-مترجم: آرمان دانشور
زمانی که نامزد جایزه اسکار و کارگردان نیوزلندی، پیتر جکسون، به شخصی ماهر نیاز داشت که بتواند تلفظ صحیح کلمات زبان الفی را به بازیگران سه گانهی ارباب حلقهها بیاموزد، تنها یک شخص میتوانست کمک کند و او دکتر توماس شیپی(Thomas Shippey) ، محقق، فیلسوف و کارشناس معروف و درجه یک نوشتههای تالکین بود. پروفسور توماس شیپی شخصی واجد شرایط و منحصر به فرد برای اظهار نظر راجع به تمام چیزهایی بود که به تالکین مربوط میشد. او همزمان با تالکین در دانشگاه آکسفورد به تدریس مشغول بود. وی بعدها به تدریس همان سرفصلهایی پرداخت که به او در دقیقتر آشنا شدن با تصوراتی که به ساخته و پرداخته شدن آثار تالکین منجر شده بود کمک کرد. او متعاقبا، کرسی تدریس زبان انگلیسی و ادبیات قرون وسطی را در دانشگاه لیدز نگه داشت، دقیقا همان کاری که تالکین قبلا انجام داده بود. در حال حاضر، او بر کرسی تدریس دانشکده علوم انسانی والتر جِی. اونگِ دانشگاه سنت لویسِ ایالت میزوری تکیه زده است. دکتر شیپی، نویسنده و گردآورنده چندین کتاب نیز میباشد؛ از جمله جاده ای به سوی سرزمین میانه، کتاب آکسفورد داستانهای فانتزی، کتاب آکسفورد داستانهای علمی تخیلی و آثار دیگری که به علوم اجتماعی، ادبی و حتی سیاست مربوط است.
بر اساس رایگیریهای مختلف، کتاب ارباب حلقهها همواره به عنوان یکی از بزرگترین کتابهایی که در قرن بیستم نوشته شده انتخاب شده است. با این حال، سوای از چند استثناء خاص، بسیاری از روشنفکران منتقد، از تالکین و به طور کلی ژانر فانتزی به عنوان مسیری انحرافی یاد کردهاند. اما دکتر شیپی معتقد است که این افراد به اصطلاح ادیب، که تالکین و کارهایش را رد کردهاند، در بهترین حالت به مسیر اشتباهی هدایت شدهاند و در بدترین حالت، انگیزههای نهان باعث شده سعی کنند نویسندهی بزرگی چون تالکین را که به یک پدیدهی فرهنگی تبدیل شده نادیده بگیرند. جدیدترین کتاب دکتر شیپی جی.آر.آر تالکین: نویسندهی قرن نام دارد و تحسین بسیاری از منتقدان و طرفداران تالکین را برانگیخته است. وی در سال ۲۰۰۱، از طرف انجمن دنیای فانتری جایزه بخش ویژهی کارهای تخصصی را برای این کتاب دریافت کرد. جایزه بورسیهی اینکلیگز استادیز هم از طرف انجمن افسانهها به او اعطا شده است، انجمنی که به صورت تخصصی به تبلیغ فانتزی به عنوان ژانر مهمی از ادبیات میپردازد.
در مطالعهی شگفتانگیز و قابل توجه آقای شیپی به نام جی.آر.آر. تالکین: نویسنده قرن، روشهایی مورد کاوش قرار گرفته که تالکین از آنها در حین نوشتن ارباب حلقهها، هابیت، سیلماریلیون و یا حتی کارهای کمتر شناخته شدهای مانند گیلز کشاورزی اهل هام و ماجراهای تام بامبادیل استفاده کرده است. او در این کتاب زمینههای مذهبی (البته با اینکه تالکین یک کاتولیک مذهبی بود، ولی هیچ وقت به صورت مستقیم در کتاب ارباب حلقهها به مذهب اشاره نمیکند)، جنگ، رستگاری، فمنیسم (عقیده برابری مرد و زن) و ذات شیطانی را جستوجو میکند. ناشر این کتاب راجع به آن میگوید: پژوهشی هیجانانگیز و خواندنی که نهتنها طرفداران تالکین، بلکه همهی افرادی را که نسبت محبوبیت باورنکردنی نویسندهی این اثر فانتزی کجنکاوند هدف قرار داده است.
