امیر کیان پور
این که چرا الفی به نام ترویل در بازسازی پیتر جکسون از هابیت به ماجرا اضافه شده، باید گفت به همان دلیلی که تام بامبادیل در نسخهی سینمایی جکسون از ارباب حلقهها حذف شده است. اضافات نسخهی سینمایی هابیت و حذفیات بازسازی سینمایی ارباب حلقهها از منطق واحدی تبعیت میکنند: منطق فروش. طنز ماجرا اینکه موضوع محوری داستان بیش از هر چیزی «طمع» است. از این منظر، آنچه هابیت را در بازسازی سینمایی به ارباب حلقهها شبیه میسازد چیزی نیست جز استاندارد سینمایی جذاب و پرفروش «تریلوژی». بدون آن حذفیات و این اضافات، بدون شک با ارباب حلقههایی بسیار طولانی تر و با هابیتی بسیار کوتاه تر روبرو بودیم که نه موفقیت اقتصادی هریک (با احتساب نسبت هزینه و فروش) به اندازهی نمونهی فعلی بود و نه موفقیت اقتصادی هرکدام مستقیماً به دیگری ربط داشت. ۱۱ ساعت فیلم از یک فانتزی حماسی سه جلدی پر از جزئیات و همان مقدار تصویر حرکت از یک داستان ۲۰۰ صفحه ای کودکان؟
لیکن، ماجرا به همین سادگی نیست. حقیقت امر آن که فارغ از بازسازی سینمایی جکسون، دو داستان، دو ماجرای هابیت وجود دارد: نخست، هابیتی که در ۱۹۳۷ نوشته شده و داستانی مختص کودکان است و دیگر هابیتی که در پس زمینهی ارباب حلقهها خلق شده و به طور ضمنی بسط یافته است. ارباب حلقهها که بدواً قرار بود به منزلهی دنباله ای بر داستان کودکان اول نوشته شود، ۱۷ سال بعد در قالبی حماسی منتشر شد و از جهاتی ماهیت کتاب نخستین را نیز تغییر داد. به واقع، ارباب حلقهها به داستان هابیت جزئیاتی را بخشید که فاقد آن بود. بازسازی جکسون را از این لحاظ میتوان حاصل وفاداری به تاریخی دانست که روبه پس برای هابیت بدواً توسط خود تالکین جعل شده است. اضافه شدن لگولاس در فیلم از چنین منطقی تبعیت میکند؛ این خود تالکین است که در ارباب حلقهها لگولاس را به عنوان شاهزاده و پسر الون معرفی میکند و برای پادشاه الفها در میرکوود پسری میآفریند. تالکین در نسخهی داستانی هابیت به لگولاس اشاره ای نمیکند، اما چه طور ممکن است او با تورین ویاران زندانی در قلمرو الون مواجه نشده باشد؟ تصمیم جسکون دراینجا برآمده از تصمیم تالکین در بسط آتی هابیت است.[۱]
به طورخلاصه، هابیت اولین تلاش تالکین برای بازگو کردن وقایع دوران سوم سرزمین میانه بود و نمیتوان آن را مجزا از بسط و انبساط آتی آن در داستانهای ناتمام و ارباب حلقهها و ضمیمهها قرائت کرد. از دل همین بسطهای بعدی است که مثلاً شلوب ارباب حلقهها (که شر است در شکل عنکبوت و «تارهای سایه می بافد و هر موجود زنده ای خوراک اوست و استفراغش تاریکی») در مقام نوادهی عنکبوتهای غول پیکر داستان هابیت پرداخته میشود. جکسون، با اضافه کردن لگولاس نه تنها تصمیم تالکین را تأیید میکند که به واقع تاریخ غایب نانوشتهی دوستی لگولاس و گیملی را به نمایش در میآورد. همین قضیه در مورد مواجهه گندالف با احضارکنندهی روح یا همان سایهی سیاه (Necromancer) صدق میکند. اگرچه در داستان هابیت صرفاً اشاره ای جزئی به این مواجهه و مبارزه شده است، لیکن بسط ونمایش آن (که البته در نسخهی جکسون تجسد و نمایش زیادی مبتذل و ناشیانه پیدا کرده) بنا به الزامات ارباب حلقهها و نقش کلیدی سائرون در ماجرای حلقه واقعیتی ضروری است.
