در سوراخی داخل زمین هابیتی زندگی میکرد، و هزاران سال قبل از آن هارفوتها بودند. اگرچه این موجودات کوچکاندام هم پاهای پشمالویی دارند و گاها به دنبال ماجراجویی هستند، اما در سرزمین میانهی بسیار متفاوتی زندگی میکنند. مورگوت، بزرگترین دشمن جهان، به تازگی شکست خورده و فرمانده ارشدش، سائورون، از دیدها مخفی شده است. گیل-گالاد بر قلمرو الفی لیندون حکمرانی میکند و دونهداین، انسانهایی که عمر طولانی دارند، در جزیره نومهنور هستند. دورفها در تالارهای محکوم به فنا اما مجلل خزد-دوم در سعادت به سر میبرند، و سایهای بینام کمی آن طرفتر در تحرک است. این داستان مربوط به دوران دوم سرزمین میانه است، جایی که سریال ارباب حلقهها: حلقههای قدرت که شاید جاهطلبانهترین سریال تاریخ نامیده شود، روایتش را تعریف میکند.
از زمانی که سهگانههای ارباب حلقهها و هابیت پیتر جکسون منتشر شدند، هالیوود به دنبال اقتباس دوباره آثار تالکین بوده، و این اتفاق با توجه به موفقیت عظیم آثاری مثل بازی تاج و تخت و ویچر چندان عجیب نیست. شرکتهای زیادی با بنیاد نویسنده این آثار ارتباط برقرار و تلاش کردند تا حقوق یکی از عظیمترین داستانهای تاریخ بشریت را بخرند. ولی فقط یک نفر موفق بود: جف بزوس (او ظاهرا ۲۵۰ میلیون دلار برای حقوق کتابها و ۴۶۲ میلیون دلار برای ساخت فصل اول این سریال هزینه کرد.) وقتی قرارداد امضا شد، این سوال مطرح گردید که چه کسی آنقدر دیوانه است که چالش نوشتن پروژهای تا این اندازه جاهطلبانه را بپذیرد.
جی.دی. پین، شورانر سریال به مجله توتال فیلم میگوید: «وقتی در آغاز برای این پروژه اقدام کردیم، به ما گفته شده که دو جین نویسنده دیگر هم ایدههای خود را مطرح کردهاند و هر کسی ایده خودش را در نظر دارد. آمازون حقوق سهگانه، ضمایم و هابیت را خریده و گفته بود بستر کار باز است و میتوانید هر داستانی را که در این متون قرار داشته باشد، روایت کنید. بنابراین برخی ایده آراگورن جوان یا اسپینآف گیملی یا چیزهای دیگر را مطرح کردند.»
ولی آمازون داستان جاهطلبانهتری میخواست، چیزی که در خور تالکین باشد. پین به اتاق ایدهپردازی رفت و تنها نبود. او در کنار خود نویسنده (و دوستی از زمان دبیرستان) به نام پاتریک مککی را داشت. این دو قبلا با هم روی چند فیلمنامه مثل استار ترک ۴ برای شرکت بد ربات متعلق به جی.جی. آبرامز کار کرده بودند، اما این پروژهها اجرایی نشده بودند. آنها با هم شروع به بررسی این موضوع کردند که بازگشت به سرزمین میانه باید چطور به نظر برسد. مککی میگوید: «ما کل رشتهافسانه تالکین را بررسی کردیم و به این داستان رسیدیم. یادم میآید که در آپارتمان دستیار وقتمان نشسته بودیم و گفتیم ‘خب، دورفها دارند این کار را انجام میدهند، الفها مشغول این کار هستند و انسانها هم چنین وضعیتی دارند.’»
آنها طرح داستانی را ترسیم کردند که در چند فصل روایت میشد و هر فصل از فصل قبلی بزرگتر بود. پین میگوید: «قوس داستانی وقایع مهم در دوران دوم شبیه یک داستان شگفتانگیز و دستنخورده به نظرمان رسید.» آنها در نهایت به آمازون رفتند و ایده خود را بیان کردند، و هر دو – که تا آن زمان فقط یک اثر مشخص در کارنامه خود در IMDb داشتند – استخدام شدند تا حماسه تالکین را به تصویر بکشند. و بدین ترتیب ماجراجویی طولانی آنها شروع شد و داستان آن تازه در حال آغاز شدن است.
