-مترجم: پارمیس علیبیگی
چگونه جی.آر.آر.تالکین ارباب حلقهها را خلق کرد؟ سادهترین پاسخ این است که بگوییم صرفاً آن را نوشت. او در سال ۱۹۳۷ روی یک صندلی نشست و بیش از دوازده سال بر روی آنچه که هنوز به عنوان شاهکار ادبیات فانتزی و یک حرکت نبوغآمیز در ساختن دنیایی همه جانبه باقی مانده است کار کرد.
پاسخ پیچیدهتر این است که او علاوه بر نوشتن داستان، آن را طراحی کرد. بسیاری از نقشهها و طرحهای اولیهای که در هنگام تهیه پیش نویس «ارباب حلقهها» کشید، به داستان سراییاش اشاره میکرد و به او اجازه داد تا ایدههای روایت داستان را امتحان کند و صحنههای مورد نیازش را به صورت کلمات ترسیم کند. برای تالکین، هنر نوشتن و هنر نقاشی جداییناپذیر بودند.
*****
در کتاب هنر ارباب حلقهها علت چرایی و چگونگی این موضوع را میبینیم.
هفته آینده به مناسبت شصتمین سالگرد سه گانه کتاب بزرگی به وسیله محققین تالکین، وینهاموند و کریستینا اسکال، به بازار عرضه خواهد شد. این کتاب شامل بیش از 180 طرح، نمودار، نقشه، دست نوشته، و الفباهای آزمایشی مربوط به ارباب حلقههاست که توسط او اختراع شد، و نزدیک به صد تا از انها برای اولین بار مشاهده خواهد شد.
وقتی نقاشیها و طرحهای تالکین را مطالعه میکنید، چند چیز روشن میشود. اولا روایت کردن حلقهها او را به وضوح درگیر کرده بود. تالکین در هر زمان و هر کجا مینوشت و میکشید. بعضی از نقاشیها، خط خطیهای شتاب زدهای هستند که در حاشیهی دست نوشتههای او قرار گرفتهاند. اما بقیه طرحها دقیقتر هستند. حتی زمانی که او به وضوح بر روی یک نقاشی کار میکرد، مانند نقاشیها و نقشههایی کههابیت را در بر میگرفت یا طرحهای کوچکی که در یاران حلقه به چشم میخورد – خطوطی که فرودو و گندالف بر روی حلقه کشف کردند، و تصویر دروازههای دورین – تالکین هنرمند را هیچگاه راضی نمی کرد و او اثارش را آماتور و ناقص مینامید.
به نظر نمی رسید که تالکین به انچه که میکشید یا نقاشی میکرد اهمیتی داده باشد. طرح او از «گودی هلم و شاخ آواز» دژ محصور مردم روهیریم، بر روی کاغذ نیمه استفاده شده ی یکی ازکتابچههای آزمون آکسفورد کشیده شده است. با وجود این دیدگاه، تصویری که از اخرین توصیف تالکین از این قلعه در دو برج وجود دارد به زیبایی ترسیم شده است: «در دروازهی هلم، در مقابل دهانهی گودی، یک برآمدگی صخره ای قرار داشت که از دیوارهی شمالی بیرون زده بود. انجا روی برجستگی ان صخره، دیوارهای مرتفعی از سنگهای باستانی و درون این دیوارها برجی سر به فلک کشیده بنا کرده بودند…. و نیز مردم زمان باستان دیواری از شاخ آواز تا دیوارهی جنوبی ساخته بودند که ورودی شکاف را مسدود میساخت.»
می توان تصور کرد تالکین در وسط تصحیح برگهی یکی از دانشجویانش مکث کرده و به این فکر میکند که دیوار قلعه و دره و کوه چگونه ممکن است از فاصلهی دور، در چشم او و چشمان شخصیتهای داستان ظاهر شود.