وانگهی، نباید از یاد برد که بازسازی تاریخ نانوشتهی هابیت توسط جکسون، خواه ناخواه، مشروط به قواعد بصری سینمای سرگرم کننده است؛ از این منظر، برای مثال، اضافه شدن جزئیاتی به زندگی بارد تیرانداز را میتوان براساس «ضرورتهای درماتیک» سینمای سرگرم کننده توجیه کرد. چه اشکالی دارد بارد دو تا دختر هم داشته باشد؟ (هرچند این ایراد وارد است که چرا این دخترها شبیه هابیت ها لباس پوشیدهاند). به همین ترتیب، برداشتن سرپوش بشکههایی که دورفها با آن روی رودخانه حرکت میکنند و مزین شدن ملاقات اسماگ و بیلبو به حضور دورفها را میتوان ناشی از ضرورت افزودن بر بار اکشن ماجرا دانست. اگر تورین و همراهان دورف که این همه راه را تا کوهستان متروک طی کردهاند با اسماگ روبرو نمی نشدند یک جای کار نمیلنگید؟ این منطق رو به پس بازیابی و بازسازی از قضا با ترتیب ساخت نسخههای سینمایی ارباب حلقهها و هابیت جور است. اکنون مخاطبان ارباب حلقهها را دیدهاند و اهمیت مواجهه گندالف با سایهی سیاه را به خوبی میدانند. مثلاً، چرا گندالف در بری، تورین را قانع میکند تا برای بازپس گیری اره بور اقدام کند؟ طبیعی است، گندالف میترسد اسماگ به اسلحه ای بدل شود در دست سائرون.
به طور خلاصه، اگر منطق سرمایه و فروش کادری باشد که فرم تریولوژی را ضروری میکند، آنچه محتوای مناسب این فرم را شکل میدهد بازسازی و احضار تاریخ نانوشتهی هابیت توسط جکسون است. فارغ از هرگونه تالکینیسم، در اینجا باید بر نفس بسط وفادارانهی ماجرای هابیت صحه گذارد و بر حماسی کردن و کم کردن بار کودکانهی ماجرا خرده نگرفت.
لیکن، همهی ماجرا این نیست. ارزیابی ما منصفانه نخواهد بود اگر از سه تخطی نابخشودنی جکسون سخنی به میان نیاوریم:
الف) مهمانی در محضر اژدها: نخست باید اشاره کرد که اسماگ در جهان تالکین موجودی سرخ و طلایی است با فلسف هایی آراسته به جواهر که چهار پا و دو بال دارد، جکسن نه فقط رنگ قهوه ای بر اژدها پاشیده بلکه مطابق با کلیشه و تصویر استاندارد اژدها یعنی wyvern دو پای اسماگ را هم بریده است، اما گناه اصلی جکسون، تخطی ای بنیادی تر است: جکسون با ترتیب دادن ملاقات و گفتگویی طولانی میان بیلبو با اسماگ و برپاکردن تعقیب و گریزی که ماجرا را به بازی موش و گربه ای بدل کرده (برخلاف داستان اصلی، بیلبو در این رفت و آمد حتی یک خراش هم برمی نمیدارد) به واقع کل ماجرای هابیت را زیر سؤال برده است. گفتگو و تعقیب و گریز با اسماگ هولناکی که چنین و چنان کرده و گندالف بیم دارد سائرون از آن سوء استفاده کند، آیا کل داستان را به یک شوخی بدل نمیکند؟ مبتذل کردن اسماگ مبتذل کردن ماجرای مجموعه تلاشهای شگفت انگیزی است که دست آخر به نابودی اسماگ میانجامد. نخستین تخطی جکسون آشنا و عادی ساختن شر است.
