این مقاله در سال ۱۳۹۶ توسط کاربر «Samwise Gamgee the Brave» ترجمه و در چهار قسمت در تالارهای شورای ماهاناکسار در اختیار هواداران قرار داده شده. متأسفانه در این روز ها کمتر کسانی پیدا میشوند که به فروم آردا مراجعه کنند و از این رو مطالب ارزشمند فروم برای طرفدارانی که بعداً با آردا همراه شدهاند، تقریبا بدون استفاده باقی مانده است؛ به همین دلیل من به شخصه سعی کردهام با جمع آوری این چهار قسمت در قالب یک مقاله مجزا و با اندکی ویرایش جزئی این مقاله را در اختیار شما قرار دهم.
در این مقاله سعی شده تا با برسی فرضیههایی دربارهی شخصیت تام بامبادیل بتوانیم بفهمیم که آیا تام بامبادیل آنگونه که نشان میدهد فردی درست کار است یا در حقیفقت موجودی شیطانی و پلید است. امیدوارم از خواندن این مقاله لذت ببرید.
علی مهرنگ
تام پیر. کاراکتری که احتمالا بین کاراکتر های فرمانروای حلقه ها کمترین محبوبیت را دارد. کاراکتری کودکانه که کمتر کسی به غیبت او از اکثر اقتباسهای داستان خرده میگیرد. اما با این حال شیوه دیگری برای نگرش به او هست (بر اساس آنچه ما از او در کتاب میخوانیم) که تصویری بسیار متفاوت از این کاراکتر شاد و شنگول در ذهن ما پدید میآورد.
ما از تام بامبادیل چه میدانیم؟ او کاراکتری چاق و چله و همیشه خندان است. او رفتاری دوستانه و بامزه دارد که همیشه آماده است به مسافرانی که در دردسر افتاده اند کمک کند.
به جز اینکه احتمالاً هیچکدام از این ها حقیقت ندارد!
در نظر داشته باشید: بر اساس گفته خودش (و دانش فوق العاده عجیب الروند) او قبل از اینکه هابیتها به شایر بیایند در جنگل قدیمی سکونت داشته؛ قبل از اینکه الروند به دنیا بیاید و قبل از اولین روزهای دوران نخست.
و با این حال هیچ هابیتی تا به حال چیزی از او نشنیده است!
پوششی که او در آن فرودو و هابیت ها را ملاقات میکند بسیار شبیه به یک هابیت بزرگتر است. او عاشق غذا و آواز و قافیههای بیمعنی و نوشیدن و دوستانش است. هر هابیتی که چنین فردی را ملاقات کند درباره او داستانها و قصههای بسیاری خواهد گفت. هر هابیتی که توسط تام نجات داده شود درباره او آواز میخواند و برای دیگران نیز این ماجرا را تعریف میکند. اما مری که تمام تاریخ باکلند را از بَر است و بارها به جنگل قدیمی وارد شده است تا به حال نام تام بامبادیل را نشنیده است. فرودو و سم که داستانهای بیلبو پیر را خواندهاند هم روحشان خبر ندارد که چنین موجودی وجود دارد، تا موقعی که شخصا او را ملاقات میکنند. تمام هابیتهای شایر جنگل قدیمی را مکان ترس و وحشت میدانند، نه خانهٔ پیرمرد شاد و شنگولی و چاقی که به طرز عجیبی در مورد غذایش سخاوتمند و دست و دلباز است!
اگر تام پیر حقیقتا تمام عمر خود را در جنگل قدیمی گذرانده، آن هم در خانهای که کمتر از بیست مایل با باکلند فاصله دارد، پس این منطقی نیست که هیچ هابیتی تا به حال او را ندیده باشد، یا اینکه تاکنون هابیتی را از مرگ نجات نداده باشد. آن هم در ۱۴۰۰ سالی که شایر به وجود آمده است.
ما از تام بامبادیل چه میدانیم؟ او کسی که به نظر می رسد، نیست.