افسانهها و اسطورهها
تالکین هرگز وارد جزئیات رخدادهای دوران دوم که از زمان سرنگونی مورگوت شروع شد و ۳۴۴۱ سال بعد با جدا کردن حلقه یگانه از دست سائورون به اتمام رسید، نشد. او عمدتاً وقایع این دوره را بهصورت کلی بیان کرد. برای مثال یکی از جملات ضمایم بازگشت شاه این است: «بدین ترتیب دوران شکوه نومهنور پایان پذیرفت.» ولی چطور این قلمرو اسطورهای انسانها که هرگز در سینما و تلویزیون دیده نشده، به ویرانی کشیده شد؟ خوانندگان کتاب که در این مختصر توضیحات تالکین کندوکاو کردهاند، این موضوع را درک میکنند. ولی برای نویسندگان سریال فضای زیادی به منظور خیالپردازی وجود داشت. مککی میگوید: «تالکین این رد از خردهنانها را از خود به جا گذاشت. حالا ما به همراهی تعداد زیادی از هنرمندان بااستعداد میخواهیم این باقیمانده را به ثمر بنشانیم و چیزهایی را بکاویم که او برای ما باقی گذاشت.»
در آخر تصمیم بر این شد که چندین داستان درهمتنیده با بیش از ۲۰ شخصیت اصلی در سریال حضور داشته باشند. انسانها، الفها، دورفها و هابیتها همگی در داستان حضور دارند. مککی میگوید: «جهانهای زیادی هستند که میتوانستند سریال خودشان را داشته باشند، ولی ما میخواستیم کاری کنیم که همه نتها روی یک پیانو اجرا شود. سریالهای فانتزی دیگری هستند که فقط از یک نظر بسیار خوب عمل میکنند، خواه از نظر موضوعات سیاسی باشد یا جادو. در دنیای تالکین، یک لحظه با هابیتها احساس صمیمیت میکنید چون آنها ساده، بازیگوش و دلربا هستند. ولی لحظه بعدی با یک ماجرای عمیق سیاسی و بحثهای پرتنش درباره سرنوشت قلمروها روبرو میشوید.»
برخی از شخصیتهای سریال حلقههای قدرت آشنا خواهند بود: به لطف جاودانگی الفها، در این جا نسخههای جوانتر گالادریل و الروند – که قبلا توسط کیت بلانشت و هوگو ویوینگ به تصویر کشیده شده بودند – را میبینید. ایسیلدور هم نقش کلیدی دارد و البته حضور سائورون به خوبی احساس میشود. پین ضمن حفظ اسرار سریال، میگوید: «میتوانم بگویم وقتی سروکله [سائورون] پیدا شود، احتمالا به شکلی خواهد بود که مردم انتظارش را ندارند.» به عبارت دیگر، انتظار همان ارباب تاریکی را که در سهگانههای جکسون دیده بودید، نداشته باشید.
باید درباره فیلمهای قبلی هم صحبت کنیم، چون سایه آنها روی سریال سنگینی میکند. وتا ورکشاپ، شرکت سازنده جلوههای ویژه و اشیاء فیزیکی به این پروژه برگشته است. حتی برخی از بازیگران قدیمی دوباره با گریمهای سنگین به عنوان اورک حضور دارند. اما برای پیدا کردن شباهتهای بیشتر به سراغ سریال نروید.
پین میگوید: «به بازگشت به یک مسیر تکراری یا ساخت پیشدرآمد علاقهای نداشتیم. هرگز به این فکر نکردیم که ‘بیایید سریال ما را ببینید چون چیزهای بیشتری را پیرامون همان محتواهای قبلی ارائه میکند.’ میخواستیم داستانی تعریف کنیم که روی پاهای خودش بایستد. ما فوقالعاده زیاد قدردان جهانی هستیم که پیتر [جکسون] ساخت. در یکی از بحثهای مفیدی که داشتیم گفتیم ‘خب، چنین طراحیهایی وجود دارد. الفهای پیتر چه شکلی بودند؟ اورکهای پیتر چه شکلی بودند؟’ چیزهایی بودند که دوستشان داشتیم و چیزهایی که دوستشان نداشتیم؛ چیزهایی که میخواستیم کار را از روی آنها ادامه دهیم و چیزهایی که میخواستیم از یک مسیر متفاوت به آنها برسیم. این بحثها همیشه مطرح بود.»
سرزمین-میانهای-بودن
جی.ای. بایونا که پیشتر فیلم Jurassic World: Fallen Kingdom را کارگردانی کرده بود، و ساخت دو قسمت اول سریال حلقههای قدرت را برعهده گرفت، میگوید در اولین جلسهاش با شورانرها شاهد ابراز علاقه آنها به فیلمهای جکسون بود. او توضیح میدهد: «معیارها در سطح بسیار بالایی قرار گرفته بود و میخواستیم خودمان را به این سطح برسانیم.» ولی با ادامه یافتن فرآیند پیشتولید، این سه نفر پروژه خود را بیش از پیش از آثار قبلی جدا کردند. آنها به جای خلق دوباره همان جادو، به دنبال مجسم کردن روح آثار تالکین رفتند و همین مسئله بر تصمیماتشان برای انتخاب بازیگران اثر گذاشت. هر کسی که میخواست به سریال بپیوندد باید حداقل یک ویژگی خاص میداشت. پین میگوید باید سرزمین میانه را در وجود بازیگران میدیدیم.
