نوشته: علی نوروزی
ویرایش: ابراهیم تقوی
مهمترین چیزی که در برخورد با دنیای پرداخته شده توسط تالکین توجه ما را جلب می کند این است که: آن دنیا به شدت با جهان ما تفاوت دارد. این تفاوت در چیزی خلاصه میشود که برای توضیحش از کلمهی بسیار کلی «جادو» استفاده میکنیم.
دنیایی که تالکین برای ما تصویر کرده، از پایه ساخته میشود و ما حتا در جریان شکل گرفتن آن نیز قرار میگیریم؛ هیچ پیش فرض خاصی که آن را به جهان ما ربط دهد اساس کار قرار نگرفته است؛ دنیایی است ساختگی با خدایان مخصوص و قواعد مجزا. به همین دلیل چیزهای بسیاری را میتوان جادو نامید: از ساخته شدن آردا، خورشید، ماه و ستارگان تا آتشبازیهای گندالف! دستهبندی اتفاقات و اشیا و اطلاق نامی واحد به همهی آنها به عنوان «جادوی مطلق» کمی مشکل و تا حدی عجیب است. این اشیا و یا اتفاقات منشا واحدی ندارند و بسیار ناهمسان هستند. از افراد مختلفی سر میزنند و اغلب آنها را میتوان به راحتی جزو دستههای هنر و صنعت طبقهبندی کرد. جادو در رشته افسانههای تالکین همیشه خرق عادت و دور از دسترس نیست و چیزی که ما از آن به عنوان ماوراءالطبیعه یاد میکنیم هم به خوبی در این دسته قرار میگیرد. در این دنیا مدرسههای جادویی وجود ندارند و هیچ گروه یا شخص خاصی به گسترش فعالیت های جادویی اشتغال ندارد، انتقال جادو از فردی به فرد دیگر به صورت مرید و مرادی صورت نمیگیرد، جادو برای کسی تدریس نمیشود و جز مواردی خاص، اغلب به ارث نمیرسد.
البته برای جلوگیری از پیچیده شدن بحث، ابتدا کتاب هابیت را از باقی کتابها و داستانها جدا میکنم. هابیت یک «قصهی پریان» است و از اغلب قواعد رایج در بقیهی داستانها پیروی نمیکند. این حکم، جادوی جاری در هابیت را نیز شامل میشود. ما در هابیت با نوع کاملا متفاوتی از جادو روبرو هستیم، جادویی آزاد و دم دستی. در هابیت کیفهای سخنگو میبینیم، یا دکمه هایی که خودبهخود باز و بسته میشوند، یا الفهایی که به راحتی از جایی غیب شده و جایی دیگر ظاهر میشوند.
در هابیت بئورن را میبینیم که میتواند به شکل حیوانات در بیاید و کالبد خود را عوض کند. هرچند تالکین بعدها در مورد بئورن گفته است: «او مطمئناً یک انسان بود، نه یک جانورنما و یا گرگینه. او انسانی بود که به طور آگاهانه و خردمندانه توانایی هماهنگی و انطباق با طبیعت را دریافته بود.» به هر حال این توانایی جادویی بئورن به خود او محدود شد و بعدها تغییر شکل در دنیای تالکین بسیار نادر و حتا غیرممکن بود. تا آنجا که والار یا مایار نیز نمیتوانستند آزادانه این کار را انجام دهند و کالبدی که اختیار میکردند شکلی ثابت داشت که برگرفته از خلقیات آنان بود. حتا استثنایی چون سارون که به تغییر چهره شهره بود نیز کاملا شبیه بئورن نبود. بعد از هابیت، تالکین قوانین بسیار سختی در مورد جادو وضع کرد و از استفادهی آزادانه و بیقید و بند آن خودداری کرد.
