-نویسنده: منصوره صادقی
هشدار: این مقاله برای افرادی که تجربه ی بازی سرزمین میانه: سایه ی موردور را ندارند، حاوی اسپویل هایی از داستان بازی است.
نکته: این مقاله نظرات و تحلیل شخصی خود نویسنده است و از طرف هیچ منبع معتبر و وابسته به بازی تایید نمی شود.
مدت زیادی نیست که از انتشار آخرین بازی مربوط به آثار تالکین یعنی بازی سرزمین میانه؛ سایه ی جنگ می گذرد و با توجه به پیشرفت های زیادی که نسخه ی دوم این بازی نسبت به نسخه ی اول داشته است، می توان با اطمینان گفت در حال حاضر یکی از بهترین بازی ها برای طرفداران تالکین به شمار می رود. یکی از مواردی که در قسمت اول این بازی بیش از همه مورد نقد قرار می گرفت، خط داستانی این بازی بود که این نقدها به قسمت دوم نیز وارد است. داستان این بازی اگرچه نزدیک به کتاب است اما انحرافات زیادی که در روند خط داستانی وجود داشت، باعث دور شدنش از کتاب و طرح اصلی شده بود. یکب از این انتقادات به شخصیت اصلی خود داستان وارد است؛ یعنی تالیون!
واضح است که این شخصیت در کتاب وجود ندارد؛ اما این ابداع و تحریف فقط به خود شخصیت ضربه نزده است. وجود این شخصیت داستان باعث شده است خط های داستانی زیادی از کتاب منحرف شوند که به مرور تعدادی از آن ها می پردازیم:
۱-اورک ها:
در بازی سایه ی موردور ما می بینیم که تالیون می تواند اورک ها را اسیر کند، فکر آن ها را بخواند و کنترل کند و ارتشی از آن ها بسازد. در ابتدایی ترین مراحل بازی می بینیم که تالیون با اورکی به نام شاگرات همکاری می کند و به کمک او این ارتش را می سازد.
اما در هیچ قسمتی از کتاب ما از طرف شخصیت های جبهه ی نیکی، توانایی پنین ارتباطی با اورک ها را نمی بینیم. هر چند این بازی تلاش خوبی داشته است تا روابط اورک ها و دیگر موجودات سرزمین میانه را از رابطه ی تک بعدی کشت و کشتار، دورتر ببرد؛ اما این چندان مغایرتی با اصل داستان های تالکین ندارد.
۲-کلبریمبور:
یکی از عناصر داستان بازی که پا به پای تالیون و گاهی حتی پیشاپیش تالیون، مخاطب را جلو می برد، کلبریمبور است. البته شما از ابتدای بازی نمی توانید متوجه شوید که این خدای انتقام که در جسد تالیون روح خودش را دمیده، کیست! اما به مرور مشخص می شود که این ارباب روشنایی همان کلبریمبور حلقه ساز است که توسط سائورون فریب داده می شود.
در کتاب می بینیم که با کشته شدن کلبریمبور توسط سائورون داستان این شاهزاده ی نولدویی (به طرز غم انگیزی) تمام میشود و رابطه اش با سائورون ادامه پیدا نمی کند. اما در بازی، او هنوز قدرت دارد و به نظر می رسد کار سائورون هم هنوز با او تمام نشده؛ پس جنگی چند جانبه بین آن ها در می گیرد که از تلاش تالیون برای بازیابی هویت کلبریمبور آغاز می شود.
