پیش از افراشتن ماه و خورشید، ملکورِ مورگوت درختان والینور را از میان برد، گوهرهای فئانور، سیلماریلها را از سردابههای سازندهی آنها در والینور دزدید و به سرزمین میانه گریخت. فئانور، مردم خویش، نولدور را به بیرون از والینور هدایت کرد تا از دزد بزرگ انتقام بگیرند.
آنها به رغم سختی و خیانت، دست آخر، به سرزمینهای ساحلی شمال بلهریاند رسیدند و در آن سرزمین پراکنده شدند. خود فیانور، اندکی پس از رسیدن توسط بالروگها کشته شد ولی برادر ناتنیاش، فینگولفین پادشاهی نولدور را علم کرد و ایشان را در نبرد علیه ملکور هدایت کرد. جنگی که تا پایان دورهی نخست به طول انجامید.
بیشتر آن زمان، نولدور، ملکور را در دژ خود، آنگباند در حصر داشت و چنین بود که تا مدت زمانی طولانی، بلهریاند و سرزمینهای اطراف آن در صلح نسبی باقی ماند. دست آخر، مورگوت، بی اخطار، رودخانههای آتش را از مخفیگاه زیرزمینیاش بیرون ریخت و ارتشهایی عظیم از شمال سرازیر شدند تا محاصرهی آنگباند را بشکنند. نبرد مذکور را داگور براگولاخ میگفتند که به معنی نبرد آتش ناگهانی بود و از آن زمان به بعد، سرزمینهای نولدور مرتب در حال جنگ بودند.
شاهزادگان نولدور که با نیرویی عظیم مواجه شده بودند عهدی بستند: اتحاد مائدروس. نیروهای خود را بسیح کردند تا با هم، برای آخرین بار، مورگوت را شکست دهند. در نتیجه بزرگترین نبرد سرزمین میانه شکل گرفت و الفها و متحدان آنها تا مرز پیروزی پیش رفتند. ولی در پایان به ایشان خیانت شد و مورگوت شکست را به پیروزی نهایی تبدیل کرد که به نظر میرسید قطعی باشد. بیجهت نبود که آن نبرد را، نیرنائت آرنوئدیاد، نبرد اشکهای بیشمار میخواندند.
به نظر میرسید همه چیز از دست رفته باشد ولی با قدرت جواهر فئانور، مسافری به نام ائارندیل توانست راهش به دریای کبیر، به جانب سرزمین والینور باز کند. نزد خود والار، وضعیت الفها و آدمیان را گفت و التماس کرد و رحم ایشان را برانگیخت. دور از انتظار، ارتشی عظیم ناگاه از غرب آمد و پیروزی قطعی مورگوت را به شکستی تمام عیار تبدیل کرد. خود مورگوت تا آخر الزمان، از دنیا بیرون رانده شد.
خود گوهرها که سرمنشأ نبرد بودند دوباره به دست آمدند. یکی را ائارندیل در حال پرواز بر والینور، در غرب به همراه داشت و دو گوهر دیگر را مائدروس و ماگلور، پسران جان به دربردهی فئانور گرفتند. هر دوی ایشان، در جریان جنگ، اعمال اهریمنی مرتکب شده بودند پس دیگر نمی توانستند سیلماریلهای مقدس را لمس کنند. پس ششصد سال مبارزه برای به دست آوردن جواهرات، برادران، از روی نومیدی گوهرها دور انداختند. یکی در ژرفای زمین و یکی در دریا.