آخرین مقالات فرهنگنامه
خانه - ترجمه آثار - تاریخ سرزمین میانه - اکتلیون اهل گوندولین و خاندان چشمه

اکتلیون اهل گوندولین و خاندان چشمه

اکتلیون اهل گوندولین از خاندان چشمه

در باب اکتلیون و خاندان او در سیلماریلیون سخنان بسیاری نیامده و تنها از او به عنوان کشنده‌ی گوتموگ یاد کرده شاید بسیاری از شما با شنیدن نام خاندان چشمه تعجب کنید زیرا از آنان در سیلماریلیون آنچنان که گفت سخنان اندکی آمده.

در حقیقت خاندان چشمه یکی از دوازده خاندان که گوندولین است که در سیلماریلیون تنها از خاندان گل زرین و چشمه یاد می‌شود. در کتاب «تاریخ سرزمین‌میانه: کتاب قصه های فراموش شده قسمت دوم» هر دوازده خاندان به صورت مختصر توضیح داده شده اند اما همانطور که پیشتر نیز گفته‌ شده است این کتاب به دلیل تخصصی بودن مورد ترجمه قرار نمی‌گیرد از این رو سعی شده بخش هایی از آن به صورت خلاصه یا ویرایش شده در اختیار شما همراهان عزیز قرار گیرد.

در متن زیر که از جلد دوم تاریخ سرزمین میانه ترجمه و ویرایش شده است به توصیف خاندان چشمه و فرمانروای آن اکتلیون به اضافه‌ی یاداشتی در باب ترجمه و ویرایش آن می‌پردازیم.

 

کتاب این خاندان را اینگونه معرفی می‌کند:

 از جنوب شهر مردمان چشمه آمده بودند. فرمانروای‌ آنها اکتلیون بود و نقره و الماس آرایه‌شان. شمشیرهای‌شان بلند، درخشان و پریده‌رنگ می‌نمود و با نغمه‌ی فلوت به کارزار می‌رفتند.

و پس از این از آنان نام نبردند تا به هنگامه‌ی نبرد گوندولین:

نغمه‌ای دل‌انگیز شنیدند که میان سپاه گوندولین پیچید و معنای آن هراسان ساخت. و بنگر! اکتلیون می‌آمد و از پی او مردمان چشمه که تورگون،در عقبه نگاه داشته بود،او که بیشتر نبرد را از فراز برج خود می‌نگریست. هم اکنون این مردم با آوای شکوهمند فلوت‌های خود پیش می آمدند. نقره و بلور، آرایه‌هایشان، میان پرتو سرخ شعله‌ها و سیاهی ویرانه‌ها چشم‌نوازترین بود. ناگاه موسیقی باز ایستاد و اکتلیون با صدای زیبا برای کشیدن شمشیرها بانگ برداشت.

و پیش از آنکه اورک ها هجوم او را پیش بینی کنند، برق آن تیغ‌های رنگ پریده در میان‌شان بود. آمده است که شمار اورک‌هایی مردم اکتلیون در آن یورش هلاک کردن بیش از تمام نبردهای الدالیه و این نژاد بوده است. و نام او تا به امروز نیز در میان اورک‌ها هراس می‌افکند و غریو نبردی برای جنگاوران الدار است.

اکتلیون اهل گوندولین اثر Lady Susan

اکتلیون اهل گوندولین اثر Lady Susan

و در باب خاندان چشمه بیش از این سخن نرفته اما در باره‌ی اکتلیون سخنان دیگری نیز نقل شده است. کتاب قصه‌های ناتمام اکتلیون را هنگامی که تور با او دیدار کرد او را اینگونه توصیف کرده است:

اکتلیون، فرمانروای چشمه‌ها و در آن هنگام سرپرست دروازه بزرگ از اله‌ماکیل متشخص‌تر و شاهوارتر بود.

سرتاپا سیم پوش بود و بر روی کلاهخود درخشانش گل میخی پولادین با نک الماس داشت و آنگاه که مهترش سپر او را گرفت، سپر تو گویی خیس از قطره‌های باران که در واقع هزار ترصیع بلورین بود، درخشیدن گرفت.

اما در اینجا به گونه‌ای دگر او را معرفی می‌کند:

اکتلیون، فرمانروای خاندان چشمه بود. او که لطیف‌ترین صدا و بیشترین مهارت در خنیاگری را میان مردمان گوندولین داشت با کشتن گوتموگ فرمانروای بالروگ‌ها، شهرتی ابدی یافت. گرچه تور از مرگ رهایید، اکتلیون همراه خصم در چشمه‌ی شاهی غرق گشت.

اما در حقیقت آنگونه که نقل شد آنچه برای اکتلیون شهرت ابدی به همراه آورد کشتن گوتموگ بود که متأسفانه در سیلماریلیون تنها اشاره‌ی کوچک به آن شده است:

از کارزار اکتلیون با گوتموگ فرمانروای بالروگ ها در میدان شاهی بسیار گفته‌اند.

اما چه گفته‌اند در کتاب قصه‌های گمشده روایت این نبرد به صورت زیر آمده است:

اما اکنون سپاهیان ملکور نیروهایشان را گرد می‌آوردند و هفت اژدهای آتشین در حلقه‌ی اورک‌‌ها و بالروگ‌ها از همه‌سو، شمال، مشرق و مغرب هجوم آورده میدان شاه را می‌جستند. و چه قتل عامی در سنگرها رخ داد. اگالموت و تور از سنگری به سنگر دیگر می‌رفتند اما اکتلیون در کنار چشمه ماند و این سرسختانه‌ترین و دلاورانه‌ترین موضعی است که ترانه‌ها و داستان‌ها از آن یاد می‌کنند. اندک زمانی بعد اژدهایی موضع شمالی را به آتش کشید و  از مکانی که زمانی کوچه‌ی رزها و محلی دلنشین برای گذر و تماشا بود چیزی جز باریکه‌ای سیاه و پر فغان باقی نماند.