پین ادامه میدهد: «توضیحش کمی سخت است، اما این همان چیزی است که ما را با هم متحد کرده. همه خطوط داستانی تلاش میکنند چنین حالتی داشته باشند. اگر حس سرزمین میانه – و تالکین – را بدهند، جای خود را در سریال پیدا خواهند کرد.»
سرزمین-میانهای-بودن شاید ویژگی غیرقابل توصیفی باشد، اما طرفدار تالکین بودن احتمالا به تشخیص این قضیه کمک میکند. مورفیک کلارک و رابرت آرامایو که نقش گالادریل و الروند را بازی میکنند، از جمله کسانی هستند که میتوانند گالوم را از گندالف تشخیص دهند. کلارک و آرامایو در گفتگو با مجله توتال فیلم درباره علاقهشان به فیلمهای جکسون گفتند. بنابراین پذیرفته شدن در این سریال برای هر دوی آنها، به ویژه برای کلارک اهمیت زیادی داشت. همین حالا میتوانید به اینترنت بروید و لحظهای را ببینید که خبر دریافت نقش در سریال به او داده میشود.
برای مشاهده این ویدیو کافی است به دنبال اولین اکران فیلم The Personal History Of David Copperfield بگردید. در زمان ۱۶:۲۵ از این ویدیو که مربوط به جلسه پرسش و پاسخ این فیلم است، میتوانید ببینید که کلارک به یکباره از صحنه خارج میشود. چون او درست قبل از اکران فیلم تماس مهمی را دریافت میکند. مورفید کلارک با خنده میگوید: «سپس همانجا در جلسه پرسش و پاسخ از حال رفتم. بله، واکنش من به این خبر این گونه بود!» نکته جالبتر احتمالا این است که کلارک در آن زمان هنوز حتی نمیدانست میخواهد چه نقشی را بازی کند. لیندزی وبر، تهیهکننده اجرایی سریال میگوید: «مورفید بدون دانستن این که قرار است کدام نقش را بازی کند به نیوزلند آمد. خود ما این خبر را به او دادیم، و صحنه فوقالعادهای بود.»
واکنش رابرت آرامایو به خبر پذیرفته شدن در سریال خیلی آرامتر بود. او میگوید بعد از شنیدن این خبر رفت تا حمام کند. در آن سو، سوفیا نوموته که نقش پرنسس دیسا را بازی میکند، در موقعیت عجیبتری این خبر را فهمید. او میگوید: «فرزندم سه روزش بود. دخترم با عمل سزارین به دنیا آمد، بنابراین نمیتوانستم تکان بخورم. همان لحظه داشتم به او شیر میدادم و یادم میآید که به همسرم گفتم ‘بچه را بگیرد! بچه را بگیر! شغل جدیدم دارد میآید!’ سپس به من گفتند: ‘قرار است نقش اولین دورف زن تاریخ که تاکنون دیده شده را بازی کنی! البته تو در واقع تاکنون سریال تلویزیونی هم بازی نکردهای، پس این تجربه باید هیجانانگیز باشد.’»
مککی میگوید فرآیند یافتن بازیگرها مثل یافتن ۲۲ سوزن در ۲۲ انبار کاه بود. زمانی که گروه بازیگران سریال که اکثر آنها بریتانیایی بودند، گرد هم آمدند، به نیوزلند رفتند و بعد پروژه به خاطر همهگیری کرونا به تعویق افتاد. کلارک و آرامایو تمرینات مشترکشان با لباس راحتی و ماسک را به یاد میآورند. تمام آن اتفاقات سورئال به نظر میرسید، انگار که چیزی کم بود. سپس به سر صحنه رفتند.
کلارک میگوید: «وقتی برای اولین بار با لباس [گالادریل] روی صحنه قدم گذاشتم، نمیتوانستم باور کنم که چه چیزی ساختهاند. تمرین کردن در یک دفتر کوچک و تظاهر به این که چند هزار سال عمر دارید، بسیار سخت است. فکر میکردم آماده شدهام. فکر میکردم برای آنچه قرار بود ببینم آماده شدهام. ولی هر بار یک چیز جدید به من نشان میدادند که هوش از سرم میبرد.» اواین آرتور، بازیگر نقش دورین چهارم هم از خاطره مشابهی میگوید: «من هر بار شگفتزده میشدم. وقتی خزد-دوم را میبینید میگویید ‘خدای من، این خارقالعاده است.’ انگار گردی جادویی را آنجا پخش کرده بودند.»
با وجود اندازه عظیم سِتها، یک موضوع وجود دارد که همه تکرارش میکنند: این که هنرمندان خالق سریال احساس میکردند دارند چیزی صرفا برای خودشان میسازند. کلارک میگوید: «وقتی در نیوزلند بودیم، داشتیم یک جور بازی بسیار گران برای تصور کردن رویاها را انجام میدادیم.» آرامایو اضافه میکند که آنها به موهبت زمان دسترسی داشتند تا طی دو سال شخصیتهای خود را آماده کنند. و هنوز وقتی فیلمبرداری آغاز میشد، اتمسفر یک فیلم مستقل وجود داشت.
