آینور:
«در ابتدا ارو بود، خدای یگانه، و او بود که آینور ها را خلق کرد، فرشتگان مقدس، که چکیده ای از افکارش بودند…»
آینور های کوچکتر، که والار را در ورود به آردا همراهی کردند، مایار نامیده می شوند.
تولد آینور:
آینور از «شعله زوال ناپذیر» پرداخته شده بودند، که این معنی از آن دریافت میشود که خالقشان آنان را اختیار داده بود. ایلوواتار به آنان هنر موسیقی را آموخت، و آنان را گرد هم آورد تا موسیقی آینور را بسازند؛ موسیقی بزرگی که جهانی مثالی در اندیشه ایلوواتار بود و در نهایت دنیای واقعی را خلق کرد.
آینور و دنیا:
سپس ایلوواتار به دنیا هستی بخشید. ملکور و تمام قدرتمندترین آینور به آردا داخل شدند و آن را برای آمدن فرزندان ایلوواتار (الف ها و آدمیان) آماده ساختند.
آینوری که وارد دنیا شدند تا پایان آن در دنیا می مانند، به جز ملکور که به دلیل اعمالش توسط دیگران به زنجیر کشیده شد، به پوچی تبعید شد، هرچند پیشگویی کرده اند که پیش از پایان بر خواهد گشت. درباره سرانجام آینور اطلاعات زیادی در دست نیست، اما گفته می شود که پس از «جنگ عظیم» در پایان دنیا، آینور موسیقی دومی و هستی عظیمتری را با فرزندان ایلوواتور (الف ها و آدمیان) خلق خواهند کرد.
شجره «ملیان»:
از طریق ملیان نژاد آینور نسل به نسل در میان اِلف ها و آدمیان پخش شد و در «جنگ حلقه» هنوز این نسل باقی بود. الروند نوه نوه اوست و آراگورن نیز از نوادگان دور ملیان به شمار می رود.
گونه های آینور:
- آرتار:
آراتار ها در ابتدا ۹ تن بودند، اما ملکور (که از همه برتر بود) پس از شورش از لیست این گروه خارج گشت.
- والار:
نامهای زیر، آنانی هستند که الدار در والینور، والار را به آن می شناسند. در سرزمین میانه آنان را با نامهایی به زبانهای دیگر، از جمله «سینداری» شناخته می شوند.
مانند: «البریت» برای واردا و «آراو» برای اورومه.
- مانوه: ارباب قلمرو آردا، مهم ترین والار، همسر «واردا»، فرمانروای آردا. او در تالارهایش در کوههای مقدس «تانیکوئتیل» زندگی می کند، بلندترین کوهها. و باد و نسیم آردا به فرمان او هستند.
- اولمو: فرمانروای آب ها و دریا ها، یکی از قدرتمند ترین والار. در دوارن تاریک «دوران اول»، هنگامی که بقیه در والینور ماندند، او در سرزمین میانه مراقب الف ها و آدمیان بود. شهرت او به دلیل آوردن «تور» به سرزمین گوندولین است، کاری که به «سقوط مورگوت» در «جنگ خشم» منتهی شد.
- آئوله: آهنگر و سازنده سرزمین میانه. یکی از «آراتار»، هشت تن از قدرتمند ترین والار. او والاری بود که وجوه اصلی آردا را ساخت. سنگ خارا و آهن. همانگونه که از اسمش پیداست، او سازنده و صنعتگر والار بود. او بود که زنجیره های ملکور و صفحه خورشید و ماه را خلق کرد. هنگامی که الف ها و آدمیان، فرزندان ایلوواتار، می بایست در دنیا به وجود می آمدند، آئوله فراتر از آنها پیش رفت و خواست موجوداتی برای خودش بسازد: «دورف» ها. ایلوواتار به آنان زندگی بخشید، ولی اجازه نداد که آنان پیش از الف ها به دنیا بیایند. پس آن ها را در سرزمین میانه به خواب برد تا زمانی که الف ها بیدار شوند. هنگامی که الف ها به والینور آمدند، نولدور ها مجذوب دانش آئوله شدند و شاگردان او گشتند. «فیانور» بهترین شاگرد آئوله بود و از او هنری را یاد گرفت که به ساخت «سیلماریل» ها منجر شد.