تور بر سر راه آن اهرمن ایستاد اما از اگالموت جدا افتاد و او را تا میانه‌ی میدان، نزدیک چشمه عقب راندند. گرمای خفقان آور  کم‌رمقش ساخت و دیو مهیب ضربه‌ای بر او فرود آورد. فرمانروای بالروگ‌ها، گوتموگ و اکنون اکتلیون، که چهره‌اش چون فولاد خاکستری رنگ پریده می‌نمود و دست سپرش از پهلو آویزان بود؛ آن دم که تور از پای می‌افتاد به بالای سرش شتافت. آن نولدو، دیو را پس کشید اما او را نکشت. بلکه زخمی به دست شمشیرش زد و سلاح را از چنگش انداخت. اکتلیون، فرمانروای چشمه، خوش‌سیماترین نولدور، در آن هنگام که گوتموگ شلاقش را بالا می‌آورد به سمت او خیز برداشت و  کلاه خود میخ دارش را به سینه‌ی آن اهرمن فرو برد، و پا های خصم را مابین پاهای خود گرفت.

بالروگ نعره زد و فرو افتاد، اما هردو به آبگیر ژرف چشمه‌ی شاهی سقوط کردند. جایی که آن مخلوق به هلاکت رسید و اکتلیون، پوشیده از فولاد در ژرفناها غرق گشت. و فرجام فرمانروای چشمه‌ها چنین رقم خورد، پس از نبردی آتشین، غرق شده در آب‌های سرد.

 

یاداشتی در باب ترجمه و ویرایش:

درباره‌ی ترجمه تاریخ سرزمین میانه آنچنان که بارها گفته شده به دلیل تخصصی بود به زبان‌های دیگر ترجمه نمی‌شود زیرا باعث گیج شدن مخاطبین می‌شود. مطالبی که پیشتر هم گفته شده و نیازی به تکرار مجدد ندارد با این وجود هنوز مخاطبین هستند که درباره‌ی چرای عدم ترجمه‌ی این آثار سوال می‌پرسند، که این را به دلیل اشتیاق بیش از حد مخاطبین به خواندن کتاب های استاد تالکین امری کاملا طبیعی می‌توان دانست اما آنچه باعث تعجب من می‌شود آن دسته افرادی است که با وجود اصرار داشت به ترجمه‌ی ای مجموعه حتی حاضر به خواندن بخش های کوچکی که از تاریخ که ترجمه شده‌ است نیست که البته این دسته افراد محدود هستند.

البته آنچه می‌خواهم در حقیقت می خواهم به آن بپردازم مطالب هستن که مورد ویرایش قرار گرفته‌اند. تمامی مطالب بالا از بخش سوم جلد دوم تاریخ سرزمین میانه مورد ترجمه قرار گرفته‌اند.

این داستان از سقوط گوندولین بسیار قدیمی است و نام‌های در آن آمده‌اند که بعدها مورد استفاده قرار نگرفته و در کتاب سیلماریلیون آورده نشده‌اند از این رو من نیز آنها را تحت‌تأثیر کتاب سیلماریلیون مورد ویرایش قرار دادم اولین مثال نام «ملکو» است که در ابتدای داستان مرگ اکتلیون آمده است. ملکو نام پیشین ملکور است. در ادامه‌ی داست گوتموگ فرمانروای بالروگ ها و فرزند ملکو (نام پیشین ملکور) نامیده می‌شود اما بعد ها درباره‌ی آن تجدید نظر می‌شود و تصمیم گرفته می‌شود که ملکور و والار صاحب فرزند نباشند. (در جلد دهم تاریخ آمده که آینور سه دسته اند: «والار»، «والاریندی» و «مایار». ایلماره (در ابتدا اریندی) و ائون‌وه (در ابتدا فیونوه) در دسته والاریندی: فرزندان والار قرار می‌گرفتند که از لحاظ قدرت از والار ضعیف‌تر و از مایار قوی‌تر بودند اما در نسخه‌های بعدی تبدیل به مایار شدند.) در ادامه‌ی داستان اکتلیون گنوم و نولدولی می‌نامد که هر دو نام پیشین نولدو هستن. این داستان بسیار قدیمی است و توضیح دادن این مطالب به‌طور کلی ضرورتی ندارد اما به‌شخصه سعی کرده‌ام با قرار دادن این مطالب هم متن اصلی را به شما نشان داده باشم هم گیج کنندگی مجموعه‌ی تاریخ سرزمین میانه.

امیدوارم از این مطالب لذت برده باشید.

درباره علی مهرنگ

گیل‌گالاد هستم، اواخر سال ۹۷ سایت آردا رو شناختم. معمولا دوست دارم توی میت‌لوند بشینم، چای بخورم و از گالادریل انتقاد کنم.

۴ دیدگاه

  1. من کلا اهل گوندولین رو خیلی دوس دارم?
    این گوتموگ اینجا با گوتموگ لوتر فرق داره؟!

  2. خیلیییی عالی بود ، اکتلیون یکی از شخصیت های مورد علاقه ی من هست ?????

  3. تخصصی بودن که بهتره! چرا باید ترجمه نشه؟!

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

x

شاید بپسندید

Gil-galad and Cirdan by nevui-penim-miruvorrr, tumblr

کوتاه: در باب ریش و موی الف‌ها

یادداشتی بر گرفته از کتاب «سرشت سرزمین میانه» در باب رنگ و خصوصیات موی الدار ...