بنجامین واکر که پیشتر در فیلم Abraham Lincoln: Vampire Hunter بازی کرده و حالا نقش گیل-گالاد را برعهده دارد، میگوید: «لشکری از تکنسینها، هنرمندان و صنعتگران وجود داشتند که چیزهای مختلفی از جزئیات دکمهها گرفته تا برگهای نقاشیشده را به وجود آورده بودند. همه چیز عظیم بود. اما بر سر صحنه حس میشد گروه کوچک و نامتعارفی از هنرمندان هستیم و داریم یک فیلم بزرگ مستقل را فیلمبرداری میکنیم، چون همه سعی دارند تا حد ممکن از هر صحنه بهترین جادوی ممکن را به دست بیاورند. در این پروژه بسیار بیشتر از آنچه انتظار داشتم، همکاری وجود داشت. در بسیاری از فیلمها گفته میشود که سوال بد وجود ندارد، اما واقعیت این است که از شما میخواهند دهنتان را ببندید. این سریال چنین نبود. جی.دی. و پاتریک میدانند که ما مشغول خلق یک دنیا هستیم و هر تکه از آن اهمیت دارد. و چون زمان و بودجه خیلی زیادی داریم، قرار نیست آن را هدر بدهیم. باید از هر ثانیه بیشترین بهره را برد. مانند هر صفحه از نوشتههای تالکین.»
چالشی برای یافتن لحن اصلی سریال
اگرچه پیدا کردن بازیگران مناسب برای سریال کار سختی بود، اما یک چالش بزرگتر هم وجود داشت. بایونا میگوید یافتن لحن سریال سختترین بخش کل این پروسه بود، بهخصوص چون هر نژاد در فضای متفاوتی حضور دارد: الفها سیاستمدارند، هارفوتها شاد و بازیگوشاند و انسانها تحت تاثیر ملودرام رمانتیک قرار دارند. او درباره آنچه که این قصهها یکپارچه میکند، میگوید: «نقطه آغاز همه این خطوط داستانی عواقب جنگ علیه مورگوت است. و هر شخصیت و هر نژاد به شیوه متفاوتی با این قضیه برخورد میکند.»
در طول دوران دوم، سرزمین میانه در صلح نسبی به سر میبرد. پین میگوید: «در داستانهای تالکین حتی در زمان صلح، این حس کلی درباره زمزمههایی در کوهستان وجود دارد.» بایونا ادامه میدهد: «همیشه چیزی زیر سطح آب حاضر است.» او به احساس گالادریل درباره پایان نیافتن کار اهریمن اشاره میکند. آرامایو میگوید الروند رابطه پیچیدهای با صلح دارد، در حالی که واکر میگوید داستان گیل-گالاد به این میپردازد که یک الفِ نامیرا بودن واقعا چه معنایی دارد: «ما حس از دست دادن همه کسانی که میشناسید و دوستشان دارید را پذیرفتیم. داستان او درباره شکسته شدن دوباره و دوباره دل شما در طول هزاران سال است. این که چگونه همچنان میتوانید در این چرخه بیپایان خیر در مقابل شر دوباره امید را پیدا کنید؟»
این درونمایهها ارزشمندند و عمقی که به آن میپردازند، این سریال را از سایر اقتباسهای تالکین جدا میکند. به لطف ماهیت تلویزیون، زمان بیشتری برای شخصیتها وجود دارد تا با یکدیگر حرف بزنند. بایونا به صحنهای از قسمت دوم اشاره میکند که گالادریل و الروند هفت دقیقه با هم صحبت میکنند. او ادامه میدهد: «معمولا وقتی درباره این بلاکباسترهای غولپیکر و تولیدات عظیم فکر میکنید، عمده موضوعات مربوط به صحنههای بزرگ، پیچیده و پرهزینه است. اما وقتی آن صحنه را فیلمبرداری کردیم، میدانستم که فقط صحنههای پرهزینه اهمیت ندارند. سریال ما درباره چنین موضوعاتی است.»
البته این بدان معنا نیست که سریال حلقههای قدرت فاقد نبردهای حماسی است. پین میگوید: «هر چیزی که عاشقش هستید، نسخهای از آن در سریال وجود دارد. ولی چیزهایی هم پیدا میشود که تاکنون از سرزمین میانه دیده نشده. ما خیلی درباره دورفها حرف میزنیم. آنها معمولا شاهبیت یک لطیفه یا یک آرامهی خندهدار بودهاند. اما احساس میکنیم که دورفهای تالکین روحیه، فرهنگ و تاریخ غنی دارند. ما واقعا میخواستیم دورفها را جدی بگیریم. ولی آیا دورفهای ما لحظاتی خواهند داشت که شما را بخندانند؟ بله، حتما. آیا همچنان موجودات و هیولاها و جنگ و نبرد و ارتشها خواهند بود؟ [بله،] همه آنها.» مککی وعده میدهد که سریال از همان قسمت اول با تمام سرعت کار خود را آغاز میکند: «قطعا پیچشها و چرخشها و اکشن و تنش و چیزهای ترسناک و غافلگیرکنندهای وجود دارند.»