پروفسور شیپی، در یک گفتگوی مفصل با مجلهی اینترنتی رایترز رایت دربارهی چالشهایی که در به نمایش درآوردن زبانهای تالکین روی صفحهی بزرگ سینما داشته صحبت کرده و بیان میکند که چرا به نظر او تالکین دستکم گرفته شدهترین نویسنده قرن بیستم است. وی همچنین دربارهی فیلم ارباب حلقهها صحبت کرده، و توصیههای خود را برای کسانی میخواهند در این زمینه مشغول به فعالیت شوند به اشتراک میگذارد.
زمانی که پسری کوچک بودید، دوست داشتید چه بخوانید؟
تقریبا هر چیزی را که میتوانستم در دستانم نگه دارم میخواندم اما از همان اول تصمیم داشتم داستانهای علمی تخیلی و عجیب و غریب را با بقیه به اشتراک بگذارم. این اتفاق باعث شد که از اوایل سال ۱۹۵۸ هر چه پول پسانداز کرده بودم از دست بدهم.
چگونه به این حرفهی دانشگاهی علاقهمند شدید؟
راستش را بخواهید، من در دورهی فارغ التحصیلیام، برای شرکت Colgate-Palmolive کار میکردم، اما ما به سرعت به رکود اقتصادی برخوردیم. دورانی که در آن اشتغال فقط محدود به کسانی شده بود که توسط دولت حمایت میشدند. در آن زمان، یعنی اواسط دههی ۱۹۶۰، دانشگاههای انگلیس با سرعت بسیاری زیادی رشد و توسعه یافتند.
چه چیزی از فلسفه و مطالعه زبان الفی شما را شگفت زده کرد؟
ارتباط بین زبان، ادبیات و (ماقبل) تاریخ. فلسفه، انسان را نسبت به گذشته بینا میکند و بینشی به درون طبیعت انسان به وجود میآورد، بینشی که در جهان باستان، قرون وسطا یا دنیای رنسانس تقریبا ناشناخته بود. این علم همراه با علم انسانشناسی و باستانشناسی یکی از بزرگترین پیشرفتهای انسان در زمینهی علوم نرم است. (اگرچه دانشگاه ها ترجیح میدهند از حوزههای مبهمتر مثل روانشناسی و جامعهشناسی حمایت کنند.)
چگونه در ابتدا به نوشتههای پروفسور تالکین علاقه پیدا کردید؟
خب، دقیقا به یاد ندارم، فکر کنم ۱۴ سالم بود که شخصی کتاب هابیت را به من قرض داد و چند وقت بعد، من خواندن داستانهای علمی تخیلی را آغاز کردم.
از درس دادن چه لذتی میبرید؟
این که میبینم یک ایدهی جدید در ذهن دانشآموزان به وجود میآید. شما هم میتوانید حسش کنید.
