فهرست
-ترجمه: torambar
سرآغاز: مروری بر تاریخچه شکل گیری بند Led Zeppelin
در سال ۱۹۶۸ مردی جوان، گیتاریستی در سبک بلوز به نام جیمز پاتریک پیج James Patrick Page ، عضو گروه موسیقی به نام Yardbirds بود، به همراه دو گیتاریست چیره دست دیگر به نامهای اریک کلپتون Eric Clapton و جف بِک Jeff Beck. وقتی که بند در جریان یک تور از هم پاشید، پیج تنها ماند تا برای برگزاری ادامه تور برنامه ریزی کند.
به گفتهی پیج حدوداً در همان زمان بود که شخصی به نام جان پاول جونز با او تماس گرفت و گفت که علاقهمند است با همدیگر کاری را شروع کنند. بنابراین با اضافه شدن جان پاول جونز ( جِی پی جی ) John Paul Jones به عنوان نوازندهی گیتار بیس و کیبورد، پیج برای پیدا کردن نفرات جدید برای بند دست به کار شد. او از دوستش مایکل موست Mickie Most خواست تا نقش وکال (خواننده) را برای بند ایفا کند، ولی او کسی به نام رابرت پلنت Robert Plant که با او در ارتباط بود را پیشنهاد کرد. پیج می گوید وقتی صدای خواندن پلنت را شنیدم، درجا فکر کردم که این مرد باید دیوانه باشد یا اینکه مشکلی برای کار کردن داشته باشد، چون من نتوانستم بفهمم چرا با اینکه به من گفته بود چندین سال مشغول آواز خواندن بوده، هنوز شهرتی به دست نیاورده. حال فقط به یک نوازندهی درام نیاز داشتند که با پیشنهاد پلنت، جان بونهام John Bonham که مدتی با پلنت کار کرده بود به بند پیوست.
جیمی پیج، رابرت پلنت، جی پی جی و بونزو(بونهام) اعضای جدید Yardbirds بودند و در طول مدت تور اسم بند را به لد زپلین تغییر دادند. در طول یک دهه، رابرت پلنت به یکی از قدرتمندترین و پرانرژی ترین خوانندگان تاریخ موسیقی تبدیل شد، جان به موزیسین باذوقی تبدیل شد و همینطور به عنوان بهترین نوازنده ی بیس در دهه هفتاد شناخته شد. بونهام به عنوان یکی از بزرگترین درامرهای دنیا شناخته می شود. و جیمی پیج در بین بهترین گیتاریستهای تاریخ قرار گرفت، کسی که به سازی که می نواخت، معنایی دوباره داد.
لد زپلین، مانند تمام هنرمندان برجستهی دیگر، به الهاماتی نیاز داشتند. بونزو و جی پی جی، ریتم آهنگها را با تاثیرپذیری از موسیقی جز شروع کردند و پیج و پلنت با تاثیرپذیری عمیق از موسیقی بلوز، بر روی آن کار کردند و این اساس آهنگهایی مانند «لحظههای خوب، لحظههای بد» (Good Times, Bad Time) ، «از کار افتادگی ارتباطات» (Communication Breakdown) و «چند بار بیشتر» (How Many More Times) شکل گرفت. خیلی قبلتر از شکلگیری بند لد زپلین، رابرت پلنت عمیقا در مورد موسیقی بلوز مطالعه کرده بود. و در سرتاسر انگلستان گشته و با بسیاری از هنرمندان بلوز، کار کرده و در نهایت به سبکی بیمانند دست یافته بود. و جیمی پیج، از وقتی در دبیرستان درس میخواند عمیقا بر روی موسیقی بلوز آمریکای شمالی در حال مطالعه بود. ولی این تنها بخشی از شروع کار لد زپلین بود. بخش فولک کارهایشان مانند آهنگی مثل «آواز مهاجر» (Immigrant Song) جوهرهی چپاول گری وایکینگها و اساطیر نورس را در خود داشت یا آهنگ هیپنوتیزم کنندهی خاورمیانه ای مانند «کشمیر» (Kashmir)، آنها را به سطح جدیدی از موسیقی ارتقا داد. برجستهترین بخش تاثرپذیری آنها از موسیقی فولک، از فرهنگ باستانی خودشان بود – موسیقی کلتیک. با شیفتگی به اسرار آمیزی و جادوی سیاه، بعضی جیمی پیج را گیتاریستی تاریک توصیف میکردند. رابرت پلنت منابع خود در اسرار آمیزی و تاثیرپذیری از فولک، را در میان کارهای نویسنده ای پیدا کرد که مجموعه داستانهایی برای نسل قبل از رابرت پلنت نوشته بود و آن نویسنده کسی نبود به جز جی. آر. آر. تالکین.
