چهارشنبه به تاریخ ششم آذر ماه سال یک هزار و سی صد و نود و دو، در محل دائمی جلسات آکادمی فانتزی، کتاب «قصههای ناتمام» جی.آر.آر تالکین، با حضور مترجم شناخته شده کتب تالکین در ایران، جناب رضا علیزاده رونمائی شد. این نشست که در انجمن نویسندگان کودک و نوجوان و به همت «آکادمی فانتزی»، «حلقه هنر و ادبیات میوز» و «وبگاه آردا» برگذار شد مورد اقبال بسیاری از طرفداران دنیای تالکین قرار گرفت و دهها علاقه مند در این نشست حضور به عمل رساندند که در این میان حضور پر شور اعضای سایت آردا شور و حال خاصی به مراسم بخشیده بود.
در ابتدای مراسم آقای محمود افشاری متنی را از طرف دوستان حاضر در مراسم ارائه کردند:
شاید آن روز بعد از ظهر که شبکهی دو ترکانده بود و داشت یاران حلقه را نمایش میداد، درست همان ساعت و در همان لحظه تو هم مثل من پای تلوزیون نشسته بودی و در دلت میگفتی: «لا مذهب! مگر میشود؟ این دیگر چه صیغهای است؟»
فکر کنم تو هم بدجور توی نخش رفته بودی و مغازه به مغازه، بازار را گشتی تا نسخههای وی اچ اس، کسی چه میداند شاید هم دی وی دی هایش را پیدا کنی و به خانه که رسیده بودی یک شبانه روز پای تلوزیون چشمهایت را کور کردی که ببینی چطور سوران دشتهای روهان را در مینوردند و گوندور از آستانهی :.۸)قوط میگذرد و سرزمین میانه به تباهی فرو نمیرود.
و بعید میدانم وقتی دوزاریات افتاد که همهی داستان از کتابهای عمویمان، تالکین آب میخورد و پول تو جیبیات را برای این سه گانه نفله کردی به ذهنت خطور می کرد روزی آن قدر در جانت بنشیند که خودت را همچون فرودو، سم، چه فرق میکند، یک هابیت گمنام دیگر، تنها، در میانهی جهانی بزرگ بپنداری.
و تو شاید آن وقت که سرت را به شیشه ی مترو چسبانده بودی از شایر به ریوندل میرفتی و شاید آن حلقهی قدرت بود که مدام در جیب شلوار جینت بازی میدادی… چه ما قصهی سرزمین میانه را در همین دنیای گرد بازی کردهایم، پای پیاده کوهستان مهآلود را همینجا؛ شمیران، در نوردیدهایم و در میدان انقلاب دانستیم که تهور آراگورن از سر چه بوده است، در جنگلهای شمال حس کردیم که الفهای برین به چه چیز این خاک دل بستهاند، و چرا جدا گشتن یاران و پیوستنشان دیگر بار به یکدیگر جان را میفشارد و قلب را به تپش وا میدارد.
و حال اینجا در کنار هم هستیم، بار دیگر، چنان شورایی که همچنان عاقبت حدیثی بس سترگ را دنبال میکند…
از طرف گروه ادبیات گمانه زن، حلقه ی هنر و ادبیات میوز و وبسایت هواداری آردا حضور شما و مترجم محترم آثار تالکین، آقای علیزاده رو خوشآمد میگم.
و سپس جناب ابراهیم تقوی به عنوان مقدمه مراسم متنی اختصاصی برای اعضای آردا خواندند:
از نزدیک به ۱۰ سال پیش که دور هم جمع شدیم، همه جور موجودی بینمان بود: از جواهر الفی گرفته تا ستارهی شامگاه مردممان؛ از الف گوشدرازی که از فرودگاههای خاکستری کوچ کرد تا یکی از کشتههای نبرد دشتهای پلهنور؛ یکی بود که رینگ را همینطور برای ما ایتینگ میکرد و یکی دائم در شیپور بازگشت به برج سفید میدمید و در جمع ما از هر دری سخنی بود.
از کسینوس زاویهی بال بالروگی که اکتلیون موقع فرار از گوندولین کشت که بگذریم، دیگر چیزی نمانده بود در این دنیای پر رمز و راز که بچههای آردا دربارهاش بحث کنند… یا لااقل ما اینطور فکر میکردیم.
اما هرچه گذشت تعداد ما کم که نشد هیچ، بل بیشتر و بیشتر شدیم و گاه و بیگاه به بهانههای مختلف دور هم جمع شدیم، شاید نه دیگر همان اعضای قدیم، اما به هر حال… تا به امروز که یک بار دیگر دور هم جمع شدهایم، این بار برای خوشآمدگویی به یک کتاب دیگر و یک تشکر دیگر از کسی که برای بسیاری از ما لذت بردن از آثار تالکین بدون او ممکن نبود، هرچند که گاهی از سماجت ما شگفتزده میشود.
