ممکنه براتون سوال باشه که کتاب «برن و لوتین» که ترجمه فارسیش تو راهه، چیه و مگه قبلاً اون رو توی سیلماریلیون نخوندید؟ جواب کوتاه به سوال دوم «خیر» هست. اما جواب بلند:
برن و لوتین مثل بقیه آثاری که تالکین در زمان حیات خودش نتونست اونها را منتشر کنه، دارای چندین و چند نسخه مختلفه که در بازههای زمانی متعدد و به اشکال مختلف (و در این مورد به شکل روایتی منثور، به شکل شعری بلند تجانسآوایی، تاریخنگاری، خلاصه داستان و…) نوشته شده که در هر سری تغییرات ریز و درشتی داره که باعث میشه بین اولین دستنوشته تا آخرینِ اون، اونقدر تفاوت باشه که حتی بشه گفت دو داستان مجزا هستن.
اما جنبه اساسی و بدون تغییر این داستان، تقدیریه که بر عشق برن و لوتین سایه انداخته و اینکه این دو نفر با وجود این تقدیر شوم، به خاطر عشق عمیقی که نسبت به هم دارن، با انجام مأموریتی غیرممکن دست به کردههایی شگرف و قهرمانانه میزنن تا اینکه بتونن به همدیگه برسن. اما این رسیدن قرار نیست الزاماً با خوشی همراه باشه و بسته به نسخهای که میخونید جزئیات ریز و درشتش حالا متفاوت هست.
این کتاب شامل ۴ دستنوشته به نثر و یک شعر بلنده که مهمترین اونها «قصۀ تینوویل» هست: تنها نسخه کامل داستان برن و لوتین، اما اولین نسخه هم هست و برای همین زمین تا آسمون با چیزی که توی سیلماریلیون خوندید متفاوته، حتی لحن تالکین هم اینجا متفاوته و هیچ همتایی براش بین آثار دیگه پیدا نمیکنید.
این ۴ دستنوشته در کتاب با عنوانهای «طرحوارهای برای اساطیر»، «کوئنتا نولدورینوا»، «قصۀ گمشدۀ نائوگلافرینگ» هستن و البته یک سری اشارات به متن «حدیث برن و لوتین» توی سیلماریلیون و منابعی که با اونها اومده بود این فصل رو برای کتاب سیلماریلیون آماده کرده بود هم داره. توی اون «قصۀ گمشدۀ نائوگلافرینگ» تنها توصیف تاحدی مفصل نبرد سارن آتراد هست که برن سپاهیان دورفها رو تارومار میکنه و یه دوئل جذاب و هیجانانگیز بین برن و شاه دورفها اتفاق میوفته که مشابهش رو جای دیگه در آثاری که تا به امروز از تالکین ترجمه شدن نداشتیم.
در بین این سه مورد بالا حالا کریستوفر اومده بخشهای مربوط به هر یک از اون دستنوشتهها رو از «سرود لیتیان» که یه شعر بلندتر از محتوای این کتابه (حدود ۱۰۰۰ مصراع بیشتر، در برابر ۳۰۰۰ و اندی مصراع نسخه انگلیسی این کتاب. البته موارد واقعاً نامرتبط به قصۀ برن و لوتین نیومدن اینجا) بیرون کشیده و در ادامه هرکدوم قرار داده و دنبال کردن این سیر تحول داستانی رو به شکل جذابی نشون داده.
اواخر کتاب هم یه مقدار از سرنوشت پسرشون (دیور) و نوهشون (الوینگ) و شوهرش ائارندیل و اون سیلماریلی که برن و لوتین از تاج مورگوت بیرون آوردن داریم اما چون کتاب در مورد «برن و لوتین» هست، پرداختن به این موضوع خیلی سرسری و کوتاهه؛ برخلاف سقوط گوندولین که به خاطر نقش بسیار مهم ائارندل (ائارندیل)، این موارد و همینطور سرنوشت سیلماریل برن و لوتین (و بقیه سیلماریلها) نقلقولهایی بسیار مفصل از تاریخ سرزمین میانه با توضیحات جدید کریستوفر تالکین در خودش داره و به نوعی داستان کامل میشه اونجا.
البته یه ضمیمه هم داره برن و لوتین و اون نقل یه سری از بازنویسیهایی هست که تالکین بعد از تموم کردن کار بر روی ارباب حلقهها، رفته بود یکم از سرود لیتیان رو که ربع قرن قبلتر نوشته بوده رو بازنویسی کنه که خب اون هم نصفه موند اما اینجا اون تیکه اومده و تفاوت سبکی بین اون شعر قدیمی با این جدیده کاملاً مشهوده.
فقط موند یه فهرست اسامی که نسبت به فهرست اسامی کتاب سقوط گوندولین حجم خیلی کمتری داره اما مداخل متفاوت زیادی با هم دارن و یه سری نقلقولها از تاریخ سرزمین میانه اونجا هست که خوندنشون جذابیت بیشتری به تجربه خوندنتون اضافه خواهد کرد.