این سؤال بدون شک از آن دسته سؤالاتی خواهد بود که علیرغم نقلقولهای فراوان از کتاب، باز هم مردم خواهند گفت که من تنها دارم با حدس و گمان کار را پیش میبرم. من چنین اتهاماتی را بهخاطر وجود یک عبارت پیشبینی میکنم، که در پایین به آن خواهم پرداخت.
در آوریل ۲۰۲۰ من سؤال بسیار جالبی را دریافت کردم:
جدا از ساخت حلقۀ یگانه، سائورون به چه منظور از سامات نئور استفاده میکرد؟ فرمانروای حلقهها میگوید که در آنجا جادهای صیانت شده میان باراد-دور و سامات نئور وجود داشت (جادۀ سائورون)، بهویژه همچنین گفته میشود: «جاده که اغلب آشوب کورههای کوه آن را مسدود و ویران میکرد همیشه با تلاش اورکهای بیشمار تعمیر و از نو گشوده میشد.» اما چرا برای سائورون چنین مهم بود که بهراحتی به شکافهای کوه نابودی دسترسی داشته باشد؟ آیا آن مکان محلی برای تمهید جادو و افسونهای سائورون بود؟
اجازه دهید پاراگراف کامل را نقل قول کنم:
جاده را برای استفادۀ سام آنجا نساخته بودند. از این موضوع بیاطلاع بود، اما داشت به جادۀ سائورون از باراد-دور به سامات نئور، یعنی محفظههای آتش مینگریست. جاده از دروازۀ عظیم غربی برج تاریک با یک پل آهنی عریض از روی ورطهای ژرف میگذشت و وارد دشت میشد و پس از طی یک فرسنگ فاصله میان دوشکاف دودزا، به جادۀ دراز و شیبداری میرسید که به جبهۀ شرقی کوه منتهی میشد. از آنجا یکسره پیرامون کوه را از جنوب تا شمال دور میزد و احاطه میکرد تا به مدخلی تاریک در بالای مخروط فوقانی – اما هنوز دور از قلۀ دودزای کوه – برسد، مدخلی که مستقیم رو به مشرق در مقابل پنجرۀ چشمِ دژِ سایهپوش سائورون قرار داشت. جاده که اغلب آشوب کورههای کوه آن را مسدود و ویران میکرد همیشه با تلاش اورکهای بیشمار تعمیر و از نو گشوده میشد.
و همچنین متن دیگری را نیز میخواهم بازگو کنم:
سام به دهانه شکاف رسید و به داخل چشم دوخت. تاریک و داغ بود و غرّشهای بم هوا را میلرزاند. بانگ زد: «فرودو! ارباب!» هیچ پاسخی به گوش نرسید. لحظهای ایستاد و قلبش از هراسی دیوانهوار به تپیدن افتاد، و سپس خود را به داخل تاریکی انداخت. و سایهای از پی او وارد شد.
نخست نمیتوانست چیزی را ببیند. از آنجا که سخت در تنگنا بود، یکبار دیگر شیشه گالادریل را بیرون کشید، اما شیشه در دستهای لرزان او رنگپریده و سرد بود و هیچ نوری به آن تاریکی خفقانآور نمیتاباند و او به قلب قلمرو سائورون و کورههای قدرت باستانی او، به بزرگترین قدرتها در سرزمین میانه رسیده بود؛ همه قدرتهای دیگر در اینجا تحتالشعاع قرار میگرفتند. هراسان، چند گام نامطمئن در تاریکی برداشت، و بلافاصله برق نور سرخی به بالا جستن کرد و بر سقف سیاه بلند پرتو انداخت. آنگاه سام دید که در داخل غاری یا تونلی دراز قرار دارد که در دل مخروط دودناک کوه پیش رفته است. اما فقط مسافتی کوتاه در جلو، شکافهای عظیم، کف و دیوارهای آن را در دو سو شکافته بود و پرتو سرخفام از آن بیرون میآمد و گاه بالا میجست و گاه در تاریکی فروکش میکرد؛ و در این حال از اعماق آنجا صدای همهمه و آشوبی به گوش میرسید که انگار مربوط به تپتپِ کارکردنِ آتشخانههایی عظیم بود.
