This Article is Available in English, Read it Here.
-نوشته: محمدرضا کمالی
-ویرایش: آلاسین موریمیزو
از زمانی که به واسطه این تحقیق سفر ما در سرزمین میانه آغاز شد، دیدیم که بخشهایی از سرزمین میانه شباهت عجیبی به دنیای واقعی ما دارند.
و عجیب تر اینکه این سرزمینها برعکس آنچه که همیشه از سخنان تالکین درباره منابع الهام او برداشت می کردیم در اروپا نبودند، بلکه در مکانهایی بودند غیر منتظره. در مقاله قبل نقشه هایی را دیدیم از سرزمینهایی در قلب آسیا: هیمالیا، پامیر و مناطقی در هند و پاکستان.
طبیعی است که اینچنین ادعایی سوالات فراوانی را هم به همراه داشته باشد. سوالاتی درباره دقت این تحقیق و شواهدی که در این باره وجود دارند، همینطور سوالات مهم تری از این دست: اصولا چرا تالکین باید چنین کاری را بکند؟ چرا باید از نقشه های واقعی در دنیای تخیلی خودش بهره ببرد؟ اینها سوالات صحیح و منصفانه ای هستند که به نظر من بهتر است برای درک صحیح تر موضوع و جلوگیری از سوتفاهمات، در حینی که به مطالعه نقشه ها می پردازیم به آنها نیز جواب گوییم.
پروفسور خلاق
اولین سوالی که به نظرم بایستی خیلی فوری به آن جواب بدهیم این است. اگر تالکین بخشهایی از دنیایش را با تقلید از دنیای واقعی ساخته، آیا معنیش این نیست که تالکین بلد نبوده که یک دنیای تخیلی را خلق کند؟ آیا این به معنای متهم کردن او به کمبود خلاقیت نیست؟ جواب البته منفی است، اما بگذارید توضیح بیشتری درباره آن بدهیم. اصولا نوشتن داستانی به مانند ارباب حلقه ها به سادگی نوشتن یک شعر، یک مقاله یا رمان نیست. یک داستان غیر فانتزی معمولا شخصیتها و لوکیشنهایی دارد که تصور کردن آنها برای خواننده خیلی سخت نیست، مثلا فرض کنید که بنویسیم: یک خانه دو طبقه سفید رنگ با سقف شیروانی. بعد به آن اضافه کنید: مردی قدبلند با بارانی تیره پشت در ایستاده بود. تصویر مناسب برای خانه سفید و مرد بارانی پوش فورا در ذهن خواننده شکل می گیرد.
اما وقتی می نویسید «روزی روزگاری یک هابیت در سوراخی توی زمین زندگی می کرد»، آنوقت مجبورید توضیح دهید که اولا هابیت چیست و شکل سوراخی که در آن زندگی می کند را توضیح دهید و اینکه اصولا چطور می شود در سوراخی زندگی کرد. حالا اگر این هابیت در طول داستان در سوراخ خودش باقی می ماند اصلا مشکلی نبود، اما وقتی که قرار است هابیت ما به ماموریتهای خطرناکی در جهانی ناشناخته و پر از موجوداتی با نژادهای مختلف برود، حالا مساله کاملا متفاوت از قبل است. وقتی که قرار است که شما تمامی جنگها، کشورگشایی ها، تغییرات سرزمینی و حوادث هولناک طبیعی این جهان تخیلی را روایت کنید، در این صورت داستان شما احتیاج به لوکیشنها، ساختمانها، زبانها، وسایل نقلیه، لباس، ابزار آلات جنگ و کار، جانوران، پوشش گیاهی و حتی نیاز به برندهای مختلفی از تنباکو دارد. و بیشتر این چیزها را عملا باید خودتان یک جورهایی خلق کنید. در نتیجه داستانی که با آن سر و کله می زنید فقط یک اثر ادبی نیست; بلکه اینچنین نوشته ای عملا یک پروژه ادبی است که مثل داستانهای دیگر نیازمند داستان سازی و شخصیت پردازی قوی است و همچنین نیازمند به دانشی است درباره تاریخ، جغرافیا، اسطوره شناسی، معماری، زبان شناسی و حتی علومی مانند زمین شناسی، گیاه شناسی و جانور شناسی. معنی این حرف این نیست که نویسنده این چنین کتابی حتما باید در این علوم تحصیلات اکادمیک داشته باشد، اما حداقل باید بتواند طوری این مجموعه گسترده را با هم تنظیم کند که دنیای مخلوق او باور پذیر باشد. خلق یک دنیای تخیلی و باور پذیر اصلا کار ساده ای نیست و مطمئنا پروفسور تالکین هم کار آسانی نداشته در باورپذیر کردن موجودات و مکانهای عجیب و غریبش در داستانی تخیلی و در عین حال کاملا جدی.