دوست دارم دربارهی آخرین کتابتان، جی.آر.آر تالکین: نویسنده قرن، با شما صحبت کنم. چه چیزی باعث شد این کتاب را بنویسید؟
نوشتن راجع به تالکین را خیلی وقت پیش، از روی پارسایی و دلخوری آغاز کردم. منظورم از پارسایی، احترام به گذشتگان است. تالکین به نوعی از اجداد فکری من بود. و همهی آنچه که به عنوان سیری از پرداخت و توسعهی حرفهای دیده بودم حالا به فراموشی سپرده شده بود و من فکر کردم که این درست نیست. از این دلخور بودم که نه منتقدان محاکمهی عادلانهای برای او برگزار کرده بودند، نه هوادارانش واقعاً از او حمایت میکردند. بسیاری از هواداران فقط از او استفاده میکردند تا کارهای خودشان را پیش ببرند. من میدانستم این مساله، تالکین را آزار میداده، بنابراین فکر کردم یک نفر باید به همان شکلی که مورد تایید خود او بوده برایش صحبت کند. نوشتن کتاب اخیرم زمانی شروع شد که فهمیدم میشود بررسی تاریخی تالکین را علاوه بر قرار دادن او در خط فیلسوفانی مانند جیکوب گریم که از جنس خود مردم هستند مثل نویسندگان معاصر قرن بیستم هم انجام داد و او را با کسانی نظیر کرت ونهگت، جورج اورول، اورسلا لگوین، ویلیام گولدینگ و تیم وایت مقایسه کرد، نویسندگانی که شخصاً نوشتههای آنها را متأثر از آسیبهای روانی میدانم.
آیا شما این کار را نوعی بیوگرافی در نظر گرفتهاید؟
نه به صورت بیوگرافی مورد نظرم نیست، اما از زمانی که بیوگرافی هامفری کارپنتر در سال ۱۹۷۷ بیرون آمد، ما چیزهای زیادی دربارهی نحوهی کار تالکین و نوشتار او یاد گرفتیم. علاوه بر این با انتشار آثار زیادی که از نوشتههای اولیهی او به وجود آمده بود و کارهایی که در طول عمر خود تالکین چاپ نشد، بر عمق این آگاهی افزوده شد. من تلاش میکنم که این نکته را در نظر داشته باشم و البته تعدادی از کارهای کوچکتر وی را در تاثیر با خودزندگینامهها میبینم و آنها را تمثیلهای خودزندگینامهای مینامم.
این آثار کوچکتر چه چیزی را راجع به تالکین فاش میکند؟
آن ها اضطراب درونی او را نماش میدهند. چیزی که باید به یاد داشته باشیم این است که تالکین، تا سن ۶۲ سالگی، هیچکدام از کارهای اصلی خود را در معرض نمایش قرار نداد و مساله این است که ممکن بود بیشتر زندگی کاری او برای همیشه انتشار نیافته باقی بماند. او گاهی اوقات تصور میکرد که در آینده کارهایش چیزی بیش از یک دست نوشته نخواهد بود، دست نوشتهای که هیچگاه توسط هیچکس خوانده نخواهد شد و نویسندهاش درست مثل بئوولف ناشناس باقی میماند. البته که امروزه، صدها میلیون جلد از کارهای تالکین فروخته شده است و باز هم فروخته خواهد شد، همان طور که نهایتاً تعداد مقالهها و مطالب مرتبط با بئوولف هم از آثار مربوط به هملت بیشتر شد. این موضوع تا حدی خندهدار است اما همهی چیزهای خندهدار نباید بار منفی داشته باشند.
رایگیریهای اخیر در آمریکا و بریتانیا، نشان میدهد که تالکین به عنوان یکی از بزرگترین نویسندگان، و کتاب ارباب حلقهها، به عنوان بهترین کتاب قرن بیستم شناخته میشود. همانطور که شما در کتابتان بیان کردید، ظاهرا این یافتهها، تعدادی از افراد اهل قلم و حتی آنهایی که کتاب ارباب حلقهها را نخواندهاند را وحشت زده کرده است. اما دلیل این خصومت عمیق که منتقدان نسبت به تالکین دارند چیست؟ بعضی از این انتقادات بیش از حد تند و سوزندهاند. در تعجبم که چه چیزی باعث ناراحتی و عصبانیت آنها شده است؟
درست است. به نظرم واکنش هیستریک علت این همه انتقاد بیدلیل است، البته به گمانم احساساتی همانند ترس و یا چالش هم دخیلاند. موفقیت تالکین، نویسندگی آنها را به عنوان معیاری برای تعریف ادبیات به چالش میکشد. علاوه بر این اعتقاد آنها و به خصوص تصوری که از خودشان در ذهن دارند را هم به چالش میکشد و نشان میدهد که این افراد نمایندهی نسل آینده و افرادی نوگرا هستند. اما دنیای مدرن رفتن به مسیری که پیش از این توسط افرادی مانند ادموند ویلسون یا فیلیپ تاینبی طی شده را سرسختانه رد کرده است. (افرادی که به عنوان طبقه بالا، چپگرا و مارکسیستهای نرم جامعه شناخته میشوند.) مضاف بر این هیچ توجهای به فعالیت منتقدهای حرفهای نشده است.
