نوشته: علی نوروزی
با اینکه بنظر می رسد هابیت مقدمه ای بر کتاب ارباب حلقه ها و در هماهنگی با آن است، اما برای کسی که آثار تالکین را پیگیری می کند، بهتر است که هابیت را از بقیه فضای فانتزی حاکم بر آثار تالکین جدا کند! در حقیقت اغلب این تناقضات از این موضوع ناشی میشود که مخاطب تالکین در کتاب هابیت گروه سنی خردسال و یا نوجوان می باشد و همین نکته این کتاب را متفاوت می کند.
وقتی که هابیت برای اولین بار چاپ شد، قرار نبود به این شکل پیش درآمدی برای ارباب حلقه ها باشد، در حقیقت وقتی که هابیت نوشته می شد، هنوز هیچ زمینه ای از حلقه های قدرت و داستانهای مرتبط با آنها وجود نداشت. اما زمانی که تالکین در حال آماده کردن ارباب حلقه ها برای چاپ بود، به این نتیجه رسید که برای سازگار کردن این دو اثر تغییرات در هابیت اجتناب ناپذیر است، در اولین چاپ هابیت، در دخمه زیر کوه وقتی که گالوم در بازی معما از بیلبو شکست می خورد با میل و رغبت حلقه طلای خودش را به او تحویل می دهد. اما بعدها تالکین به این فکر افتاد که برای بوجود آوردن تلقی شیطانی از حلقه یگانه باید در این قسمت از داستان تغییراتی ایجاد کند، و نتیجه داستانی است که امروز در دست ماست، هابیت ویرایش شد و در مقدمه و فصل دوم کتاب ارباب حلقه ها داستانِ یک “دروغ” اضافه شد، دروغی که بیلبو در اثر نیروی مخرب حلقه می گوید و وانمود می کند که حلقه از طرف گالوم به اون هدیه داده شده است.
با وجود این تصحیح همچنان تناقضاتی میان هابیت و بقیه آقار حماسی تالکین وجود دارد که برای روشتن تر شدن موضوع بطور خلاصه مروری بر آنها می کنیم:
۱- در کتاب هابیت، بیلبو یک ساعت دارد! مثلا نگاه کنید به صفحات ابتدای فصل دوم کتاب هابیت (بره بریانی) که از«گذاشتن یادداشت زیر ساعت روی بخاری توسط گندالف» یا مثلا «رسیدن یادداشت در ساعت ۱۰ دقیقه به ۱۱ به دست بیلبو» یاد شده! ساعت به شکل مکانیکی در هیچ کجای دیگر از آثار تالکین وجود ندارد. ممکن است با این توضیح که ساعت هدیه ای جادویی از صنعتگران دیل بوده، سعی در توجیح موضوع کرد، اما اولا بیلبو تا آن موقع به دیل نرفته بود، ثانیا چیزی که واضح است چنین تلقی خاصی از زمان که ساعت را به ۶۰ دقیقه مساوی تقسیم کند در جای دیگری از آثار تالکین مطلقا وجود ندارد و چیزی به عنوان ساعت مکانیکی در داستانهای دیگر پذیرفته نیست.
۲- در هابیت ما با چیزی به عنوان «کبریت» روبرو هستیم. مثلا نگاه کنید به فصل ۵ کتاب، معما در تاریکی، یا انتهای فصل ۶ از چاله به چاه. در هیچ کجای دیگر از این مجموعه داستان با چیزی به عنوان کبریت روبرو نمی شویم، اگر هم جایی از وسیله برای روشن کردن آتش استفاده شود، از سنگ چخماق که مناسب با فضای خود داستان است نام برده می شود و «کبریت» وجود نداره.
۳- سه ترول احمقی که در داستان هابیت هستند نامهای کاملا انگلیسی دارند، نگاه کنید به فصل دوم هابیت. تام، برت و بیل؛ و جالبتر اینکه بیل فامیلی انگلیسی (Huggins) هم دارد. چنین چیزی در جای دیگر سابقه ندارد. تمامی شخصیتها نامهایی به زبان خاص خودشان دارند. ترولهای هابیت به انگلیسی فصیح و کاملا عوامانه با و اصطلاح های رایج آن حرف می زنند، در حالیکه در هیچ جای دیگر هیچ ترولی به زبان انگلیسی حرف نمی زند، می شود اینطور گفت که صحبتهای آنان به زبان مشترک است، ولی ترولها حتی به زبان مشترک هم حرف نمی زدند و از آن مهمتر در زبان مشترک شیوه حرف زدن، مانند حرف زدنِ «کوچه بازاری» در زبان انگلیسی نیست.