دنیاهای جادویی:
در سرزمین میانه ما با دو جهان متفاوت برخورد میکنیم؛ دنیای عادی و دیدنی و سرزمین سایهها، که در اغلب اوقات ساکنان یکی از چشم ساکنان دیگری پنهان هستند. این دو دنیا در کنار هم و درهم تنیده بوده و میشود آنها را دو پنجره و یا دیدگاه متفاوت برای دیدن سرزمین میانه تلقی کرد. سرزمین سایهها ارتباط مستقیم با استفادهی سیاه از جادو داشته و در حقیقت سرزمینی ساخته شده و مملو از توهمات و افکار پلید صاحبان قدرت سیاه در هر زمان است. مشهورترین راه برای رد شدن از مرز یکی و رسیدن به دیگری، استفاده از حلقههای قدرت بود. البته اگر کسی به اندازهی کافی قدرتمند بود میتوانست در هر دو وجه باقی بماند. اینان کسانی بودند که توانایی درک پلیدیها و سیاهیها را بدون افتادن در میان آنها داشتند. کسانی مانند تام بامبادیل و گلورفیندل الف.
انواع جادو:
۱- نیروی آفرینش: این دسته را میشود یکی از دو انتها برای طیف بزرگ این طبقهبندی به حساب آورد. همهی اتفاقاتی که در جریان ساخته شدن آردا و محقق شدن موسیقی ایلوواتار افتاده جزو این دسته هستند. به وجود آمدن خود آردا، ساخته شدن دریاها و خشکیها، کوهها و دشتها، ساخته شدن ماه و خورشید و ستارگان، فراهم کردن امکانات لازم برای زندگی موجودات زنده از قبیل حیوانات و وحوش و به وجود آمدن زمینه برای پدیدار شدن فرزندان ایلوواتار و هدایت و نظارت و سرپرستی بر اتفاقات آردا از ابتدا تا انتها! بسیاری از اقدامات ملکور در خراب کردن ساختههای والار را نیز میشود در این دسته طبقهبندی کرد.
والار بعد از شکلگیری ابتدایی و بیدار شدن فرزندان ایلوواتار از خواب، گوشهنشین شدند و از اعمال نفوذ مستقیم و آشکار در روند اتفاقات آردا دست کشیده، به پشت دریاها و دروازههای آمان عقب نشستند. این موضوع در سرزمین میانه نمود بیشتری داشت تا آنجا که اغلب ساکنان آن وجود والار را افسانه فرض کردند. پس نمونههای عینی این دسته از جادو بعد از کاربرد اولیه، بسیار نادر و کمیاب شد، ولی سرزمین میانه به کل از وجود جادوی آفرینش والار تهی نشد و این جادو به صورت پنهان در خاک، آب و هوای سرزمین میانه جاری بود.[۱]
از آنجایی که اغلب اتفاقات و مکانها و یا رویدادهایی که در سرزمین قدسی واقع میشود در این دسته هستند، در ادامهی بحث بیشتر بر جادوی رایج در سرزمین میانه و نمونههای آن تکیه خواهم کرد.