در باب یکی از منابع الهام: جی. آر. آر. تالکین
هابیت، ارباب حلقهها و سیلماریلیون داستانهایی هستند که به طور یقین مسیر داستان نویسی فانتزی و علمی-تخیلی را تغییر دادند. همان طوری که پلنت برای کارهای آینده اش مشغول مطالعه موسیقی بلوز بود، تالکین هم به مطالعه بر روز زبان شناسی پرداخته بود و در حالی که در دبیرستان مشغول مطالعهی زبان انگلیسی بود، ادبیات یونانی، لاتین، لامباردیک و گاثیگ را می دانست، تا زمانی که بر دوجین زبان متفاوت تسلط پیدا کرد به انضمام ادبیان ولز و فنلاندی (که اساس زبان الفی است). در آینده زندگی تالکین بسیار ساده سپری شد. او لباسهای سادهای میپوشید و غذاهای معمولی و ساده میخورد. نقاشیها و تصاویر غیر چشمگیری را بر دیوار خانهاش می آویخت. او هیچ احتیاجی به مد روز بودن نداشت زیرا زندگیاش بر چیز دیگری متمرکز شده بود. تخیلاتش او را به سمتی برد که باعث شد دنیای پر رمز و رازی به نام سرزمین میانه به وجود بیاورد که الفها، انسانها، دورفها، جادوگران، اژدها، اورکها و البتههابیتها در آن زندگی میکردند.
تالکین در دانشگاه آکسفورد درس خوانده بود و بعدا در آنجا به تدریس زبان شناسی پرداخت. در آنجا دوست نزدیک سی. اس. لوئیس گردید و باعث شد که لوییس به مسیحیت تمایل پیدا کند و باعث نوشتن مجموعه داستانهایی مانند نارنیا شود. تالکین جوان در زمان جنگ جهانی اول دیدگاه بسیار متفاوتی نسبت به تعارضها و جهان داشت مثل اکثر نویسندههای هم زمان خود. جنگ، بیشترین تاثیر را در نوشتههای تالکین در پی داشت، ولی با این حال او کاراکترهای داستانش را به عنوان ملتهای مختلف در دنیای واقعی در نظر نگرفته بود. او می توانست سائورون را به عنوان آلمان یا آراگورن را به عنوان آمریکا در نظر گیرد؛ ولی او نمیخواست تا داستانهایی بنوسید که ستیزه گری دنیایی که خودش در آن زندگی می کرد را بازتاب دهد.