پین برای ترسیم مقیاس این پروژه میگوید بیش از ۹۵۰۰ شات با جلوههای ویژه در فصل اول وجود دارد. و هر فصل سعی خواهد کرد تا از فصل قبل از خود پیشی بگیرد. مجله توتال فیلم میپرسد که آیا آمازون چک سفید امضایی به سازندگان سریال داده تا هر چه قدر خواستند هزینه کنند یا نه. لیندزی وبر پاسخ میدهد که محدودیتهایی برای صرف هزینه وجود دارد.
مککی میگوید: «احساس میکنیم ضروری است که با خودمان رقابت کنیم و کارهایی انجام دهیم که دیوانهوارتر از هر آن چیزی است که قبلا توسط خودمان یا دیگران انجام شده است. گاهی اوقات پاسخ مسائل این است که پایین بروید و عمیقتر وارد شخصیتها شوید و عمیقتر به تنش احساسی یک لحظه بپردازید. ما میخواهیم اورکها را دوباره ترسناک کنیم. بیایید از ایده ارتشهای چند هزار نفره اورکی فاصله بگیریم. یک اورک هم میتواند دهشتناک باشد. گاهی اوقات کوچک به معنای بزرگتر است و حس بزرگتری میدهد و تنشی را به وجود میآورد که قدرتمندتر است. تنشزایی واقعا اهمیت دارد، و ما میخواهیم مغز مردم را از نظر صحنههای بزرگ و اکشنها بترکانیم، اما در عین حال نمیخواهیم مناظری داشته باشیم که صرفا یک منظره هستند.»
بهعلاوه، آنها قصد ندارند شخصیتهای غیرضروری را فقط به خاطر یک حضور کوتاه از اساطیر تالکین بیرون بیاورند. مککی میگوید: «برای ما خیلی مهم است که زمینهای واقعی در تاریخچه اتفاقات و درونمایههایی که برای تالکین مهم بوده، وجود داشته باشد.»
شاید گندالف ایان مککلن را ببینیم
وبر اضافه میکند که آنها با دید باز به این شخصیتها نگاه میکنند و حتی بازگشت ایان مککلن به عنوان گندالف ممکن است. این بازیگر که در فیلمهای جکسون نقش این جادوگر را ایفا کرده بود، پیشتر اظهار داشت که مایل به بازگشت به سرزمین میانه است. وبر در پاسخ به این سوال که آیا مککلن میتواند نقش قدیمی خود را در سریال بازی کند یا نه، گفت: «چه کسی میتواند به ایان مککلن نه بگوید؟ هیچ کس روی این سیاره به ایان مککلن نه نمیگوید.» با این حال، وقتی توتال فیلم سعی کرد اطلاعات بیشتری درباره حضور گندالف در سریال کسب کند، مککی یک بار دیگر به این موضوع اشاره کرد که آثار تالکین مسیر حرکت آنها را مشخص میکنند: «پاسخی برای این سوال وجود ندارد، ولی در همین حد میتوانم به شما بگویم.»
محرمانگی پیرامون سریال حلقههای قدرت بسیار شدید بوده و این موضوع با توجه به عمر چند ده ساله منابع اصلی اثر کمی غافلگیرکننده است. وبر میگوید تیم تولید در سطحی قابل قیاس با تلاش پروژههای لوکاس فیلم و مارول برای جلوگیری از نشت اطلاعات فعالیت کرد. سِتها عاری از هر گونه برگه بود و لباسها پوشانده میشد تا عکاسان نتوانند با لنزهای قدرتمند خود از آنها تصویر بگیرند و چیزی را لو بدهند.
در نتیجه، اطلاعات درباره این سریال تقریبا به شکل بیبدیلی کم است و اسرار زیادی مخفی نگه داشته شده. شورانرها چندین شخصیت جدید را که در آثار تالکین وجود نداشتند، معرفی میکنند. آنها شامل آروندیر با بازی اسماعیل کروز-کوردوا، الفی با یک عشق ممنوعه (شبیه داستان آراگورن و آرون اما برعکس آن)؛ سادوک باروز با بازی لنی هنری؛ و شخصیت مرموزی به نام رمز اورن (Oren) با بازی جوزف ماول هستند. تیم آرایش مو و گریم میگوید درآوردن ظاهر اورن سختترین بخش کار آنها بوده است.