اما حالا من مدعی هستم که تالکین بخشی از نقشه ها و پس زمینه های کارش را نه از تخیل خودش، بلکه از واقعیت موجود وام گرفته. چرا باید این تالکین اینچین کاری را بکند؟ برای فرار از دردسرهای کار خلاقانه؟ نه، اصلا مساله به این شکل نیست.
واقعیت این است که ساختن یک دنیای فانتزی بر اساس تخیلات نویسنده بسیار ساده تر است از ساختن آن به کمک نقشه های دنیای واقعی. اگر در یک دنیای فانتزی قصد دارید از نقشه ها و لوکیشنهای تخیلی استفاده کنید، دیدیم که کار سختی در پیش دارید. اما اگر قصد داشته باشید که بخشهایی از دنیای واقعی ما را در دنیای فانتزی خودتان جای گذاری کنید، آنوقت کارتان از این هم سخت تر خواهد بود، به این دلیل ساده که در این حالت کنترل نقشه ها و داستانتان را از دست می دهید. در حالت اول شما به سادگی می توانید محل کوهها و رودها و شهرها را در هر جایی که داستانتان لازم داشت قرار بدهید، البته تا آنجایی که منطق داستان را به هم نزنند. خیلی هم لازم نیست که نگران تطابق آن با حقایق جغرافیایی، زمین شناسی و هیدرولوژی باشید. خیلی ساده می توانید جغرافیای نقشه را بر اساس اتفاقات داستانتان طراحی کرده و نقشه دنیای خیالیتان را به داستان ضمیمه کنید. اما اگر قصد کنید که نقشه ها و لوکیشنهای واقعی را در داخل یک داستان فانتزی جا بدهید-یعنی آن روشی که من فکر می کنم تالکین انجام داده- حالا شما چالش بزرگتری را پیش رو دارید.
برعکس حالت قبل، شما مجبورید که داستان را هم با نقشه تطبیق بدهید و نه فقط نقشه را با داستان. نه اینکه نقشه داستان را کلا عوض کند، اما حقایق جغرافیایی موجود شما را وادار می کند که آنها را هم در نظر بگیرید. حداقل مجبورید نقشه ها را همانقدر مهم بدانید که داستان را، و این کار اصلا ساده نیست. در اینصورت ممکن است که کوهها، رودها و دریاچه ها کاملا مسیر قهرمانان داستان را عوض کرده و حتی تاکتیکهای جنگی را تغییر دهند.
اگر حرف من درست باشد، تالکین با انتخاب این روش عملا برای خودش دردسر بزرگی درست کرده بود. او با این کار اختیار بخشی از داستان را به عوارض طبیعی موجود در مناطقی از آسیا داد و مجبور بود که تغییراتی در داستانهایش بدهد تا به وضعیت طبیعی منطقه جور در بیایند. بنابراین شاید تالکین به راحتی مدادش را بر نداشته تا یک U بزرگ بر روی کاغذ بکشد، بلکه او کار بسیار سخت تری را انجام داده: او موردورش را یافته. و این کار در زمانی که نه اینترنتی وجود داشته، نه گوگلی و نه گوگل مپ، واقعا کار زمان بر و طاقت فرسایی بایستی بوده باشد
وقتی من یک کوهستان U شکل را دقیقا در راستای شرق به غرب و نه جنوب به شمال، با یک کوهستان دایروی شکل دقیقا در کنج شمال غربی آن، درست به مانند نقشه های پروفسور تالکین یافتم، حدس زدم که شاید اینها تصاویری است که در ذهن پروفسور پس از دیدن نقشه های شرق دور باقی مانده، بدون اینکه واقعا قصد استفاده از آنها را داشته باشد. شاید یک جور الهام ناخودآگاه. اما بعد دقت کردم به رودی که در غرب این رشته کوهها جریان دارد و دقیقا به همان جهتی حرکت می کند که آندوین هم می کند. و بعد دقیقا به مانند آندوین به خلیجی نیم دایره شکل می ریزد و در آن خلیج هم اتفاقا جزیره ای هست تقریبا به همان شکل و ابعاد جزیره تول فالاس در سرزمین میانه. ترکیب دقیق همه این عوارض جغرافیایی از دنیای ما بوضوح نشان می دهند که این شباهتها تصادفی نیستند. حالا چیزی که باید بپرسیم این است که چرا به نظر می رسد که تالکین عمدا این شباهتها را در نقشه باقی گذاشته؟ بیشتر به نظر می رسد که می توانیم نتیجه بگیریم که استاد قصد داشته که این شباهتها دیده بشوند. بیایید یک لحظه فکر کنیم: شاید همین یکی از دلایلی باشد که ما تالکین دوستان نقشه های او را هم به مانند داستانهایش دوست داریم!
