.This Article is Available in English, Read it Here
-نوشته: محمدرضا کمالی
-ویرایش: آلاسین موریمیزو
در سال ۲۰۱۵ طرفداران ادبیات فانتزی خبر هیجان انگیزی را شنیدند، نقشهای از سرزمین میانه در داخل یک نسخه از کتاب ارباب حلقهها کشف شده بود که جی. آر. آر. تالکین بر روی آن توضیحاتی را برای تصویر ساز معروف پائولین بینز (Pauline Baynes) نوشته بود.
استاد تالکین با جوهر سبز رنگ توضیحاتی برای راهنمایی بینز که در سال ۱۹۶۹ در حال کار بر روی یک نقشه رنگی از سرزمین میانه بود به نقشه اضافه کرده بود. از جمله آنها اطلاعاتی بود درباره مکانهایی که منبع الهام او برای خلق هابیتون، میناس تیریت و بعضی مکانهای دیگر بودند. این کشف شدیداً برای من جالب توجه بود، چرا که برای چند سال من در حال جستجو برای یافتن مکانهایی واقعی بودم که حدس میزدم مایه الهام پروفسور برای خلق دنیای دوست داشتنیاش باشند. اما چیز غیر منتظرهای در یادداشتهای او در این نقشه جدید وجود نداشت (حداقل در نگاه اول) چرا که اطلاعات جدید تقریبا همانی بودند که قبلاً هم در یکی از نامههایش درباره سرزمین میانه خوانده بودیم. این نامه:
جریان داستان در شمال غربی سرزمین میانه رخ میدهد، که برابر است با سرزمینهای ساحلی اروپا و سواحل شمالی دریای مدیترانه… اگر هابیتون و ریوندل را در محدوده آکسفورد فرض کنیم (همانطور که واقعا هست)، آنگاه میناس تیریت، ششصد مایل به سمت جنوب، در محدوده فلورانس خواهد بود. دهانه آندوین و شهر باستانی پلارگیر در محدوده تروی باستان خواهند بود
(نامه شماره ۲۹۴ مورخ مارس ۱۹۶۸)
این معروفترین گفته تالکین درباره ارتباط سرزمین میانه با زمین ماست، و دلیل اصلی برای این که اروپا منبع الهام تالکین برای خلق سرزمین میانه است. اما از شانس خوب من دوستی به من توصیه کرد که نگاه دقیقتری به یادداشتهای تالکین در نقشه بیندازم. من هم به توصیهاش عمل کردم و متوجه شدم که این بار تالکین به جای فلورانس، راوِانا یک شهر ایتالیایی دیگر را به عنوان میناس تیریت معرفی کرده است. ببینیم که او در نقشه توضیح گذاری شده برای پائولین بینز چه نوشته:
هابیتون در محدوده آکسفورد فرض میشود. خط سبز رنگ عمودی به فواصل ۱۰۰ مایلی تقسیم شده (که با مقیاس نقشه برابر است با ۲ سانتیمتر). بنابراین تو به سادگی میتوانی آب و هوا و پوشش گیاهی و حیوانی منطقه را متوجه بشوی. میناس تیریت در محدوده راونا است (اما حدود ۹۰۰ مایل در غرب هابیتون، بیشتر نزدیک بلگراد). انتهای پایینی نقشه (۱۴۰۰ مایل) در محدوده اورشلیم است. اومبار و شهر دزدان دریایی- در محدوده قبرس. خط افقی سبز رنگ هم به اندازه های ۱۰۰ مایلی تقسیم شده.
گفته معروف تالکین مربوط به نامهای است که میدانیم در مارس ۱۹۶۸ نوشته شده، اما این یادداشتهای جدیداً یافته شده، یک سال بعد و در سال ۱۹۶۹ نوشته شدهاند. خب به نظرتان اینجا چه اتفاقی افتاده؟ آیا تالکین فلورانس را فراموش کرده و به جای آن راونا را جایگزین کرده؟ اگر او شهری به بزرگی و مهمی میناس تیریت را از شهر دیگری الهام گرفته باشد، چطور امکان دارد که در زمانهای مختلف دو شهر مختلف را منبع الهام خودش معرفی کند؟ جالب تر آنجا است که او بعد به بلگراد هم اشاره میکند. بالاخره کدامیک از اینها میناس تیریت هستند: فلورانس، راونا یا بلگراد؟ اما آیا پروفسور تالکین در جایی از نامهها یا در توضیحاتش واقعاً فلورانس یا راونا را «منبع الهام» خودش معرفی کرده؟ بیایید برگردیم به نامه تالکین.