پس به نمایندگی از همهی بچههای آردا این اجازه را به خودم میدهم که بگویم: ما خیلی خیلی ممنونیم آقای علیزاده!
سپس جناب علیزاده شروع به سخنرانی نمودند، در ابتدای سخنان خود گفتند که از استقبال علاقه مندان از آخرین کار ایشان؛ قصههای ناتمام، شگفت زده و دلگرم شدهاند و هرگز فکر نمیکردند که این کتاب ناتمام و پراکنده اینچنین مورد استقبال قرار بگیرد، ضمن این که ترجمه این اثر بسیار خسته کننده و انرژی بر بوده است. سپس به تاخیرات و مشکلات متعدد در روند چاپ و کسب مجوز کتاب قصههای ناتمام پرداختند که باعث شد بود انتشار کتاب با تاخیری طولانی مواجه شود، در این میان مجری برنامه به شوخی یادآوری کردند که جناب علیزاده سالها پیش و هنگام چاپ سه جلد ارباب حلقهها نیت کرده بودند که دیگر کتابی از آثار تالکین را ترجمه نکنند، در حالی که هم اکنون هشتمین کتاب از آثار تالکین به ترجمه ایشان به چاپ رسیده است، در پاسخ به این شوخی سنجیده، جناب علیزاده بیان کردند که خواست و تشویق علاقه مندان انگیزه و محرک ترجمه دیگر آثار تالکین بوده و استمرار تقاضای ناشر و طرفداران نقش مهمی در ادامه کار ایشان داشته است.
ایشان در ادامه توضیح داد که چگونه در طی یک سفر تفریحی توسط دوستی به نام آقای مازیار میرهادی زاده تشویق و ترغیب به ترجمه مشترک سه گانه ارباب حلقهها شدند، هرچند بعدها با توجه به پیشینه ناامید کننده ترجمه مشترک کتاب، این مجموعه به صورت انفرادی و توسط جناب علیزاده انجام گرفت و جناب میرهادی زاده به نوشتن مقدمه ای کوتاه در ابتدای کتاب یاران حلقه بسنده کرد. همچنین ایشان توضیح دادن که قبل از انتشارات روزنه با انتشارات مرکز و نی صحبت کرده بودند تا سه گانه ارباب حلقهها را به وسیله آنها به چاپ برسانند، اما نشر نی در پاسخ به این پیشنهاد گفته بود که چنین آثاری مناسب کشور ایران نیست و حتی در صورت ترجمه، خود را متعهد به چاپ این کتاب نمیدانند.
جناب علیزاده، پاسخ به سوال یکی از حضار مبنی بر این که «آیا مجموعه تاریخ سرزمین میانه را ترجمه میکنند؟» را به علی نوروزی (مدیر سایت آردا) ارجاع داده و ایشان با ذکر توضیحاتی در باب مجموعه تاریخ سرزمین میانه و بیان این که این مجموعه به هیچ وجه داستانی نبوده و مقایسه ایست بین نسخههای مختلف دستان که در آن چگونگی نگارش نسخههای مختلف که برخی به سرانجام نرسیدند و برخی تغییر کردند، آورده شده؛ و این مجموعه بزرگ را بنا به پراکندگی موضوعی و حجم عظیم آن فاقد صلاحیت و ارزش ترجمه بیان کردند.
مترجم کتب تالکین با بیان این که چاپ سه گانه همزمان با اکران فیلمهای سینمایی ارباب حلقهها صورت گرفت، نسخههای سینمایی را عاملی برای توجه مخاطبین به کتاب ترجمه شده بیان کرد.
در ادامه آقای علیزاده به گردهمایی سال ۸۴ به میزبانی سایت آردا و به سخنرانی مبسوط جناب مراد فرهاد پور در این مراسم اشاره کردند و از وجود ویدئوی این سخنرانی در سایت آردا ابراز خرسندی نمودند، همچنین اشاره ای به کتاب «درخت و برگ» که توسط آقای فرهاد پور ترجمه شده کردند و داستان زارع و اژدهای این کتاب را داستانی زیبا خواندند. در ادامه، قسمتی از کتاب تازه چاپ شده «داستانهای ناتمام» با موضوعیت آلداریون و ارندیس توسط مجری برنامه، ابراهیم تقوی خوانده شد.