در باب آلبوم Led Zeppelin II
در سال ۱۹۶۹ آلبوم دوم لد زپلین به نام Led Zeppelin II منتشر شد که تمام طرفدارانش را هیپنوتیزم کرد. بعد از اینکه شنوندگان اولین طرح از آنچه که بعدها به اسم “هوی متال” شناخته شد از آهنگهایی مانند “Whole Lotta Love” و چند آهنگ عالی بلوز مانند “Heatbreaker” و “Livin’ Lovin’ Maid” بند با آهنگ “Ramble On به گردش ادامه بده” در دنیای تالکین شناور شد. آهنگ با یک سری نتهای بیس که به وسیله ی جونز نواخته می شد شروع می شد و بونهام با ضربهایی نرم او را همراهی می کرد. و صدای با محبت رابرت پلنت بر روی آن فرود می آمد. صدای او شروع به گفتن ماجرای فرودو بگینز جوان در داستان ارباب حلقهها کرد. فرودو،هابیت جوان بدبختانه وظیفه ی حمل کردن حلقه ی یگانه را بر عهده گرفت ؛ حلقه ای که دارای قدرتی بود که می توانست تمام سرزمین میانه را نابود کند. در بین سفر او به موردور فرودو مدتی در ریوندل ، شهر الفها که شورای الروند در آن برگزار شد و تصمیم گرفته شد که چه بر سر حلقه بیاید، ماند. فرودو و بهترین دوستش، سم وایز، بسیار از اقامت شان در ریوندل لذت بردند ولی میدانستد که باید:
بررسی ارتباط ترانهها با رشته افسانه تالکین
به گردش ادامه بده
اکنون وقت آن است
وقتش رسیده که آواز خود را بخوانم
به دور دنیا میروم، باید دختر خود را در راهم پیدا کنم
دختری که در اهنگ به آن اشاره شده، همانند آهنگ دیگری به نام “Over the Hills and Far Away در آن سوی تپهها و بسیار دورتر” در حقیقت به یک زن اشاره نمی کند و منظور حلقه است. بر اساس داستان فرودو، سم، آراگورن، و بقیه، حلقه به عنوان یک بانوی زیبا نشان داده شده، و حتی گاهی هم با عنوان “عزیزم” خطاب می شده (!) . بر اساس کتابهای تالکین، شخصیتها در حال مسافرت آوازهایی می خواندند. فرودو همچنین در جستجوی “ملکه ی رویاهایی” بوده که رابرت پلنت از آن می خوانده. گالادریل، ملکه ی الفها در جنگل، بسیار شبیه ملکه ای بوده که او در جستجویش بوده. همینطور قسمت دیگری از آهنگ هست که مستقیما به ارباب حلقهها اشاره دارد:
در تاریک ترین اعماق موردور بود
که دختری زیبا را دیدم
ولی گولوم اهریمنی بالا خزید
او را برداشت و گریخت
اشاره ی مستقیم به موردور و گولوم مطمئنا نشان می دهد که آهنگ در مورد فرودو هست، ولی قسمتی از آن با حقیقت همخوانی ندارد. فرودو وقتی که حلقه، “دختری زیبا”، را به دست آورد در موردور نبود، ولی “در تاریک ترین اعماق موردور” جایی بود که او با شلوب ،عنکبوت غول پیکر، برخورد کرد که خیلی با زیبا بودن فاصله دارد! ولی در موردور بود که گولوم حلقه را از فرودو گرفت. این یکی از معدود آهنگهای لد زپلین است که شامل کوروس می شود. ( کوروس : قسمتی که آهنگ اوج میگیرد و تمام سازها با هم نواخته می شوند) و وقتی که کوروس شروع می شود، بونزو نیرویی را به درون آهنگ سرازیر می کند انگار که تمام ارتشهای سرزمین میانه در برای نبرد در مقابل سائورون به پا خاسته اند. جونز شروع به نواختن نتهای خلاقانه ی بیس می کند که بر روی درامز می نشیند و پیج با ریفهای معروفش به او ملحق می شود( ریف: نواختن آکوردها یا نتهای گیتار به شکلی که باعث تولید نوعی ملودی شود که پایههای اصلی آهنگ را شکل می دهد). انرژی صدای پلنت شاهکار سه نفر دیگر را کامل می کند. با این که این آهنگ یکی از محبوبترین و قدرتمند ترین کارهای بند بود، لد زپلین هیچگاه آن را در اجرای زنده ننواخت.