یک چیزی، اصولا یافتن یک کوهستان دایره ای شکل خودش از آن کارهاست، هر چقدر هم که بگردید نمی توانید یک کوهستان دایره اش شکل دیگر به غیر از پامیر در کل دنیا پیدا کنید.
حالا بیایید که برگردیم به “رود بزرگ” تا در آنجا نکته ای بسیار بسیار جالب را ببینیم.
دهانه آندوین
این شکل جالب مکانی است که رود باشکوه آندوین به دریا می ریزد.
تالکین آنرا اِثیر آندوین(Ethir Anduin) نام گذاری کرد که به معنای دهانه آندوین است. همانطور که در نقشه سرزمین میانه می شود دید شکل آندوین با دیگر رودها در محل رسیدن به دریا فرق می کند: هیچکدام از دیگر رودها هنگام رسیدن به دریا اینچنین شکلی پیدا نمی کنند. نقشه ای که بعدا کریستوفر تالکین از سرزمین میانه کشید نشان می دهد که ظاهرا آندوین هنگام رسیدن به دریا چند شاخه شده است. در تصویر سازی پائولین بینز از نقشه سرزمین میانه این شکل چند شاخگی وجود ندارد و آندوین به مانند دیگر رودها با یک دلتای مثلثی شکل به دریا می رسد. ظاهرا بینز خطوط پروفسور تالکین را با خطوط تراز آب اشتباه گرفته و به جای چند شاخه شدن در محل دلتا چند خط تراز کشید. اما اینها خطوط تراز نیستند چون اگر قرار بود که این خطوط تراز عمق آب را در نقشه نشان بدهند قاعدتا می بایست که به این شکل کشیده می شدند، مثل بقیه رودهای نقشه سرزمین میانه هنگامی که به دریا می ریزند.
یا مثل دهانه رودهای سرنی و گیلرین که دقیقا کنار آندوین هستند.
وقتی که رود به دریا می رسد، خطوط تراز با شکلی مثلثی به داخل رود می روند. اگر که آندوین چند شاخه نشده بود قاعدتا باید به این شکل کشیده می شد:
اما اثیر آندوین اینگونه نیست و خطوط رودخانه با رسیدن به دریا ناگهان قطع می شوند که نشان می دهد این خطوط، تراز آب را نشان نمی دهند، بلکه آندوین در اینجا چند شاخه شده. خوشبختانه کریستوفر تالکین نقشه سرزمین میانه را در سال ۲۰۰۵ برای چاپ مجدد فصههای ناتمام مجددا طراحی کرد، و نکاتی را در نقشه عمومی سرزمین میانه اضافه و اصلاح نمود. یکی از اصلی ترین اصلاحات در نقشه شکل دقیق خطوط تراز آبها است.
حالا که نقشه اصلاح شده در اختیار داریم بیایید ببینیم که چرا پروفسور تالکین رود آندوین را به این شکل خاص طراحی کرده. حالا که یک بار توانستیم که کوهستانی با شکل خاص دایره ای شکل در دنیای خودمان بیابیم، بیایید نگاهی هم به رود باشکوه سند بیاندازیم.
این تصویر بزرگتری از همان منطقه است، اما به نظرم یا به چشمانی فوق تیزبین و یا به دستور زوم کردن در گوگل مپ نیازمندیم.
حالا به وضوح می توانید شاخه شاخه شدن رود سند در محل ورودش به دریا را ببینید. البته باید اینقدر زوم کنیم که عملا بخشهای کناری نقشه ها در تصویر ما جا نمی شوند. اما چرا رود سند در این منطقه ناگهان چند شاخه شده و چرا مستقیم به دریا نمی رود؟ بیایید بیشتر زوم کنیم.
چیزی که در تصویر دیده می شود این است که ایندوس نه به چند شاخه، بلکه انگار که به صدها یا هزاران شاخه تبدیل شده! بیایید از آرشیو گوگل مپ و عکاسان محلی که تصاویر نزدیکتری از این منطقه گرفته اند استفاده کنیم و ببینیم که در این منطقه چه خبر است.
