اسب سفیدی از سرزمینهای نزدیک سرچشمه آندوین، که زمانی که کره اسب بود توسط مردان ائوتئود اسیر شد، و به اسبی مغرور تبدیل شد که گفته میشد هرگز رام نمیشود. فرمانروای ائوتئود در آن زمان لئود بود که تصمیم گرفت خودش این اسب را رام کند. وقتی این کار را انجام داد اسب او را با خود برد و به زمین کوبید و زندگی لئود به پایان رسید.
در این زمان ائورل پسر لئود ۱۶ ساله بود، او به دنبال اسب رفت. زمانی که او را یافت او را به خاطر مرگ پدرش بلای جان انسان نامید، و از او خواست تا به عنوان غرامت مرگ پدر خود را تسلیم او کند. اسب، که گفته میشد زبان انسانها را میدانست، موافقت کرد و ائورل او را فلاروف نامید. فلاروف به ائورل وفادار ماند تا اینکه ۴۴ سال بعد هر دو در نبرد کشته شدند.