۳-گالوم:
گالوم از معدود شصیت هایی است که هم در هابیت و هم در ارباب حلقه ها قش هایی مهم و کلیدی ایفا کرده است؛ شاید این مهم ترین دلیل سازندگان بازی بود تا در سایه ی موردور هم به سراغش بروند. اما از دلایل دیگر می توان به این اشاره کرد که گالوم به خوبی از راه های مخفی موردور –جایی که داستان بازی در آن می گذرد- آگاه است. از همین طریق هم با تالیون ارتباط برقرار می کند و او را به سمت اشیایی مخفی می برد. اما در حقیقت این اطلاعات هیچ منشایی از کتاب ندارند؛ برخوردهای گالوم با شخصیت ساختگی تالیون طبیعتا ساخته و پرداخته ی ذهن بازی سازان است و روح کلبریمبور هم همانطور که اشاره شد در هیچ کجای کتاب های اصلی وجود خارجی ندارد که بتوان دیدارش با گالوم را هم مستند دانست. پس می توان گفت که حضور گالوم و اتفاقاتی که حول محور این شخصیت رخ می دهد، کاملا تحریف شده است.
اما می توان طبق ظاهر این شخصیت ها، بنا را بر این گذاشت که سایه ی موردور یک داستان کاملا تحریف شده است؟ میتوان گفت تالیون هیچ ارتباط مستقیمی به داستان های تالکین ندارد و در این بازی رد و نشانی از وفاداری به اصل داستان ها نیست؟
در حقیقت اگر تالیون را بهتر بررسی کنم، نکات ظریفی در شخصیتش وجود دارد که دقت سازندگانش به شخصیت ها و رخدادهای کلیدی سرزمین میانه نشان می دهد. بگذارید از خصوصیات ظاهری تالیون شروع کنیم.
تالیون ظاهری ژنده پوش و شلخته دارد. اما هنوز ردی از نشان گاندور بر شنل اش به چشم می خورد که نشان می دهد او تکاوری از بازماندگان الندیل است. تالیون چشمان روشن و موها و ریش سیاه دارد. بلند قامت است و ورزیده؛ همان طور که اکثر تکاوران در بازی هم این چنین اند. اما این مشخصات، به خصوص وقتی قالب لباس های تالیون را به فرم دارک رنجر تغییر دهید؛ می توان تالیون را نسخه ای ضعیف شده از آراگورن دید.
فرودو یکدفعه متوجه مرد آفتاب سوخته ای شد که شکل و شمایل عجیبی داشت و در سایه ی کنار دیوار نشسته بود و جدی و مصمم به گفت و گوی هابیت ها گوش می داد. آبخوری بلندی در برابرش قرار داشت و مشغول کشیدن چپق دسته بلندی بود که به طرز عجیبی حکاکی شده بود. پاهایش را مقابل خود دراز کرده بود و چکمه های بلندش را که از چرم نرمی ساخته شده و کاملا مناسب او می نمود، به نمایش گذاشته بود، اما معلوم بود که آنها را زیاد پوشیده است و آثار گل خشک شده روی آن دیده می شد. بالاپوشی سنگین از پارچه ای به رنگ سبز تیره به تن داشت که خاک سفر بر آن نشسته بود و آن را محکم دور خود پیچیده، و علی رغم هوای گرم اتاق باشلق آن را به سر کشیده بود که بر چهره اش سایه می انداخت. اما همچنان که هابیت ها را نگاه می کرد، برق چشمانش دیده می شد.
در مهمانخانه ی اسبچه ی راهوار-یاران حلقه
آراگورنی که زمانی اطراف گاندور یا گاهی هم موردور پرسه می زد و ماموریت هایی مخفی هم داشت. اما نشان دیگری هم از این شباهت وجود دارد؟ البته!
یکی از وسایلی که همیشه همراه تالیون است، تکه ای از شمشیری شکسته است که هنوز روی قبضه اش مانده و در ماموریت های تالیون استفاده می شود. این شمشیر بی شباهت به شمشیر شکسته ی ایزیلدور (الندیل) نیست و در دوران سوم، این شمشیر شکسته به آراگورن به ارث می رسد. شمشیر شکسته ی معروف ارباب حلقه ها در نبرد آخرین اتحاد، انگشت سائورون را قطع کرد و با به بیرون آمدن حلقه شکستش را رقم زد. به طرز جالبی، تالیون هم قصد دارد سپاه سائورون را تضعیف و شکستش دهد (هر چند هدف اولیه اش یکی از فرماندهان سائورون باشد).