می بینید که منطقه فوق منطقه ای است ساحلی با زمینهای پهناور و کم شیب. در زمینهای شیبدار آب رودها به صورت متمرکز و در عرضی کمتر و سرعتی بیشتر حرکت می کنند اما وقتی که رود به زمینهای پهناور و کم شیب مثل اینجا می رسد از سرعتش کاسته شده و در سطح گسترده ای پهن می شود. در مناطق نیمه مرطوب مثل اینجا که زمینها کلا از گل و لای آبرفت رود ساخته شده و نیمه مرطوب هستند، رود شاخه شاخه شده و تا زمانی که به زمینهای سنگلاخ یا شیب دار نرسد به همین شکل به مسیرش ادامه خواهد داد. علت اینکه این همه گل و لای در دهانه رود سند جمع شده هم این است که یکی از سرچشمه های اصلی رود سند از کوههای هیمالایا سرچشمه گرفته و با خود رسوبات بسیار زیادی را حمل می کنند. در تصاویر بالا و همینطور در تصاویر ماهواره ای به راحتی می شود دید که این رود رنگی قهوه ای داشته که نشان دهنده حجم بالای رسوبات در آن است. در نتیجه در نقطه ورود رود به دریا که شیب زمین کمتر بوده و سرعت حرکت آب هم کمتر است رسوبات ته نشین شده و به تدریج زمینهای بزرگی از گل و لای را بوجود آورده اند. ترکیب همه این عوامل یعنی شیب کم زمین و زمینهای پهناور پوشیده شده از گل و لای باعث می شود که رود سند به چند شاخه تقسیم بشود.
البته تالکین قاعدتا به تصاویر ماهواره ای دسترسی نداشته، آیا این چند شاخه شدن در نقشه های آن زمان هم وجود داشته؟ این تصویر نقشه همان منطقه است در اوایل قرن بیستم.
این هم تصویر یک نقشه بسیار زیبا از قرن نوزدهم است که بسیار شبیه به نقشه پروفسور تالکین هم هست.
به وضح دیده می شود که شکل شاخه شاخه شده سند در این نقشه وجود دارد. و حالا نقشه ما باز هم کامل تر شده و به شکل زیر در می آید، شکلی که به وضوح دارد به نقشه های سرزمین میانه شبیه تر می شود.
خب دیدیم که شباهتهای این دو نقشه یعنی سرزمین میانه و دنیای واقعی بسیار زیاد است، به همین خاطر من فکر می کنم که عملا غیر ممکن است که این شباهتها نوعی تصادف باشند. به نظرم کاملا مشخص است تالکین عمدا این شکل شاخه شاخه شده آندوین در دهانه ورودی اش به دریا را در نقشه هایش قرار داده. دلیلی که تالکین آندوین را در مکان ورود به دریا به این شکل کشیده این است که رود ایندوس هم در این منطقه به همین شکل است. وگرنه چه دلیل خاصی می تواند وجود داشته باشد که اینطور تالکین اصرار داشته که محل ورود رود آندوین به دریا را به این شکل بکشد؟ این کار چه فایده ای در پیشبرد داستان داشته؟ آیا غیر از این است که این شکل جالب به مانند بسیاری از جزئیات دیگر موجود در نقشه ها راهنمایی هایی هستند تا ما بتوانیم شباهتهای جالب نقشه ها را به کمک آنها دیده و اطمینان حاصل کنیم که مکان مورد نظر او را یافته ایم. شاید دلیل U شکل بودن موردور بخاطر جلوگیری از نفوذ دشمنان به آن بوده باشد اما بقیه اینها چه؟ این همه رود و جزیره و اینهمه شباهتهای شکلی بخاطر چیستند؟ غیر از اینکه تالکین اصرار داشته که با دقت در آنها شباهتها را بیابیم؟ غیر از اینکه ظاهرا شگفتی های پروفسور تالکین با داستانهای بی نظیرش به پایان نرسیده و او با خلق این داستانها و نقشه های فوق العاده اش، ظاهرا ما را به یک مسابقه معماگویی دعوت کرده؟
قسمت اول مقاله «داستان نقشه توضیح گذاری شده و معماهای پنهان پروفسور تالکین»
قسمت سوم مقاله «داستان نقشه توضیح گذاری شده و معماهای پنهان پروفسور تالکین»
آقا دست مریزاد! کارهای تحقیقاتی شما رو که میخونم حقیقتا به وجد میام. خیلی خسته نباشید :) امیدوارم این مجموعه مقاله قسمتهای بیشتری داشته باشه. هرچند میدونم گردآوری مطالب و نگارشش چه کار سختیه.
شخصا فکر میکنم یکی از دلایلی که تالکین نقشهی خودش رو با این شباهت بالا از روی دنیای واقعی ساخته وفاداری حداکثری به واقعیت اتفاقاتی است که در جغرافیای دنیای واقعی اتفاق میافته. شاید نوعی وسواس برای این که هیچ مویی حتی لای درز جهانسازی و جغرافیای سرزمین میانه نره.
بازم دم شما گرم.
خیلى خیلى ممنونم واقعا لطف دارید به من. خوشبختانه این مقالات ادامه دار هستند و عمده تحقیق من تقریبا تکمیل شده و بیشتر نقشه ها مشخص شدند.
نظرتون خیلى جالبه راستش سوال اساسى هم اینه که تالکین به چه علتى این کار رو کرده که جواب دقیقى براش نیست، به نظر بیشتر این یک جور معما و بازى با خوانندگان باشه.