نخست، اجازه دهید به این نکته اشاره کنم که جاده اگرچه باستانی بود، چهبسا که تنها از زمان بازگشت سائورون به موردور مورد توجه و نگاهداری قرار گرفته باشد. پس عمری کمتر از ۱۰۰ سال خواهد داشت. مطمئن نیستم که نکتۀ قابل توجهی در این وجود داشته باشد، اما به طور واضح این جاده، جادهای «جادویی» نبود که تحت اراده و قدرت سائورون محافظت شود.
در آخرین نقلقولی که آماده کردهام، تالکین برای توصیف سامات نئور از کلمات «کوره» و «آتشخانه» استفاده میکند. سامات نئور صرفا پرتگاهی عظیم بر بالای سیلاب گدازهها نبود، جاده به کارگاهی مایاگونه ختم میشد. تالکین سرنخهایی را برای پیبردن به راز سائورون ارائه داده است. داستان حتی قویاً اشاره دارد که سام میتوانست جوش و خروشِ ساز و کارهای بسیاری از پایین را بشنود.
و در مردمان سرزمین میانه، دوزادهمین و آخرین جلد از تاریخ سرزمین میانه، اطلاعات بیشتری در دسترس است:
۹۰۰ – سائورون ساخت استحکامات باراد-دور و کورههای اورودین، کوه آتش را مخفیانه آغاز میکند. اما او مدعیِ مودتی عظیم با الفهاست، بهویژه الفهای ارهگیون که در صنعتِ فلزکاری توانمند بودند.
بگذارید نقل قول دیگری نیز از فرمانروای حلقهها بیاورم:
سام به اورودروین چشم دوخته بود، به کوه آتش، گاه و بیگاه کورههای درون مخروط خاکسترپوش آن میگداخت و با غلیان و تپتپی عظیم رودخانههای سنگ مذاب را از شکافهای پهلویش بیرون میریخت. برخی از این رودها در ترعههای عظیم شعلهکشان به سوی باراد-دور جاری میشد؛ و برخی در مسیری پرپیچ و خم به سوی پهندشت سنگی پیش میرفت تا سرد شود و هیئت پرپیچ و تاب اژدهایان را به خود بگیرد که غثیان زمین رنج دیده بود. در این هنگام سام به کوه هلاکت چشم دوخت و روشنایی آن که در پس پرده بلند افلدوات از چشم کسانی که از جاده غرب میآمدند پنهان بود، اکنون بر روی سطوح برهنه صخرهها میدرخشید، و چنین مینمود که این صخرهها گویی آغشته به خوناند.
کلمات تالکین مکرراً دلالت بر این دارد که اورودروین صرفاً یک کوه آتشفشانی نبوده و سامات نئور نقشی صنعتی و مهم را بازی میکرده است. اورودروین، کوهی آتشفشانی بوده است که سائورون آن را به آهنگرخانه و کارگاهی سترگ بدل گردانده بود. و داستان همچنین میگوید که سائورون اورودروین را نساخته بود:
مردمان سرزمین میانه، آخرین نوشتهها، درخصوص گلورفیندل:
[مترجم: این یادداشت مربوط به زمانی است که سائورون با چهره مبدل شخصاً به لیندون میرود اما توسط گیل-گالاد پس زده شده و مطرود میشود.]یادداشت ۱۴: شکی نیست که این اتفاق، باید ناشی از آن باشد که گیل-گالاد تا آن هنگام پی برده بود که سائورون علیرغم سرگرمی و گرفتاری در ارهگیون، ساخت استحکاماتی پنهانی در موردور را آغاز نموده بود. (موردور: نامی الفی شاید حتی از همان زمان برای آن ناحیه، بهخاطر کوه آتشفشانیاش اورودروین و فورانهای آن – که نه ساخته سائورون بلکه یادمانی از ویرانگریهای ملکور در سالیان پیش در دوران اول بود.
اینکه بگوییم ملکور و سائورون در آنجا «کارهای جادویی» انجام میدادهاند تئوری بیش از حد سادهای در نظر من میباشد. سائورون، حداقل، از کوه آتشفشانی به عنوان کورهای عظیم برای ریختهگری و آهنگری استفاده میکرده است (یا اینکه کوره همان آهنگرخانه بوده است: کوره آهنگری). حال من هیچ نمیدانم که تالکین تا چه اندازه از امور صنعتی آگاهی داشته، از مراحل ذوب کردن کانهها، آب دادن و شکل دادن فلز و غیره، اما من چنین میپندارم که آشنایی او با این مراحل، بیش از یک آشنایی و تسلط سطحی بر کلمات باشد.