اگر هابیتون و ریوندل را در محدوده آکسفورد فرض کنیم (همانطور که واقعا هست)، آنگاه میناس تیریت، ششصد مایل به سمت جنوب، در محدوده فلورانس خواهد بود.
آیا این جمله برای شما معنی الهام میدهد؟ جواب سوال داخل خود جمله است.
داستان اصلی در شمال غربی سرزمین میانه رخ میدهد، که برابر است با سرزمینهای ساحلی اروپا و سواحل شمالی دریای مدیترانه.
فکر میکنم که پروفسور تالکین در حال صحبت کردن درباره ابعاد و فاصله است، نه منبع الهام! اگر شما نقشه شمال غربی سرزمین میانه را با نقشه شمال مدیترانه در اروپا مقایسه کنید، خواهید دید که این دو منطقه از نظر ابعاد با هم برابراند، دقیقا همانطور که تالکین گفته بود. منظور تالکین به وضوح این بوده که فاصله هابیتون تا میناس تیریت برابر است با فاصله آکسفورد تا فلورانس! برای امتحان کردن این ایده کافیست که نقشه سرزمین میانه را روی نقشه اروپا قرار دهیم. ما با فرض کردن آکسفورد به عنوان هابیتون، موقعیت هابیتون و میناس تیریت را روی نقشه اروپا کپی میکنیم، و بدین ترتیب یک نقشه ترکیبی از سرزمین میانه با اروپا به دست میآوریم. و البته موقعیت شهرهایی اروپایی که طبق گفته تالکین فکر میکردیم میناس تیریت هستند را هم به نقشه اضافه میکنیم.
به تصویر دقت کنید، همانطور که تالکین گفته بود و همانطور که در نقشه میبینید فاصله عمودی هر دو شهر فلورانس و میناس تیریت تا آکسفورد تقریبا حدود ۶۰۰ مایل است. اما راونا چه؟ چرا در توضیحات نقشه بینز، تالکین میناس تیریت را از فلورانس به راونا تغییر داد؟ به نقشه نگاه کنید. راونا تقریبا در همان فاصله عمودی از آکسفورد قرار دارد که فلورانس هم هست، اما از طرفی انتخاب بهتری هم هست چون از جهت افقی به میناس تیریت که با رنگ سبز مشخص شده نزدیکتر است. این به وضوح نشان میدهد که وقتی که تالکین از راونا به جای فلورانس اسم میبرد، اصلا فراموش نکرده بود که یک سال پیش درباره فلورانس چه گفته. او در حقیقت میخواست که حرفش را تصحیح کند و به پائولین بینز کمک کند که نقشه را دقیقتر بکشد. چرا که راونا موقعیت نزدیکتری به میناس تیریت دارد. اما بلگراد چه؟
میناس تیریت در محدوده راونا است (اما حدود ۹۰۰ مایل در غرب هابیتون، بیشتر نزدیک بلگراد)
و به همین دلیل وقتی که تالکین در اینجا به بلگراد اشاره میکند، در حقیقت دارد توضیح میدهد که فاصله افقی بین هابیتون تا میناس تیریت بیشتر از فاصله افقی بین آکسفورد تا راونا است (که روی نقشه به وضوح می توانید این را ببینید):
فاصله افقی از هابیتون تا میناس تیریت بر اساس نقشه سرزمین میانه حدود ۷۵۰ مایل است و من هم در تصویر بالا این فاصله را ۷۵۰ مایل کشیدهام، اما تالکین در توضیحاتش در نقشه بینز میگوید که این فاصله ۹۰۰ مایل است. این به ما کمک میکند که بفهمیم که احتمالا نقشه دقیق نبوده و تالکین میخواسته که به بینز کمک کند که موقعیت دقیق میناس تیریت را با اشاره کردن به راونا و بلگراد به دست بیاورد:
فاصله افقی آکسفورد تا فلورانس ۵۰۰ مایل است.
