سنگهای بینا؛ گویهای بلورین قدرتمندی که به بینندگان اجازه میداد اتفاقات را تماشا و از فواصل دور با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. الندیل، هفت سنگ این چنینی را به سرزمین میانه آورد.
پلانتیری پادشاهی شمالی:
- سنگ الندیل
در دورهی سوم، سال ۳۰۲۱، سنگ را به غرب آوردند. سنگ بینای امین براید، را در برج الوستیریون در تپههای برج، در غرب شایر نگاه میداشتند. میگفتند این سنگ چنان هماهنگ شده بود که میتوانست از فراز دریای بزرگ، غرب گمشده را ببیند. سنگ الندیل را از برج برداشتند و سوار بر کشتی سپید، در پایان دورهی نخست به آمان بردند.
- سنگ آمونسول
در دورهی سوم، سال ۱۹۷۴، مفقود شد. این سنگ، در میان پلانتیری آرنور از همه بزرگتر بود و میگفتند از همه قدرتمندتر است. در اصل، در برج آمونسول، در مرکز پادشاهی شمالی قرار داشت. وقتی که پادشاه جادوپیشه برج را ویران کرد سنگ بینا را بازیافتند و به فورنوست بردند. وقتی خود فورنوست نیز تحت حمله قرار گرفت، شاه آرودویی همراه پلانتیر مذکور و سنگ آنومیناس به شمال گریخت. وقتی کشتی شاه در خلیج یخی فوروخل غرق شد هر دو سنگ از دست رفتند.
- سنگ آنومیناس
در دورهی سوم، سال ۱۹۷۴ مفقود شد. میگفتند میان سه سنگ بینای پادشاهی شمالی از همه ضعیفتر است. با این وجود، شاهان آرنور و آرتداین بیش از همه از همین پلانتیر استفاده میکردند. در اصل، سنگ را در پایتخت الندیل، در آنومیناس قرار داده بودند ولی وقتی خاندان شاهان به فورنوست نقل مکان کرد سنگ را نیز جابجا کردند. سنگ آنومیناس نیز همراه سنگ آمونسول در خلیج یخی فوروخل گم شد.
پلانتیری پادشاهی جنوبی:
- سنگ اعظم
در دورهی سوم، سال ۱۴۳۷ گم شد. سنگ اعظم سرزمین میانه در پایتخت باستانی گوندور، زیر گنبد ستارگان قرار داشت. پس از حصر ازگیلیات به دست کاستامیر شورشی، شهر به کام آتش فرو رفت و پلانتیر در آبهای آندویین گم شد.
- سنگ آنور
جان به در برد و به دورهی چهارم رسید. آن را سنگ آنور و سنگ میناس تریت میخواندند. جایگاه آن، در دژ آناریون، میناس آنور بود و سراسر دوران سوم بر جای ماند. با گذر قرنها، سنگ تقریباً به دست فراموشی سپرده شده بود ولی کارگزاران از وجود آن باخبر بودند. دنهتور، سنگ را در خفا به کار برد ولی سائورن، آن را تباه کرده و کارگزار را دیوانه ساخت. دنهتور در حالی که پلانتیر را در دست داشت خودسوزی کرد و از آن پس، تصویر دستان سوختهی کارگزار در سنگ، ثابت ماند.
- سنگ ایتیل
احتمالاً در دورهی سوم، سال ۳۰۱۹ گم شد. همتای سنگ آنور بود و در شهر ایزیلدور، در میناس ایتیل، زیر کوهستان افل دوآت در ایتیلین قرار داشت. سال ۲۰۰۲ دورهی سوم، نزگول به میناس ایتیل حمله بردند و سنگ را همراه پلانتیر آن غصب کردند. بدین ترتیب، بعدها سائورون قادر بود با استفاده از سنگ ایتیل در نبرد حلقه هم سارومان و هم دنهتور را تحت نفوذ خود بگیرد. سرنوشت این پلانتیر آشکار نیست ولی احتمالاً در سقوط باراد-دور از میان رفته باشد.
- سنگ اورتانک
تا دوران چهارم دوام آورد. چهارمین پلانتیر از پادشاهی جنوبی در برج اورتانک در آیزنگارد بود که در اصل پایگاه مرز شمالی گوندور به شمار میآمد. بعدها سارومان از برن کارگزار گوندور درخواست کرد تا کلید اورتانگ را به وی ببخشند. زیرا امیدوار بود هنوز سنگ، در برج باشد. امید وی محقق شد ولی با استفاده از سنگ، به دام سائورون افتاد. پس از سقوط آیزنگارد به دست انتها، گریمای مارزبان بی آن که بداند سنگ را به عنوان نوعی پرتابه از برج پرت کرد و بدین ترتیب، سنگ در نهایت به دست آراگورن افتاد که وارث حقیقی پادشاهی گوندور بود و مالک به حق سنگ به شمار میرفت. در پایان دورهی سوم، سنگ اورتانگ تنها پلانتیر به جای مانده در سرزمین میانه بود که میشد واقعاً از آن بهره برد.
نکته:
۱-در اصل، هفت پلانتیری در سرزمین میانه بودند (بدیهی است که در آمان هم سنگهایی بودند). سه سنگ یعنی سنگهای آنومیناس، آمونسول، ازگیلیات به طور حتم گم شدند یا از بین رفتند. سنگ الوستیریون در تپههای برج با کشتی سفید حاملان حلقه به آمان بازگشت. سنگ آنور و سنگ اورتانک هر دو سالم ماندند و به دورهی چهارم رسیدند.
۲-سرنوشت سنگ هفتم، سنگ ایتیل، به طور قطعی آشکار نیست. طی نبرد حلقه، سنگ در باراد-دور بود و به احتمال قوی در سقوط سائورون از بین رفت. ولی مادهی تشکیلدهندهی پلانتیری به شکل ویژهای قوی است و احتمال ضعیفی وجود دارد که سنگ ایتیل نیز سالم مانده و به دورهی چهارم رسیده باشد.
سنگ آنور نیز سالم ماند ولی نقش تصویر دستان خشک دنهتور بر آن باقی بود به همین دلیل تنها برای افرادی که ارادهی کافی داشتند قابل استفاده بود.