الروند، از بزرگ ترین حکیمان و عالمان دوران سوم، هرگز چیزی از تام بامبادیل نشنیده است. الروند تنها اطلاعات مبهمی دارد که بر اساس آن زمانی فردی به نام ارواین بن ادار (پیرترین و بیپدر) بوده که ممکن است همان بامبادیل باشد. و با این حال، جاده اصلی بین ریوندل و لنگرگاههای خاکستری از کمتر از بیست مایلی خانه بامبادیل میگذرد، که در کنار کهنترین جنگل سرزمین میانه قرار دارد. آیا در این هزاران سالی که از عمر جهان میگذرد هیچ الفی تا به کنون از روی کنجکاوی وارد جنگل قدیمی نشده یا با تام بامبادیل برخورد نداشته؟ ظاهرا خیر.
اینطور که به نظر میرسد گندالف چیزهای بیشتری میداند، اما او دانشش را نزد خود نگاه میدارد. در شورای الروند، وقتی که دیگران پیشنهاد میکنند که حلقه را نزد بامبادیل بفرستند، گندالف به طرز غیر منتظرهای لیست بلندبالایی از دلایلی که چرا نباید چنین کنند ارائه میدهد. مشخص نیست هیچکدام از دلایلی که ارائه میدهد دلیل حقیقی او باشد.
و اما در گفتگویی که تام با فرودو دارد، او اشاره میکند (اما از بیان صریح پرهیز میکند) که آمدن آنها را از ماگوت دهقان، و همچنین الفهای گیلدور شنیده است (که هر دو را قبل از آن فرودو برایش توصیف کرده بود). ولی این نیز اصلا با عقل جور در نمیآید. ماگوت دهقان در غرب برندیواین زندگی میکند. هنگامی که فرودو او را ترک گفت همانجا بود، و حتی نمیدانست که فرودو قصد دارد شایر را ترک کند. و اگر الروند نیز چیزی از تام بامبادیل نمیداند٬ چگونه ممکن است از دوستان گیلدور باشد؟
ما از تام بامبادیل چه می دانیم؟ او دروغ می گوید.
از شما یک سؤال دارم: خطرناکترین مکان سرزمین میانه کجاست؟ جایگاه اول در اختیار معادن موریا قرار دارد. و اما جایگاه دوم چه؟ قلمرو تام بامبادیل. در مقایسه، موردور سرزمینی امن است که به خوبی نیز اداره میشود. جایی که دو هابیت با کمترین تجهیزات دفاعی میتوانند روزها سرگردان باشند، و هنوز با این حال چیزی خطرناکتر از خودشان ملاقات نکنند. با این حال جنگل قدیمی و بلندیهای گورپشته که همگی بخشی از قلمرو تام بامبادیل هستند، با چنان خطرات و دهشت های پر شدهاند که که تقریبا هر کسی را بین یاران حلقه به جز احتمالا گندالف به وحشت میاندازد.
و حالا، در جهان تالکین رسما تایید شده که موجدات جادویی قدرتمند، ردپایی از ذات و فطرت خود در محل زندگی خود به جای میگذارند. لورین در سایه گالادریل مکان نور و صلح و آسایش است؛ موریا بعد از بیدار شدن بالروگ، همواره مکان ترس و دهشت بود که موجودات تاریک و اهریمنی به سوی آن کشیده میشدند. همچنین زمانی که سائورون در سبزبیشه زندگی میکرد، آنجا تبدیل به مکانی شیطانی و خانهای برای اهریمنان شد به طوری که آنجا را سیاهبیشه نامیدند.
و بعد نوبت قلمرو تام بامبادیل است.
هابیتها می توانند نفرت را در تک تک درختان جنگل قدیمی احساس کنند. هر درخت آن مکان یک هورن (درختان تحت امر اِنتها) خشن است که از بشر تنفر دارد. تک تک درختان بلندیهای پادشاهان باستانی که در آن نزدیکی قرار دارند توسط موجودات گورپشته فاسد شدهاند و موجودات اهریمنی در آنها سکونت گزیدهاند. بامبادیل این قدرت را دارد که تمام این موجودات را کنترل و یا آن ها را تبعید کند، اما چنین نمیکند. به جای آن، برای آنها به عنوان یک پناه دهنده در برابر انسانها و دیگر قدرتها عمل میکند. موجودات شیطانی و تنها موجودات شیطانی قلمرو او را پر کردهاند. گلدبری میگوید: «او ارباب است» و رعیت هایش هورنهای سیاه و موجودات گورپشتهاند.