” به گردش ادامه بده” تنها آهنگ لد زپلین نیست که در مورد عشق به حلقه حرف می زند. پنجمین آلبوم لد زپلین، خانههای مقدس، آهنگی را در بر دارد که شاید در ابتدا یک آهنگ زیبای عاشقانه به نظر برسد. با صدای آرامش دهنده ی گیتار آکوستیک در آهنگ ” در آن سوی تپهها و بسیار دورتر” پلنت شروع به خواندن می کند:
هی بانو… تو عشقی را در خود داری که به آن نیاز دارم
شاید بیشتر از حد نیاز
آه عزیزم… لحظه ای با من قدم بزن
تو خیلی داری
برخلاف “به گردش ادامه بده” این آهنگ در مورد کتاب دیگری از تالکین است،هابیت. اولین ارتباط بارز آن، عنوان “در آن سوی تپهها و بسیار دورتر” است، جایی که بیلبو بگینز، گندالف و گروهی از دورفها به آن سوی تپهها و بسیار دورتر رفتند در جستجوی گنجینه ای گمشده. قسمت ابتدایی آهنگ لحظه ای را توصیف می کند که بیلبو حلقه ی قدرت را پیدا میکند و این”بانو” در حقیقت حلقه است. حلقه “عشقی را در خود داشت” که بیلبو به آن نیاز داشت. به بیان دیگر، حلقه قدرت این را داشت تا او را ناپدید کند تا بتواند از غار گولوم فرار کند. این عشقی بیش از حد نیاز بیلبو بود، هر چند به نظر می رسد که بیلبو به تمام قدرت حلقه نیازی ندارد. و حلقه در نهایت به فرودو رسید و او را در دردسرهای بزرگی انداخت. ولی بیلبو عاشق حلقه بود و از او می خواست تا “لحظه ای با او قدم بزند”.
رویاهای من به حقیقت درآمده اند
و بعضیهایشان آستری نقره ای دارند
من برای رویایم
و جیب پر از طلا زندگی می کنم
این ارجاع خوبی است که رویای مسافرت و ماجراجویی بیلبو به حقیقت پیوست و چگونه او چیزی بیشتر از یک مسافرت خوب به دست آورد. همان طوری که دورفها به گنجینه ی از دست رفته شان رسیدند. دو بند پایانی شعر میتواند هم بههابیت و هم به ارباب حلقهها ارجاع داده شود.
مهربان، مردی است که می داند چه گم کرده است
بسیاری از انسانها نمی توانند جاده ی باز را ببینند
بسیار، کلمه ای است که تو را به حدس زدن وا میدارد
حدس زدن در مورد چیزی که تو واقعا باید آن را بدانی، آه !
تو واقعا باید آن را بدانی…
اولین ارجاع آن وقتی است که گولوم و بیلبو شروع به چیستان بازی کردن می کنند. که گولوم سعی می کرد که حدس بزند چه چیزی در جیب بیلبو است. و به این نتیجه رسید که بیلبو در جیبش حلقه را دارد، همان حلقه ای که گولوم هم عاشق او بود. دومین ارجاع آن بر میگردد به داستان یاران حلقه، وقتی که یاران حلقه مجبور شدند که از موریا عبور کنند و جایی که در پشت دروازههای موریا مجبور بودند که معمایی را حل کنند. “در آن سوی تپهها و بسیار دورتر” فقط یک وجه از اسطوره شناسی در این آلبوم (خانههای مقدس) است. آهنگ “No Quarter” با اساطیر نورس سر و کار دارد و آهنگ “The Song Remains the Same” (آهنگی که یکسان می ماند) در مورد این حرف می زند که هر جا که مردم محلی (فولکلور) زندگی میکنند، آهنگ مثل هم باقی می مانند! چهارمین آلبوم لد زپلین مانند آلبوم “خانههای مقدس” به طور رسمی با چهار نماد غیر قابل تلفظ عنوان می شود. ولی به طور رایج تر، “IV” ( چهارم) یا “بدون عنوان” یا “Zoso” عنوان می شود، بزرگترین گردآوری بند از فولکلور در ۱۲ سال فعالیت.