فاصله افقی آکسفورد تا راونا، که موقعیت بهتری دارد، ۵۵۰ مایل است.
هر دوی آنها تقریبا در فاصله عمودی یکسان ۶۰۰ مایلی از آکسفورد قرار دارند اما هیچکدام به فاصله افقی ۹۰۰ مایلی که منظور نظر تالکین بوده نزدیک نیستند، بنابراین تالکین به بلگراد اشاره میکند، که فاصله افقیاش با آکسفورد ۹۰۰ مایل است. در نقشه پایینی میتوانید ببینید که میناس تیریت دوم با فاصله ۹۰۰ مایلی از هابیتون بسیار نزدیک به بلگراد است (به همین دلیل من دو میناس تیریت با فواصل افقی متفاوت ۷۵۰ و ۹۰۰ مایلی را کشیدهام تا این تفاوت را ببینید)
دقت کنید که تالکین در توضیحاتش هم مینویسد، «بیشتر نزدیک بلگراد» و نه خود بلگراد. این کلمه بیشتر نزدیک فکر میکنم که دلیل واضحی است برای این ایده که منظور تالکین از این گفتهها توصیف فواصل است و نه منابع الهام! پروفسور تالکین با راهنمایی کردن پائولین بینز در رسم دقیقتر نقشه، عملا داشته به ما کمک میکرده که ابعاد حدودی سرزمین میانه را بفهمیم. و بیایید که صادق باشیم: فلورانس، راونا و بلگراد شهرهای فوق العادهای هستند، اما هیچ شباهتی به میناس تیریتی که ما میشناسیم ندارند! تنها نکته مشترک بین این سه شهر زیبا این است که هر سه آنها تقریبا در یک فاصله عمودی یکسان نسبت به آکسفورد قرار دارند.
خب اگر اروپا منبع الهام تالکین برای سرزمین میانه نیست و ما در تمام این مدت داشتیم سخنان او را اشتباه میفهمیدیم، پس کجا منبع الهام او بوده؟ من در حین جستجوهایم درباره سرزمین میانه با کمک گرفتن از نقشهها، متوجه شدم که ممکن است که سرزمینهایی واقعی که مایه الهام پروفسور بوده باشند وجود داشته باشند، و بعضی از آنها هم البته در اروپا نیستند. کشف نقشه توضیح گذاری شده برای من به مانند یک معجزه بود بخاطر اینکه وقتی که من نقشههایی واقعی با شباهتهایی باورنکردنی به سرزمین میانه را یافتم و سعی کردم که آنها را به اشتراک بگذارم، در بیشتر موارد اینگونه جواب میگرفتم: «جالب بود، اما این یک اتفاق است، چون تالکین خودش نوشته که اروپا منبع الهامش بوده، نه این جاهایی که شما میگویید.» و حالا میدانیم که اینجورها هم نیست!
همه این تحقیقات و جستجوها تقریبا با یک جور تصادف شروع شد، وقتی که من این تصویر را دیدم:
در سال ۲۰۱۲ من به تصویر این رشته کوهها در گوگل مپ خیره شده بودم و داشتم فکر میکردم که خیلی به نظرم آشنا میآیند، خیلی شبیه نقشهای بودند که قبلا هم دیده بودم، این نقشه:
این نقشه موردور است، سرزمین سائورون و نیروهای تاریکی سرزمین میانه، جایی که فرودو و سام حلقه یگانه را نابود میکنند. تصویر اولی اما گروهی از رشته کوههای قلب آسیا را نشان میدهد: رشته کوههای هیمالایا، پامیر و تیان شان. لطفا به شباهتهای این دو تصویر خوب دقت کنید.
رشته کوه دایرهای شکل
اول فکر کردم که این شباهت باید تصادفی باشد، اما بعد دقت کردم که تالکین دقیقا به همان شکلی کوهستانهای اطراف موردور را نامگذاری کرده که آسیاییهای باستان کوههای خودشان را. در جهان واقعی هر دو رشته کوه غربی و جنوبی یک نام دارند: هیمالایا. در موردور هم کوههای غربی و جنوبی یک نام دارند: اِفِل دُوات. دوباره به نقشه موردور نگاه کنید. قاعدتا بهتر میبود که تالکین دو اسم مجزا برای رشته کوه های جنوبی و غربی خودش انتخاب میکرد، اما این کار را نکرد.