سرزمین میانه برای اولین بار میزبان مردمانی از هر رنگ و پیشه خواهد بود. برای مثال، دیسا با بازی سوفیا نوموته اولین دورف غیرسفید است که به تصویر کشیده میشود. او میگوید: «این اتفاق برای کسی مثل من یک معجزه بود. اتفاقی افتاد که به خاطر تاریخچه تلویزیون و سینما هرگز تصور نمیکردم ممکن باشد. و این اتفاق برای صنعت ما، زمان ما و دنیای ما بسیار مهم است تا بتوانیم نسخههایی از خودمان را روی تصویر ببینیم؛ تا بتوانیم خوشحال باشیم و تعادل را به چیزی که در تلویزیون و در پروژههایی به این عظمت میبینیم، برگردانیم. کاری که انجام شده جذب بهترین بازیگران برای نقشها و در عین حال پذیرش این مسئله است که افراد میتوانند، و باید، شبیه من باشند. مایه افتخار است که بتوانم اینجا بایستم و نمونهای از این باور باشم.»
با توجه به تنوع بازیگران در فضایی که عموماً پر از سفید پوستان است، اتهاماتی درباره تاثیر نزاکت سیاسی در سریال شنیده شده است. عدهای بدون مدرک و سند واقعی معتقدند که سریال میخواهد موضوعات جهان مدرن را به کار بگیرد و بازتابدهنده متن تالکین نیست. شورانرها این مسائل را رد کردهاند. مککی میگوید: «تالکین به طور مفصل در این باره نوشته بود. این مسئله یکی از موضوعات مورد بحث بین تالکین و سی.اس. لوئیس، دوست و همکار او بود. تالکین خیلی تاکید داشت که آنچه در حال خلقش بوده، نوعی تمثیل نیست. او درباره رویدادهای تاریخی زمان خود یا زمانی دیگر حرف نمیزد. او سعی نداشت پیامی را منتقل کند که در ارتباط با سیاستهای معاصر باشد. او میخواست اسطورهای فارغ از ظرف زمان بسازد که قابل تعمیم است، قابل تعمیم کلام خود اوست، قابل تعمیم بودن در طول دورانها.»
مککی افزود: «تکتک تصمیماتی که در لحظه لحظهی این سریال گرفتیم به نحوی گرفته شد که به این ایده وفادار باشد، چون خودمان هم به عنوان مخاطب همین را میخواهیم. ما نمیخواهیم متن را به گونهای اقتباس کنیم که منسوخ به نظر برسد. آرزوی ما این است که اثرمان فارغ از ظرف زمان باشد. به همین دلیل است که این کتابها هنوز این قدر برای مردم قابل لمس هستند، چون بسیاری از درونمایههای آنها حتی یک روز هم کهنه نشدهاند. ما هم امید داریم که چنین کاری انجام دهیم. و فکر میکنم وقتی مردم سریال را مشاهده کنند، و ببینند که داستانها، شخصیتها و دنیاها در قالب روایت خود چگونه هستند، همین احساس را داشته باشند.»
یکی از موضوعات دیگری که بین مخاطبان مطرح شده، مربوط به خط زمانی سریال است. سریال با همکاری بنیاد تالکین به جای روایت دوران دوم در طول چند هزار سال، داستان را فشرده کرده است؛ در غیر این صورت شخصیتهای انسان باید در هر قسمت میمردند (چون طول عمر کوتاهی دارند) و فقط الفها باقی میماندند. آنها حتی ایده داستان غیرخطی را هم در نظر داشتند اما مککی میگوید این شیوه باعث میشد مخاطب نتواند از نظر احساس ارتباط مناسبی با سریال برقرار کند. جیدی پین، در همین زمینه به بسیاری از اقتباسهای تاریخی اشاره میکند که دست به فشردهسازی زمان میزنند. با این حال، او تاکید دارد که اصل اساسی برای آنها احترام گذاشتن به روح و حس دوران دوم بوده است.