تلاش او برای نقشه برداری از جغرافیای سرزمین میانه و ترسیم محیط آن و نکات داستان را هم میتوان در طراحی اولیهی رنگیاش از «دروازه ی غربی موریا» دید. تالکین برای خود این طراحیها هم داستان نوشت: درب مخفی، که در مقایسه با منظرهی صخرهها کوچک مینمود، پرترهای از حس ترس یاران حلقه از دیدن موریا را به نمایش میگذارد، و بازوی نگهبان آب هم خبر از وقوع خطر میدهد.
مطمئناً، تالکین میدانست که سرزمین میانه ارباب حلقهها بسیار پیچیده تر و گسترده تر از قلمرو بیلبو درهابیت بود. لوتلورین و گوندور! کوه هلاکت و ادوراس! یوروک–هی و نزگول! سرزمینها، نژادها و فرهنگهای بسیاری با جزئیات افزوده شدند؛ طراحی ساختمانها و محیطها؛ ویژگیهای طبیعی و مصنوعی، ویژگیهایی است که در ذهن او تصور میشد، سپس با دقت بر روی نقشه قرار میگرفت، و در نهایت به کلمات تبدیل میگشت. جای تعجب نیست که ۱۷ سال بین انتشارهابیت و ارباب حلقهها فاصله افتاد.
در طرح سه بخشی برج سارومان، اورتانک، میتوانیم ایدههای آزمایشی تالکین را ببینیم. در اینجا او تلاش میکند یک نسخهی ملایم تر، گرد و چندسطحی، که با یکی از پیش نویسهای اولیه دو برج هماهنگتر است را نشان دهد. بعدها، او با توجه به طراحیهایش، ساختار آن را دقیق تر توصیف کرد: «نوعی قله و جزیرهای صخرهای بود، سیاه و درخشنده و سخت: چهار ستون عظیم، از سنگهای چند وجهی که بهم جوش خورده بودند.» در مراحل تالکین، نقاشیها و متن او با یکدیگر ارتباط داشته و بر روی یکدیگر تاثیر میگذارند.
تالکین ویرایشگری بی حد و مرز بود. «نقشهی اولیه شایر» بازگردانیهای خلاقانه ی او را نشان میدهد. خطوط مداد با جوهر آبی و قرمز پوشانده شده است. خطوط نقطه چین و خال خال نشان دهندهی مسیر فرودو، سم و پیپین، یا مرز بخشهایی مانند جنگل قدیمی است. با خطی کمرنگ در سمت راست بالا، «الفها» با یک دایره اضافه شدهاند. تغییر اسامی هم دیده میشود؛ تالکین به «پادیفوت» اسم جدیدی داد: «ماگوت». نقشههای دقیقی که در شکل نهایی خود در ارباب حلقهها چاپ شدهاند، به خوانندگان کمک میکنند تا از آنها استفاده کنند. اما آنها هم به عنوان پیش نویس، باید به تالکین کمک کرده باشند. «نقشهی اولیه سرزمین میانه» نقشهی منبع اصلی تالکین بود؛ در طول سالها، همانطور که داستانش رشد میکرد و در بازگو نمودن تغییر مینمود، او صفحات جدیدی را در بالای صفحههای قدیمی میچسباند.
نقشهها به خود تالکین هم کمک کرد تا شخصیتهایش را در سرتاسر سرزمین میانه دنبال کند. چرا که بعد از جدایی یاران در انتهای کتاب باید به نوعی این شخصیتهای پراکنده را دنبال میکرد، در نتیجه حداقل سه گروه مختلف را تشکیل داد که از یکدیگر جدا بودند: گیملی / لگولاس / آراگورن (که بعدا گندالف به انها اضافه شد)، پیپین/مری (و چوبریش)، و فرودو / سم / گالوم (و فارامیر).