نکته دوم، در گوشه شمال غربی نقشه آسیا ما رشته کوهی دایرهای شکل به نام پامیر داریم و دقیقا در همان نقطه در موردور ما باز هم رشته کوهی دایره ای شکل به نام اودون داریم. اودون همان جایی است که فرودو و سام سعی کردند که از آنجا و از طریق دروازه سیاه وارد موردور بشوند، بنابراین وجود این رشته کوه دایره ای شکل واقعا برای سخت تر کردن ورود به موردور در داستان به درد بخور بوده. اما چرا دقیقا باید در گوشه شمال غربی قرار داده می شد؟
و یک سوال مهم تر: چرا تالکین اصلا موردور رو به شکل یک U تصویر کرد؟ چرا یک دایره نکشید؟ یک دایره قطعا از یک U امنتر است!
با مطالعه این تصویرها و فکر کردن به این سوالات، به عنوان یک مهندس عمران که دائما در حال سر و کله زدن با نقشهها هستم یواش یواش باورم شد که شاید نویسنده محبوب من در هنگام ساخت سرزمین میانه از آسیا الهام گرفته باشد. و بعد این باعث شد که کنجکاو بشم که احتمالا سرزمین میانه ریشههایی در زمین ما دارد. برای یافتن جواب بیایید که نگاهی بیاندازیم به چیزی به بزرگی و مهمی موردور، به مشهورترین رودخانه سرزمین میانه: آندوین.
رود بزرگ
- آندوین، رود بزرگ، مکان رخ دادن برخی از باشکوه ترین و البته برخی از غم انگیز ترین اتفاقات داستانهای سرزمین میانه است.
- ایسیلدور به امید فرار از دست کمین ارک ها به داخل آندوین پرید، اما با تیر ارک ها کشته شد.
- حلقه یگانه در آبهای آندوین گم شد و بعدها اسمیگل آنرا بعد از کشتن دیگل به چنگ آورد.
- بعد از خروج از لوتلورین، یاران حلقه سفرشان را با قایق در مسیر آندوین ادامه دادند. بورومیر در این بخش از سفر بود که کشته شد.
- و بالاخره آراگورن و یاران قدرتمندش در میانه جنگ دشت پله نور، سوار بر کشتی های سیاه در مسیر آندوین به نجات میناس تیریت شتافتند.
این تصویر آندوین است:
البته رود آندوین بسیار بزرگتر از این چیزی است که ما در این تصویر میبینیم، چرا که نقشه بالا فقط بخش جنوبی آن در محدوده بین گوندور و موردور را نشان میدهد. خوب به شکل رود نگاه کنید: از شمال در حال حرکت به سمت جنوب است اما ناگهان قبل از رسیدن به دریا مسیرش را به سمت جنوب غربی تغییر میدهد. حالا بیایید یک نگاهی بیاندازیم به محدوده غربی رشته کوه هیمالایا و ببینیم که آیا اینچنین رودی در آنجا هم هست؟
این شکل S مانند سبز رنگ را میبینید؟ این یک رود است!
رنگهای سبز داخل عکس، مزارع و زمینهای پوشیده از گیاه اطراف رود هستند. و این رود یک رود بینام و نشان هم نیست، رودی است به مهمی و معروفیت آندوین: رود سند یا ایندوس، که کشور هند (India) نامش را از این رود گرفته. رود سند یکی از بزرگترین و طولانیترین رودهای دنیاست. به شکل رود جدا از سرزمینهای سبز رنگ اطرافش در تصویر زیر دقت کنید:
حالا مجددا به جهت حرکت آندوین و رود ایندوس دقت کنید. هر دوی آنها در یک جهت حرکت می کنند و دقیقا قبل از رسیدن به دریا به سمت جنوب غرب تغییر جهت می دهند.