“کوه مه آلود بلند” آهنگی از آلبوم سال ۱۹۷۱ لد زپلین تقریبا کنایه آمیز و تمثیل وار است. و در مورد اولین قسمتهابیت” یک مهمانی غیر منتظره” صحبت می کند. اگر عنوان آهنگ نتواند ثابت کند که با کارهای تالکین ارتباط دارد، چیز دیگری هم نمی تواند. کوهستانهای مه آلود، در صحنه سازی داستانهای تالکین مرتبا” تکرار شده است. و برای هر خط از شعر، نیاز است که نگاهی دقیق به آن انداخته شود. “تعداد زیادی آدم که روی چمن نشسته بودند و به موهاشون گل زده بودند” به دورفها در داستانهابیت بر می گردد، ولی در نگاه دیگر، این برخورد مرد جوانی است با هیپیها. همچنین داستانهای تالکین در دهه ی ۶۰ و ۷۰ بسیار بین جوانان آمریکایی و انگلیسی محبوب شده بود. “هی پسر میخوای چیزی گیرت بیاد ؟” جمله ی اون هیپی هست که داره میپرسه، یا شاید هم گندالف هست که داره از بیلبو میپرسه که میخوای با دورفها در مسافرتشون همراه بشی و “چیزی گیرت بیاد؟ ” (طلا، شهرت و ماجراجویی). وقتی همه ی دورفها جمع شدند، شب رو در خانه ی بیلبو ماندند. اونها صبح واقعا دیر بیدار شدند و بیلبو “من واقعا نمیدونم چه وقتی بود” قسمتی از متن که در قبل به آن اشاره شد، میتواند ارجاعی باشد به صبح روزی که گندالف با بیلبو ملاقات کرد، چون در غیر این صورت همه چیز می تواند خارج از نظم معمول باشد.
در متن هیچ اشاره به به زمان ملاقات نشده، ولی اشارههایی به آن در خود مهمانی هست. بعد، بیلبو از گندالف خواست تا “تا برای چای بمون و یکم خوش بگذرون” که این قسمت به دنبال “دقیقا همون موقع بود که یه پلیس به سمت من اومد” میاد. پلیس میتونه گندالف باشه که از دورفها میخواد که دوستانه رفتار کنن و مهمانی بی میل بیلبو رو قبول کنن. جان پال جونز در جایی گفته بود: “این پلیس سلاحی با خودش حمل نمیکنه و دنبال دردسر نیست. در آمریکا پلیسها همیشه دنبال دردسر هستند” که این جمله می تونه اشاره داشته باشه به عکس العمل بند در مقابل پلیس آمریکا. گندالف گفته بود که دوستانش، دورفها، “اون گفت که قراره بقیه دوستاش هم بیان و بهمون سر بزنن” ولی بیلبو ،”تو واقعا برات مهم نیست اگه اونا بیان یا نه” . گندالف بیلبو رو مجبور کرد تا “چرا یه نگاه دقیق به خودت نمی اندازی و چیزی که میبینی رو توصیف نمی کنی” تا اون رو مجبور کنه که در ماجراجویی بهشون ملحق بشه.هابیت در بگ اند نشسته بود و “تو اونجا نشستی، ساکت و کم حرف، مثل یه کتاب توی قفسه که داره می پوسه” . او خیلی زیاد به مردم اهمیت نمی داد، “پس وسایلم رو توی کیفم گذاشتم تا به سمت کوهستان مه آلود برم” . این آهنگ، یکی از دو آهنگی هست که به نوشتههای تالکین مرتبط می شوند. آهنگ بعدی در مورد موضوع جدی تری است ! (جنگ)
ترکیب دو داستان، باعث بوجود آمدن آهنگ “نبردی برای همیشه” است که نمایانگر نبرد پله نور در قسمتهای انتهایی ارباب حلقهها، بازگشت شاه است. همان طور که به نبرد تاریخی اسکاتلندیها هم اشاره دارد. شبی، اعضای بند دور آتش نشسته بودند و پیج، ماندولین جونز را بر می دارد (نوعی سار زهی، طرز نواختن آن تقریبا مشابه گیتار است) و برای اولین بار شروع به نواختن آن می کند. و به همراه علاقه ی پلنت به تالکین، و مطالعات اخیرش بر تاریخ اسکاتلند، باعث بوجود آمدن آهنگی انباشته از فولک می شود.
ملکه ی روشنایی کمانش را برداشت
و قصد رفتن کرد
شاهزاده ی صلح در آغوش تاریکی فرو رفت
و به تنهایی در هنگام شب به راه افتاد
ملکه ی روشنایی می تواند ائووین باشد که از آراگورن خداحافظی کرد و قصد پیوستن به ارتش روهیریمها را کرد. شاهزاده ی صلح آراگورن است که در آغوش تاریکی در جادههای مردگان به راه افتاد.
