-مترجم: ایمان صاحبی
یکی از اساطیریترین ویژگی داستانهای رشتهافسانهی تالکین این است که به نظر میرسد این داستانها تمامی ندارند. همین سال گذشته بود که کریستوفر تالکین کتاب برن و لوتین را منتشر کرد. او در مقدمهی آن کتاب گفته بود که شاید برن و لوتین آخرین ویرایش او از دستنوشتههای منتشرنشدهی پدرش باشد. اما حالا با انتشار کتاب سقوط گوندولین که بیانگر بخش سوم از «قصههای گمشده» سرزمین میانه است، خلاف این گفته را میبینیم. با پایان یافتن کار ویرایش سهگانهی فرزندان هورین، برن و لوتین، و سقوط گوندولین، کریستوفر تالکین بالاخره در سن ۹۳ سالگی اعلام کرد که سقوط گوندولین بدون شک آخرین کاری است که او بدین شکل از کارهای پدرش منتشر میکند، اما با این حال، دربها هنوز بر روی داستانهای سرزمین میانه باز است.
آلن لی، طراح کتابهای جدید تالکین که سالها سابقهی همکاری با پیتر جکسون را دارد میگوید: «فکر میکنم کار کردن بر روی این کتابها به کریستوفر احساس موفقیتی دوباره میدهد. او خودش را مستقیماً درگیر سقوط گوندولین کرد. ما تا سال گذشته که از وجود احتمالی یک کتاب دیگر مطلع شدیم، از این موضوع خبر نداشتیم. مطمئنم او از انتشار این کتابها خوشحال است و این سفر ویژه به سرانجام رسیده.»
داستان سقوط گوندولین بر شخصیت تور تمرکز دارد. تور کسی بود که در دورهی تسلط مورگوت بر سرزمین میانه به دنیا آمد. در آن دوران فقط شهر مخفی گوندولین بود که از یوغ آهنین مورگوت در امان مانده بود. تور در پی یافتن آن شهر رفت، اما همانطور که از عنوان کتاب پیداست، با پایان خوشی مواجه نشد.
متاسفانه، تالکین هیچگاه داستان گوندولین را به کمال نرساند. او در سال ۱۹۵۱ قصد داشت آن را تکمیل کند ولی به دلیل این که انتشارات در آن زمان به داستانهای دورانهای نخستین سرزمین میانه تمایلی نداشت از کار بر روی آن منصرف شد. به همین سبب نسخههای متعددی از داستان گوندولین از وی به جا ماند که در طول دهههای مختلف نوشته شده بود. کتاب جدیدی که توسط کریستوفر منتشر شده تجمیعی از همهی این نوشتهها، به همراه توضیحاتی در خصوص تفاوتهای آنها و علت تغییر طرح تالکین از این داستان در طول زمان است.
سقوط گوندولین نسبت به هابیت و ارباب حلقهها خوانش متفاوتی دارد. اصلیترین فرق آن صحنهای بهخصوص است که تفاوت بسیاری با کتابهای قبلی تالکین دارد. کسی که برای اولین بار تور را روانهی ماموریتش برای یافتن گوندولین میکند اصلاً انسان نیست، بلکه خدای دریاها، اولمو، است. از آنجا که اولمو تنها والایی است که هنوز برای الفهای تبعیدی احساس دلسوزی دارد و نمیتواند آنها را در ویرانهی سرزمین میانه تنها بگذارد، او تور را به عنوان اولین گام از طرح بزرگی که برای خاتمه دادن به سلطهی دهشتبار مورگوت در نظر دارد در پی یافتن گوندولین میفرستد.
از آنجایی که سرزمین میانه پر از نیروهای جادویی و غیبی است که گاهی اوقات از مرتبهای بالاتر در وقایع جهان دخالت میکنند، آلن لی میگوید او تلاش میکرده تا طراحیاش از صحنهی ظهور اولمو بر تور نابجا به نظر نرسد: « تلاش برای کشیدن چیزی آنقدر غیرمنتظره و جادویی، کار سخت و حساسی بود. جهان تالکین پر از موجودات گوناگون است، اما به جز نزگول که میتوانند چنین شکلی شبحوار به خود بگیرند، اکثر موجودات از گوشت و خون ساخته شدهاند. اولمو از چه چیزی ساخته شده؟ یکی از کارهایی که برای اجتناب از این اشتباهات مهلک انجام دادم این بود که به دفعات به عقب برگردم. باید پیکرهی او را تا حد ممکن با آب و بخار میپوشاندم و آن را در فضا غرق میکردم، تا بتوانم فاصلهام را با او حفظ کنم. از این طریق راحتتر توانستم آن خصیصههای غیرملموس را وارد کارم کنم. در یکی از نسخهها کار را طوری شروع کردم که خیلی به او نزدیک بودم. او تمام صفحه را پر کرده بود، و این درست نبود. بنابراین آن نسخه را رها کردم و به عقب برگشتم، بعد او را به صورت تمثیلی از خود محیط خلق کردم.»