جزیره رودخانهای
نظرتان درباره جزیره کایر آندِروس چیست؟ هیچوقت اسمش را نشنیده بودید نه؟ به معروفی آندوین نیست چون که در طول داستان اصلا هیچ اتفاق خاصی در آنجا رخ نمیدهد. اما در نقشه های تالکین هست، حدود چند مایل بالاتر است از اوسگیلیات، آنجایی که رود شکلی تقریبا عمودی شکل به خود میگیرد:
آیا درهمان بخش از رود سند هم جزیره ای وجود دارد؟ راستش اگر این بار به گوگل مپ نگاه کنید هیچ جزیرهای را آنجا نمیبینید. البته الان نمیبینید، چون زمانی یک جزیره بزرگ در این منطقه وجود داشته! چطور امکان دارد که یک جزیره بزرگ ناپدید بشود؟ در واقع جزیره ناپدید نشده: آن جزیره حالا بخشی از یک سد عظیم است! ببینید در ویکیپدیا:
سد تاربلا در پاکستان بر روی رودخانه سند ساخته شده و بزرگترین سد خاکی جهان است و از نظر حجم سازه دومین سد بزرگ جهان است. این سد در ایالت حریپور قرار دارد… پروژه در نقطه ای باریک در دره رود سند مکان یابی شده، در منطقه تاربلان حریپور به فاصله کوتاهی از ایالت سوابی. در این نقطه، رودخانه با رسیدن به یک جزیره بزرگ که نزدیک به ساحل سمت چپ است به دو بخش تقسیم می شود. دیواره اصلی سد که از سنگ و خاک ساخته شده ۲۷۴۳متر از جزیره به سمت ساحل سمت راست کشیده شده و ۱۴۸ متر ارتفاع دارد. دو سد جانبی از جزیره تا ساحل سمت چپ کشیده شده است.
این موقعیت سد تاربلا است:
تصویر را زوم میکنیم و حالا با اطلاعاتی که درباره سد داریم، میتوانیم جزیره را تشخیص بدهیم. این جزیره ماست در گوگل مپ:
این هم تصویر جزیره و سد کنار آن است از نمایی دیگر:
بخاطر وجود سد، شکل جزیره حالا تغییر کرده. مطمئنا بخشی از آن به زیر آب رفته و بخشهایی دیگر بخاطر ساخت و ساز تغییر شکل پیدا کرده. قبل از اینکه سد ساخته بشود، اینجا دریاچهای نبود. رود احتمالا همان عرضی را که در بالادست دارد را داشته و جزیره به نظر بزرگتر میآمد، احتمالا همان شکلی را باید میداشته که تالکین در نقشهاش کشیده بود. متاسفانه من اسم جزیره را نیافتم، البته اگر که اسمی داشته باشد، و همینطور نقشهایی که این جزیره در آن مشخص شده باشد را. اما چیزی را متوجه شدم، این سد در طول سالهای ۱۹۶۸ تا ۱۹۷۶ ساخته شده. زمانی که تالکین ارباب حلقهها را در طی سالهای ۱۹۳۷ تا ۱۹۴۹ مینوشت و نقشههایش را میکشید هنوز در اینجا یک جزیره بزرگ وجود داشت!
جزیرهای که غیب میشود
ما یک جزیره گمشده را یافتیم، بیایید ببینیم میتوانیم مکانی دیگر را هم که در داستان در آن هیچ اتفاقی نمیافتد را بیابیم: جزیره تول فالاس، که دقیقا در همان مکانی قرار گرفته که آندوین به دریا میرسد.
حالا دوباره نگاهی به گوگل مپ می اندازیم.
از اینجا که جزیرهای دیده نمیشود پس زوم میکنیم تا مطمئن بشویم.
قاعدتا باید اطلاعات بیشتری درباره این مکان به دست بیاوریم. نام این مکان “کوچ”(Kutch) است و ناحیه ای است از ایالت گجرات در هند. و باور بفرمایید یا که خیر، این منطقه در حقیقت یک جزیره است! این اطلاعات را در ویکیپدیا درباره آن یافتم:
کوچ ناحیهای از ایالت گجرات در غرب هند است… کلمه کوچ یعنی «چیزی که به طور متناوب خشک و تر میشود» بخش عمده این منطقه به نام رَنهای کوچ (Rann of Kutch) شناخته شده، که مناطقی مرطوب و کم عمق است که در فصول بارانی به زیر آب رفته و در بقیه سال خشک میشوند… ناحیه کوچ توسط خلیج کوچ و دریای عرب از سمت جنوب و غرب محاصره شده، و مناطق شمالی و شرقی آن توسط رَن کوچک و رَن بزرگ (مناطق آبی فصلی) کوچ احاطه شده.