- اورومه: شکارچی والار ها، برادر «نسا»، و یکی از هشت والار قدرتمند. در دوران پیشین، او همواره در جنگل های سرزمین میانه می راند، و او بود که برای اولین بار الف ها را کشف کرد و آنان را «الدار» نامید.
- ماندوس:«ارباب رستاخیز» در میان والار و محافظ کشته شدگان و مردگان در تالار هایش در «والینور». اسم اصلی او «نامو» ست.
- لورین: «خدای رویا ها»، در باغ های والینور به همراه همسرش «استه» زندگی می کرد و اسم این باغ ها بر او نهاده شده است. اسم اصلی او «ایرمو» است.
- تولکاس: قویترین والار، آخرین والاری که وارد آردا شد. جنگجوترین والار، او بود که در سالهایی که هنوز جهان جوان بود با ملکور جنگید و او را به بند کشید.
- ملکور: قدرتمند ترین ساکن آردا است، ابتدا ملکور جزو والار بود و قدرتش با مانوه یکی بود. هنگامی که والار ها وارد آردا شدند تا آن را عاقلانه نظم بدهند و حکومت کنند، ملکور خواست تا همه قدرت را برای خودش بگیرد، و کاری کرد که همه چیز بر خواسته خودش پیش برود. هر چه والار ها ساختند او نابود کرد و زمانی دراز پیش از بیدار شدن الف ها، «چراغ های والار ها» را بر انداخت و زندگیشان در «آلمارن» را نابود کرد. آن ها به والینور رفتند، و چون می ترسیدند که در این میان الف ها بیدار شوند، با ملکور جنگیدند و او را برای سه دوره به زنجیر کشیدند. پس از آن که او آزاد شد، الف ها به والینور آمده بودند. ملکور به سودای شیطانی اش بازگشت، و «فینوه» را کشت و سیلماریل ها را دزدید. او بود که «دو درخت» والینور را نابود کرد و به دژ قدیمی اش «آنگباند» در شمال سرزمین میانه فرار کرد.
- واردا: ملکه ستارگان، همسر مانوه فرمانروای آردا، برترین ملکه در میان ملکه های والار. او ستاره ها را در آسمان قرار داد و از این رو الف های سرزمین میانه او را مقدس می شمارند و «البریت»ش می خوانند.
- یاوانا: ملکه زمین، او را «میوه دهنده» می خوانند. هر آنچه بر زمین می روید به فرمان اوست. او همسر آئوله ی آهنگر است.
- نیهنا: «بانوی اشکها»، ملکه والار ها، خواهر ماندوس، که به تنهایی در مرز های غربی دنیا زندگی می کند. او یکی از آراتار، هشت والار قدرتمندتر، است. غم و عزا وظیفه اوست، او در تالارهایش در دورترین نقطه غرب، برای رنج های آردا می گرید. او در «موسیقی آینور» غصه عمیقی نواخت، و از طریق آن در شروع دنیا غم و اندوه با آن همراه شد. هر کس مویه ی او را می شنود، ترحم و صبر در امیدواری را می آموزد. او به ندرت به شهر «والیمار» سفر می کند. اکثر سفر های او به تالار های برادرش ماندوس است، تا به مردگانی که در «تالارهای انتظار» هستند دلداری دهد و آنان را راهنمایی کند. مایار «اولورین»، که با اسم گندالف به سرزمین میانه سفر کرد، از او بسیار آموخت. نیهنا در ساخت «دو درخت» نیز نقش مهمی داشت. او بر تپه «ازه لوهار» اشک ریخت و با اشک هایش آن را آبیاری کرد و دو درخت رشد کردند. پس از انهدام دو درخت توسط ملکور، او دوباره بر باقیمانده آن ها اشک ریخت و آلودگی های «اونگولیات» را پاک کرد، و کمک کرد که آخرین میوه و گل دو درخت را نگه دارند؛ که تبدیل به خورشید و ماه شدند. دلر حمی او بدان حد بود که هنگامی که ملکور از والار تقاضای بخشش کرد او را حمایت کرد، حتی با وجود اینکه تمام دوران در آردا به غصه خوردن برای زخم هایی که ملکور به آردا وارد کرده بود گذراند. از ظاهر نیه نا نشانه ای در دسترس نیست. جز آن که در سیلماریلیون گفته شده که: «او کلاه روپوش خاکستری اش را به عقب انداخت».