ب) آواز شیرینی که به خشم میآورد: بدون شک حذف آواز شیرین بیلبو که تهمید او برای عصانی کردن عنکبوتها و نجات تورین و بقیه است، گناهی نابخشودنی است. خواندن چنین آوازی در چنین شرایطی کاری است که تنها از یک هابیت بر میآید، تنها یک هابیت میتواند عنکبوتهای غول پیکر را با این نامها بخواند:[۲] Attercop,Old Tomnoddy, Lazy Lob, Crazy Cob … تخطی جکسون هابیت زدایی از قهرمان داستانی است که کتاب به نام اوست. همین موضوع در مورد انسان زدایی کردن از اسکین چینجر صدق میکند. ضعف در بازسازی شخصیتی بیلبو در فیلم جکسون محدود به این حذف نیست. بیلبو چگونه قهرمانی است؟ یک روستایی دههی ۳۰ انگلیس که به ناگهان وارد کارزاری قرون وسطایی شده است، سارقی بخشنده، «دزدی برگزیده»، او به راستی فیگوری مسیحی است؛ «راهزنی در شب» که عنوان فصل شانزدهم کتاب تالکین است، عبارتی است که بدواً در وصف مسیح آمده (متی، ۲۴:۴۲-۴۴). آیا جکسون در بازسازی این قهرمان روستانی، این سارق مسیحی، موفق بوده است؟
ج) زخم عشقی کیلی: دست آخر همه چیز برمی گردد به اضافه شدن ترویل (کیت آستین سریال لاست، اوانجلین لیلی)، در مقام الف مؤنتی که رأس مثلت عشقی ملودارمی را میسازد که دو رأس دیگرش کیلی و لگولاس اند. آیا او برای یک دورف کوتوله کمی بلند نیست؟ مسأله حیاتی تر از این حرفهاست. عشق یک الف و یک دورف برای تالکین مسیحی محافظه کار چیزی کمتر از زنای با محارم هستی شناختی نیست، اگر یک الف میتواند عاشق یک دورف شود (دورفی که به لحاظ نژادی، برخلاف فرزندان پدر همگان یعنی، فرزندخواندهی ایلوواتار، خالق هستی، به حساب میآید)، چگونه ازدواج آراگورن با یک نیمه الف را دیگر میتوان یک واقعیت استثنائی قلمداد کرد؟ در بازسازی جکسون، زخمی که در انتهای داستان قرار است کیلی را بکشد، زودتر وارد صحنه شده تا گشایندهی عشقی باشد که از نظر هستی شناختی نه تنها ناممکن که احمقانه و بی معناست. به راستی، تبدیل زخم تراژیک مرگ به زخمی رقیق و ملودارم و برپا کردنی مثلثی عشقی، خطایی نابخشودنی نیست؟ خطایی حاکی از آمیخته شدن منطق فروش به عطر زمانهی نو (new age). گشودن آغوش برای «دیگری» دورف (درحالی که حتی ازدواج میان لگولاس، شاهزاده سیندار و ترویل، یک گارد الف سیلون، میتواند غیرطبیعی به نظر آید) واقعهی است که بدون شک تاروپود سرزمین میانه را از هم میگسلد.
جکسون به هابیت الفی مؤنثی را میافزاید که رابطه ای ملودارم با یک دورف برقرار میکند و از ارباب حلقهها تام بامبادیلی را حذف میکند که حلقه به شکل اسرارآمیزی بر او اثر ندارد؛ این اضافه و آن حذف، هر دو از تغییری بنیادی در جهان آردا خبر میدهند. حذف تام بامبادیل از جهاتی خطایی بزرگتر است. تام بامبادیل کیست؟ او نه تنها متأثر از حلقه نیست که به نظر میتواند نیروی تأثیر بر حلقه داشته باشد؛ به عبارت دیگر، او واجد قدرتی است که میتواند بر نفس قدرت اثر بگذارد. در برابر او نه تنها حلقه نیروی ناپدید کنندهاش را از دست میدهد، بلکه او در مقابل میتواند حلقه را میان زمین و آسمان ناپدید کند. تام به راستی موجودی اسرار آمیز است. اگر تبار و نژاد او را پی بگیریم او از جنس «معما» سرشته شده است. یگانگی و همسازیاش به طبیعت به او خصوصیتی الف گون بخشیده است، ولی او سالخورده تر از الفهاست. بگذارید نامهای او مرور کنیم: «نخستین»، «تام کهن»، «کهن ترینی که پدر ندارد»، دورف ها او را «باستانی» مینامند. در خانهی تالکین، تام بامبادیل عروسکی بود متعلق به یکی از فرزندان او، منبع الهام تالکین برای سرودن شعریبه نام ماجراجوییهای تام بامبادیل. بعدتر تالکین را در ارباب حلقهها احضار کرد. بنا به توضیح خود تالکین، حتی در اعصار اسطوره ای هم باید چیزهایی رازآلود و معاگونه وجود داشته باشند، تام یکی از آنهاست. او موجودی یگانه است، موجودیتی «سوئی ژنریس»، نیمی برساخته از طنز و طعنه ای زمینی و نیمی برآمده از جاودانگی و شکوهی الهی. آیا او یکی از مایار یا والار نیست؟ او فراتر یک مایاست که مایار (از جمله گندالف و رادگاست) بیرون از دایره جاذبهی حلقه نیستند و نام او در فهرست چهارده تایی والار نیامده است. به واقع تام جادوگری است بیرون از حلقهی جادوگران. یادآور گفتگوی موسی با یهوه بر کوه طور، گلدبری در پاسخ به این سؤال که تام بامبادیل کیست؟ جواب میدهد: «او هست.» او هست آنچه هست؛ و با این وجود، ایلووتار نیست که ایلووتار از هر تجسمی بیرون است. او نخستین و کهنترین است، اما چگونه چنین چیزی ممکن است وقتی «ییرترین موجود زنده ای که هنوز زیر آفتاب گام می برد»، نگهبان جنگل فنگورن (Treebeard) دانسته شده است؟ نکند تام زنده نیست و همچون سنگ، باران و خاکستر از حلقه در امان است؟