معنی ساده این حرف این است که کوچ در حقیقت در فصول بارانی یک جزیره است! چون مناطق خشکی شمالی آن کاملا به زیر آب میروند. این عکس دیگری است از همین منطقه در فصول بارانی که در نسخه دیگری از گوگل مپ پیدا کردم.
یک سوال: آیا تالکین در سال ۱۹۴۰ از این واقعیت اطلاع داشت؟ او هیچوقت به هند سفر نکرده بود و مطمئنا گوگل مپ هم نداشته. باید یادمان باشد که او بریتانیایی بود، و در آن زمان کشورهایی که ما حالا به نام هند و پاکستان میشناسیم به نام «امپراطوری هند بریتانیا» خوانده میشدند. این تصویر یک نقشه استاندارد از همین منطقه است متعلق به سال ۱۹۰۹ که تالکین میتوانسته به آن دسترسی داشته باشد.
وقتی که بر روی ناحیه کوچ در این نقشه زوم کنیم می بینیم که کوچ در این نقشه به شکل یک جزیره کشیده شده!
معنی همه این حقایق و اطلاعات جغرافیایی چیست؟ همانطور که گفتم این مقاله بخشی از یک تحقیق کاملتر است که من درباره سرزمین میانه انجام دادم. این تحقیق نشان میدهد که بخش زیادی از سرزمینهایی که ما در نقشههای سرزمین میانه میبینیم در حقیقت از روی دنیای واقعی برداشته شدهاند. علاوه بر این من متوجه شدم که این مسئله نه فقط درباره کوهها و رودخانهها و جزیرهها، بلکه درباره خیلی از شهرها، ساختمانها، داستانها و حتی درباره بعضی از کاراکترهای کتابهای محبوب تالکین هم صدق میکند.
و یک چیز دیگر، من مطمئن نیستم که اینها را باید منابع الهام تالکین بنامیم. من فکر میکنم پروفسور تالکین ترجیح میداد که آنها را به عنوان «معما» بشناسیم. بخاطر این است که به همین راحتی نمیشود آنها را دید، چونکه بوسیله پروفسور باهوشی که شدیدا از معما لذت میبرد از دید پنهان شدهاند!
قسمت دوم مقاله «داستان نقشه توضیح گذاری شده و معماهای پنهان پروفسور تالکین»
قسمت سوم مقاله «داستان نقشه توضیح گذاری شده و معماهای پنهان پروفسور تالکین»
با عرض اجازت
بسیار جالب بود
به نظر من هم اصلا منبع الهام نیستند
بلکه بیشتر منایع تقلید و بازسازی او بوده
البته تالکین تقلید به معنای کپی برداری انجام نداده، به نظر من او این مکانها و نقشه ها را به صورت یک سری معما داخل کتاب و نقشه هایش قرار داده.
گمون نکنم فاصله میناس تریت تا موردور اندازه فاصله فلورانس تا هیمالیا باشه
فکر کنم مساله رو اشتباه فهمیدید من می گم که اصولا فلورانس همون میناس تیریت نیست، این برداشت اشتباهی است که از گفته تالکین می کنند.
مطلب بسیار جذاب و خوبی بود. ممنون بابت تلاشی و تحقیقی که پای نگارش این مقاله گذاشتید.
امیدوارم در آینده بخشهای دیگری از تحقیقات شما درباره تالکین رو هم مطالعه کنیم.
ممنونم لطف کردید، بله حتما ادامه اش رو خواهم نوشت چون این ماجرا بخشهاى زیادى از سرزمین میانه رو در بر مى گیره
واقعا مطلب مفید و با ارزشی بود. با تشکر از زحمت شما.