- استه: بانوی والار، همسر لورین یا همان اورومه، که با او در باغ های لورین در والینور زندگی می کرد.
- وایره: بافنده تارهای داستان. ملکه ای از والار ها، همسر ماندوس، که داستان های تاریخچه آردا را از مردگان گرفته و آن ها را «می بافد»
- وانا: بانوی از مرتبه پایینتر والار، خواهر یاوانا و همسر اورومه. می گویند که با گذشتن او گلها غنچه می دهند و پرنده ها می خوانند. لقب او «بانوی همیشه جوان» است.
- نسا: همسر تولکاس و خواهر اورومه، که عاشق رقصیدن بر روی چمنزار های سبز والینور بود.
- والیر: لقب هفت ملکه والار است: «واردا»، «یاوانا»، «استه»، «نیه نا»، «وایره»، «وانا» و «نسا». اسم «والیر» فقط در کتاب سیلماریلیون بخش «والاکوئنتا» آمده که آن هفت ملکه را توصیف کند، و هیچ جای دیگری استفاده نشده است.
- مایار:
- مایار مشهور: جادوگران (جادوگران آبی، گندالف، سارومان، راداگاست)، سارون، بالروگ ها و…
«آنگاه ارباب سیاهی آخرین سلاحش را به کار برد. ترسناک ترین و مهیب ترین ها…و اژدهایان را به جنگ با آنان فرستاد.»
اژدهایان قدرت سخن گفتن دارند و بسیار باهوشند، و بسیاری از آنان جادوی «افسون-اژدها» را بلدند، افسونی که هرکه را که به چشمانشان نگاه کند خواب آلوده و گیج می کند.
اژدهایان در آخر دوران سوم نابود نشدند؛ می گویند برخی حتی تا دوران ما نیز زنده اند، اما از خزندگان بزرگ و اژدهایان روزگاران پیشین اثری باقی نمانده است.
- اژدهایان «سَرد-دَم»:
پست ترین نوع اژدها ، که قدرت خلق آتش را ندارد.
آنها را ملکور در جنگ های دوره اول استفاده می کرد ، با این حال در آثار ویرایش شده تالکین نشانی از خصوصیات آنان دیده نمی شود. پس از «جنگ خشم»، که اکثر آنان نابود شدند، عده ای توانستند به سرزمین های شمالی، پشت کوه های خاکستری، فرار کنند.
پس از گذشت هزار سال، عده آنان افزایش یافت، تا اینکه آنان به منزله تهدیدی جدی برای دورف هایی که در کوه های خاکستری می زیستند درآمدند. در سال ۲۵۸۹ دوران سوم، «داین اول» پادشاه خاندان دورین و پسر دومش فرور، در دورازه های تالارهایشان توسط یک «اژدهای سرما» کشته شدند. حمله های این موجودات دورف ها را مجبور به مهاجرت به سرزمین های شرقی کوه های خاکستری کرد و آنان به زودی سرزمین جدیدی در تپه های آهن و اره بور ساختند.
پس از این ماجرا به این اژدهایان اشاره ای نشده است. چهارهزار سال بعد در زمانی که «بیلبو بگینز» به اره بور سفر کرد، به نظر می آمد که آنان کوه های خاکستری را ترک کرده اند. (حداقل گندالف در توصیف خطرهای آنجا اشاره ای به این اژدهایان نکرده است). ممکن است که اورک هایی که پس از دورف ها در آنجا اقامت کردند این اژدهایان را به سرزمین های سرد شمالی بازگردانده باشند. اما اینها همه فقط در حد حدس باقی می ماند.
- خزندگان بلند :
نوعی اژدها که در قسمتهای شمالی سرزمین میانه یافت می شود. مهم ترین خزنده بلند «اسکاتا» از ارد-میتریم بوده است، که دورف ها و آدمیان کوه های خاکستری را شکار می کرد، و توسط فرام از ائوتئود کشته شد.