چه چیزی در کارهای تالکین منحصر به فرد باقی میماند؟
انتخاب من دو چیز است؛ اشعار و حس اَشکال. اشعار زیادی در ارباب حلقهها در فرمتها و اشکال متفاوت وجود دارد، در حالی که خیلی از نویسندگان دنیای فانتزی این اعتماد بنفس و قدرت ادبی را برای ایجاد یک سنت شاعرانهی جدید و یا بازسازی سنتهای قدیمی ندارند. اما این عمل به نوشتههای تالکین ابعاد تخیلی و اسطورهای میبخشد که هیچگاه تکرار نشده است. شکل کلی ارباب حلقهها با طرحهای گوناگونی که دارد محکم و استوار است و بوسیلهی یک گاهشناسی روزانه که مستلزم توجه شماست جمعآوری شده. کاری که انجام شده این است که به نظر میرسد هر کدام از شخصیتها احساس تنهایی میکنند و شما میتوانید ببینید داستان هریک از آنها، بخشی از داستان شخصی دیگر است، اتفاقی که بیشتر شبیه واقعیت میباشد تا یک رمان معمولی. این مساله علاوه بر خدمت در راستای داستان خطی رمان به گسترش عرضی آن هم کمک میکند.
بیایید کمی راجع به مقدمهی ارباب حلقهها، یعنی هابیت صحبت کنیم. هابیت سادهتر بوده و شوخطبعی آن بیشتر است. به نظر شما پروفسور تالکین از چه نوع شوخطبعی استفاده کرده است؟ چه چیزی باعث خنده او میشده؟
تالکین طنز کلامی فوقالعادهای داشت، همانطور که در هابیت میبینید (گالوم، ترولها، آهنگهای گابلینها و …). و البته شعرها، مثل آن شعر سم در ارباب حلقهها.
یکی از درونمایههای اصلی در ارباب حلقهها، ذات نیروی شر بود. شما در کتاب ارباب حلقهها: دیدگاه بوئتیان دربارهی دو دیدگاهی که دربارهی شر وجود دارد بحث کردهاید. یک دیدگاه که در آن شر صرفاً به معنای نبود خیر است، و دیدگاه بعدی که شر را کاملاً واقعی میداند و معتقد است که باید با هر بها و هزینهای با آن مقابله کرد و جنگید. بر اساس تحقیق و مطالعهی شما، در کتاب ارباب حلقهها، تالکین از کدام چهرهی شر استفاده کرده است؟ آیا فکر میکنید که تالکین، این موضوع را در ذهن خودش مشخص کرده بود؟
به نظر من، هر دو دیدگاه از نظر تالکین درست و ادامه دادن کار بر روی آنها از نظرش جالب به نظر میرسید. پس ممکن است محدودیت در قدرت شیطانی نیروی شر، وجود داشته باشد اما این محدودیت شاید در دید ما باشد و شاید منجر به آیندهای نیک شود. اما این مساله دوباره به دیدگاه و نظر ما بستگی دارد. شاید بتوان گفت که او به بوئتیوس اعتقاد داشت اما این اعتقاد حداقل در سرزمین میانه جایی ندارد.