عدهای چنین احساس میکنند که تالکین صرفا از مجازِ ادبی استفاده کرده است اما ما در متن هیچ علاقهای [نشانه] پیدا نمیکنیم تا گفتۀ ایشان را تصدیق کنیم و بگوییم منظور تالکین چیزی غیر از آهنگرخانه و کوره بوده است.
این موضوع همچنین میتواند توضیح خوبی برای افراد بسیاری باشد که برایشان سؤال است چرا تنها آتش اورودروین میتوانست حلقۀ یگانه را نابود کند. آیا هیچ کوه آتشفشانی دیگری در سرزمین میانه وجود نداشت؟ چه چیزی اورودروین را چنان خاص کرده بود؟
من مباحثهای قدیمی و غیرجدی را به یاد میآورم (و شاید آن را جزو مقالههای قدیمیام بشمارم) که چهبسا سائورون، آتشفشان را با قدرتِ خود آلوده کرده، و آن را ملتهبتر، و تسلیم ارادۀ خود ساخته است. این به نظر تئوریِ محتملی میباشد که چرا تنها آتش اورودروین قدرت نابودی حلقۀ یگانه را دارد. [مترجم: سائورون آتش اورودروین را با قدرت و ارادۀ خود درهم میتند، آتشِ آن را داغتر و ملتهبتر از حد معمول برای یک کوه آتشفشانی میسازد، و با آن آتش حلقۀ یگانه را شکل میدهد، و از این رو تنها همین آتش قدرت نابودی حلقۀ یگانه را دارد.]
از لحاظ تخصصی، آهنگری در مورد شکل دادن آهن گرمادیده است، و این گرما را کوره ایجاد میکند. پس کارگاه سائورون باید مشتمل از سه بخش باشد: جریان گدازه (وسیلهای برای تأمین گرما)، کوره (مکانی برای تأمین گرما) و آهنگرخانه (جایی که سائورون فلز گرما دیده را شکل میداد).
اما غیر از حلقۀ یگانه، سائورون در آنجا بر روی چه چیزی کار میکرده است؟
بزرگترین شیء توصیف شده در داستان گروند میباشد، دژکوب عظیمی که ارتش سائورون از آن برای شکستن دروازههای میناس تریت استفاده کرد، اما در داستان گفته نمیشود که گروند در کجا شکل داده شده بود، پس در میناس مورگول هم میتواند ساخته شده باشد.
با این حال مطابق با کتاب، حداقل یک سازۀ فلزی در موردور وجود دارد:
قدمبهقدم مثل حشرات خاکستری رنگ کوچک از شیب بالا خزیدند. به راه رسیدند و دیدند و که جادهای است پهن و آن را با خرده سنگ و خاکستر کوبیده فرش کردهاند. فرودو پا روی جاده گذاشت و سپس انگار نوعی نیرو او را وادار کرد که آهسته آهسته بچرخد و رو به شرق بایستد. آن دورها سایههای سائورون آویخته بود؛ اما تو گویی وزش تند بادی از جهان بیرون، یا تشویشی عظیم از درون پرده را گسیخت و ابرهای پوشاننده چرخیدند و لحظهای کنار کشیدند؛ و او منارههای بیرحم و تاج آهنی فوقانیترین برج باراد-دور را دید…
دروازههای آهنین مورانون نیز نباید فراموش شود.
داستان بهطور مستقیم نمیگوید که برج آهنین و مورانون در اورودروین شکل و آب داده شدهاند، اما این با عقل جور درمیآید که برای ساخت چنین سازههای آهنینی، او نیاز به آهنگرخانهای بزرگ در همان نزدیکیها داشت. چرا با وجود اشارات مستقیم به وجود آهنگرخانه در اورودروین، باید اصرار داشت که آهنگرخانه دیگری نیز در کار بوده است؟
من معتقدم تالکین سر نخهایی بسیار صریح و روشن برای انواع اموری که سائورون نیاز به ریختهگری آنان داشت به ما ارائه کرده است، او اشیایِ سترگ و عظیم آهنینی نیاز داشت؛ و همچنین سربازهای او مسلح و مجهز به زره آهنین بودند. اورودروین منبع و سرچشمهای آماده برای گرما و ریختهگری بود – پس چرا سائورون باید کارگاه عظیم دیگری، در جایی دیگر در موردور بسازد؟
دلایل اسطورهشناسانه نیز همچنین نباید مورد غفلت قرار گیرد.