تام بامبادیل به راستی استثئاء است، نه فقط استثئاء نژادها و فرشتگان وخدایان آردا که استثاء نظم مرگ و زندگی و نیروهای قدرت. او استثئاء هستی شناختی آرداست. امکانات گشودهی پیش روی جانها و روابط آردا را باید در تقدم هستی شناختی تام بامبادیل جستجو کرد. به راستی جهانی که تالکین میآفریند بدون او ناممکن و بی معناست. از اهمیت او همین که هر بحثی در خصوص تغییرات جهان داستانی تالکین در نسخهی جکسون دست آخر به او میانجامد… منطق فروش و الزامات و قیود هالیوودی در قبال سرمایه، استانداردهای زمانهی نو و دوگانگی هابیت مکتوب کودکانه و هابیت نانوشتهی حماسی جملگی اگرچه دلایلی هستند که خطوط واگرایی میان جهان تالکین و جکسون را توضیح میدهند، اما هیج کدام به واقع، بزرگترین نقطهی واگرایی و تخطی یعنی معمای حذف تام بامبادیل را توضیح نمیدهند. درحدفاصل ادبیات و سینما، آیا معمای دیگری بر معماهای دیگر تام اضافه نشده است؟ آیا نباید از این معما استقبال کرد؟
[۱] تبار این دوگانگی میان هابیت کودکانه و هابیت حماسی را حتی تا خود کتاب هابیت هم می توان پی گرفت. آنچنان که سی اس لوئیس بر آن است، تفاوتی واضح میان «لحن و سبک» کودکانه بخش های ابتدایی داستان و لحن و سبک حماسی بخش های انتهای داستان وجود دارد. (نامه هایی از جی. آر. آر. تالکین، ویرایش هامفری کارپنتر، صص. ۲۱۸و۲۳۸ )
[۲] Old fat spider spinning in a tree!
Old fat spider can’t see me!
Attercop! Attercop!
Won’t you stop,
Stop your spinning and look for me!
Old Tomnoddy, all big body,
Old Tomnoddy can’t spy me!
Attercop! Attercop!
Down you drop!
You’ll never catch me up your tree!
Lazy Lob and crazy Cob
are weaving webs to wind me.
I am far more sweet than other meat,
but still they cannot find me!
Here am I, naughty little fly;
you are fat and lazy.
You cannot trap me, though you try,
in your cobwebs crazy
نقد خوبی بود و خود نوشته هم جذاب و گیرا بود. تشکر صمیمانه از جناب کیانپور (که هویت آردایی ایشون بر ما پوشیده است)
من خودم از سه تحریف و تناقض آشکار فیلم که بیان شد، با سومی بیش از دوتای دیگه مشکل دارم چون نزدیک بود دوستی افسانه ای لگولاس و گیملی هم زیر سوال بره. من هم موافق اینم که جکسون اقتباسش رو به زرق و برق سینمای مدرن آراسته تا افراد بیشتری رو سینما رو کنه اما نه به نیت فروش بیشتر بلکه به خاطر آشنایی بیشتر با تالکین. من به جکسون ایمان دارم و میدونم که اگر فیلمشو جذاب تر میکنه یا درش دست میبره به خاطر لمس داستان های تالکین توسط مردمه، تا سینما رفته ها بعد از این که از سینما بیرون میان برن کتابفروشی و دنبال کتاب ها باشن. چیزی که برای ۹۹ درصد ما بعد از دیدن ارباب حلقه ها اتفاق افتاده. اگر قهرمان ارباب حلقه ها، آراگورن مانند کتاب از ابتدا آندوریل به دست ادعای پادشاهی میکرد و غرور اجدادش رو داشت من نوعی رو اینقدر جذب نمیکرد که آراگورن جکسون، با سری خم و ظاهری متواضع که اقرار میکنه دنبال پادشاهی نیست، جذب کرده. گاهی این تحریفات گرچه به مذاق یک تالکینی خوش نمیاد اما لمس قهرمانان رو برای مخاطب امروزی ممکن میکنه. (کاش میشد اینو بولد کنم) اتفاقی که (به درستی البته) درباره شخصیت تورین نمیوفته و میبینید تورین بین عوام به اندازه آراگورن سینه چاک نداره. جاداره از شخصیت پردازی بی مثال و بی نظیر جکسون که تحسین کریستوفر تالکین رو هم در پی داشته یاد کنیم، شاهکاری که تورین سپربلوط و بیلبو بگینز و سایر کاراکتر های کتاب دوست داشتنی هابیت رو اینقدر دقیق تصویر گری میکنه.