سپس مخاطبین جلسه سوالاتی را مطرح کردند، ایشان در جواب گفتند که علاقه خاصی به نژاد انت ها دارند و در میان شخصیتهای کتاب علاقه خاصی به شخصیت بیلبو بگینز دارند چرا که بیلبو در نظر ایشان به واسطه سرزندگی و سرحال بودن، جذابیت بسیاری برایشان دارد. همچنین ایشان از اهمیت و زیبایی کتاب هابیت سخن گفتند و به نقد و مقاله مشهور دبلیو.اچ.اودن در مدح کتاب هابیت و ارباب حلقهها که توسط خود ایشان به فارسی ترجمه شده، اشاره کردند.
در پایان جناب علیزاده خبر از قریب الوقوع بودن انتشار کتابهایی با مضمون «آشپزی در دنیای تالکین%۹(۸۸!دادند، کتابهایی تحت عنوان «آشپزی در ارباب حلقهها» و «آشپزی در هابیت». طوری که از شواهد بر میآید، در کتابهای فوق نحوه طبخ انواع غذاها، کیکها و نوشیدنیهایی که از آنها در دنیای آردا نام برده شده، گردآوری شده است. این خبر خرسندی و تشویق علاقه مندان حاضر در جلسه را به دنبال داشت.
پس از اتمام سخنرانی، اکثر جمعیت حاضر در سالن به سمت طبقه همکف حرکت نمودند تا کتاب را تهیه و آماده امضای کتاب شوند. در این میان بود که فرصتی هرچند کوتاه پیش آمد تا اعضای سایت آردا بتوانند به رسم یادبود عکسی به همراه رضا علیزاده بگیرند. مراسم امضای کتاب چیزی در حدود یک ساعت به طول انجامید و پس از آن مراسم به پایان رسید.
- فایل ویدئویی سخنرانی رضا علیزاده (قسمت اول)
- فایل ویدئویی سخنرانی رضا علیزاده (قسمت دوم)
- فایل ویدئویی سخنرانی رضا علیزاده (قسمت سوم)
- فایل صوتی کامل مراسم رونمایی از کتاب قصه های ناتمام
ممنون از دوستان. و ممنون از کورونیر و گندالف خاکستری برای ثبت واقع تصویریشون 🙂
تو مراسم یه سوال چالش برانگیز پرسیدیم تا به کسب هدف والا، محبویت هابیت ها پی ببرم:D زد و خود آقای علیزاده کلی نژاد ما رو مورد تمجید قرار دادن. از طرف دیگه هم اینجانب “بیلبو” رو در ستایش کلمه ها گنجاند :دی خیلی لحظه دلپذیری بود.
خواهش می کنم بگینز عزیز ، در مورد تصاویر سعی کردم که به نحو احسن مراسم رو پوشش بدم ، شرایط سالن یکمی مناسب نبود و قدرت مانور نداشتم وگرنه خیلی دوست داشتم از بچه های خودمون عکس های بیشتری بگیرم ، به هر حال امیدوارم که مورد رضایت دوستان واقع شده باشه.
باسلام و درود
خیلی خیلی جالب بود .. ممنون از زحمات تمامی دوستان ..
خیلی دوست داستم آقای علیزاده رو از نزدیک ببینم،ولی این امتحان ارشد مارو از کارو زندگی انداخته.حسرت.
یه سوال دارم : چرا آقای علیزاده فصل های دیگه کتاب افسانه های ناتمام رو ترجمه نکرد؟ (منظورم غیر از فرزندان هورین هستش.فصل هایی مثل “ایستاری”،فاجعه دشت های گلادن” ، “پویش اره بور”)خیلی ممنون از همه.
من که نصف حواسم به گوشی بود زیاد تکونش ندم…
ماشاالله هزار ماشاالله خوب خرسهای گنده ای هستیم برای خودمون :))) در ضمن از حسن سلیقه آقای علیزاده در مورد زارع گیلز لذت بردم
تا جای که من یادمه شما داستان برگ اثر نیگل رو بیشتر دوست داشتی ها ! ( آرون دشمنی خود با غایب های جلسه را علنی می کند ) …..
😀
فقط همین؟آقا من بیشتر میخوام… !
دستتون درد نکنه. ممنون
واقعا جامون خالی بوده.
کل مراسم سخنرانی فیلمبرداری شده، چیز دیگه ای نیست.
جا داره از کورونیر بابت فیلمبرداری و گندالف خاکستری بابت عکسها و آرون بابت متن گزارش تشکر بکنم.
آقا مهدی، کاری نکردم، حد اقل کاری بود که میتوستم بکنم. فقط خیلی ناشیانه فیلم گرفتم.
