نجیبزادهی جوانی که در سرزمینهای مرزی غرب روهان زندگی میکرد. پدرش، فرهکا، کوشید میان او و دختر شاه هلم پیوند ازدواج برقرار کند. وقتی نقشهی او عملی نشد و به قتل رسید وولف خود را دشمن شاه خواند. وولف به مرزهای دونلند گریخت و از قرار معلوم او را به گرمی پذیرفتند. میگفتند که در خانوادهی فرهکا خون دول لندی هست. وولف به مدت چهار سال در دونلند به قدرت خویش افزود و متحد دشمنان روهان گشت.
در سال ۲۵۷۸ دوران سوم، وقتی که ارتش روهان برای دفع حمله به شرق رفت، وولف و متحدانش از غرب حمله کردند. آنها کشور را تحت تسلط گرفتند و ادوراس به دست ایشان افتاد. وولف در تالار زرین نشست و خود را شاه روهان خواند. شاه حقیقی، هلم مجبور شد در کوهستان پناه بگیرد و در زمستان طولانی که به دنبال آن از راه رسید جان سپرد. در بهار سال بعد، برادرزادهی هلم، فرهالاف، انتقام وی را گرفت. وی با گروهی کوچک به ادوراس رفت و شاه وولف را کشت. فرهالاف با کمک گوندور، پیروان وولف را از روهان بیرون کرد و به جای عمویش هلم، به عنوان دهمین شاه حقیقی بر تخت نشست.