در شمال باستانی سرزمین میانه نژادی از اسبهای مغرور وحشی زندگی میکردند، اسبانی با عمر زیاد، با هوش و بادپا. افسانه های انسانها حکایت از این داشت که این اسبها را “بما”، نام اورومه در میان انسانها، از غرب آورده است.
یکی از آنها توسط لئود از مردان ائوتئود اسیر شد، زمانی که او بر اسب نشست اسب او را انداخت و کشت. ائورل پسر لئود اسب را دوباره اسیر کرد و او را فلاروف نام نهاد. فلاروف یکی از بزرگترین اسبهایی بود که تا کنون زیسته اند و گفته میشود زبان انسانها را میدانست. او با ائورل به روهان در جنوب آمد و نیای اسبان معروف روهان گشت.
اینان مایراس بودند، اسبان نجیب که به اندازه انسانها عمر میکردند و قدرت و هوش خارق العاده ای داشتند.در طول تاریخ آنها تنها به فرمانروای مارک یا پسرش اجازه سواری میدادند. این سنت توسط گندالف شکسته شد که بزرگترین مایراس زمان خود، شدوفکس، را تعلیم داد و در زمان جنگ حلقه سوار بر او می تاخت.
کلمه ماراس از کلمه آنگلو-ساکسونی به معنای “اسبها” آمده است. شکل مفرد آن مئارخ (Mearh) است اما هیچ یک از شخصیت های ارباب حلقه ها آنرا بر زبان نیاورده اند.