با اینکه بعضی از منتقدان مدعیاند که در ارباب حلقهها زنان به پسزمینهی داستان فرستاده شدهاند، اما من همیشه تالکین را به عنوان شخصی میشناسم که در به تصویر کشیدن زنان از زمان خودش جلوتر بوده است. ائووین، بانوی روهان که به صورت مخفیانه به جنگ میرود شخصیت کمی نیست. برای گالادریل هم میتوان گفت که اگرچه حضورش در مقایسه با گندالف چندان زیاد نمیباشد، ولی بعد از خروج از لورین همچنان تاثیر خود را بر داستان میگذارد. نظر شما دربارهی این موضوع چیست، پروفسور تالکین، چه حسی راجع به گالادریل و ائووین داشت؟
من فقط میتوانم به صحنهی «شفاخانه» اشاره کنم که در آن توجه ویژهای به ائووین شده است، چرا که او نه تنها در خانه گرفتار شده در حالی که سایر مردان به جنگ رفتهاند، بلکه با مارزبان زندانی شده و نظارهگر نابودی تئودن تحت جادوی او است. این مسالهی قابل توجه و احساسی در بحث پیرامون نقش منفعلانهی زنان اکثر اوقات فراموش میشود.
اگرچه تالکین یک کاتولیک مذهبی بود اما دین در ارباب حلقهها به وضوح بیان نشده است. ولی شما در کتابتان به نامهای اشاره کردید که تالکین در آن میگوید: «ارباب حلقهها اثری است که از اساس مذهبی و کاتولیکی میباشد» فکر میکنید منظور تالکین از این حرف چه بوده است؟ قطعا در این آثار از درونمایههای مذهبی و اخلاقی استفاده شده، اما اثری از مذهب سنتی و قدیمی، در هیچجای کتاب نیست و من فکر میکنم خود تالکین این را اذعان کرده است. میتوانید این مساله را کمی برای ما روشن کنید؟
در کتابم به بحث راجع به این مساله پرداختهام اما میتوانم بگویم که تقریبا در هیچکجای کتاب ارباب حلقهها اشارهای به مسیحیت نشده و تقریبا همه آن چیزی که وجود دارد را فراموش میکنند. شاید تالکین میخواسته خود را راضی کند که سرزمین میانه نشانگر نیاز به مسیحیت است. بدون این مساله، تمام تاریخ فقط یک شکست طولانی است همانطور که الروند آن را گوشزد میکند.
دوست دارم کمی هم راجع به جدیدترین فیلم ارباب حلقهها که توسط پیتر جکسون کارگردانی شده صحبت کنم. میدانم که شما به فیلمسازان در تلفظ نام شخصیتها و مکانهای کتاب کمک کردید. آنها چه چالشهایی را در مواجه با زبانهای موجود در کتاب داشتند؟
هجی کردن کلمات، راهنمایی خوبی برای تلفظ کردن در ارباب حلقهها نیست، زیرا تالکین در زبانهای مختلف از قراردادهای گوناگونی استفاده کرده است. از همین رو، تلفظ ai در اسمهایی مثل داین، تاین و گوایهیر هر دفعه به شکلی متفاوت میباشد. همچنین استرس گذاشتن در زبان الفی، همانند زبان انگلیسی نیست؛ برای مثال DaGORlad نه DAGorlad. بنابراین لازم بود روی همهی این مسائل کار شود.