۲- وردها و طلسمها: این دسته مربوط به استفادهی کلامی از جادو میشده است. برای استفاده از آن به کلمات سِری مناسب احتیاج بوده اما عمده اثر آن بستگی به نیروی شخص به کار برندهی آن داشته است. از نمونههای مشهور آن میشود به افسونی که سارون به واسطهی آن گورلیم [۲] را فریفت و در دام افکند، وردهایی که گندالف در اتاق مزربول[۳] برای بسته نگاه داشتن درب بر روی بالروگ خواند و یا اورادی که او برای آتش افروختن در کارادهراس و همچنین در حلقهی محاصرهی گرگ ها به کار برد، ترانههای قدرت که فینرود فلاگوند به واسطهی آنها با سارون نبرد کرد، ترانهای که لوتین در حضور مورگوت خواند و او را مدهوش ساخت و صدای سارومان که بر ارادهی اشخاص اثر میگذاشت، اشاره کرد. استفادهی سیاه از این نوع جادو نماد بیشتری داشته و اغلب کسانی که در آن شهره شدند از پلیدترین موجودات بودند. کسانی همچون سارون، نزگول و یا به طور خاص شاه جادوپیشهی آنگمار که از اوراد خود برای به دام انداختن فرودو هنگام عبور از بروآینن استفاده میکرد، و همچنین ارواح پلید گورپشته که از وردهای خود برای طلسم کردن فرودو و سه هابیت دیگر سود میجستند.[۴]
۳- هنر و صنعت: اشیا و ساختمانهای زیادی در سرزمین میانه بودند که خصوصیاتی فراتر از یک شیء و یا ساختمان معمولی داشتند. با آن که میتوان آنها را اشیا و یا بناهای جادویی نامید، برای این دسته عنوان «هنر و صنعت» را استفاده کردهایم، زیرا آن ساختهها از دید خود سازندگانشان چنین دستهبندی میشدند. هنر ساختن آنها آموختنی بود و با گذشت زمان پیشرفت میکرد و به کمال میرسید. همهی نژادها در این دسته از جادو کارهای بزرگی از خود به جای گذاشتند، هرچند که قدرت آن ساختهها اغلب با نژاد سازندهی آنها ارتباط مستقیم داشت. هنر و صنعت را میتوان به دو دستهی بزرگ تقسیم نمود:
۳-۱- بناها و مکانهای جادویی: ساختمانهایی که خصوصیاتی عجیب و مفید از خود بروز میدادند. دورف ها سرآمد این جادو در میان انواع نژادها بودند و بناهای جادویی شگفتانگیزی ساخته بودند؛ مانند درهایی که در کنترل جادوی کلمات بودند و به واسطهی آنها باز و یا بسته میشدند، همچون درهای غربی معادن موریا. نومهنوریها نیز در این جادو به سرحد کمال رسیدند و بناهای شگفتانگیزی مثل برج نفوذناپذیر اورتانک و دیوارهای غیر قابل شکستن میناس تیریت را از خود به یادگار گذاشتند. سارون نیز در این زمینه بسیار مشهور بود. بنای جادویی شکست ناپذیر باراد-دور مهمترین ساختهی دست او بود.[۵]
۳-۲- اشیای جادویی: اشیائی که با خصوصیات جادویی خود میتوانستند تأثیراتی خاص و بزرگ را بر محیط اطراف خود بگذارند. اشیا جادویی، طیف بسیار گستردهای را در زمینهی جادوی دنیای تالکین به خود اختصاص میدهند. با این که اغلب در مورد این اشیا به هنر سازندهی آنها اشاره شده، اما توانایی ذاتی و نیروی درونی سازندهی آن نقشی بزرگ و اساسی داشته است. کسی که یک شیء جادویی میساخته بخشی از نیروی خود را در آن به ودیعه مینهاده. از معروفترین ساختههای جادویی دنیای تالکین میتوان سه جواهر درخشان سیلماریل و یا حلقههای قدرت را نام برد. الفها سرآمد همه موجودات در ساخت اشیا جادویی بودند و در اغلب ساختههای جادویی تمام دورانها دست داشتند، هرچند که دورفها در ساخت سلاحهای جادویی از آنها پیشی گرفتند. در ادامه لیستی از مشهورترین ساختههای جادویی را که خود به چند دسته ی بزرگ جواهرات، سلاحها و لباسها و اشیا متفرقه تقسیم میشوند ذکر میکنیم[۶]:
۳-۲-۱- سلاحهای جادویی:
الف﴾ گلامدرینگ، شمشیر الفی که متعلق به تورگون، شاه گوندولین و بعدها گندالف ساحر بود و در هنگام مواجهه با خطر لبههای آن با نوری آبی و یا سپید میدرخشید.