در مورد شمشیر شکسته در ارباب حلقه ها، به تعاریف زیادی بر می خوریم اما مهم ترین جمله در وصف شمشیر شکسته شعری است که بیلبو سروده بود: “شمشیر شکسته باید که نو شود“. و شمشیر ایزیلدور به دست چلنگران ریوندل نو و از نو جوش خورده می شود. گرچه شمشیر تالیون دقیقا چنین سرنوشتی ندارد، از نو شدن در مورد شمشیرش صدق میکند. چرا که شمشیر قرار نیست دیگر به کار گرفته شود اما با حلول روح انتقام در کالبد تالیون، شمشیر هم از نو به کار گرفته می شود و در جهت هدف اصلی اش جنگ را ادامه می دهد.
با این تفاسیر، می توان گفت که تالیون فقط به آراگورن و تکاروران دوران سوم شباهت دارد؟ از نظر من جواب منفی است. واژه ی تالیون (Talion) شباهت زیادی به ثالیون (Thalion) دارد؛ لقب هورین به معنای ثابت قدم. هر چند ظاهر تالیون به هورین شباهتی ندارد، اما هنوز هم الهامات زیادی از خانواده ی هورین گرفته است. در فرزندان هورین، در باب مشخصات ظاهری تورین تورامبار اینطور ذکر شده است:
همچون مادرش سیه موی بود و انتظار می رفت خلق و خویش نیز شبیه او باشد؛ چرا که شاد و شوخ نبود…
و جلوتر گفته می شود:
مردی بلندبالا و نجیب زاده
همچون الفی سلحشور
بسیار مغرور بود، با چشمان روشنی که…
می توان دریافت که تالیون به تورین هم شباهت ظاهری زیادی دارد. اما در ادامه می توان کارها و سرگذشت تورین را هم بررسی کرد. تورین شیوه های مختلف پنهان شدن و زندگی تکاوری در جنگل را می داند و سال ها به این شیوه زیسته است.
…. و راهی مرزهای شمالی شد و به سلحشوران الف پیوست که مدام درگیر جنگی تمام نشدنی با اورک ها و همه خادمان و موجودات مورگوت بودند… همیشه در کارهای دلیرانه پیش قدم بود و زخم های بسیار از نیزه ها و تیرها و تیغ های کج و معوج اورک ها برداشت. اما تقدیر او را از مرگ باز رهانید…و دیگر چندان به ظاهر و جامه خود اعتنا نداشت و موهایش ژولیده بود و زره اش را زیر شنلی خاکستری و پر لک و پیس از باد و باران پنهان می کرد.
تورین در دوریات-فرزندان هورین
ارتباط تورین با ارتش اصلی محدود است و در قسمت هایی از کتاب او را می بینیم که فط با یک نفر در حال جاسوسی اورک هاست یا به تنهایی با شیوه های فریب دهنده، به دسته ای اورک حمله می کند و جان انسان های هم اسیر و تنها مانده را نجات می دهد.
بنابراین تورین که در زیر درختان بیشه مخفی شده بود، صدایی شبیه صدای کوبش و خش خش پاهای بسیار در آورد و سپس بلند، انگار که خیلی عظیم از مردان را هدایت می کند، فریاد کشید: «ها! اینجا هستند، یافتیم شان! همه در پی من! حمله کنید، بکشیدشان!»… و آنگاه تورین جست زنان بیرون آمد، و دستش را به گونه ای تکان می داد که گویی به مردان پشت سر علامت می دهد، و تیغه ی گورتانگ به مانند آتش در دستانش سوسو می زد. اورک ها آن تیغ را به خوبی می شناختند و حتی پیش از آن که تورین به میان ایشان بپرد، بسیاری پراکنده و گریخته بودند.
می بینید که این حرکات تورین بی شباهت به حمله های تک نفره ی تالیون به دسته های اورک نیست و همچون تالیون هیچ هراسی از مرگ ندارد. اورک ها او را می شناسند، حتی شمشیرش را؛ برایش القابی دارند و از او بیمناکند. حتی خود تورین در معرفی خودش به مردان بره تیل توضیح می دهد:
تنها در پیشه ی خویشم، که کشتن اورک است، و خانه ام آنجاست که پیشه ام آنجاست. من مرد ددخوی بیشه ها هستم.