البته به نظر من تفکرات مذهبی تالکین باعث الهام گرفتن اون برای نوشتن کتاب هاش شده.
من خودم واقعا از طرفدارای بی عقید شرط اش هستم.
اما بیایم باهم رو راست باشیم.
سرزمین های غربی از گاندور روهان تا هابیتون که به عنوان مردمانی درست و صلح طلب اسم برده میشه. و از مردمان شرقی خادمان شیطان که همین مناطق خاورمیانه و اسیا هستش حتی در توصیفی که از مردم این مناطق انجام میده مثلا رنگ پوست چشم و موهاشون میشه فهمید که اشاره به کجا داره و حتی از واژه هایی که برای اسم های اون ها انتخاب میکنه.
این عقیده و ایده تالکین بوده به هر صورت خودش رو نشون میده.
البته نمیشه از این نویسنده بزرگ خرده گرفت چون بلخره همه با عقایدی مذهبی و ملی به دنیا میایم و میتونه روی ما تاثیر بزاره حتی چه برسه به نوشتن داستان هایی حماسی و فانتزی که نیاز به اضافه کردن تجربه های تاریخی ملی و مذهبی خود نویسنده داره.
بازم ممنون برای مقاله بارزش شما موفق باشین
ممنونم از تحلیل تون، راستش قبل از این تحقیق برداشت من هم دقیقا همین بود اما این تحقیق در حقیقت کل این برداشت رو کاملا عوض می کنه. خوشبختانه قسمت دوم مقاله هم بزودی منتشر می شه و باز هم ادامه پیدا خواهد کرد. جلوتر که بریم بوضوح خواهید دید که ماجرا اونجوری که به نظر می یاد نیست. تالکین مطمئنا آدم مذهبی بوده اما هیچ نشانه ای از این که او مخالف مذاهب یا اقوام دیگه باشه نیست. اتفاقا این تحقیق نشان خواهد داد که او به ملتها و فرهنگهای مختلفی که حتی فکر نمی کردیم درباره شون فکر می کرده کاملا احترام می گذاشته. اینو مطمئن باشید.
درود بر شما ، جدا از اینکه بی صبرانه منتظر قسمت دوم هستم ، نکته ای البته خودم از روی فانتزی خودم برداشت کردم ؛ شخصیت برخی از کارکتر هاست که به نظرم الهام گرفته از شخصیت های واقعی تاریخیه . مثلا گاندولف. و حتی سرزمین هاش ! اگه مثلا مثلا به فرض فکر کنیم که گاندور یجا هایی نزدیک به هند یا تو پاکستانه ، در این صورت روحان با اون فاصله فکر کنم بشه ایران ! ایرانی که تو ارتشش بیش از هرچیزی به سوارکاراش و اسب هاش معروف بوده (حداقل در گذشته) حتی شاید گاندولف هم از یک شخصیت ایرانی برداشت کرده باشن (البته جدا از حدس خودم بیشتر توهم خودمه تا حدس !) ولی بازم کنجکاوم میکنه! من متاسفانه کتاب که اصل ماجرا باشه رو نخوندم ! ولی بر اساس فیلم ها بخوام بگم ، این قبیله هاراد ها انسان های بد که فیل هم داشتن ، از اونچیزی که تو فیلم دیدم خیلی شبیه عرب هان کلا نوع پوششون (البته هیچ منظور ناجوری ندارم اصلا) جالب بود سپاس از شما
البته هارادها عرب نیستند، اگر به نقشه بیشتر دقت کنید و همچنین به “فیل” خیلی راحت می شه فهمید منظور کجاست. اما کلا آنجوری که من متوجه شدم تالکین تلقی مذهبی یا نژادی از این ماجرا نداشته و بیشتر به نظر می یاد یک جور مسابقه معماگویی با این کار راه انداخته! اما درباره روهان، با اینکه دوست نداشتم که ماجرا رو لو بدم باید بگم که حدستون درسته! روهان در ایرانه و این بخشش برای من خیلی هیجان انگیز بود وقتی پیداش می کردم. البته نقشه های تالکین به همین سادگی ه که به نظر می یاد نیستند، چون نقشه های او در حقیقت کلاژی از بخشهای مختلف دنیاست.