ب﴾ اورک ریست، متعلق به اکتلیون از الف های گوندولین؛ این شمشیر خصوصیاتی شبیه به گلامدرینگ داشت.
پ﴾ استینگ، خنجر الفی بیلبو با خصوصیاتی مانند گلامدرینگ و اورک ریست.
ت﴾ نارسیل، شمشیر الندیل، شاه نومهنوری؛ گفته میشود این شمشیر ساختهی تلخار بزرگترین سلاحساز دورف در تمام دورانهاست. نارسیل در هنگام نبرد با برقی خیره کننده میدرخشید. برق نارسیل بعد از شکسته شدن در نبرد آخرین اتحاد خاموش شد.
ث﴾ آندوریل، به معنای شعلهی غرب؛ شمشیر شاه الهسار که از تکههای شکستهی نارسیل توسط صنعتگران الف دوباره ساخته شد. آندوریل نیز همچون نارسیل در هنگام نبرد میدرخشید.
ج﴾ خنجرهای وسترنس؛ دو خنجر ساخت نومهنوری ها که از میان بلندیهای گورپشته به دست مری و پیپین رسیده بود. این خنجرها با افسونهایی برای غلبه بر تاریکی ساخته شده بودند.
چ﴾ دشنهی نزگول؛ خنجری جادویی با افسونی کشنده که قربانی خود را تحت فرمان جهان تاریکی در میآورد.
ح﴾ آنگلاخل، شمشیر بهلگ کوتالیون. این شمشیر پس از کشته شدن بهلگ به دست تورین، گویی در عزای او رنگ تیغهاش سیاه شد.
خ﴾ گورتانگ، شمشیر تورین که از آب دادن دوبارهی آنگلاخل ساخته شده بود. این شمشیر در آخرین لحظات با تورین سخن گفت.
۳-۲-۲- جواهرات جادویی:
الف﴾ سیلماریلها، سرآمد همهی جواهرات جادویی آردا که توسط فئانور الف ساخته شدند. سیلماریلها حامل نور دو درخت بودند و افسونی بر آنها بود که هیچ دست ناپاکی تاب لمس کردنشان را نداشته باشد.
ب﴾ حلقههای قدرت؛ حلقهی یگانه برای حکمرانی، ۳ حلقهی الفی برای شادی بخشی، ۹ حلقهی آدمیان و ۷ حلقهی دورفی برای بردگی.
پ﴾ الهسار (Elf-stone)، بزرگترین جواهر سرزمین میانه؛ جواهری سبز که حامل نور و روشنایی آفتاب بود. با توانایی شفابخشی و شادیآفرینی. گفته شده است که فقط دستان شفابخش شاه الهسار میتوانست قدرت واقعی این جواهر را به کار بندد.
ت﴾ الندیلمیر، ستارهی الندیل؛ جواهری جادویی که نشان خاندان الندیل بود؛ بسیار قدرتمند که حتا تحت تأثیر جادوی حلقهی یگانه قرار نمیگرفت و ناپدید هم نمیشد. در مورد آن گفته شده است که جواهری سپید بود که در سربندی از میتریل (یا نقره) کار گذاشته شده بود. بسیار درخشان بود و در مواقع خطر همچون ستارهای پرنور با آتشی قرمز رنگ شعله میکشید. اولین آن با مرگ ایسیلدور گم شد ولی بعدها دوباره ساخته شده و تا زمان شاه الهسار میان جانشینان ایسیلدور نسل به نسل به ارث رسید. گفته میشود که جواهر اصلی و جادویی بعدها توسط سارومان در هنگام جستجوی او برای حلقهی یگانه پیدا شد و بعد از ورود آراگورن به اورتانک، او آن را در میان اشیا سارومان یافت. شاه الهسار تنها پادشاه نومه نوری بود که در هنگام سلطنت خود، دو الندیلمیر در اختیار داشت.
