پسر شاه نومه نور آر-گیمیلزور و همسرش اینزیلبت. اینزیلادون بوسیله مادرش در خفا با راه و رسم مومنان، قسمی از نومه نوری ها که خاطره سالهای دوستی با الفها را به یاد می آوردند و به والار احترام می گذاشتند، رشد کرد. وقتی اینزیلادون پس از پدرش چوگان سلطنتی را دریافت کرد سعی کرد نومه نور را به راه و رسم گذشته بازگرداند، آزار و اذیت مومنان را متوقف کرد، و نیایشهای سه گانه را مجددا انجام داد.
اینزیلادون چوگان سلطنتی را با نام تار-پلانتیر دریافت کرد که به معنای “کسی که دورها را می بیند” است. اما برادر کوچکترش گیمیلخاد کانلا با او متفاوت بود. نزاع بین آنها به نحوی بود که دوران حکومت تار-پلانتیر به نام “جنگ داخلی” معروف شد. بازگشت نومه نور به راه و رسم سابق زیاد طول نکشید و پس از مرگ او دخترش میریل به اجبار با فارازون پسر گیمیلخاد ازدواج کرد و فارازون سلطنت را غصب کرد آخرین زوال نومه نور شروع شد.