«موریا! موریا! شگفتی دنیای شمالی! آنجا را عمیق کندیم و ترس ناگفتنی را بیدار کردیم.»
گفتهی گلویین از کتاب ارباب حلقهها، جلد دوم، شورای الروند
وقتی که در پایان دورهی نخست، والار با مورگوت مبارزه کردند بیشتر خدمتکاران وی از بین رفتند ولی برخی به دنیا گریختند و خود را در اماکن تاریک پنهان کردند. بالروگی در شمار آنان بود که احتمالاً آخرین از نوع خود در سرزمین میانه بود که از ویرانی آنگباند به شرق گریخت و خود را در ریشههای کوهستان مهآلود، زیر خزد-دوم (۲) پنهان کرد.
بالروگ، بیش از پنج هزاره در مخفیگاه خود «خوابید» (شاید از این زمان برای رشد قدرت خود بهره میبرد یا شاید جسم خود را از نو میساخت). تا پایان دورهی دوم و حتی آغاز دورهی سوم نیز کسی مزاحم او نشد. دست آخر، معدنچیان میتریل شاه دورین ششم، به او برخوردند و از خواب طولانی بیدارش کردند.(۳) دورین توسط همین موجود کشته شد و پسرش ناین اول به مقام شاهی رسید.
علیالظاهر، دورفها تحت حکومت ناین کوشیدند در مقابل بالروگ مقاومت کنند ولی قدرت او بیش از حد کنترل ایشان بود. یک سال تمام کوشیدند کاخهای خویش را مقابل او حفظ کنند ولی دست آخر، ناین و بسیاری از تحت الحکومههای وی کشته شدند و بازماندگان از تالارهای باستانی خویش گریختند. همین زمان بود که بسیاری از الفهای سیلوانِ لورین سرزمین خود را ترک کرده و به جنوب گریختند.
حدود پانصد سال، همه جز بالروگ، موریا (نام تازهی خزد-دوم) را ترک گفته بودند. ولی حدود سال ۲۴۸۰، سائورون کوشید نقشههای خود برای جنگ را عملی کند و به عنوان بخشی از نقشههایش، ارکها و ترول را فرستاد تا کوهستان مهآلود را اشغال کنند و دسترسیِ اریادور به رووانیون را مسدود سازند. برخی از این موجودات به موریا رفتند.
اطلاعاتی در مورد این که سائورون پیشتر از حضور بالروگ اطلاعی داشته یا نه در دست نیست. قطعاً دورفهای تبعیدی متوجه نبودند بلای جان دورین چه نوع موجودی است. ولی آشکار است که بالروگ از قدرت سائورون خبر داشت زیرا حداقل اجازه داد موجودات وی در موریا اقامت کنند. علاوه بر آن، پیامرسان سائورون که نزد داین دوم، داین آهنینپا رفت پیشنهاد کرد که موریا را به دورفها ببخشند، که خود قویاً به بودن بالروگ تحت قدرت سائورون اشاره دارد.
گرچه بالین، در سال ۲۹۸۹دورهی سوم به عبث کوشید موریا را مسکونی کند، بلای جان دورین، تهدیدی در سایه در پادشاهی باستانی دورفها باقی ماند و طبیعت آن برای دنیای بیرون ناشناخته بود.
ژانویهی ۳۰۱۹ دورهی سوم، یاران حلقه در جستجوی کوه هلاکت از موریا گذشتند. با رسیدن گندالف، بالروگ بالاخره با کسی هم رتبه و هم قدرت خود مواجه شد. دو مایا در پل خزد-دوم با یکدیگر روبرو شدند. گندالف پل را شکست و بالروگ به دره سقوط کرد ولی گندالف نیز به درون مغاک سقوط کرد.
هر دو از سقوط جان به در بردند و گندالف هشت روز، گندالف را در عمیقترین غارهای زیر موریا دنبال کرد. بالاخره به پلکان بیپایان رسیدند و از پلههایی که به قلهی زیراکزیگیل میرسید بالا رفتند. آنجا، بلای جان دورین دو روز و شب برای آخرین بار با گندالف در آخرین نبرد خود جنگید و بالاخره از قله افتاد و چون به سوی هلاکت خود میرفت پهلوی کوهستان را نیز شکست.
نکته:
۱-خود بالروگ بسیار مسنتر بود. بالروگ اندکی پس از شکلگیری آردا به عنوان یکی از خادمان ملکور بدان وارد شد ولی تا پس از بیداری دورفها به عنوان بلای جان دورین شناخته نمیشد.
۲-آن زمان خزد دوم رونق داشت و به نظر عجیب میآید که چنین موجودی بخواهد در شهر شلوغ دورفها آنهم دور از آگاهی دورفها پنهان شود. به عنوان مایا، قدرت تغییر شکل جسمانی داشت و شاید از همین قابلیت برای پنهان شدن در طولانی مدت استفاده کرده باشد.
۳-در ضمیمهی سهی الف ارباب حلقهها (مردم دورین)، تالکین اشاره میکند که شاید دورفها بالروگ را بیدار نکرده باشند بلکه قدرت رو به گسترش سائورون در نزدیکی دول گولدور بالروگ را به زندگی برگردانده باشد. اگر چنین باشد، پس دورفها جز آزادی این موجودات از قبر زیرزمینی خود کار دیگری نکردهاند. قطعاً این نکته قابل توجه است که بلای جان دورین در همان سالی پیدا شد که نزگول به موردور بازگشتند.