بعضی از طرفداران پروپاقرص از انحرافاتی که در فیلم نسبت به کتاب وجود داشت عصبانی بودند. برای مثال نقش بانو آرون کاهش یافته، یا تام بامبادیل به کلی حذف شده است، ولی دیگران این طرح تغییرات را لازم میدانستند و معتقد بودند که پیتر جکسون روح و بدنهی اصلی کتاب را حفظ کرده است. نظر شما راجع به فیلم و بخشهای مختلف آن مثل فیلمنامه، جلوههای ویژه، دیالوگها و حس و حال آن چیست؟
شکی نبود که بعضی چیزها صرفا به خاطر محدودیت زمانی باید حذف میشدند. تالکین به خوبی از این موضوع آگاه بود و راجع به فیلمنامهای که در سال ۱۹۵۷ بر اساس کتاب نوشته شد هم نظرش را گفته بود. من از طرف مجلهی تایمز لندن فیلم را بررسی کردم و چنین نقدی نوشتم:
کتاب یاران حلقه، حجم زیادی، حدود دویست هزار کلمه، را در برمیگیرد و خواندن آن حدود چهل ساعت وقت میبرد. تصاویر ممکن است از کلمات سریع تر باشند، اگرچه اغلب نیستند اما خلاصه کردن چهل ساعت در سه ساعت، بدون حذف کردن ممکن نیست. خود تالکین متوجه این مساله بود و خلاصه کردن را به فشردهسازی ترجیح میداد. قطع کردن شاخههای فرعی داستان و ماجراهای مختلف کار بسیار مناسبی بود تا کل قصه با سرعتی مناسبی جلو برود. فرآیندی که مخصوصا در انتهای داستان، باعث تحمیل کردن استرسی ناخوشایند در جنگها و محاصرهها میشد، در حالی که با مشخص شدن کل داستان، این موضوعات نسبت به صحنههای آرام فرودو و سم و گالوم به سوی موردور و شکاف هلاکت اهمیت چندانی نداشت.
دربارهی کیفیت فیلم و رویکرد جکسون هم نوشتم:
تصویر سازی جکسون، همانند تالکین شگفتآور است. استفاده از طبیعت عالی و وحشی نیوزلند، با بیشهها، کوهستانها، جنگلها و رودخانهها یک تصمیم فوقالعاده بود. علاوه بر این، جلوههای ویژه نیز بخشی از هنر بینظیر او بود که به صحنهی نبرد با جنگ ستارگان آمده بود. او به خوبی از بازیگران خود بازی گرفت، و به خوبی توانست صحنههای آهسته و ساکت را بسازد تا تاثیر لازم را بر مخاطب بگذارد. با پیش رفتن یاران حلقه در موریا میتوانید صدای غورت دادن آب دهان افراد حاضر در سینما را بشنوید، البته اگر کسی فرصت میکرد آب دهانش را غورت دهد.
دنیای فانتزی با تولید دو فیلم ارباب حلقهها و هری پاتر یک بازگشت بسیار شکوهمند داشت. به نظر شما چرا کار آثار فانتزی حماسی رونق گرفت؟
من واقعا نمیدانم چرا دنیای فانتزی اینچنین بازگشت باشکوهی داشت!
تالکین چه تاثیری بر روی فانتزی مدرن داشت؟
او سازندهی این ژانر بود، و هرچند در این مسیر کاملاً تنها نبود ولی بخش عمدهی کار را برعهده داشت. من در کتاب خودم یعنی کتاب آکسفورد داستانهای فانتزی نقش سایر آثار فانتزی را شرح دادهام، اما اگر تالکین چیزی نمینوشت، یا اگر استنلی آنوین تصمیم به منتشر کردن این کتابها نمیگرفت، قفسههای کتابفروشیهای مدرن نسبت به حال حاضر تفاوت زیادی پیدا میکرد. اشتیاقی که او را برای ادامه دادن داشت نشان میدهد که میلی سرکوبگر در مقابل کارهایی که او میکرد قرار داشت، اما هیچکس قبل از او نمیدانست که چگونه باید این کار را انجام داد یا اصلاً چنین کاری شدنی است یا نه. سی.اس. لوئیس گفته بود که تاثیرگذاری بر تالکین بسیار سخت است، و فقط یک نفر می توانست کاری که او کرده بود را انجام دهد و چنین اثری منتشر کند، و او خودش بود.