بسیاری مردمان آئوله یا هیفائستوس – خدای آتش و آهن المپنشین – را با آهنگری میشناسند. از این رو، با توجه به ارتباط مستقیم و واضح سائورون با عنصر آتش، استفادۀ سائورون از آتشفشان برای پیشبرد کارهای ریختهگری منطقی و مناسب است.
اورودروین همچنین ارتباطاتی با جهان زیرین و کهن ملکور دارد، جهان زیرینی که در اصل شامل دژها و استحکامات بسیاری در مناطق مختلف جهان بوده است، تانگورودریم آخرینِ آنها بود، اما اورودروین ظاهراً یکی از کارگاههای او بوده است. این کوه در دوران دوم که سائورون تصمیم گرفت نمایندهای برای ملکور باشد و دوران سوم که تلاش کرد مقدمات بازگشت مورگوت را فراهم سازد، میتوانست ارتباطی بین او و ارباب دیرینهاش برقرار کند.
از این رو تالکین هم دلایل خارجیِ اسطوره شناسی و هم دلایل درون-داستانی را برای مورد استفاده قرار دادن اورودروین و سامات نئور ارائه داده است. اورودروین نه یک کوه آتشفشانی معمولی، بلکه آتشفشانی بسیار خاص بود که توسط ملکور تقدیسی ظلمانی میشود و توسط سائورون مورد استفاده قرار میگیرد.
توضیحات تکمیلی مترجم:
این نکات تکمیلی مربوط به آخرین قسمت مقاله، قسمت اسطورهشناسانه و ارتباط سائورون با ملکور از طریق کوه اورودروین میباشد که ارائه دادن آنها را لازم دیدم.
رفرنسهای موجود به دو مقاله/ترجمه از سایت خودمان است:
«…ملکور در تاریکی مسکن گزیده بود، و گاه و بیگاه در کالبدهای گوناگونِ بیم و قدرت بیرون میآمد، و سلاح او سرما و آتش بود، از قلههای کوهستان تا کورههای زیر کوه؛ و هرآنچه را بیرحم و ستمگر و مرگبار بود در آن روزگار از چشم او دیدهاند.»
تالکین برای توصیف سلاح و قدرت ملکور از کلمات «سرما» و «آتش» استفاده میکند، در مقالهٔ آردا حلقهٔ مورگوت، ما میخوانیم که ملکور بهطور عامدانه و برای تسلط بیشتر داشتن به عناصر فیزیکی در آردا، به خود تجسدی دائمی میبخشد، و بدینگونه تار و پود آردا به اراده و قدرت ملکور آلوده میگردد، مهم نیست که ملکور داخل مدارات جهان باشد یا خارج از مدارات، تا هنگامی که ذره به ذرهٔ آردا نابود نشود، این ارتباط از بین رفتنی نیست. در حدیث آمدن الفها و بندی شدن ملکور، ما میخوانیم که ملکور کوهستان مهآلود را برای جلوگیری از تاخت و تاز اورومهٔ والا برمیآورد و طبق ارجاع موجود در همین مقاله، اورودروین هم از آثار ویرانگریهای ملکور میباشد، و هر دوی این مکانها، نه از زمان تسلط سائورون، بلکه از دوران ملکور بدنام بودهاند، چنانچه گیملی میگوید کارادراس سالها پیش از شهرت سائورون، به بیرحمی معروف بوده است و نیز موردور هم سالها پیش از شهرت سائورون، به علت این کوه آتشفشانی این نام را برخود گرفته است. با استناد به مقاله آردا حلقه مورگوت، ساخت حلقهٔ یگانه هم به لطف همین تاثیرات ملکور بهخصوص در عنصر طلا بوده است.
بهطور کلی اینکه سائورون توانسته باشد اوردوروین را به عنوان وسیلهٔ ارتباطی با ملکور استفاده کرده باشد، چیزی غیرممکن و محال نخواهد بود، همانطور که سائورون با حلقهٔ یگانه ارادهاش رو معطوف افراد میساخت، چرا ملکور نتواند با حلقهٔ خود، حلقهٔ آردا، با سائورون ارتباط برقرار کرده باشد؟
منبع.