ما از تام بامبادیل چه میدانیم؟ او آن نماد خیرخواه دلسوزی که به آن تظاهر میکند، نیست.
تام در پوششی دوستانه و شاد مقابل حامل حلقه ظاهر میشود، برای اینکه آنها را سؤال پیچ کند و امتحان نماید و به او و همراهانش شمشیرهایی بدهد که با آنها خادمان نیروی شیطانی دیگری را بکشند. اما او انگیزههای خود را دارد.
در نظر داشته باشید: بیشتر از یک بار گفته شده است که بیدها قدرتمندترین و پلیدترین درختان در تمام جنگل قدیمی هستند. با این حال شعری که بامبادیل به هابیت ها یاد می دهد تا در احضار او استفاده کنند شامل مصراع زیر است:
کنار آب، یا بیشه، تپه یا نی یا بید
بیدها بخشی از قدرت تام بامبادیل هستند و همچنین از عوامل احضار او استفاده هستند. آنها قدرت خود را از رودخانه نفرین شده ویتی ویندل به دست میاورند. یعنی مرکز تمام پلیدی های جنگل.
و چشمه های ویتی ویندل درست کنار خانه تام بامبادیل هستند.
و بعد هم نوبت گلدبری است، دختر رودخانه. او به عنوان همسر بامبادیل معرفی میشود، موجودی بی اندازه زیبا و شاهوار که هابیتها را مسحور و شیفته خود می کند. اینگونه بیان میشود که او یک روح آب است، مینشیند و مو های بلوند و بلند خود را شانه میکند. درست مانند رفتارهای یک پری دریایی (همچنین ارزش یادآوری دارد که پری های دریایی در اصل به عنوان هیولا شناخته میشدند، زیبا در بالای آب، و لیز و لزج و زننده و مخوف در زیر آب، که دریانوردان را فریب میدانند و آنها را جذب میکردند تا آنها را غرق کنند و بخورند.) اما ما میگوییم که این نام (دختر رودخانه) به این معنی است که او در حالت واقعی خود توسط رودخانه تغذیه میشود. که درواقع همان ویتی ویندل پلید باشد.
در افسانههای قومی و بومی (که تالکین به خوبی با آن ها آشناست) داستان های بسیاری از موجوداتی وجود دارد که میتوانند شکل و کالبد انسانی به خود بگیرند اما در ظاهر انسانی آنها همیشه سرنخی برای نشان دادن ذات طبیعی آنها وجود دارد. خب، گلدبری چه میتواند باشد؟ او بند و باریک است، به طور دقیق تر او به باریکی یک شاخه بید است. او لباسی سبز میپوشد، در میان جامهایی از آب رودخانه مینشیند، توسط پردهای از موهای بلند خود محصور شده است. می توان احتمال داد که او بیدی باشد که به شکل انسانی درآمده، یک هورن خشن مانند بیدمرد پیر که هابیت ها به تازگی از او گریخته بودند. البته اگر حقیقتا خود او نباشد.
خب، پس اگر این حقیقت داشته باشد، چرا تام بامبادیل حامل حلقه و همراهانش را نجات میدهد و به آنها کمک میکند؟ زیرا آنها میتوانند سقوط سائورون را رقم بزنند؛ کسی که فرمانروای تاریکی فعلی سرزمین میانه است.
درست است، اگر سائورون سقوط کند، حلقههای دیگر بیاستفاده می شوند و الفها و جادوگران نیز سرزمین میانه را ترک میکنند، و آنگاه تنها قدرت بزرگی که در سرزمین میانه باقی میماند (از حیث جادو و قدرت های فرابشری)، تام بامبادیل خواهد بود!