۴- در هابیت ما با نوعی از جادو روبرو هستیم که در جاهی دیگر دیده نمی شود، مثلا دکمه های سردست الماس توک پیر که هدیه گندالف بودند و خود بخود بسته می شدند ( نگاه کنید به فصل ۱) یا کیف دستی ترول وقتی بیلبو به آن دست زد شروع به جیغ زدن کرد (نگاه کنید به فصل دوم)، چنین شکلی از جادو که جسمی خاصیتی مثل حرف زدن داشته باشد در نوع نگرش تالکین به دنیای جادو و آثار دیگر او وجود نداره و فقط در هابیت دیده شده.
۵- در هابیت ما اغلب با اِلف هایی احمق و بدجنس روبرو هستیم که این موضوع با تعریف تالکین از اولین دسته از فرزندان ایلوواتار که سرشار از خرد و خالی از شرارت هستند متناقض است، اِلف هایی چنین ابله از نوعی که در هابیت دیده شده در هیچ کجای دیگر آثار تالکین وجود ندارد.
۶- موجودات بدِ هابیت «گابلین ها» هستند، در حالیکه ما بعدها با موجودی به نام «اورک» سرو کار داریم و جایی با گابلین برخورد نمی کنیم. البته خود تالکین در نامه ای به این نکته اشاره کرده که برای اختصاصی و اورجینال کردن موجودات ساخته خودش از اورک بجای گابلین استفاده کرده تا خواننده پیش زمینه ذهنی ای که از گابلینهای معروف دارد را کنار گذاشته و با موجودی اختصاصی روبرو شود. در هر صورت موجودات استفاده شده در کتاب هابیت حتی بعد از ویرایشهای بسیار همچنان گابلین باقی ماندند و تاریخچه ای همانند اورکها برای آنها درست نشد.
۷- گندالف هنگام معرفی خود به «بئورن» خود را پسر عموی راداگاست قهوه ای معرفی می کند، در حالیکه جادوگران از مایار هستند که به شکل انسان تجسم پیدا کرده اند، ما در دیگر آثار با چنین نسبتهایی در میان قدسیان روبرو نمی شیم.
بسیار مفید بود. شخصاً از این همه زحمت ممنونم 🙂
خیلی عجیبه.انگار هابیت تالکین رو جو گیر کرده تا ارباب حلقه ها رو بنویسه!
در مورد اشکال آخرتون به نظرم وارد نیست چون واقعا خیلی کار سختیه چیزی که تالکین تو سیلماریلیون با اون دنگ وفنگ توضیح داده گندالف بخواد برای بئورن توضیح بده
به نظر من هابیت وقتی نوشته شده بوده که تالکین همچنان در حال آزمون و خطا برای ساختن دنیای بزرگ و بی نقصش بوده و بنابراین پیدا شدن همچین چیزهایی توش ممکنه قابل قبول باشه
ای بابا خب معلومه که فضای داستانی هابیت با بقیه آثارش مخصوصآ سیلماریلیون پر رمز و راز متفاوته خوبه خودت گفتی مخاطبش کودک نوجوان بوده تالکین هم برای همین از وجود ساعت یا کبریت استفاده کرده چون بچه ها اونقدر که با کبریت و ساعت آشنایی دارن با آتیش درست کردن به وسیله چخماق و تعیین زمان از روی وضعیت خورشید آشنایی ندارن
به نظر من اکثر این ایرادات به کتاب هابیت وارده ولی با این دو چند مورد مشکل دارم:
۱-در مورد چهارم: کیف دستی سخنگوی ترول ها خیلی جادوییه و با لوتر تناسب نداره… ولی دکمه های سردست میتونن با منطق لوتر و سیلیماریلیون جور دربیان: چون اولا از گاندولف رسیدن و گاندولف هم که در همه ی کتاب ها دست به جادوهای مختلف میزنه و به علاوه میتونه این دکمه های جادویی رو از سرزمین الف ها و دورف ها آورده باشه که همونطور که میدونیم ساخته های دورفی و الفی جادویی در کتاب ها پیدا میشه (مثل شنل و طناب الفی و…)
۲-یکی هم در مورد ششم: هیچوقت ارک ها جایگزین گابلین های داستان های لوتر و سیل نشدند! در این کتاب ها جایی مشخص میشه که گابلین ها نمونه ی تقلید شده از دورف ها هستند که زیر زمین نقب میزنن و در معدن ها زندگی میکنن و در کل از لحاظ فیزیک بدنی هم با ارک ها و هم با “اوروک های” متفاوت هستند…
سوال هاتون رو اگه میشه توی فروم مطرح کنید تا بهشون جواب های کاملی داده بشه…
این که سوال نبود برادر، نظر بود!! D:
خب منظور من دقیقا سوال نبود، منظورم بحث بود! جای بحث توی کامنت های صفحه ی اصلی نیست :دیــ
من کتاب ترجمه رو خوندم ولی تو کتاب یاران حلقه هم به گذاشتن حلقه زیر ساعت برای فرودو اشاره میکنه.حالا جدا از مفهوم زمان تو کتاباش