خیلی خوشحالم از این که چنین مقاله ها و نقد هایی در آردا قرار میگیره. 🙂
پ.ن
درباره تام بامبادیل: ورود تام به فیلم جز هدر رفتن هزینه و وقت فیلم، چهارگانه یا شایدم پنج گانه کردن سه گانه ارباب حلقه ها، افزایش تنش ها و راز و رمز ها و پیچیده تر کردن فضای فیلم و درک ناجورش توسط بیننده و خیلی اشکالات دیگه ثمره دیگه ای نداشت. حذف تام، از نظر من اقدامی نه چندان هوشمندانه، که طبیعی و کاملا معقولانه بود.
نقدی بسیار عالی بود.
من هم موافقم کـــیانپور جان ،
در ضمن جناب تور من هم این ها رو قبل تر ها در مطلبی خلاصه وار گفته بودم که شما زدی تو ذوق ما و گفتی تالکین خان ها ، یادت هست ، حالا چی شده از این مطلب خوشتان آمده، نکنه چون خیلی مفصل تر گفته یا با استنادتر، یا چیزای دیگه، به هر حال بی طرفانه انتقاد کنید
منو ببخشید اگه چیزی که گفتم به کسی برخورد.
گفته بودم، که بگم نگی یادم نیست، دل شکست هنر نمی باشد.
بله خاطرم هست.
نه اونطور نیست که من از نظر شما خوشم نیومده باشه بهرحال من در هر دو مورد (هم کامنت شما و هم اینجا) نظر خودمو گفتم. یکی دیگه پیدا میشه باز با نظر من مخالفه! من هم از آقای کیانپور انتقاد کردم و هم بخش هاییشو تایید کردم و گفتم نظرم بر همین هست و در مورد کامنت شما هم همینطوریه بنده با بخشیش موافق بودم با بخشیش مخالف. حالا این نظر حقیر اگر ذوق نظر دادن و نوشتن نقد رو در شما از بین برده یا از جانب بنده احساس ناراحتی کردید همینجا عذرخواهی میکنم. 🙂
به نظر منم این تحریفاتی که پیتر جکسن کرده اصلا بخشودنی نیست واصلا حقی نداشته که دست ببره تو داستانی که تالکین نوشته.
اضافه کردن یه شخصیت مسخره مثل تاوریل و بستنش به کیلی در راس همش که باعث شد من که هابیت ۱ خیلی دوست داشتم و بیشتر از ۲۰ بار دیدم ولی ۲ فقط ۱ بار ببینم و میلی هم به دوباره دیدنش نداشته باشم.
همین طور تحریقاتی که جکسن در لوتر کرد باعث شد که فروش خوبی نداشته باشه البته قسمت ۳ بازم بهتر بود.
با وجودی که به نظرم واقعا کارگردان خیلی خوبیه باید به همین کارگردانی بسنده میکرد و واسه خودش اسکرپت نمینوشت که ابهت داستانهای تالکینو تا حدودی خدشه دار کنه.
کاملا با شما موافقم، جکسون یه سریال زیبا با قصه هایی نا تمام رو فیلمی دیده سود آور
بدرود
کاملا موافقم !!!
من هم با حرف شما کاملا موافقم.
من فکر نمیکنم که ترویل علاقه ای به کیلی داشته باشه. به نظر من اون علاقه ی کیلی به خودش رو وسیله ای برای دور کردن لگولاس از خودش قرار داده (شاید دلیل این فکر من این باشه که نمیتونم همچین چیزی که نمیتونم اسمشو چی بزارم رو از جکسون قبول کنم)
در مورد اژدها هم وقتی دوباره صحنه های مربوط به بیلبو و اسماگ رو دیدم به نظرم خیلی هم مبتذل و موش و گربه بازی نبود. اژدها موجودیه که غرور و طمع کورش کرده و همون اشتباهی رو مرتکب میشه که سائورون در برابر فرودو انجام داد.
خب، منصفانه فکر کنیم. رفتار اژدها با بیلبو همونقدر جدیه (یا هر صفت مناسب دیگه ای که من الان متاسفانه حضور ذهن ندارم) که برخورد ما با یک مورچه!