مککی و پین به طور حتم برای بررسی قصههای مختلف در سریال فضای کافی خواهند داشت: آمازون حقوق ساخت یک داستان بلند ۵۰ ساعته را خریده، و مککی و پین با همین رویکرد به داستان میپردازند. اتفاقاتی که در فصل اول میافتد، شامل هشت قسمت یک ساعته، ممکن است تا فصل آخر به سرانجام نرسند. پین میگوید: «این یکی از بزرگترین تابلوهایی است که راویان در طول تاریخ داشتهاند.» او به ایسیلدور اشاره میکند که سرنوشت آن حتی برای طرفداران عادی هم مشخص است. با این حال، آنها میخواستند ببینند این مبارز چگونه به مردی تبدیل میشود که سائورون را شکست میدهد اما از انداختن حلقه یگانه در کوه نابودی سر باز میزند. پین ادامه میدهد: «این یکی از ۵۰ مثالی است که میتوانم از مکانها، افراد، فرهنگها یا رویدادهایی بزنم که سرانجام آنها با این رویکرد در حد فاصل ساعت ۴۰ تا ۵۰ مشخص میشود. حالا ما به سراغ فصل دوم میرویم و میگوییم ‘چگونه باید این دانهها را بکاریم تا چند سال بعد ثمره آنها را برداشت کنیم؟’»
تولید سریال برای فصل دوم از نیوزلند به بریتانیا منتقل شده و سِتها قرار است در مسیری به اندازه نصف دنیا منتقل شوند. و اگرچه به نظر میرسد که این سریال ۵۰ ساعته مسیر مشخصی دارد، اما مککی میگوید فضا برای مانور دادن همچنان موجود است. او شرایط این پروژه را به سفری جادهای تشبیه میکند که در ابتدا با هدف رسیدن به یک مقصد آغاز میشود اما ممکن است در مسیر افقی را ببینید و به آنجا سر بزنید و شاید حتی کمی بیشتر از انتظار آنجا بمانید. مثل فرودو و سم که وقتی به دروازههای سیاه موردور رسیدند، مسیرشان را عوض کردند و به کنام شلوب رفتند، اما همچنان به مقصد رسیدند.
مککی میگوید: «شما همیشه میتوانید از فرصتها استفاده کنید. ما با این رویکرد که بخواهیم طرح خود را تحمیل کنیم، کار نمیکنیم. رویکرد کاری ما این است: شما همیشه به یک سمت حرکت میکنید، اما در مسیر فضا برای کشف و غافلگیری باقی میگذارید. ما همیشه به دنبال اکتشاف هستیم، ولی برنامههای واقعی، مفاهیم بزرگ، ایدهها و لحظاتی را داریم که احتمالا صرفنظر از آنچه در امواج رخ میدهد، بر فراز آب شناور میشوند.»
پرسش و پاسخ درباره طراحی سبکهای سرزمین میانه
جین اوکین و وینی اشتون، از تیم گریم سریال حلقههای قدرت درباره طراحی نژادها گفتگویی با مجله توتال فیلم داشتهاند. اوکین درباره الفها میگوید: «برای هر دنیایی که خلق کردیم، یک تم وجود داشت. میخواستیم زبان خود آنها را بسازیم، و چون در آغاز راهشان قرار داریم، میخواستیم نشان دهیم که الفها تحت تاثیر بقیه نژادها قرار نگرفتهاند. آنها با این قلمرو معنوی مرتبطاند. ما به آنها یک جور حس اثیری واقعی بخشیدیم، پس همه چیز درخشان و پرزرق و برق است. خط موها کمی بالاتر است. وقتی گوش آنها را به نمایش گذاشتیم، واقعا آن را پذیرفتیم و رویش را با مو نپوشاندیم. ما پوست الفها را براق کردیم و در موهایشان رشتههای فلزی قرار دادیم تا بدرخشند و سوسو بزنند. بازتاب نور و روشنایی در جهان آنها عظیم بود.» اشتون در همین باره میگوید: «گوشها باید خیلی بینقصتر میشدند چون ما به الفها موی کوتاه داده بودیم، و این مو روی صورت آنها نمیریخت. گوشها همگی بسیار ظریف بودند و هر کدام بهطور خاص برای هر بازیگر ساخته شدند.»
اشتون درباره طراحی هارفوتها میگوید: «چون هارفوتها پیش از هابیتها به وجود آمدند، خیلی بدویتر هستند. آنها روی زمین زندگی میکنند و این مسئله با بدنشان گره خورده است.» اوکین ادامه میدهد: «آنها خیلی خاکی هستند، پاهای بزرگی دارند و به خاطر ارتباطی که با زمین دارند، کفش نمیپوشند. این ویژگیشان خیلی دوستداشتنی است. سبک کلی آنها خیلی زیاد مبتنی بر طبیعت و محیطی است که پیرامونشان قرار دارد. موی آنها به دلیل دراز کشیدن روی گیاهان کاملا کرکی شده و تکههایی از شاخهها، خزهها و میوهها درون آنها گیر کرده چون ماهها یا سالهاست که شانه کشیده نشده است.»
اشتون درباره مقیاس سریال میگوید: «تقریبا همه نوعی پروتز یا کلاهگیس داشتند. هر گریم و آرایش بسیار پیچیده و تخصصی بود. [بنابراین] باید تیمی از هنرمندان بسیار چیرهدست میداشتیم.» اوکین اضافه میکند: «ما همه چیز را دو، سه و چهار برابر کردیم، چون خیلی از شخصیتها بدلی با اندازه متفاوت یا بدلی برای صحنههای خطرناک، بدلی برای سوارکاری، بدلی برای شنا و بدل جسمانی داشتند. کار عظیمی بود.»