با آنکه تالکین تقریبا هیچ نشانه ای از «خزندگان بلند» در متون «ارباب حلقه ها» نداده است، اما مثال هایی که از آنان می زند نشانه های زیادی به ما می دهد. اژدهایان تالکین موجوداتی مارمانند هستند و بیشتر به ماری بالدار شباهت دارند تا شکل اژدهای معمول.
- اژدهایان آتش:
قدرتمندترین در میان انواع دیگر اژدهایان، که همانطور از اسمشان پیداست، قادر به تنفس آتش بودند. گلارونگ، آنکالاگون و اسماگ همگی اژدهای آتش بودند. تنها نکته ای که به طور واضح به این اژدهایان اشاره کرده است از کتاب سیلماریلیون (در باب بازگشت نولدور) است : “… گلارونگ، اولین «اورولوکی»، اژدهایان آتش، هنگام شب از دورازه های انگ باند بیرون می آمد.”
اسماگ، آخرین اژدهای قدرتمند ، توسط بارد در اواخر دوره سوم کشته شد. مطمئنیم که او آخرین اژدهای آتش نبوده است، چرا که گندالف کمی پیش از جنگ حلقه به وجود اژدهایانی که آتش تنفس می کردند اشاره کرده است، چیزی حدود هشتاد سال پس از مرگ اسماگ. تالکین عقیده دارد که ممکن است عده ای از این اژدهایان تا دوره ما باقی مانده باشند.
تعداد دقیقی از آنان در دسترس نیست، اما به نظر می رسد که بسیار کم بوده اند ، نه بیشتر از هفت تا.
در ظاهر، آنان شکل آدمی بوده اند، اما از آنان آتش برمی خواست و سایه های سیاه اطرافشان را پیچیده بود. شلاقهایی از آتش با خود حمل می کردند و در دوست و دشمن وحشت می آفریدند. در «جنگ خشم»، ارتش والار به مورگوت حمله کردند. بسیاری از بالروگ ها در آن جنگ کشته شدند، ولی عده کمی توانستند که از آن جنگ فرار کرده و به «کوههای آبی» بروند و در سرزمین میانه پنهان شوند. «بلای جان دورین»، موجودی که دورف ها را از موریا بیرون راند، یکی از آنان بود.
- بالروگ ها پیش از دوره اول:
ملکور در دوره بسیار دوری از دنیا، آنان را فریفت و خدمتکاران خودش کرد. آنان توسط او در دژ قدیمی «اوتومنو» در دوران «چراغ های والار» گرد آمدند. وقتی والار این دژ را نابود کردند، عده ای توانستند فرار کنند و در سیاهچال های آنگبند مخفی شوند. (مشخص نیست آیا بالروگی هم توسط والار کشته شده است یا نه)
- بالروگ ها در دوره اول:
وقتی که ملکور و اونگولیانت سه دوره بعد، از والینور با سیلماریل ها گریختند، بالروگ ها هنوز در خرابه های آنگبند یافت می شدند. اونگولیانت ملکور را در تارهای خودش زندانی کرد، تا سیلماریل ها را برای خودش بردارد، اما بالروگ ها از مخفیگاهشان بیرون آمده و ارباب خود را آزاد کردند.
ظاهرا اولین برخورد بالروگ ها با الف ها در جنگ «داگور-نوین-گیلیات» در اولین سال دوران اول بوده است. پس از پیروزی بزرگ نولدور در برابر اورک های مورگوت، فیانور به سوی آنگبند راند تا آن را محاصره کند، اما بالروگ ها راهش را بستند. او سرانجام توسط گوتموگ، ارباب بالروگ ها، زخمی شد و جان سپرد و روحش به تالارهای ماندوس درگذشت.
«و او به دورف ها زندگی بخشید، و آن ها را جزوی از دنیا کرد. و آنان آهنگری و فلز کاری را از والار آئوله آموختند…»
«فرزندان مقدس ایلوواتار…آنگاه آنان در آب های «کوئی وینن» در شرق سرزمین میانه به زیر نور ستارگان بیدار می شوند»
«پس از الف ها، در سال شروع خورشید، آدمیان در غرب بیدار شدند…»
شبانان درختان. مرد یاوانا و محافضان روییدنی ها.