به نظر من، چه ایرادی به عشق کیلی به ترویل هست؟ تو دنیار آردا که همه چیز امکان داره؟ انسان و الف مثل برن و لوتین، جکسون دیده این قسمت تو داستان نبوده، فلذا دورف و الف هم می توانند زوج خوبی باشند و فکر شو بکنید جناب کیانپور که نژاد های نیمه انسان و الف و نژاد نیمه دورف و الف هم اضافه بشه به دنیای آردا چه داستان هایی میشه نوشت ، قصه های بی پایان، خوب اگه نژاد ارک هم به این قسمت پا باز کنه یا نژاد گابلین یا نژاد جادوگر یا آمدن دوباره افرادی که به غرب رفته بودند و غیره و غیره ، اصلاً از همین موارد برای خیلی بازی ها سناریو بازی و فیلم نوشتن که قدرت تخیل بعضی ها شون دهان آدم رو باز میذاره! قدرت تخیل جکسون هم بی کار ننشسته!! من وقتی این فیلم هابیت ۲ رو دیدم به اتفاق دوستان، آخر فیلم ، اینقدر جو ما رو گرفته بود و محو افکت و محیط فیلم شدیم ، فکر می کردیم واقعا همچین دنیایی هست.
سینمایی واقعا جذابی بود، من که لذت بردم از تماشای فیلم، کاش تو همین سایت بحث هایی مثل همین مقاله بالا راجع به فیلم بیشتر می شد.
بدروود.
نقد خوبی بود
سلام من یوزرم مسدوده نمیتونم داخل انجمن پست بدم
بخاطر همین اینجا سوالمو مطرح کردم
در تاپیک لینکهای دانلود هابیت ۲ یه قسمتی هست که لینک دانلود نسخه :
The.Hobbit.An.Unexpected.Journey.2012.1080p.BluRay.x264-سپرکس
رو معرفی کرده و حجمش رو تقریبا ۱.۳ گیگ زده
اما لینکاش کار نمیکنن
رفتم تو اینترنت سرچ کردم تا بالاخره این سایتو دیدم
اما مشکل اینجاس که ۱۴ تا پارت داره و هر پارتی ا گیگ حجم داره
جریان چیه؟
ویرایش ناظر:
لینک حذف شد.
سلام
پسر خو شما داری هابیت ۱ نسخه بلو ری رو دانلود می کنی ؟ مگر اونو ندیدی؟
تا اواسط اسفند صبر کنی نسخه ۷۲۰ و ۱۰۸۰ اش میاد
البته من نسخه ۵۲۰ پی اشو دیدم، بد نبود
اصلا حواسم به اون تاریخ ۲۰۱۲ نبود
این گوگلم بعضی مواقع بدجور قاط میزنه
همونطور که قبلا هم گفته بودم لینکهای دانلود فیلم رو توی سایت نذارید. جای لینکها توی تاپیک مخصوصش توی فرومه.
لینکها از کامنتهای بالا حذف شدند.
خب عزیز زدی یوزر منو پکوندی حالا میگی باید تو تاپیک مخصوصش بزاری
من اصلا نمیتونم وارد انجمن بشم
سلام من روزی دوسه بار میام تو سایت به امید پست جدید و میبیم خبری نیست. همین پستیم که قرار دادین هشت روزه که ایجاست ممنون میشم اگه یکم بیشتر به فکر طرفداراتون باشید و اینقدر بیخیالی نکنید . به امید بروز رسانی های بیشتر
آقا شما طرفدار آثار تالکین هستی یا این دوستان؟
چون تصور می کنم این سایت با هدف دور هم جمع کردن طرفدارهای آثار خاص راه اندازی شده و مثلا مشابه خیلی از وبلاگ ها لزوما برای جذب تبلیغات از طریق بازدیدکننده بیشتر تلاش نمی کنه.
این طرفدارها هستند که باید تلاش کنند مطلبی برای ارایه داشته باشند، نه اینکه لزوما منتظر باشند خبری بشه.
سلام
این طرفدار ها از کجا مطلب برای ارائه از خودشون در بکنند، میشه بــگـــیـد، خیلی هم ممــــــنــــونـم.
بدرود
راستش حق با آقا آرش ـه. ببینید با وجود این که مدیران دنبال اخبار هستند و هر خبر مهمی رو در کمترین زمان ممکن روی سایت قرار می دهند اما باید قبول کنیم که به دلیل مشغله های فراوونی که سایت و فرومی به این عظمت براشون ایجاد میکنه دیگه وقت گشت و گذار در منابع خبری رو ندارن. از طرفی اینجا سایتیه که بر پایه عشق و صمیمیت طرفداران بنا شده و اگه خواست و اراده اون ها نباشه این سایت پایدار نمیمونه. لذا در بسیاری از موارد خواهش میکنیم از کاربران و دوستان که ما رو یاری کنند با مقالاتشون، اخبارشون، مطالبشون و…
یکی از منابع خبری مستقل و بروز دنیای تالکین سایت حلقه یگانه هست که دوستان می تونن هر روز پیگیرش باشن حتی عضو بشن و به محض این که مطلب جالبی بود ترجمه و برای قرارگیری در سایت به آقا مهدی پیغام خصوصی ارسال کنن. البته که منابع بسیار دیگه ای هم هست برای اخبار…
مطالب خوبی بود
نسخه ی بلوری فیلم دوم هابیت کجا میشه پیدا کرد
تا نیمه اسفند صبر می بایست کرد، من هم دنباش هستم
بدرود
پرفکت عالی بود
واقع تا اونجایی که ذهن من یاری میکنه عنکبوت های غول پیکر سیاه بیشه نواده شلوب بودند که به گمتنم برعکس عنوان کردید، لطفا اصلاح کنید.