در دو نمودار «نقشه روهان، گوندور و موردور» و «فاصلهها و روزها در موردور»، ما شاهد تلاشهای فوق العاده تالکین برای محاسبه حرکات و موقعیتهای فرودو و سم تا اخرین میلیمتر (جایی که در آن ۱ میلی متر برابر با ۵ مایل است) هستیم. خطوط ترسیم شدهی توپوگرافی، کوهها و درهها را نشان میدهد. این همه تلاش برای چه بود؟ تالکین میخواست سفرشان به کوه هلاکت با نبرد آراگورن در دروازه سیاه هماهنگ باشد. برای فانتزی کار کردن، باید به اصول باورکردنی فواصل زمانی وفادار ماند. او در نامهای به ویرایشگر ناشر خود، مراحل نوشتنش را بیان نمود.
او «با یک نقشه شروع کرد و داستان را با آن متناسب (عموما با توجه دقیق به فاصلهها) نمود، و برعکس آن را اضافه کرد». طراحی یک نقشه از روی داستان «کار خستهکنندهای» است.
هنر او همچنین نشان میدهد که تالکین اوقات خوشی را میگذرانده است. درست مانند یک کودک که لبههای یک نقشه گنج جعلی را میسوزاند، تالکین هم چنین چیزهایی خلق کند، درست مانند کتاب مزربول، که یاران حلقه در موریا با آن برخورد میکنند: «بریده و پاره شده و تا حدی سوخته.» این ریزهکاریهای ماهرانه ایدهی جذاب تالکین مبنی بر این که ارباب حلقهها نوشتهی او نیست را حمایت میکند؛ چون تالکین ادعا میکند که او فقط این افسانههای باستانی را پیدا، آنها را ویرایش و بعد برای رسیدن به دست ما آنها را ترجمه کرده است. برای کسی که فانتزی را به سبک قدیمی مینوشت، تالکین به طرز شگفت انگیزی در استعارههای ادبیش از پست–مدرنیته استفاده میکرد.
نکتهی اصلی «هنر ارباب حلقهها» این است: ما فراموش میکنیم که تنها فیلمسازان نیستند که نیاز دارند تا کلمات را به تصویر ترجمه کنند. برای کسانی که از پیترجکسون به خاطر اقتباسهایش از رمانهای تالکین که به تصاویر ماندگاری روی صفحه نمایش تبدیل شد ابراز شکایت کردند، این نقاشیها به ما یادآوری میکند که حتی رماننویسان هم اندیشههایی قوی در مورد طرز نگاه و احساسات دنیای خود را دارند. تخیل تالکین به هر دو زبانِ تصویر و کلمه سخن میگفت، زبانی ترکیبی که احتمالاً ذهن با آن فکر میکند. پس به داستان نویسان میگوییم: اگر فکر میکنید ساختن یک دنیا فقط نوشتن کلمات بر روی لپتاپ است، تالکین ثابت میکند که قلممو و دفترچه طراحی میتواند از صفحه کیبورد هم قدرتمندتر باشد.
در نامه ای از سال ۱۹۳۷، تالکین از داشتن «برخی تصاویر» در یک کشویش سخن گفت، اما اگرچه آنها صحنههایی اسطورهای از منظرهای است که ماجراجویی هابیت هم آن جا اتفاق میافتد، ولی به هیچ وجه داستان او را توضیح نمی دهد. «آن عکسها تنها راهی شدند تا قسمتهایی از سرزمین میانه که او نتوانست بنویسد را بازگو کند.» جهانی که او ساخت به هنرش تبدیل گشت. هنر او زندگی را به گوشههای دنیایی دمید که او هرگز زمانی را برای نوشتنش پیدا نکرد. در همان زمان، آن نقاشیها، نقشهها و خط خطیها هم به خوانندگان کمک کرد که خود را در قلمروی ساختگی که تا قبل از ان هرگز دیده نشده غوطه ور سازند، دنیایی که ، دوست تالکین سی.اس.لوییس یک بار به ان اشاره کرد، «به نظر میرسد که این دنیاها حتی قبل از این که ما وارد آنها شویم وجود داشته است.»
مقاله ی خیلی مفیدیه 🙂 خسته نباشی پارمیس جان 🙂
ممنونم منصوره عزیز:)