«در گرگ و میش پاییز، کشتی از میتلوند به راه افتاد، تا دریاهای دنیای خمیده در زیر آن به جا ماند…»
سیلماریلیون، در باب حلقههای قدرت و دوران سوم
کشتی که از لنگرهای خاکستری به سمت غربیترین مناطق راه افتاد و حاملان حلقه را به آمان برد. حرکت کشتی، نشانگر پایان دورهی سوم بود. سوار بر کشتی، الروند، گالادریل و گندالف سفید بودند که سه حلقه را در اختیار داشتند. همراه ایشان، دو هابیت رفتند: بیلبوی یابندهی حلقه و فرودوی حامل حلقه، هابیتهایی که حلقهی اعظم سائورون را حفظ کرده بودند. گیلدور اینگلوریون و بسیار الف های دیگر همراه این دو به لنگرگاههای خاکستری رفتند ولی ذکر نشده که اینها نیز بر کشتی سفید نشستند یا خیر. به هر حال چنین مینماید که اسب گندالف، شدوفکس در این سفر همراه بود. در کتاب ارباب حلقهها، اسب را در زمینهای اطراف بارانداز منتظر می بینیم و تالکین در نامههایش تصریح می کند که او همراه گندالف میرود.
برای بیشتر مسافران، سفر به سرزمینهای نامیرا، سفری به جانب ناشناختهها بود ولی همه چنین نبودند. گندالف، در اصل حدود دو هزار سال پیش از آمان به سرزمین میانه آمده بود. پس کشتی سفید او را به منزلی میبرد که در آن، وی را الورین، مایای خردمند میخواندند. برای گالادریل نیز، سفر به آمان، بازگشت به خانه بود ولی بسیار با گندالف تفاوت داشت. گالادریل مدتها پیش در آمان متولد شد و در بارگاه تیریون به کلمات فیانور گوش سپرد و از روی ارادهی خویش، بیاعتنا به والار، همراه وی به تبعید رفت. برای گالادریل، اجازهی بازگشت یافتن، بخشیده شدن برای اعمال ناشایست گذشتهاش و پاداشی برای کمک در جنگ علیه سائورون بود.