اگه اشتباه نکنم شلوب از نوادگان آنگولیات بود.
واقع تا اونجایی که ذهن من یاری میکنه عنکبوت های غول پیکر سیاه بیشه نواده شلوب بودند که به گمانم برعکس عنوان کردید، لطفا اصلاح کنید.
اگه اشتباه نکنم شلوب از نوادگان آنگولیات بود.
اون بخش در مرد تام و به خصوص اشاره به چوب ریش خیلی عالی بود، حظ کردم.
شلوب یکی از بزرگترین نواده ی اونگلیانت بوده که بعد از جنگ خشم به کوه های سایه پناه میبره و تقریبا نمیتونسته در اطراف و کناف سیاه بیشه تکثیر بشه بنابر این تمام عنکبوت هایی که در سیاه بیشه بودن از نژاد اونگلیانت بودن
نقد خوبی بود هر چند با بعضی قسمتهاش موافقم..باید توجه کنیم که ساخت یک مجموعه سینمایی از روی کتاب نمیتونه دقیقن با کتاب مطابقت کنه. کتابه هابیت در ابتدا برای کودکان نوشته شده اما خوده تالکین در داستانهای ناتمام درباره قهرمانهای هابیت دوباره توضیح میده واینکه اگه کتابه هابیت فروشه خوبی نداشت قصد داشته که سرنوشته بعضی شخصیتهاش مثل تورین رو تغیر بده . وقتی نظرخود نویسنده کتاب ممکنه بین آثارش تغیر کنه چه ایرادی داره که فیلم هم دقیقن مثل نسخه کتابی نباشه. به هر حال ممنونم.
ممنون از نقد
راستش به عنوان یه بیننده قسمت دوم فیلم به جذابی قسمت اول نبود. قسمت اول خیلی حماسی دنبال میشد. مثلن وقتی بالین داشت مرگ پدر بزرگ ثورین و رویارویی ثورین با آزوگ رو تعریف می کرد یا وفتی اولین بار بیلبو ریوندل رو دید یا حتا روباروی دوباره ثورین با آزوگ. البته نمی شه به میز گردی که توی ریوندل برپا شد اشاره نکرد. برای من که کتاب رو نخوندم و وقتشم ندارم آشنا شدن با راداگاست خیلی جالب بود. فکر می کنم روند قسمت دوم خیلی سریع تر از قسمت اول بود.
من با خلق تائوریل مشکلی ندارم به نظرم جذاب ترین قسمت توی هابیت ۲ بود ولی بخوبی رابطه ی آراگورن و آروئن نبود. اون چیزی که منو راضی نکرد تغییر فضای فیلم بود. راستش من منتظر یه قسمت بهتر بودم. من نمی دونم دلیل اینکه خود پیتر جکسون اول فیلم یه هویج گاز می زنه چیه؟ یا چرا لگولاس فقط در حال جنگیدن دیده شد؟ دیالوگ های بیلبو و ایماگ به نظرم زیاد بود به کم. در کل فعلن ترغیب نمیشم یه بار دیگه فیلم رو ببینم.
اون پیشخدمت توی the prancing pony که واسه ثارن و گندالف غذا میاره هم دخترش کیتی هست.
به نظرم قسمت اول افتضاح بود … این قسمت خیلی از قسمت یک بهتر و جذاب تر بود … و شخصیت تاریل هم جز بهترین شخصیت های فیلم بود …
کتاب هارو هم نخوندم … :دی
اتفاقا صحنه رویارویی سایرون با گندالف بهترین صحنه هابیت دو بود زیرا باید مشخص میشد این سایرون چه قدرتی دارد و چطور میتواند قالب خود را تغییر دهد از نظر من لحظه شورانگیز و پر ابهتی بود خصوصا با ان اهنگی که برایش گذاشته بودند چون تو اون لحظه مشخص شد که سائرون از مایا های دیگر قدرتمندتر است.