۳-۲-۳- لباسهای جادویی:
الف﴾ ردایی که لوتین از موی خود بافته بود و کسی که آن را میپوشید را پنهان میساخت و از طلسم خواب انباشته بود.
ب﴾ رداهای الفی، مانند رداهای سفر الفی که صاحب خود را از چشمان بدخواه پنهان میکردند.
۳-۲-۴- اشیا جادویی متفرقه:
اشیایی همچون پلان تیری، طنابهای الفی، ماهنوشتههای دورفی، آیینهی گالادریل، شیشهی گالادریل، حروف مهتابی، محافظان خاموش دروازهی کیریت آنگول، شاخ بورومیر.
۳-۳- کنترل بر طبیعت: این دسته از جادو بسیار نادر بود. اگر اعمالی که والار در دستهی نیروهای آفرینش انجام دادند را از این دسته جدا کنیم، از نمونههای نادر آن میتوان به کنترلی که الروند بر رودخانههای درهی ایملادریس داشت نام برد.
۳-۴- پیشگویی: دستهی بزرگ و مهمی از جادوی سرزمین میانه مربوط به پیشگوییهای آن است. مهمترین کسی که در این دسته به آن بر میخوریم ماندوس یا نامو، یکی از والار است. او فراخوان جانهای کشته شده در آرداست. هیچچیز را فراموش نمیکند و از همه چیز تا انتها مطلع است، مگر آن قسمت از آینده که تنها در محدودهی دانش ایلوواتار است. البته ماندوس به ندرت آینده را برملا میکند و آینده همچون رازی سر به مهر نزد او محفوظ است. ماندوس دو پیشگویی بزرگ و معروف دارد که در سرنوشت آردا بسیار مؤثر بودند (هستند). اولی به نامهای «نفرین ماندوس»، «نفرین فئانور»، «تقدیر نولدور» و یا «پیشگویی شمال» معروف است که شرح کامل آن در فصل نهم سیلماریلیون آمده.
پیشگویی دیگر ماندوس که به «دومین پیشگویی ماندوس» مشهور است، شرح اتفاقاتی است که در آخرالزمان و هنگام نبرد نهایی رخ خواهند داد و جزئیات آن در تاریخ سرزمین میانه آمده است.
همچنین در میان والار پیشگویی معروف دیگری از اولمو، خطاب به والار موجود است که مربوط به سرنوشت آردا و رقم خوردن آن به دست انسانها میباشد.
در میان انواع دیگری از ساکنان جهان و سرزمین میانه نیز مواردی از جادوی پیشگویی دیده شده است. با وجودی که اغلب اوقات میشود این موارد را به حساب خرد و آیندهنگری گویندهی آنها گذاشت، اما تعدادی از آنها نیز فراتر از حدسی خردمندانه هستند و کاملا جنبهی پیشگویی دارند. به عنوان مثال میتوان به سخنان هور به تورگون، در هنگامهی نبرد اشکهای بیشمار اشاره کرد.
به نظر میرسد در میان اقوام ساکن آردا انسانها و به خصوص نومهنوری ها بیشترین بهره را از این جادو برده باشند. تنها کسی که در تمام دورانها به جز ماندوس، با لقب «پیشگو» شناخته شد، مالبت نومهنوری بود. مالبت به واسطهی دو پیشگویی معروف خود، یکی در مورد آن که آرودوی آخرین شاه آرتداین خواهد بود و دیگری در مورد جادههای مردگان و گذر شاه الهسار از آنها شهره است.
تالکین به وجود قدرت پیشگویی در نزد وارثین ایسیلدور به صراحت اشاره میکند. از آراگورن هم دو پیشگویی نقل شده است، یکی در مورد آرون، خطاب به الروند، و دیگری خطاب به ائومر در مورد نبرد پلهنور.