کم کاری نبود کورونیر جان، واقعا دستت درد نکنه…:)
میگم الوه بیا ما هم گزارش دیدار و رونمایی کتابمون رو بذاریم برای اینا! :دی
میخندن بهمون بابا :دیــ
اما حیف شد، اگه گفته بودی مکالممون رو با تصویر ضبط میکردم =))
حقیر رو خجالت میدید، نمیدونم آقا مهدی صدای خنده منو درآورد یا نه، بعد از سؤال درباره ترجمه تاریخ سرزمین میانه بدجور خندیدم.
آقا مهدی وظیفه بود ، من کاری نکردم ، واقعا خوشحال هستم که تونستم یه بخش خیلی خیلی کوچیکی رو انجام بدم و حداقل چندتا عکس یادگاری در کنار دوستان خوبم داشته باشم.
خیلی خوب بود کاش منم اونجا بودم وخیلی ممنون بابت فیلم برداری
به به. خیلی هم عالی.
خاطرات زنده شد دوباره. مخصوصا با اون عکسی که اقای علیزاده داره کتابمو امضا می کنه.
برای گلورفیندل الف نیک خصال
کلی سر این با بچه ها خندیدیم.انصافا خوش گذشت. باشد که عمری باشه رونمایی دیگه ای باشیم.از زحمات فراوان دوستان هم نهایت سپاس رو به جا میارم.
چقدر خوبه ک میشه خاطراتو حفظ کرد…
متن جناب افشاریه منو دقیقا برد تو همون سال فکر کنم ۸۱ بود ساعن ۹شب بعد از کلی تبلیغ یاران حلقه رو از شبکه دو دیدم واز اون به بعد بود که ارباب حلقه ها شد همه علایقم کلی ابهام داشتم فکر نمیکردم ادامش ساخته بشه و سوال همیشگیم این بود که فرودو و سم ایا به مردور میرسن؟ سر اراگون و لگولاس و گیمیلی چی اومد ؟حلقه بالاخره نابود میشه یا نه وهزار تا ابهام دیگه که یدفعه دیدم دوبرج اومد و بعدشم بازگشت پادشاه . آخ که چقدر انتظار آمدن قسمت ۳ شیرین بود …. من هم تو تمام لحظه های زندگیم با ارباب حلقه ها زندگی کردم اما نه توشمیرانات و مترو بلکه تو شهر خودم جایی در غرب ایران (کرمانشاه) . وقتی با استاد تاکیین بزرگ اشنا شدم و داستاناشو خوندم برای بار صدم دوباره ارباب حلقه ها رو دیدم اما با یه دید دیگه و چه لذتها که نبردم . چند ماهیه با سایت پربار شما اشنا شدم و از این که حداقل با صورت مجازی با عاشقان تاکیین اشنا شدم خیلی خوشحالم . ببخشید دیگه دوستان کلی روده درازی کردم احساساتی بود که مطمئنم همه ما به اون دچاریم . دورد به جنای علیزاده امیدوارم در تمام مراحل زندگیشون موفق باشند جناب علیزاده ارزو میکنم همیشه شاد و دیر زی و همیشه در اوج باشید
متن جناب افشاریه منو دقیقا برد تو همون سال فکر کنم ۸۱ بود ساعن ۹شب بعد از کلی تبلیغ یاران حلقه رو از شبکه دو دیدم واز اون به بعد بود که ارباب حلقه ها شد همه علایقم کلی ابهام داشتم فکر نمیکردم ادامش ساخته بشه و سوال همیشگیم این بود که فرودو و سم ایا به مردور میرسن؟ سر اراگون و لگولاس و گیمیلی چی اومد ؟حلقه بالاخره نابود میشه یا نه وهزار تا ابهام دیگه که یدفعه دیدم دوبرج اومد و بعدشم بازگشت پادشاه . آخ که چقدر انتظار آمدن قسمت ۳ شیرین بود …. من هم تو تمام لحظه های زندگیم با ارباب حلقه ها زندگی کردم اما نه توشمیرانات و مترو بلکه تو شهر خودم جایی در غرب ایران (کرمانشاه) . وقتی با استاد تاکیین بزرگ اشنا شدم و داستاناشو خوندم برای بار صدم دوباره ارباب حلقه ها رو دیدم اما با یه دید دیگه و چه لذتها که نبردم . چند ماهیه با سایت پربار شما اشنا شدم و از این که حداقل با صورت مجازی با عاشقان تاکیین اشنا شدم خیلی خوشحالم . ببخشید دیگه دوستان کلی روده درازی کردم احساساتی بود که مطمئنم همه ما به اون دچاریم . دورد به جنای علیزاده امیدوارم در تمام مراحل زندگیشون موفق باشند جناب علیزاده ارزو میکنم همیشه شاد و دیر زی و همیشه در اوج باشید . از کورونیر و گندالف خاکستری عزیز هم بابت زحماتشون تشکر میکنم همه رو دانلود کردم خوشبحالتون که اونجا بودید