از شباهت های دیگر می توان به نفرین شده بودن یا به عبارت بهتر طلسم شدن تالیون و تورین اشاره کرد. تورین تحت نفرین مورگوت قرار داشت و تالیون به نوعی راهی برای مردن نداشت. این نفرین شده بودن برای تالیون بعد از مرگ همسر و بچه اش است و برای تورین قبل از آن اما می توان هر دو را در مرگ همسر و فرزندشان دخیل دانست. تورین با گناهی که ناخواسته در حق همسرش انجام داد و تالیون با پیشه ای که در پیش گرفته بود، باعث تحریک دشمنانشان برای آسیب زدن به خانواده شان شدند و مشاهده می کنیم که هر دو از لحاظ روحی از این مساله ضربه ی سختی می خورند. تا جایی که مشتاقانه به پیشواز مرگ می روند.
تمام چیزهایی که ما در بازی سرزمین میانه: سایه ی موردور در مورد تالیون و روابط و سرگذشتش دیده ایم. بی شک ترین تورامبار و آراگورن بزرگترین تکاورانی اند که سرزمین میانه به خود دیده است و این شباهت ها می تواند ثابت کند که سازندگان بازی هم به این موضوع بی توجه نبوده اند و الهامتی از شخصیت های اصلی و مهم کتاب ها داشته اند.
نکته ی دیگری که در بازی سرزمین میانه به چشم می خورد، این است که تلاش شده از تمام نژادهای آزاد سرزمین میانه در روند بازی استفاده شود. تالیون نماینده ی نژاد انسان هاست که توسط الفی به زندگی برمی گردد. توسط انسان ها حمایت شده و از دورفی آموزش شکار می گیرد. در این بین شخصیت های فرعی مثل اورکی به نام شاگرات و گالوم (یک هابیت) وجو دارند تا او را به سمت پیشبرد اهدافش سوق بدهند. در داستان تالیون هر کس به عنوان نماینده ای از نژادهای مختلف شرکت دارد و یک سرزمین میانه ی محدود تعریف می شود.
در نهایت شباهات ظاهری نهان شده در این بازی می تواند این دلگرمی را به مخاطبان بدهد که بازی سرزمین میانه: سایه ی موردور به همان اندازه که از داستان اصلی دور است، به همان اندازه هم به طرح اصلی این دنیا نزدیک است. خیلی دور و خیلی نزدیک.
جالب بود. من بازیشو(قسمت دوم) انجام دادم خیلی خوب بود. درسته یکم از داستان اصلی دور بود ولی خوب تونست آخرشو با داستان اصلی مچ کنه. و اینکه توی داستان اصلی خیلی کمتر در مورد اتفاقات بین هابیت و ارباب حلقهها گفته شده و یهجورایی بازی میخواد اون شکافو پر کنه مثلا به زندگی نازگولها میپردازه که در داستان اصلی خیلی خیلی کم درمود زندگی گذشتن صحبت ب میون اومده. به هرحال دنیای تالکین بنظر من هنوز ۳۰ درصدهم ازش کامل نشده(منظورم جزییاتشه) و ینظر من هیچ عیبی نداره که یه نویسندهی کتاب یا بازی یا فیلم بیاد و یه قسمتی از تاریخ سرزمین تالکین رو بسازه و با داستان تصلی مچش کنه. مثلا توی سیلماریلیون خیلی سرسری از آعاز دورهی سوم گذشته و چه خوبه ک یکی بیاد ب این قسمت بپردازه و درچارچوبه داستان یه سری جزئیات به داستان اضافه کنه. درست نمیگم ؟
نظرتون محترمه 🙂
البته اینجور چیرا هم اسامی خاص خودشون رو دارند. اقتباس یا فن فیکشن اما موردی ندارند.