بندگان پلید ملکور. در افسانه های باستانی گفته می شود که آنان در روزگاران دودرخت اِلف بودند که به نیرنگ و پلیدی ملکور بدین درجه سقوط کردند.
بسیار زیبا.
ممنون از فیلم بسیار زیبای هابیت، هر چند سازندگان این اثر فاخر را نمی شناسم ولی به آنها عشق می ورزم، سپاسگذارم
پس ترول چی مجبورم خودم دست به کار شم ولی ممنون از اطلاعاتی که بهم دادید خیلی بدردم خورد
سلام
در قسمت اژدهایان پاراگراف اخر منظور از دوران ما چیست؟
اگه اشتباه نکنم یعنی دورانی که بیلبو درش زندگی میکرد و ارتباطی به دوران فعلی ما نداره (چون کتاب ارباب حلقه ها و هابیت از دیدگاه کتاب سرخ، نوشته ی بیلبو و فرودو بگینز هست که حالا از زبان یک شخص دیگه به صورت یک داستان، اینجا تالکین، داره بیان میشه)
البته اگه منظورم رو متوجه نشدید، با خوندن کتاب ها و گشتن درشون، راحت تر متوجه خواهید شد ؛)
ممنون الوه جان
ممنون از مطالب خوبتون لطفا داستان سرزمین میانه رو از اول تا آخر تو سایت بنویسین…
باتشکر…
فقط من چندتا چیزو نفهمیدم که اگه توضیح بدی ممنون میشم
۱سیلماریل ها چی بودن؟
۲اونگولیانت چی بود؟
۳بالروگ ها یکیشون همون بود که گاندولف توی فیلم ارباب حلقه ها کشتش بعدشم خودش گاندولف سفید شد؟
ممنون میشم این سه تا سوالو جواب بدی؟؟؟
۱سیلماریل ها جواهراتی زیبا بودند که به دست فیانور ساخته شدند و نور درختان آمان در اون ها جاری بود
۲ اونگولیانت عنکبوتی بزرگ و پلید زاده تاریکی بود که با کمک ملکور دو درخت را نابود کردند
۳گندالف یک مایا است و هیچ وقت کامل از بین نمیرود وقتی گندالف کشته شد توسط بالروگ موریا باز هم توانست کالبد به خود بگیرد و گندالف سفید شود و به زندگی بازگشت
پس اگه مایار ها نمیمیرند موریا هم نمرده چون اون هم مایاره مثل گاندولف
زیبا بود!راستی وقعا سایت بسته شد؟حیف نیست؟۱۳سال پا برجای موندین و حالا میبندینش؟آیا بی انصافی نیست؟پس تکلیف طرفداران تازه وارد چیه؟مگه هدف جمع کردن طرفداران نبود؟این کاملا ناراحت کننده است!حتی منی که عضو سایت نبودم با دیدن تایپیک خداحافظ آردای دوست داشتنی و نظرات دوستان اشک تو چشمام حلقه میزنه!واقعا راه تجدید نظری نیست؟
قرار نیست سایت بسته بشه 🙂
منظورم از بسته شدن کامل سایت نیست!همین که نمیشه ثبت نام کرد یا کاربران نمیتونن تا یه مدت پیام ارسال کنند.
توی سایت فعلی و توی سری فعلی هیچوفت نمیشده ثبت نام کرد
منظورتون اینه که سایت بروز میشه؟پس کاربرای قبلی چطور عضو میشدن؟
الو؟؟؟؟؟؟؟
کاربرا فقط توی فروم به اون صورت فعالیت میکردن، در صورتی که مطلبی مناسب سایت دارید و میخواید قرار داده بشه میتونید اون رو از طریق فرم تماس بفرستید، یا اگه مربوط به شاخه های شبکه های اجتماعی هست با اون بخش ها در تماس باشید
با سلام دوست عزیز
فروم ماهاناکسار تعطیل شده وحتی امکان عضویت هم دیگه وجود نداره .ولی شما اگر علاقه مندید میتونید توی کانال و گروه تلگرامی آردا و اینستاگرام آردا فعالیت داشته باشید.
با تشکر