آیا شما کتابهای هری پاتر را به نویسندگی جی.کی. رولینگ خواندهاید؟ اگر خواندهاید، دربارهی آنها چه فکر میکنید؟ چه تاثیر از تالکین در کتاب خانم رولینگ میبینید؟
ایشان تا آنجایی که من میدانم، آنچنان تاثیری از تالکین نبردهاند، با این حال اگر تالکین و جانشینان او بازار دنیای فانتزی را ایجاد نمیکردند، رولینگ شانس این موفقیت را نداشت. البته قبل از تالکین هم فانتزی وجود داشت، ولی او باعث شد این کارها در سطح جهانی مطرح شود.
دوست دارم کمی راجع به پروسهی واقعی نوشتن صحبت کنم. وقتی شما یک کتاب جدید را اغاز می کنید، چگونه با آن خو میگیرید؟ آیا یک سیستم مخصوص برای تحقیق و سازماندهی کارهای خود دارید؟
چیزی که شما حتما باید داشته باشید، زمان نامحدود است و هیچ چیز به این اندازه مهم نیست. نویسندهها سیستمهای متفاوتی برای آغاز کردن کار خود دارند، اما وقتی میخواهید کار خود را شروع کنید و یک صفحهی خالی در مقابلتان قرار دارد، اگر به فکر زمان باشید و مدام بگویید «باید ساعت ۲ به جلسه بروم» آن وقت هیچ کاری از پیش نخواهید برد. زمانی که کار را شروع کردید همهچیز آسانتر میشود.
اینترنت چگونه زندگی شما را به عنوان یک نویسنده و معلم تحت تاثیر قرار داده است؟
اینترنت به جز در امور خرید تاثیر بسیار کمی بر من داشته است. در این فضا به راحتی نمیتوان اطلاعات درست را از اطلاعات غلط تشخیص داد.
از زمان ورود شما به حوزهی فعالیتهای آکادمیک، این حوزه چه تغیراتی داشته است؟ چه پیشنهادی برای نویسندگانی که امیدوار به پیدا کردن یک موقعیت شغلی آکادمیک هستند میکنید؟
زندگی آکادمیک شکل بوروکراتیک بیشتری به خود گرفته و به طور فزایندهای تحت سلطهی افرادی که عادات بوروکراتیک دارند قرار گرفته است. شما یا باید مسائل بوروکراتیک را به صورت خودکار انجام دهید و سعی کنید تا قسمتی از مغزتان را برای فکر کردن خالی نگه دارید یا جایی را پیدا کنید که بوروکراتها با رفتار دوستانهتری وجود داشته باشند تا از شما محافظت کنند. برنامههای مدیریتی برای جاهایی که خروجی کار واضح و قابل سنجش میباشد و راهی برای چک کردن نحوهی عملکرد کارکنان وجود دارد خوب است. منتها هیچ یک از این موضوعات بر روی آموزش یا تحقیق قابل اعمال شدن نیست. محققان واقعی، گاهی اوقات کار خود را بر روی یک دیوار یا در حال پیاده روی کردن آغاز میکنند، و محصولات آنها گاهاً ده سال بعد نمایان میشود. خوب آموزش دادن، با مدارک یا حتی نمرات بالایی که دانشآموزان به شما میدهند سنجیده نمیشود. اما این سیستم مدیریتی سادهلوحانه (همانهایی که در کشور ما رایجاند) بر شمارش یک چیز پافشاری میکند.
وقتی کار نمیکنید، برای تفریح و ریلکس کردن چه فعالیتی انجام میدهید؟
سعی میکنم سر خودم را گرم کنم. قبلاً راگبی بازی میکردم. ولی رفته رفته با بیشتر شدن مصدومیتم، به فوتبال بازی کردن روی آوردم. شاید در نهایت خودم را با گلف بازی کردن سرگرم کنم!
ممنون بابت مطلب
خیلی دوست داشتم کتاباش به فارسی ترجمه بشه
با سپاس از شما برای گذاشتن مقاله هایی بی نظیر همانند این مقاله.به نظر من هم خیلی عالی بود اگر کتاب هایی به این مهمی به پارسی هم ترجمه می شد. واقعا افسوس که امکانش نیست.