آه، در تاریکی شب برقص
در روشنایی روز آواز بخوان
فرومانروای تاریکی امشب با تمام قدرت می تازد
و زمان به ما خواهد گفت
هم سائورون و هم ویچ کینگ، فرمانروای نزگول، فرمانروای تاریکی خطاب می شده اند. این بند بازتابنده ی این است که چقدر سفر طول کشیده است و آینده هنوز نامعلوم است.
خیش و بیل خود را به کنار بیندازید
به قصد آرامش در خانه تان را قفل نکنید و در آنجا پناه نگیرید
شانه به شانه منتظر نیروی تاریک ترین آنها خواهیم بود
در آغاز محاصره ی گوندور، کارگران بر روی زمینها به طرف برج(میناس تی ریت) فرار کردند. بعد مردم در قلعه در انتظار شروع یورش موردور بودند.
صدای تندر وار تاختن اسبها را
در وادی زیرپایم می شنوم
در انتظار فرشتههای آوالون خواهم ماند
در انتظار درخششی در شرق
اسبها به اشباح حلقه اشاره دارد یا ارتش Orici یا سواران روهان. چیزی که جالب است این است که آوالون چیزی مربوط به داستانهای تالکین نیست، بلکه به اساطیر اسکاتلندی و انگلیسی اشاره دارد.
جنگ، گریه ی همگان است
شمشیرت را بردار و راهی شو
در آسمان چیزهای خوب و بدی پر میزند
که میرایان هرگز نخواهند دانست
اشباح حلقه بودند که به گوندور هجوم می آوردند و بر اژدها سوار بودند. هیچکدام از مردان گوندور نمی دانست که سواران سیاه که هستند.
شب دراز است
مهرههای زمان به آهستگی در گذرند
چشمان خسته افق را می نگرند
در انتظار درخششی در شرق
این قسمت مردانی را توصیف می کند که چگونه منتظر بودند تا تاریکی موردور، از بین برود. درخششی از سوی شرق، به رسیدن گندالف اشاره دارد که همراه با سواران روهان از شرق در طلوع صبح از راه رسید تا جریان نبرد را عوض کند.
(البته فکر کنم نویسنده اینجا یه اشتباه کوچولو کرده. اگه میخواد به نبرد پله نور اشاره کنه، گندالف با روهیریمها نبوده و داخل شهر بوده. احتمالا با نبرد گودی هلم اشتباه کرده)
درد جنگ فراتر از اندوه عواقب بعد از آن نخواهد بود
غرش طبلها دیوارهای قلعه را خواهند لرزاند
اشباح حلقه در هیبتی سیاهپوش خواهند راند
بتاز
با تصویر سازی و توصیف بیشتر نبرد برای سرزمین میانه، این قسمت از آهنگ مثل “به گردش ادامه بده” و “کو مه آلود بلند” از واژههای منحصر به فرد تالکین استفاده شده. این دفعه از اشباح حلقه یاد شده، که مطمئنا نشان دهنده ی ارتباط با دنیای تالکین است.
کمانت را بالا ببر و آواز بخوان
مستقیم تر از قبل شلیک کن
برای چهرههای سردی که با نور آتش روشن شده اند
در طول شب آسایشی نخواهد بود
یک یادآور سرد کننده از نمود ذهنی برای وحشت جنگ. آراگورن سپاه انسانها را برای نبرد آماده می کند و به آنها یادآور می شود نباید هیچ ترحمی نشان دهند، چون در طول جنگ هیچ ترحمی دریافت نمی کنند.
آه، در تاریکی شب برقص
در روشنایی روز آواز بخوان
طلسمی جادوییی بر روی طلا نقش بسته
تا تعادل را به دنیا برگرداند
دو نوع برداشت می توان از این قسمت داشت. یکی حلقه ی فرودو که طلسمی جادویی برا روی آن بود و وقتی که نابود شد تعادل به دنیا برگشت. و همینطور شمشیر مریادوک که طلسمی بر روی آن بود باعث نابودی رهبر اشباح حلقه شد و باعث شد که تعادل قدرت به نبرد برگردد.