مصاحبه مجله توتال فیلم با اواین آرتور و سوفیا نوموته
بازیگران نقش دورین چهارم و دیسا
رابطه میان شخصیتهای شما چگونه است؟
- آرتور: برای هر کاری که دورفها انجام میدهند، یک نقیضه، یک جور نبرد درونی وجود دارد. همیشه یک «بله…اما» در میان است. دورفها همیشه میگویند «اما». آنها پرشورانه و با بیشترین حد ممکن عشق میورزند. وقتی عصبانی هستند، آتش میگیرند. وقتی عشق میورزند، پر از شور و شوق هستند. بین ما هم چنین چیزهایی وجود دارد.
- نوموته: نکته جذاب بین دیسا و دورین این است: متحد با هم میایستیم. دیدن پادشاهی دورفها در این دوره زمانی، در اوج خودش و در جایگاه قدرت بسیار عالی است.
هر روز چقدر طول میکشید تا گریم و لباس شما آماده شود؟
- آرتور: سه ساعت.
- نوموته: چهار ساعت و ۲۰ دقیقه.
- آرتور: نمیدانم آن یک ساعت اضافه را از کجا آوردی.
- نوموته: این زمان میتوانست مربوط به دوش گرفتن و مدیتیشن و صبحانه باشد. من دوست دارم به آرامی صبحانه بخورم.
- آرتور: [میخندد] خیلی خب. ولی از این نظر که چند ساعت در اتاق گریم مینشستم، باید بگویم سه ساعت. چسبکاریهای زیادی انجام میشد. حدوداً ۵۰ دقیقه طول میکشید تا بینیام را درست کنند. ریشم تقریبا ۱۵ قطعه بود. ریش را میشد بافت یا همین طوری رها کرد. اگر قرار بود به یک جلسه رسمی بروم، آن را باشکوهتر میکردند. اما وقتی یک شاهزاده معمولی و دورفی در میان دورفها بودم، آن را میبستند و از داخل یک حلقه رد میکردند تا مزاحم بالا رفتن از چیزها و ضربه زدن نشود.
سوفیا، شخصیت شما اولین دورف زن است که به تصویر کشیده شده. آیا صحبتی در این باره شده بود که ظاهر مردانهتری داشته باشد؟
- نوموته: بحثهای دراز و متنوعی درباره ریش صورت گرفت و تصمیم این شد که با این تفسیر زیبا از موی صورت روی چهره دیسا پیش برویم. یکی از طرحهای اولیه لباس او خیلی سنگینتر بود؛ سنگیتر، سختتر و سنگینتر. چند نفر از تیم این ایده را مطرح کردند که ‘چه میشود اگر شور و جنسیت دیسا را تجلیل کنیم و بگوییم او چگونه از بابت احساس، عشق، وجود، بدن و قدرتش شرمنده نیست؟’ و از بابت هرچه که هستیم و هرچه که دنیا از نظر سینمایی در این شخصیت کافی میبیند و نمیبیند، خیلی خیلی به خاطر این تجلیل خوشحال و مفتخر و هیجانزده شدم.
ترفندهایی برای فیلمبرداری استفاده شد تا شما کوتاهتر از بقیه بازیگران به نظر برسید. این ترفندها چطور بودند؟
- آرتور: ما همه چیز را آزمایش کردیم، هر ترفند و مهارتی که فکرش را بکنید. بعضی از آنها آسان بود. برخی جواب داد و برخی نه. و بله، من در برخی از مواقع به یک توپ تنیس نگاه میکردم و میگفتم: «بله، حتما همینطور است!»
- نوموته: من [برای نقطه نگاه بازیگرها] روی نواحی خاص بدنم نوارهای رنگی داشتم. یادم میآید راب [آرامایو] یک بار گفت ‘فکر نمیکنم برای این یکی نیازی به نوار داشته باشم. میدانم باید کجا را نگاه کنم.’ [میخندد] کارگردانها و عوامل میدانستند که بهترین نسخه از ما زمانی به وجود میآید که با بازیگر مقابلمان حرف میزنیم. این امکان همیشه وجود نداشت. اما متوجه شدیم که همه به آنچه لازم داشتند، دست پیدا میکردند.
پخش سریال ارباب حلقهها: حلقههای قدرت از ۱۱ شهریور بهصورت هفتگی آغاز میشود. برای کسب اطلاعات بیشتر درباره این سریال این مقاله را بخوانید.
دمتون گر واقعا زحمت می کشید. بی صبرانه منتظر شروع سریال هستم
امیدوارم گندالف هم باشه
ممنون از شما من به مدت ۲ ساله به صورت حرفه ای دارم روی آثار و نوشته های فارسی زبان مربوط به جناب تالکین
کار می کنم ولی هیچ مرجعی به اندازه وبسایت شما منو خوب راهنمایی نکرده و چراغ راهم نبوده ازتون خیلی ممونم امیدوارم همینطور با همین دقت و حوصله با هم به جلو بریم چون راه زیادی باقی مونده.
کاش مقالع رو به صورت PDF تهیه می شد، دیگه نورعلی نور میشد