در اطراف قلمرو تام بامبادیل، مرزی وجود دارد که او نمیتواند، یا نمیخواهد از آن بگذرد. چیزی که او را به منطقه ای تنگ محدود می کند. و در عوض هیچ الفی یا جادوگری نیز به قلمرو او نمیآید که ببیند چه کسی بر آن حکومت می کند، یا مزاحم موجودات شیطانی تحت محافظت او شود.
هنگامی که هابیت ها بعد از سفرشان به موردور، به شایر باز می گردند، گندالف آن ها نزدیک به بری رها می کند و به سوی قلمرو تام بامبادیل میرود تا با او صحبت کند. ما نمیدانیم که آنها به یکدیگر چه میگویند؛ اما میدانیم که گندالف برای مقابله با سائورون به سرزمین میانه فرستاده شده است و حال باید برود. به او هیچ ماموریتی برای مقابله با تام بامبادیل داده نشده است و بزودی باید با رفتنش سرزمین میانه را به دست انسانها و هابیتها بسپارد، در حالی که تام بامبادیل میماند، در انتظار انجام خواستهاش.
آیا ما گمان می کنیم که تالکین اینگونه داستان را طرح ریزی کرده بود؟ اصلا! اما به هر حال آن را احتمال جذابی می دانیم.
اگر بخواهیم بیشتر احتمال پردازی کنیم و پا را فراتر بگذاریم:
طلسمی که تام بامبادیل را به قلمرو کوچکش محدود میکند، قرنها پیش توسط والار آنجا گذاشته شده، برای اینکه انسانها و الفها را محافظت کند. ممکن است چند دهه دیگر باقی بماند، شاید چند نسل از زندگی هابیتها، اما وقتی که آخرین الف لنگرگاهها بادبان بکشد و آخرین طلسمها و جادوهای حلقهها و جادوگران از بین برود، آنگاه طلسم والار نیز از بین خواهد رفت. و ارواین بن آدار، پیرترین و بی پدر که قبل از سائورون فرمانروای تاریکی در سرزمین میانه بود، قبل از اینکه مورگوت آنجا پا بگذارد، قبل از اولین طلوع خورشید، دوباره قدرت خود را به دست خواهد آورد؛ و در یک شب تاریک، درختان قدیمی به سوی غرب، به شایر لشکر خواهند کشید و بامبادیل در میان آنها خواهد رقصید، در حالی که بالاخره به شکل حقیقی خود در آمده است، و در حالی که شعرهای به دور از درک خود را میخواند و در حالی که درختان نفرینها و دشنامهایی خود را بر زبان میآورند و موجودات سیاه و ترسناک گورپشته دور او می رقصند و دور میزنند و می خندند. و آنگاه است که او لبخند می زند.
این مقاله پیشتر در فروم سایت آردا، تالارهای شورای ماهاناکسار، منتشر شده بود که از اینجا میتوانید بحث مربوط به آن را مشاهده کنید.
من هنوز کتابها رو نخوندم که بتونم دقیق نظر بدم، اما برام یه نکتهای به وجود اومده: چرا میخوایم قبول کنیم که شخصیت پلیدیه؟
به نظر من فقط یه شخص بسیار قدرتمندیه (شاید حتی از مایار باشه) که بهش وظیفهای سپرده شده، مبنی بر مدیریت پلیدیهای تبعیدشده. به همین خاطر هم مجبوره در جایی دور از دیگران زندگی کنه. اما به طور کلی از اونجا که دوست داشته در جریان تکمیل و محافظت از آردا نقشی داشته باشه، این کار رو پذیرفته، و در عوض گاهی برای رضایت خاطر خودش میآد و به دیگران کمک میکنه. (بدون اینکه اسمی از خودش به جا بذاره. شاید چون میخواد صرفا به دیگران کمک کنه و دنبال اسم در کردن و نشون دادن قدرت و دانش و… خودش نیست.)