والا نفهمیدیم
پیتر جکسون قسمت اول رو واو به واو از روی رمان ساخت بهش گیر دادن
حالا که یه سری تغییرات توی داستان داده باز هم ازش انتقاد میکنین.
اصولا حوصله رمان خوندن ندارم ولی به خاطر این مسئله باید حتما رمان هابیت رو بخونم تا ببینم واقعا گناه نابخشودنی بوده؟
من که به شخصه از قسمت دوم خیلی بیشتر از قسمت اول لذت بردم.
هنوز وقتی به دیالوگ : من پادشاه زیرکوه هستم . با صدای جادویی کمریج فکر می کنم ابهت اسماگ جلوی چشم هام میاد.
کسی می دونه چرا ثراندویل وقتی داشت با ثورین حریف می رد یهو صورتش تغییر کرد؟
اگه بخوان به کتاب پایبند باشن پایان خوشی در انتظار نیست.
من یه اشتباه کردم دیروز رفتم عاقبت ثورین و کیلی و بقیه رو توی ویکیپدیا خوندم :). فکر نمی کنم پیتر جکسون پایان فیلم رو عوض کنه. اینو با توجه به دیالوگ های دو فیلم قبل می گم. توی قسمت اول یادمه گاندولف به ثورین وقتی می خواستن نقشه رو به لرد الروند نشون بدن گفت غرورت باعث سقوطت میشه. یا توی قسمت دوم وقتی بالین به ثورین گفت یه بیماری توی این گنج وجود داره که باعث جنون پدربزرگت شد، تصویر ثورین و پدربزرگش رو توی یه قاب نشون داد.
سلام
مقاله ی خیلی خوبی بود
تقریبا با اکثر مطالبش موافقم
منتها یه نکته ای:
علی رغم این که من هم به شدت معتقدم که فضای هابیت تالکین یه فضای به شدت کاتولیکه
اما اون تیکه راهزنی در شب رو نمی تونم قبول کنم
راستش هر چقدر به ارجاعتون به انجیل نگاه کرد نفهمیدم چطور اون دزد در شب رو به عیسی ع تفسیر می کنید
این ظاهرا صرفا یه مثاله که نباید از همه لحاظ تعمیم داده بشه:
(۴۲)”Therefore keep watch, because you do not know on what day your Lord will come.
(۴۳)But understand this: If the owner of the house had known at what time of night the thief was coming, he would have kept watch and would not have let his house be broken into.
(۴۴)So you also must be ready, because the Son of Man will come at an hour when you do not expect him.
با سلام
نویسنده این مقاله کی هستند؟؟؟؟؟؟ منظورم اینه که کدوم کاربر سایت هست؟؟؟؟؟؟
کسی نشد جواب بده؟؟؟؟؟؟
تا اونجا که بنده اطلاع دارم ایشون عضوفروم نیستند
ککککک
\
من هم با نویسنده این مطلب موافقم.به نظر من جکسون حق نداره از نبود نویسنده اصلی سو استفاده کنه.می خواد از کجا بفهمه خود نویسنده از این کارهاش راضی بوده؟کاملا میشه این طور نتیجه گرفت که اصلا اهمیتی به رضایت خود تالکین نداده در حالی که به عنوان یک احترام گذار بزرگ به تالکین این کارهاش کاملا در تضاد با تمام عشق و احترامی هست که اظهار می کنه نسبت به تالکین داره.چطور میشه در عین حال هم برای خالق اصلی احترام قائل بود هم بی اجازه در نبودش بدون داشتن هیچ اجازه و تأییدی در کارش دست برد؟فقط در مورد انگیزه اش قضاوت نمی کنم این که آیا واقعا بخاطر پول و تضمین فروش و راضی کردن ذهن مخاطبان امروزی با معیارهای مسخره بعضی از آنها از یک فیلم سینمایی جذاب ، همچین کارهایی کرده یا صرفا شیطنت و گستاخی ای (که البته باز هم نابخشودنی) داشته برای وارد کردن نظرات و ایده های شخصیش.که در حالت دوم هم باز هم غیر گناهکار نخواهد بود چون در این حالت هم احتمالا آن قدری مغرور و بی ملاحظه بوده که با خودش فکر کنه در حد خود خالق اصلی هست که می تواند چنین تولید بزرگی مثل خلق یک شخصیت جدید با موضوع مهم عشق و ماجراهای همراه با آن را در درون داستان تالکین بزرگ ایجاد کند.من فکر می کنم طرفدار های تالکین( نه اون هایی که صرفا طی این سالها از فیلم ها لذت بردند) با این این طور کارهای کارگردان و فیلمنامه نویسان فیلم های داستان های تالکین موافق نبوده اند.