش از آن است که کسی آن را به اراده‌ی خود به کار ببرد، جز کسانی که از پیش نیروی عظیم در خود سراغ داشته باشند. اما برای چنین کسانی خطر آن حتی مرگبارتر است. همان اشتیاق آن قلب را فاسد می‌کند. سارومان را ببین. اگر هر یک از خردمندان به یاری این حلقه و با به کار بردن هنر‌های خود فرمانروای موردور را بر اندازند، خود بر تخت سائورون خواهد نشست، و باز فرمانروای تاریکی دیگری سر برخواهد آورد. و این دلیل دیگری است که حلقه باید نابود شود: تا زمانی که حلقه در این دنیاست، این خطر نیز خردمندان را تهدید می‌کند. هیچ چیز از ابتدا اهریمنی نیست. حتی سائورون نیز چنین نبود. من از گرفتن حلقه برای پنهان کردن بیم دارم و نیز حلقه را نخواهم گرفت تا آن را به کار ببرم.»

~یاران حلقه، شورای الروند

بلای جان دورین نیز از این قضیه به دور نیست او نیز می‌توانست از قدرت حلقه یگانه استفاده کند و انتقام اربابش مورگوت را از سرتاسر موجودات سرزمین میانه بگیرد و تاریکی دوم را برای دنیا ارمغان بیاورد، حتی سائورون نیز از حمله او به دور نیست. بلای جان دورین به گمان بسیار از اورک‌هایی که در موریا سکنی گزیده اند استفاده می‌کند و فرماندهی آنان به عهده بالروگ می‌باشد.

حلقه یگانه بر انگشت سائورون در فیلم ارباب حلقه‌ها: یاران حلقه

پرسشی که ممکن است در این راستا برای مخاطب ایجاد شود: آیا حلقه یگانه آنقدری بزرگ است که در انگشتان بالروگ گنجانیده شود؟
قطعاً بله، یکی از قدرت های خیانت‌بار حلقه یگانه منبسط یا منقبض شدنش بود، ایزیلدور که حلقه را پس از ضربت مرگ بارش به سائورون تصاحب کرد،در طوماری من باب حلقه یگانه سخن گفته است که بسیار قابل توجه است:

«هنگامی که برای نخستین بار آن را گرفتم همچون اخگری فروزان داغ بود، و دستم را سوزاند، چنان‌که تصور می‌کردم هیچ‌گاه از درد آن خلاصی نخواهم یافت. باری که اکنون این را می‌نویسم، سرد گشته است، و چنین می‌نماید که کوچک گشته‌ است.»

~یاران حلقه، شورای الروند

گندالف نیز به تایید این موضوع پرداخته در صحبتش با فرودو این موضوع را بیان کرد:

«هیچوقت[حلقه یگانه] به یک اندازه و یک‌وزن نبود؛ به نحو غریبی منقبض یا منبسط می‌شد..»

~یاران حلقه، سایهٔ گذشته

اندازهٔ حلقه یگانه برای حامل/صاحب خود تغییر پذیر است خواه هابیتی از شایر باشد، انسانی نومه‌نوری، خواه بالروگ، دیوی از اهریمنان باستان! به یقین می‌توانست در انگشتان بلای جان دورین بگنجد و ویرانی را برای تمام مردمان آردا به ارمغان بیاورد.

حال بگذارید پیش از پایان به دو نقل‌قول دیگر توجه کنیم.

«وقتی آنجا ایستاده بودم صدای اورک‌ها را در طرف دیگر می‌شنیدم: هر لحظه فکر می‌کردم الان است که آن را با زور باز کنند. نمی‌شنیدم که چه می‌گویند: ظاهراً به زبان کریه خودشان صحبت می‌کردند و تنها چیزی که می‌شنیدم گاش بود: که یعنی «آتش» سپس چیزی وارد اتاق شد که آن را از این طرف در احساس کردم و اورک‌ها خودشان ترسیده بودند و ساکت شدند.»

~یاران حلقه، پل خزد-دوم

.

«روی کوه‌های اجساد شبحی موحش پدیدار شد؛ سواری بلند قامت و باشلق بر سر، ملبس به شنلی سیاه. آهسته با زیر پا گذاشتن کشتگان، بی اعتنا به تیر‌ها پیش راند. ایستاد و شمشیر بلند رنگ پریده‌ای را بالا گرفت. و وقتی چنین کرد، وحشتی عظیم بر همه، بر مدافعان و خصم به یک‌سان مستولی گشت؛ و دست و بال مردان سست شد و در پهلوی آنان آویخته ماند و هیچ کمانی نغمه ساز نکرد. لحظه ای همه جا ساکت بود.

~بازگشت شاه، محاصره گوندور

ورود ناگهانی جادوپیشه و بالروگ بسیار مشابه هم هستند، به هنگام ورود حتی اورک‌ها نیز وحشت می‌کنند و ساکت می‌شوند. و همراهش می‌جنگند، اورک‌های موریا که زمانی فرستاده سائورون بودند به گمان بسیار تحت کنترل بالروگ درآمده بودند. اورک‌ها حتی بالروگ را با واژه «گاش» که به معنای آتش است فرا می‌خواندند. پس از سقوطش طبل زدن اورک‌ها آهسته و اندوهبار شد گویی از شکست و سقوط ارباب‌شان ناراحت باشند.

 

در نهایت داستان‌های تالکین دارای معما‌ها و ماهیت‌های رمز آلود بسیاری است، بلای جان دورین نیز یکی از همین معما‌های بی پاسخ آرداست.

درباره مازیار یگانه

مازیار، آن یگانه که در سایت آردا او را ارو می‌نامند؛ و او نخست در بدو سال ۱۳۹۲ با آردا آشنا شد و او با آن تالکینیست های قدسی سخن گفت و هر از چند گاهی از تالار های بی زمان خود به آردا می‌رفت و مقالات خود را منتشر می‌کرد و چنین واقع شد ارو تا بازپسین روز آردا سعی بر مداخله خود در کار آردا داشت.

۵ دیدگاه

  1. فوق‌العاده بود!
    مرررررسی بابت زحمتی کشیدین

  2. با سلام
    بسیار زیبا و موجز و موشکافانه بررسی کرده بودید. ممنون از مقاله مفید و زحمتی که کشیدید.
    حسام

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

x

شاید بپسندید

هر آنچه لازم است درباره شدوفکس اسب گندالف بدانیم

هر آنچه لازم است درباره شدوفکس اسب گندالف بدانیم

شدوفکس اسبی بود عظیم‌الجثه با سرعتی باورنکردنی، بی‌گمان شایسته‌ترینِ اسبان زمانه خود بود که گندالف ...