موضوع دیگه اینکه چرا سعی میکنیم هر چیز مرموزی رو به سمت پلیدی بکشیم؟ شاید چون قدرتش خیلی زیاد بوده عنان نیروهای پلید بهش سپرده شده. همچنین که تام بامبادیل مدتهای زیادی رو در تنهایی و انزوا زندگی کرده. پس برای سرگرم کردن خودش (همونطور که تقریبا همه ما ممکنه این کار رو بکنیم) شروع به سرودن شعرهایی از هیچ و بدون هیچ معنیای کرده! اینطوری، بعد از سالها، نوع گفتارش به این شعرها تغییر کرده…
اما چیزی که یهو به ذهنم رسید، اینه که تام جلوهای از خود تالکینه! چرا که فرد بسیار قدرتمندیه که نیروها و موجودات پلید رو تبعید میکنه و میتونه کنترلشون کنه. کسی جرأت نمیکنه بهش چیزی بگه یا کسی درست نمیشناسدش، چون فقط در برخی قسمتهای خاص به یاد آورده میشه. اغلب هم به عنوان یه آوازهخوان پیر و شنگول به یاد آورده میشه…
شاید این اون شخصیتی بوده که تالکین دوست داشته باشه، کسی که از هفت دولت آزاده و لازم نیست برای نشون دادن عظمت خودش به یه جور اشعار و متون خاص خودش رو محدود کنه. همینطور در عین حال، کسیه که برای کمک کردن در هر شرایطی حاضره و در جریان تمام داستانها هست، اما خودش رو از دخالت بازمیداره…
به نظر من اون نیروهای تام فقط نیروهای پلید رو در تبعید نگه میداره، چون سعی داره همزمان که از زندگی دیگران محافظت میکنه، از زندگی پلیدیها هم محافظت کنه، چون حالا دیگه هستن و نمیشه کاریش کرد. به خاطر همینم از در محدوده خودش حبسشون کرده.
البته در نهایت باید بگم که شاید همه اینا به خاطر این تو ذهنم به وجود اومدن که من کتابا رو (حتی کتاب کوچولوی تام بامبادیل رو) نخوندم هنوز! (با اینکه اولین کسی بودم که رفتم خریدمش…)
اینکه میگم ممکنه از مایار باشه، به خاطر اون قسمتی بود که گفته شد گندالف میره تا باهاش مشورت کنه. اما خب در ابتدای سیلماریلیون که چیزی از چنین کاراکتری در میان والار گفته نشده. پس قاعدتا باید یکی از مایار قدیمی باشه که انقدر میتونه قدرتمند باشه…
شاید تام و گلدبری همون دوتا جادوگر ابی گم شده مون باشن و با جمع کردن تمام نیروهای اهریمنی که میتونن دارن ماموریتشون رو انجام میدن ولی باروش خودشون و احتمالا دلشون میخواد که برای همیشه هم تو سرزمین میانه بمونن یا شاید گاندالف میره باهاشون حرف بزنه تا باهم برگردن
تام بامبادیل شخصیتی درویش مسلک عارف گونه داره..!
به همه چیز آگاهی وشناخت داره و ورای هرچیز رو میبینه ، بی نیاز و گوشه گیره اما مهربان و سخاوتمند و همانند کودکان شاد پاک و قانع وشاد وسهل گیر نسبت به همه..!
درحقیقت تالکین خواسته دنیای ساده و بی آلایش کودکان رو درشخصیت تام بامبادیل نشون بده.!
تام بامبادیل بعد از بانو گالادریل، یکی از شخصیتهای محبوب و رازگونه من هست، چرا پلید معرفی میکنیدش؟
تام که مشخصه چی هست ، شخصیت تام با اون عنکبوت بزرگ همکار مورگوت مقایسه میشه، اون عنکبوت هم مستقیم مخلوق مورگوت یا کسی نیست و از ناملایماتی های مورگوت توی آهنگ اینور به وجود اومده، و در مقابلش تام بامبادیل روح قسمت خیر آهنگ اینور هست، مثل عنکبوت که روح قسمت سر موسیقی و اینور بود…..