عنوانی که در ابتدای آخرین هزارهی دورهی سوم به گالادور دادند و اربابان منزل او تا زمان ایمراهیل، که در جنگ حلقه مبارزه کرد عنوان مذکور را حفظ کردند و قطعاً پس از آن نیز چنین بود.
یکم: گالادور، از سال ۲۰۷۶ دورهی سوم تا سال ۲۱۲۹ این دوره (۵۳ سال) حکومت کرد. پسر ایمرازور نومهنوری و بانوی الفی، میترهلاس بود. گالادور اولین امیر دول آمروت بود.
دوم تا هجدهم: بین سالهای ۲۱۲۹ تا ۲۸۹۹ (۷۷۰ سال) هفده امیر بینام حاکم بودند.
نوزدهم: آگلاهاد، بین سالهای ۲۸۹۹ تا ۲۹۳۲ (۳۳ سال) حاکم بود.
بیستم: آنگلیمیر، بین سالهای ۲۹۳۲ تا ۲۹۷۷ (۴۵ سال) حاکم بود. بیست و یکم: آدراهیل، بین سالهای ۲۹۷۷ تا ۳۰۱۰ (۳۰ سال) حاکم بود.
بیست و دوم: ایمراهیل، بین سالهای ۳۰۱۰ تا سال ۳۳ دورهی چهارم (۴۵ سال) حاکم بود. ایمراهیل در جنگ حلقه مبارزه کرد و در مقابل نیروهای سائورون خود را متحد آراگورن اعلام کرد.
بیست و سوم: الفیر، بین سالهای ۳۳ تا ۶۶ دورهی چهارم (۳۰ سال) حاکم بود.
بیست و چهارم: الفروس، بین سالهای ۶۶ تا ۹۴ دورهی چهارم (۳۰ سال) حاکم بود. مطابق سنن باستانی، امرای دول آمروت از نسل خانوادهی نجیب مؤمنان بودند. مؤمنانی که مستقل، پیش از سقوط نومهنور از آن گریختند در سرزمینهایی که بعدها بخشی از گوندور شدند سکنا گزیدند. سرزمینهایی که بین رودهای رینگلو و گیلرایین قرار داشت. در منطقهای که آن را بلفالاس میخواندند. آنجا، بر سنگپوز صخرهای که بر خلیجی به همین نام مشرف بود دژی ساختند. وقتی الندیل، شاه برین گشت متوجه نجبای بلفالاس شد و عنوان امیر را به ایشان داد. (گرچه آن زمان امرای بلفالاس نام داشتند نه امرای دول آمروت). در سال ۱۹۸۰ دورهی سوم، طی حکومت ئآرنیل دوم در گوندور، مصیبتی در شمال دور نازل شد. دورفهای خزد-دوم بالروگ را از اعماق قلمرو خویش رها کردند و آن هیولا، مرگ و ویرانی را در کوهستان موریا پراکند. بسیاری از این هراس تازه گریختند، از جمله آمروت از اهالی لورین و نیمرودل. در شمار همراهان نیمرودل، بانوی الفی به نام میترهلاس بود که در سفرشان به لنگرگاههای خاکستری در جنوب گم شد. ایمرازور نومهنوری او را یافت. آن دو با یکدیگر ازدواج کردند و میترهلاس دو فرزند، گالادور و گیلمیت به دنیا آورد. در همین اثنا، آمروت، در لنگرگاه الفی ادهللوند، در حاشیهی غربی بلفالاس به انتظار نیمرودل بود. وقتی کشتی بدون نیمرودل حرکت کرد، آمروت در امواج خلیج نزدیک کاخ امرا بر سنگپوز پرید و بدین ترتیب بود که دول آمروت خوانده شد. چنین بود که پسر ایمرازور، گالادور اولین امیر دول آمورت شد و نسلی به جای گذاشت که تا زمان جنگ حلقه و پس از آن ادامه یافت. گالادور و اخلافش نژادی را به ارث بردند که از دو جانب نجیب بود: خود ایمرازور از تبار ناب نومهنوری بود ولی به واسطهی میترهلاس، گالادور از تبار الفهای سیلوانِ لورین نیز بود. او و نژادش که بدون انقطاع تا دورهی سوم ادامه یافت به جهت قامت بلند و چشمان خاکستری خود برجسته بودند. پس از شاهان و کارگزاران حاکم، امرای دول آمورت مهمترین نجبای سرزمین گوندور بودند. (حتی امیر ایلیلین از طبقهی پایینتری به شمار میرفت.) زمانی که شاه گوندور بیمار یا درگیر جنگ بود و کارگزارش از عمل به جای او منع شده بود، امیر نقش رهبر قلمرو را به عهده میگرفت. این موقعیت به خصوص، در جنگ حلقه رخ داد. زمانی که ایمراهیل برای زمانی مختصر وظایف مذکور را بر عهده گرفت. نشان امرای دول آمروت کشتی سیمینی به شکل قو بر زمینهی آبی بود. خاستگاه این نماد هرگز با جزئیات فاش نشد ولی قطعاً باید نمادی از کشتی الفی آمروت باشد که عنوان نسل امرا از آن گرفته شده بود.
نکته:
۱-«آنگلیمیر»، نگارش صحیح نام پدربزرگ ایمراهیل است. ظاهراً به خطا در قصههای ناتمام نومهنور و سرزمین میانه آن را آنگلیمار ثبت کردهاند. زمانی که منبع متن بالا نوشته میشد، در نظر تالکین سال ۳۰۲۱ دورهی سوم با سال یکم دورهی چهارم برابر بود؛ در حالی که در مجموعهی چاپشده ارباب حلقهها، سال ۳۰۲۲ دورهی سوم، سال یکم دورهی چهارم است. زیرا برای الفیر و آلفروس، تاریخ مرگشان هم به دورهی سوم و هم چهارم آمده است لیکن به دلیل تغییر در آغاز دورهی چهارم، مقادیر یک سال جابجا شدند. تاریخهای دورهی چهارم در جدول بالا چنان تغییر یافتهاند که با این تطابق داشته باشند.
۲-ماجرا بازهم پیچیدهتر میشود و منبع مورد نظر، تاریخ مرگ الفیر را در دورهی سوم سال ۳۰۸۷ برابر با دورهی چهارم، سال ۵۷ذکر میکند. که نمیتواند صحیح باشد. (حتی اگر یک سال تغییر را ندیده بگیریم، سال ۳۸۷ دورهی سوم، سال ۶۷ دورهی چهارم خواهد بود سال ۵۷.) به نظر یک اشتباه سادهی محاسباتی میآید و علی القاعده، رقم صحیح سال ۶۶ دورهی چهارم خواهد بود که (با توجه به تغییر در شروع دورهی چهارم) در جدول آمده است.
۳-تیول بلفالاس، دور-ان-ارنیل، «سرزمین امیر» نیز خوانده میشود. نامی است که احتمالاً از روزهای اولیهی امرای بلفالاس مشتق شده است. باید توجه داشت که کریستوفر تالکین نسبت به داستان امرای اولیه تردید دارد و معتقد است که با کتب رسمی هماهنگ نیست. (ر.ک. یادداشت شماره ۳۹، سیریون و ائورل در قصههای ناتمام.) با این حال، چون رسم مذکور به طور مستقیم با مابقی عناصر داستان ضدیت ندارد ذکر آن در اینجا منطقی مینماید.
۴-چون پسر ایمرازور عنوان امیری را به ارث برد به نظر میآید که خود ایمرازور نیز زمانی امیر بلفالاس بوده باشد.