سرانجام خورشید خواهد درخشید
ابرهای آبی رنگ به تلاطم در خواهند آمد
با شعلههای اژدهای تاریکی
آفتاب چشم او را کور می کند
دو خط شعر می گوید که چگونه ، وقتی که نبرد پیروز شد آسمان دوباره صاف شد در حالی که سیاهی موردور به زادگاهش عقب نشینی کرد. ولی دو خط دوم بسیار رمزگونه است. می تواند مجاز از حالتی باشد که وقتی که خورشید برمی خیزد، سپاه سائورون باید عقب نشینی کند.
موخره
ارتباط لد زپلین با تالکین بسیار فراتر از لیریکهاست. تاثیر تالکین حتی می تواند در اسم سگ رابرت پلنت دیده شود: استرایدر! استرایدر نام دیگر آراگورن در قسمتهای ابتدایی ارباب حلقهها است. پلنت بعضی اوقات به فریاد زدن اسم سگ بعد از آهنگ خاصی اشاره می کرد.
با این حال باز هم پیوستگیها چیزی بیشتر از نامگذاری یک حیوان خانگی است. کاور آرت (تصاویر روی جلد آلبوم) خود سند مهمی است. تم رایج بسیاری از موضوعات ادبی و هنری، کشاکش بین طبیعت و جامعه ی انسانی است. کاور Led Zeppelin IV (آلبوم چهارم لد زپلین) تابلویی است از مردی که چوبهایی را بر پشت خود حمل می کند. یک تصویر تقریبا راکد و گرفته بسیار مشابه به آن چیزهایی که تالکین احتمالا در خانه اش می آویخته. نمادی از ارتباط بین انسان و طبیعت. گیتاریست بند، جیمی پیچ در مورد این عکس می گوید: ” او از طبیعت گرفته شده است و به طبیعت برگردانده خواهد شد. این چرخه ی طبیعت است.” و اگر شما کتابچه ی کارو آرت آلبوم را کامل باز کنید، دیوار در این کاور آرت که تابلو بر آن آویخته شده، دیوار خرابه ای است در میان یک محله ی شلوغ. در بک گراند، ساختمانی است که پوستری مربوط به آکسفام (یک موسسه ی کمک رسانی بین الملی که در آکسفورد شکل گرفت) بر روی آن نصب شده که مردی در حال مردنبر روی برانکارد را نشان می دهد و نقل قول روی آن این است:”هر روز کسانی این چنین از گرسنگی محبت می بینند.” تنها نوشته ای که در تمام کاور آرتهای آلبوم دیده می شود.
نکته ی بسیار جالبی در مورد آلبوم است که این آلبوم، یکی از دو آلبومی است که در طول تاریخ منتشر شده اند و هیچ نوشته ای یا هیچ لوگو ای در هیچ کجای این آلبوم مشاهده نمی شود. اعضای بند هیچ لزومی نمی دیدند که عنوانی برای آلبوم بگذارند! ولی خب به هر حال این کار غیر ممکن است و حداقل باید اسم بند و لیست آهنگهای موجود در آلبوم بر روی کاور آرت نوشته شود. جیمی پیج در مورد آلبوم چهارم گفته بود:”اسمها عنوانها . چیزهایی از این قبیل هیچ معنی ای ندارند. مگر “لد زپلین” چه معنی ای می دهد؟ هیچ معنی مشخصی ندارد. چیزی که مهم است موسیقی ماست. اگر ما موسیقی خوبی تولید نکنیم، هیچ کس اهمیت نمی دهد که ما خودمان را چه بنامیم. اگر موسیقی ما خوب باشد، ما می توانیم اسم خودمان را بگذاریم کَلَم و باز هم شنوندگان را تحت تاثیر قرار دهیم!