از پیشگوییهای معروف دیگر میتوان به پیشگویی گلورفیندل الف در مورد سرنوشت شاه جادوپیشهی آنگمار، خوابی که فارامیر و بورومیر مبنی بر یافته شدن بلای جان ایسیلدور دیدند، و پیشگویی که در رابطه با جواهر الهسار شده بود اشاره کرد.
از میان اداین در پیشگویی به نام نسبتاً مشهور دیگری نیز بر میخوریم. «آندرت»، که زنی خردمند از خاندان بئور بوده است. او دختر بورومیر[۷] و خواهر برهگور بود. در بعضی از نوشتههای منتشر نشدهی تالکین، «دومین پیشگویی ماندوس» برای اولین بار از زبان آندرت نقل میشود.[۸]
۳-۵- شفابخشی: دستهای نادر ولی پر اهمیت از جادو. به نظر میرسد این نوع از جادو در اختیار فرزندان ائارندیل دریانورد بوده است. الروند و شاهان نومهنوری صاحبان اصلی این جادو بودند و در میان الفهای دیگر و حتا قدرتمندترین آنها نیز کمتر کسی از آن بهرهای داشت. این خصوصیت آن قدر در میان شاهان نومه نور بارز بود که به عنوان نشانهای شاهانه برای شاه راستین تلقی میشد. البته خود شاه الهسار الروند را «مهتر صاحبان» این جادو معرفی میکند.
۳-۶- توانایی صحبت ذهن به ذهن و بدون کلام: نمونه ای باز هم نادر از جادو. تنها نمونهی ذکر شده از آن در فصل «جداییهای بسیار» در کتاب «بازگشت شاه» بود. اما گفته شده که اغلب موجودات قدرتمند مانند والار، مایار و الفهای قدرتمند توانایی انجام آن را داشتهاند.
پس از ردهبندی انواع جادو، به طور خلاصه انواع به کار گیرندگان جادو را نیز بررسی میکنیم:
اغلب ساکنان آردا، کم یا زیاد بهرهای از جادو برده بودند. والار و مایار صاحبان اصلی آن بودند ولی فرزندان ایلوواتار نیز توانایی استفاده از آن را داشتند. فرزندان ایلوواتار توانایی استفاده از همهی انواع جادو، به جز جادوی آفرینش را دارا بودند. الفها در استفاده از طلسمها، هنر و صنعت قدرتمندتر بودند در حالی که انسانها از پیشگویی و قدرت شفابخشی بهرهی بیشتری برده بودند. از میان خود الفها نیز نولدور در هنر و صنعت سرآمد شدند و سیندار در کنترل و همزیستی با طبیعت. دورفها نیز با وجودی که در زمرهی فرزندان ایلوواتار قرار نمیگیرند، اما از میان جادوهای مختلف، از هنر و صنعت بهرهی بسیار برده بودند.
تنها گروهی که رسماً عنوان جادو را بر خود داشتند و از لقب جادوگر استفاده میکردند، ایستاری بودند، هرچند که واضح است که ایستاری فقط مایار بلندمرتبه بودند؛ اما برای حفظ حریم سرزمین میانه و پنهان کردن قدرت خود از چشم مردمان فانی و توجیه تواناییهای زیاد خود، از این عنوان استفاده میکردند.
۴ نفر دیگر نیز در سرزمین میانه به عنوان جادوگر ملقب شدند؛ دو جادوگر سیاه: سارون ﴿نکرومانسر﴾ و شاه جادوپیشهی آنگمار؛ و دو جادوگر سپید: ملیان مایا و گالادریل الف.
مؤخره:
جادویی را که در داستانهای تالکین با آن مواجه میشویم، کمتر میتوان تحت عنوان رایج جادو قرار داد. در دنیای تالکین به ندرت بهطور رسمی با عنوان جادو برخورد میکنیم و اغلب برخورد ما با جادو بیشتر به برخورد با هنر و صنعت شبیه شده است. تالکین برای مصرف جادو قوانین سختی وضع کرده و هرگز مانند دیگر داستانهای فانتزی با گشاده دستی از آن بهره نبرده است؛ در سرزمین میانه هیچکس صرف نظر از توانایی و یا قدرت درونیاش نمیتواند بدون بال پرواز کند، کسی نمیتواند برف را بسوزاند، بدون قایق از دریاها بگذرد، و یا بدون وسیلهای مثل پلانتیر از دوردستها پیام بفرستد.