لی سرانجام موفق شد و حالا طرح خیرهکنندهی او از مواجههی تور با اولمو – که در آن اولمو بر فراز امواج قرار گرفته و ابرها و آذرخشها بر او وارد شده و از او خارج میشوند – در جلد پشتی کتاب تحسین خیلیها را برانگیخته است.
هرچند فرازهای داستان سقوط گوندولین اساطیریتر است، ولی این کتاب هم همان فضایی را دارد که در سایر داستانهای محبوب تالکین دیده میشود، و به خوبی نشان میدهد که همهی این قصهها بخشی از یک طرح اساطیری بزرگتر هستند. برای مثال، دوئل حماسی گلورفیندل و بالروگ بر دامنهی کوه، پیشپرداختی بر نبرد دیدنی گندالف و بالروگ موریاست. تور نیز سرانجام پدربزرگ الروند نیم-الفی میشود که روزی یاران حلقه را روانهی ماموریت بزرگشان میکند.
آلن لی میگوید: «آنچه باعث موفقیت هابیت و ارباب حلقهها میشود این است که این داستانها از چنان پسزمینهی فرهنگی خاصی برخوردارند که برای خودشان تاریخ و زبان دارند. اگر به عمق داستانها برگردید و از اساطیر سرزمین میانه لذت ببرید، دستاوردهای بسیاری بیشتری از این قصهها خواهید داشت. در روند تغییر و توسعهی اساطیر، به خوبی میتوانید نجوای داستانهای آغازین را در قصههای متأخر ببینید. این اتفاق باعث میشود کل مجموعه غنیتر، رضایتبخشتر و عمیقتر گردد.»
اگرچه لی وعدهی مشخصی نمیدهد ولی شاید این اثر مثل کریستوفر تالکین آخرش اثر حرفهایاش باشد. با این حساب، سقوط گوندولین نشان از پایان دورهای دارد که جی.آر.آر. تالکین یکبار آن را به عنوان «نخستین داستان واقعی از این دنیای خیالی» توصیف کرده بود. این کتاب فعلاً آخرین کتاب این مجموعه است. اما در دنیای اساطیر، تنها بحث این است که چهقدر باید منتظر ماند تا نسلی جدید پیکرهی تازهای از اساطیر سرزمین را از سر بگیرند.
امیدوارم هر چه سریع تر این کتاب به همراه برن و لوتین توسط آقای علیزاده به فارسی ترجمه بشه. مدیران محترم سایت خبری از این اتفاق دارند یا خیر؟
بعید میدونم آقای علیزاده دیگه اثر جدیدی از تالکین رو ترجمه کنن. همون قسمت سوم قصههای ناتمام اگه منتشر بشه باید ارو رو شکر کنیم! :دی
انتشارات روزنه دیروز اعلام کرد که آقای علیزاده قصد دارند این کتاب رو ترجمه کنند.
عالیست “تور و تبعید گوندولین”
الآن واقعا حس غجیبی داریم هم غمگین هم خوشحال 🙁
و خیلی هیجان زده برای خواندن آن هستیم…امیدواریم یکهویی کریستوفردوباره با کتاب دیگر سورپرایز کند :دی
هر چند که اخریست هعی…
تشکر از ترجمه مقاله و امیدواریم روزی از دوستان مترجم تشکر ترجمه خود کتاب را بکنیم
با عرض اجازت
گویا استاد واقعا شروع به ترجمه ی این کار کرده اند
من که واقعا خوشحال هستم
البته امیدوارم روزنه مثل همیشه برای عکس روی جلد بی سلیقگی به کار نبرد و عکس شیکی را انتخاب کند
البته جا دارد سایت آردا یک مصاحبه کوتاه با خود استاد در زمینه ی ترجمه ی این کتاب داشته باشد
و سپس خبر آن را منتشر کند و دل تالکین خوانان را شاد کند
به نظرم مهمتر از عکس روی جلد، عکس ها و طراحی های داخل کتاب هست که امید این میره که اینبار این طرح های زیبا داخل ترجمه فارسی نیز گنجانده بشه. کاش میشد مدیران سایت آردا این قضیه مهم رو به اطلاع آقای علیزاده و مدیران انتشارات روزنه برسونند چون خواندن شاهکارهای استاد تالکین به همراه این طراحی ها بسیار لذت بخش تر خواهد بود و خواننده رو به دنیای آردا نزدیک تر میکنه.
ای کاش ماجراهای تام بامبادیل هم به صورت ضمیمه ترجمه بشه به این کتاب اضافه بشه. همیشه دوست داشتم ماجراهای این شخصیت مرموز سرزمین میانه رو بخونم. کاش مدیران سایت یه طوری این قضیه رو به گوش آقای علیزاده برسونند.