آلبوم چهارم لد زپلین Led Zeppelin IV
کمپانی ضبط، از این حرکت شجاعانه بند شگفت زده شد و از آنها شاکی شد هیچ کس نمی فهمد که بند کی بوده. و آنها را مجبور کرد برای آلبوم عنوانی تعیین کنند. آنها می توانستند اسم آلبوم را “Led Zeppelin IV” یا “پلکانی به بهشت” (اسم یکی از آهنگهای آلبوم) یا بیشمار عنوان دیگر بگذارند. ولی به جای آن هر کدام از اعضای بند یک نماد را به جای اسم خود اختیار کردند. نمادهایی بسیار شبیه به نمادهایی که در داستان تالکین یافت می شود مانند حلقه، دروازه ی موریا، شمشیر مری،( یا سلاحهای دیگر) یا گزینههای بسیار دیگر.( امروزه اسم این آلبوم را از روی عادت به نام Led Zeppelin IV می شناسند، هر چند که در هیچ کجای آلبوم عنوانی دیده نمی شود) چیز بسیار قابل توجه دیگر، تصویری است که در درون کتابچه ی کاورآرت آلبوم یافت می شود. که مرد درویش مانندی با چوب دست فانوسی در دست نشان می دهد که بر روی تپه ای ایستاده و مثل پیکره ای رداپوش به دهکده ی کوچکی در پایین نگاه می کند. با ریش دراز و قد بلندش، خیلیها قبول دارند که این می تواند تمثالی از گندالف خاکستری باشد. روی هم رفته، شخصیت آلبوم با آهنگهایی مانند “رفتن به کالیفرنیا”، “چهار چوب” و دو آهنگ تالکینی، “نبردی برای همیشه” و “کوه مه آلود بلند” و البته آهنگ فوق العاده ی “پلکان به بهشت” به آلبوم احساسی میستیکسیم و فانتزی وار می بخشد. همان طوری که قبلا اشاره شد، آلبوم چهارم لد زپلین یکی از دو آلبومی است که هیچگاه هیچ اسم یا عنوانی نداشته اند. آلبوم دیگر، خانههای مقدس است.(این آلبوم هم هیچ عنوانی نداشت تا اینکه بعدا برچسبی روی کاور آرت آلبوم زده میشه که شامل عنوان خانههای مقدس، و اسم خود بند، لد زپلین بوده) این آلبوم، مثل آلبوم قبلی، حسی مرموز جادویی در بر داشت.
با این حال، لد زپلین تنها گروه موسیقی در دنیا نیست که از کارهای تالکین تاثیر گرفته. میلیونها بند دیگر در سبکهای دیگر هستند که بعضیها حتی اسمشان را اسم شخصیتها، مکانها، و اتفاقات در دنیای تالکین گذاشته اند.
بی شمارند کسانی که از تالکین الهام گرفته اند و در این میان الهام گرفتن بند بزرگ لد زپلین از تالکین بسیار قابل توجه است. موسیقی آنها امروزه هم بی نهایت شنیدنی است و تعداد طرفداران آنها، اگر نگوییم بیشتر، کمتر نشده است با این که بیشتر از چهل سال از شکل گیری بند می گذرد. از ابتدای شروع به کارشان، موسیقی که آنها نواختند، توسط موسیقی دانان بیشماری بارها اقتباس، تفسیر، بازنوازی و آمیخته و گاهی حتی دزدیده شده. مجلههای VH1 و رولینگ استون به آنها عنوان “بزرگترین بند تاریخ” را دادند. آلبوم Led Zeppelin IV را همیشه در لیست برترین آلبومهای تاریخ آورده اند و بسیاری اوقات به عنوان بهترین. “پلکان به بهشت” بیشترین آهنگی است که تا کنون در رادیو پخش شده و به عقیده ی خیلیها بهترین آهنگی که تاکنون نواخته شده؛ همچنین این آهنگ دومین آهنگی است که بیشترین تعداد کاور شدن را داشته ( کاور کردن: بازنوازی آهنگ توسط هنرمندان دیگری برای نشان دادن علاقه خود به اثر اصلی). بعد از آهنگ دیروز، از بیتلز که شماره ی یک را به خود اختصاص داده. تا دویست سال دیگر مردم همچنان به موسیقی جیمی پیج، رابرت پلنت، جان پال جونز، و جان بونهام مرحوم گوش می دهند و از آن لذت خواهند برد. با امتنان از نویسنده ای که به مجذوب کردن خوانندگان و دوختن چشم آنها به آینده ادامه خواهد داد: جی. آر. آر. تالکین
هر چه از طلاست درخشان نیست
هر که سرگردان است گم گشته نیست
- این ترجمه برای اولین بار در تالارهای شورای ماهاناکسار منتشر شده بود: The Tolkien-Zeppelin Connection
مطالب مرتبط: