نام بند: Blind Guardian | نام ترک به انگلیسی: Time Stands Still (At the Iron Hill) |
نام ترک به فارسی: باز ایستادن زمان (در تپههای آهن) | شماره ترک: ۱۳ |
نام آلبوم به انگلیسی: Nightfall in Middle-Earth | نام آلبوم به فارسی: شامگاه در سرزمین میانه |
سال انتشار آلبوم: ۱۹۸۸ | مترجم: مهسا جوادی |
توضیحات: مهسا جوادی |
ترجمه فارسی ترانه:
نور در صبحدم شکست میخورَد
ماه رفته است
و شب به طرز مرگباری حکمفرماست
فریب
[فینگولفین:]
«بلاخره خودم را یافتم
در این سرزمین
وحشت و جنون را در اینجا دیدم
برای چه شاه از دست رفتگان شدم
در زمینهای برهوت و عاری از زندگی»
{bridge:}
بزرگ تمام نولدور
ستارهای در تاریکی
و ارمغانآور امید
او تنها به سمت نبرد باشکوهی میتازد
{chorus (repeat 2x):}
سرنوشت همهی ما
در تاریکی قرار گرفت
وقتی که در تپههای آهن زمان از حرکت باز ایستاد
[فینگولفین:]
«تنها ایستاده ام
هیچکس کنارم نیست
تو را به مبارزه میطلبم
ای ترسو
الان یا زمان من است یا تو»
او مثل ستاره میدرخشد
و صدای شیپورش
چون طوفان خشمگین است
لرد والایمان با غرور
نابودی را به مبارزه طلبید
ارباب بردگانش خواند.
به آهستگی در ترس
ارباب تاریکی هویدا شد
به سرزمین من خوش آمدی
لعنت خواهی شد
{bridge:}
بزرگ تمام نولدور
ستارهای در تاریکی
و ارمغانآور امید
او تنها به سمت نبردی پرافتخار میتازد
درود بر جنگ سالار شجاع
{chorus (repeat 2x):}
سرنوشت همهی ما
در تاریکی قرار گرفته
وقتی که زمان در تپهی آهن باز ایستاد
تاج آهنین به سر
نزدیکتر میشود
پتکش را تاب میدهد
همچون رعد و برق بر روی او
او خرد میشود
پایان پر افتخارترین شاه نولدور
[ملکور:]
«زیر پای من
چه بیچاره به نظر میرسی
روزم را پرزحمت کردی
حالا طعم درد را بچش»
{bridge:}
بزرگ تمام نولدور
ستارهای در تاریکی
و ارمغانآور امید
او تنها به سمت نبردی پرافتخار میتازد
درود بر جنگ سالار شجاع
{chorus (repeat 2x):}
سرنوشت همهی ما
در تاریکی قرار گرفته
وقتی که زمان در تپهی آهن باز ایستاد
شاه الفها در هم شکسته شد
سکندری خورد و افتاد
مغرورترین و شجاعترین
روحش نجات یافت۱
درود بر شاهمان
درود بر شاهمان
درود بر شاهمان
درود بر شاهمان
توضیحات:
این آهنگ در ادامهی آهنگ قبلی از عزم فینگولفین برای به مبارزه طلبیدن خصم بزرگ، ملکور میگوید. این داستان با اینکه یکی از زیباترین و باشکوهترین داستانهای حماسی الفهاست، آنقدر غم مرگ فینگولفین برای الفها سنگین است که الفها نه از آن سخن میگویند و نه برای این اتفاق شعری میسرایند؛ امری که بند بلایند گاردین بدان پرداخته است.
[۱] اینکه روحش نجات یافت اول به اینکه فینگولفین از نفرین و عذاب نولدور به در جست و در تالارهای ماندوس آرامش دارد اشاره کرده است و دوم اینکه ملکور بعد از پای درآوردن فینگولفین میخواست جسدش را تا جای ممکن ملوث گرداند تا درس عبرتی برای کسانی شود که قدرت او را به چالش میکشند، اما توروندور، شاه عقابان، ناگهان از آسمان بر سر ملکور نازل شده و پیکر فینگولفین را با خود میبرد و به پسرانش تورگون و فینگون تحویل میدهد تا با عزت و احترام دفن شود. (داشتن تدفین شایسته نشان احترامی هست که تالکین برای قهرمانان داستان قائل است)