این طرز برخورد با جادو ریشه در فلسفه و تعریف تالکین از ماهیت جادو دارد. تالکین جادو را «وسیلهای برای تسریع میان مرحله به وجود آمدن یک اندیشه و تحقق آن اندیشه و دیده شدن آثار آن» تشریح میکند. او توضیح میدهد که جادو خودبهخود چیزی جز محقق شدن یک اندیشه نیست و جادوی خوب و بد فقط دو استفادهی متفاوت از این وسیله هستند. جادوی بد در خدمت به وجود آوردن خدعه و تسلط بر دیگران است و جادوی خوب در خدمت آفرینش و پایدار نگاه داشتن زیباییها. او توضیح میدهد که حلقهی یگانه چیزی نیست جز ظرفی برای انتقال «ارادهی قدرت طلب» سارون برای مسلط شدن بر دیگران؛ یکی از هزاران ابزار رایجی که همهی قدرتمندان برای رسیدن به این هدف از آن استفاده میکنند. لوازم جادویی در دنیای تالکین فقط وامدار و حامل ارادهها و جزئی از وجود (Self) صاحبان و سازندگانشان هستند. پس هر کس که اراده و وجود قدرتمندتری داشته باشد جادوگر بزرگتری نیز هست. به همین دلیل است که استفادهی آزادانه از جادو در سرزمین میانه این قدر نادر و کمیاب شده است؛ چون فقط انگیزههای بسیار قوی توجیه کنندهی بهایی هستند که باید برای استفاده از آن پرداخت.
از نظر تالکین، هر صاحب ارادهای جادوگر است و جادوی ما وسیلهی محقق کردن اندیشههای ماست، پس غیر ممکنی وجود ندارد. او بارها گفته است که همهی ساختههای حیرت انگیز و قدرتمند الفی فقط به علت «کمبود کلمهی مناسب در زبان مردمان»، سحر و جادو خوانده میشوند. این چیزی است که در همهی نوشته های او مشهود است.
او جایی به شیوایی از زبان گالادریل مینویسد:
رو به سام کرد و پرسید:«تو چه طور؟ چون فکر میکنم این همان چیزی است که مردم شما به آن میگویند جادو. هر چند که به وضوح نمیدانم که منظورشان چیست! ظاهراً از همین کلمه برای فریبکاریهای دشمن نیز استفاده میکنند. اما این را اگر مایل باشی میتوانی جادوی گالادریل بنامی. مگر نگفتی که میخواهی جادوی الفی ببینی؟»[۹]
پانویس ها:
[۱]- جادوی ملیان مایا را با وجودی که ساکن سرزمین میانه بود، در همین دسته طبقه بندی می کنیم.
[۲]- گورلیم شوربخت، از یاران باراهیر، پدر برن که سارون او را فریفت و او را به خیانت به باراهیر واداشت.
[۳]- اتاقی در موریا که گور بالین در آن قرار داشت و اورکها در آن به یاران حلقه حمله کردند.
[۴]- دروازههای موریا را نیز می شد در این دسته بندی قرار داد، اما دسته ی بعدی را برای آنها ترجیح دادم.
[۵]- مکان های جادویی نیز در سرزمین میانه یافت می شدند که ساختهی کسی نبودند، مانند باتلاقهای مرگ. آنها که حاصل یک پلیدی بزرگ و یا اثر جادوهای دیگر بودند را می شود با کمی اغماض در این دسته قرار داد.
[۶]- فهرستی که در اینجا ذکر می کنم مربوط به اشیا مشهوری است که در مورد خاصیتی مشخص از آنها حرفی زده شده باشد، و گرنه اغلب ساختههای دست الفها و دورفها و نومه نوری ها را بدون ذکر دلیل می توان در این لیست قرار داد.
[۷]- بورومیر اهل لادروس از نوادگان بئور کهنسال و پدربزرگ باراهیر بود و نباید با بورومیر اول و دوم، فرزندان دنه تور اول و دوم، کارگزاران گوندور در دوران سوم اشتباه شوند.
[۸]- نفرینها را نیز می توان در همین جرگه ردهبندی کرد زیرا در واقع پیشگوییهایی مصیبت بار بودند که محقق می گشتند. از این مورد علاوه بر نخستین پیشگویی ماندوس، می توان به نفرین ملکور بر خاندان هورین و نفرین ایسیلدور بر مردمان دون هارو اشاره کرد.
[۹]- یاران حلقه، ترجمه ی رضا علیزاده، نشر روزنه، فصل آیینه ی گالادریل، صفحات ۷۰۸ و ۷۰۹
بسیار عالی بود السار و هالباراد جان، بسیار لذت بردم. به امید دیداره دوباره، موافق و پیروز باشد.
در واقع تالکین به طور غیر مستقیم در داستان خود به انسان های خواننده ی داستانش اشاره میکند و میخواهد بگوید که حتی در داستان فانتزی و بی نظیر ارباب حلقه ها که سرشار از موجودات افسانه ای است هم جادوی واقعی همان اراده و امید درونی هر موجودی است و هر کس که بیشتر روی خود تمرکز و تفکر کند
جادوگر است.
با تشکر
نسخه پارسی سیلماریون را از کجادانلود کنم؟ لطفا راهنمایی کنید
نسخه فارسی کتابها رو توی سایت قرار نمیدیم. میتونید کتاب سیلماریلیون رو با ترجمه رضا علیزاده که توسط نشر روزنه منتشر شده خریداری کنید.
سلام و خسته نباشید خدمت شما عزیزان سایت.مدیران محترم سایت،اگر بتونید سیستمی در سایت راه بندازید که با پرداخت الکترونیکی کارت پول بدیم و لینک تر جمه شده ی کتابو بگیریم(یعنی کپی رایت نقض نشه) من فکر میکنم خیلیا استقبال کنن.
متشکر از زحمات شما
سلام و خیلی ممنون
این کار باید از طریق ناشر انجام بشه. اونها باید نسخه الکترونیکی رو تهیه کنن تا ما بتونیم در اختیار علاقه مندان قرار بدیم. ما دسترسی به سورس کتابها رو نداریم. متاسفانه کتاب الکترونیکی هنوز توی ایران جا نیافتاده و ناشران هم علاقه ای به اون ندارن چون نظارتی بر فروش نسخه های الکترونیکی وجود نداره و خیلی زود اون کتابها به صورت رایگان توی اینترنت پخش میشن.
با سلام خیلی ممنون از توضیحات کامل و کارشناسی شده واقعا بایستی اثار تا لکین رو یکی از معدود فانتزی های نزدیک به دنیای خودمون حساب کنیم چون روی دیگر سکه رو نشون میده که جادو نه تنها توسط جادوگران بلکه نوع قدرتمندتر و نیک ان توسط پیامبران همچون عصای موسی (ع) و دم مسیحایی حضرت مسیح (ع) … نیز استفاده میشده در حالی که پیامبران خود این معجزات را علم الهی میدانستند به گونه که کسی به این درجه شناخت و علم میرسید میتوانست برای دیگران خرق عادت کند که البته افراد معدودی ظرفیت این علم را دارند اما نکته جالب در اثار استاد تالکین که نیروی ذهن را بو گونه ای برای این علم راهنمایی میکند تا به گونه که شایسته است هرکس از ان بهره ببرد