گالادریل چندین سال پیش از شروع دوران اول در قلمروی قدسی به دنیا آمد. مادرش ائارون دختر اولوه پادشاه تلهری بود و پدرش فینارفین کوچکترین پسر فینوه از زن دومش ایندیس. او چهار برادر به نامهای فینرود، اورودرت، آنگرود و آیگنور داشت. او از جمله الفهایی بود که دو درخت را دیده بود. مادرش او را نِروِن صدا میزد و پدرش آرتانیس نامیده بودش. او همچنین آلاتاریل نیز خوانده میشد. او بسیار زیبا و بلند قامت بود:
«گالادریل، زیباترین در خاندان فینوه بود. گیسوانش به روشنی طلا بود و مانند آنکه تشعشع لورلین را در خود داشته باشد»
سیلماریلیون
بعد از آنکه دو درخت توسط ملکور و اونگولیانت نابود شدند و سیلماریل ها دزدیده شد، فئانور سخنرانی پر شوری برای نولدور کرد و آنها را متقاعد ساخت تا همراه او به سرزمین میانه بروند. گالادریل با آنکه به فئانور اعتماد نداشت اما دلش میخواست به سرزمین میانه برود. هنگامی که نولدور برخلاف خواسته والار والینور را ترک کردند، از بازگشت محروم شدند.
اما گالادریل تنها زنی از نولدور بود که دلیر و استوار ایستاد و هنگام مجادله شاهزادگان او مشتاق رفتن بود. هیچ سوگندی نخورده بود، اما سخنان فئانور درباره ی سرزمین میانه او را به هیجان آورده بود.
فئانور و همراهانش کشتیها را به زور شمشیر برای رفتن به سرزمین میانه برداشتند و رفتند اما هرچند که گالادریل و خویشاوندانش منتظر ماندند او کشتیها را بازنگرداند، آنها دریافتند که به آنها خیانت شده. در گذشتن از سرزمین یخبندان هلکاراکسه که یخهای تیز و برندهای داشت، گالادریل در در هدایت مردمش به سرزمین میانه بسیار کمک کرد. با رسیدن به سرزمین میانه دریافتند جنگی بین دو طرف در گرفته و بسیاری کشته شدند.
گالادریل سپس به دوریات رفت تا زندگی کند زیرا تینگول پادشاه دوریات عموی مادرش بود. در آنجا او دانش و خرد بسیار از ملیان همسر تینگول فراگرفت. در دوریات او با کلهبورن، بزرگترین خواهر زادهی تینگول ملاقات کرد و عاشقش شد و با او ازدواج کرد. آنها مدتها در سفر بودند تا سرانجام در لوتلورین سکونت کردند و با گم شدن آمروت پادشاه الفهای جنگلی، کلهبورن فرمانروای آنان شد. پس از سالها آنها صاحب یک دختر شدند، کلهبریان که با الروند فرمانروای ریوندل ازدواج کرد.
در سال ۱۶۹۳ دوران دوم کلهبریمبور صنعتگر الفی که پسر کوروفین، پسرعموی گالادریل بود، ننیا حلقه ی آب را به او بخشید که یکی از سه حلقههای قدرت الفها بود. او در دوران دوم و سوم از قدرتش برای مبارزه با بدی استفاده کرد زیرا او میتوانست ذهن سارون را بخواند بدون آنکه افکارش آشکار شود. آنها سه بار حمله سارون را که از دول گولدور سازماندهی می شد دفع کردند. کلهبورن و گالادریل به مردمی که بسیار محتاج کمک بودند اندرز و هدایای جادویی می دادند.
و این گالادریل بود که برای اولین بار شورای سفید را تشکیل داد. بعد از نابودی سارون کلهبورن با نیروهایی از رودخانه گذشت و دول گولدور را گرفت، و گالادریل دیوارهای آن را نابود کرد و گودالهایش را خالی و پس از آن جنگل پاکیزه شد.
یاران حلقه در سفرشان، هنگام فرار از موریا به لورین آمده و با گالادریل و کلهبورن ملاقات کردند. آنها زیبا، باریک، موقر و بلند قامت توصیف شده اند. نشانی از کهنسالی نداشتند مگر آنکه در عمق چشمهایشان مینگریستی که انبانی از خاطرات بود. گالادریل سفید پوشیده بود و موهای طلایی سیری داشت صدایش آهنگین بود اما عمیق تر از دیگر زنان سخن می گفت.
در تمام داستان خرد گالادریل مشخص است. او غمی را که گیملی در گذر از موریا حس کرده بود، درک کرد و با محبت و تفاهم پذیرای دشمن دیرینه الفها شد. او سپس به فرودو و سم اجازه داد تا در آینه بنگرند.
فرودو حلقه یگانه را به او تقدیم کرد و او تصدیق کرد که آرزوی داشتنش را داشته اما آن را رد کرد.
گالادریل می دانست اگر ماموریت فرودو به موفقیت برسد سارون نابود میشود اما پایان قدرت دنیا، فریبندگی لوتلورین و زمان الفها در سرزمین میانه را به دنبال خواهد آورد.
در پایان جنگ حلقه والار به او اجازه بازگشت به والینور را میدهند به خاطر سعی و تلاش در مبارزه با بدی، از خود گذشتگی و رد حلقه یگانه او به همراه الروند، بیلبو، گندالف و فرودو به بندرگاه های خاکستری میرود و در حالی که سرتاپا سفید پوش بود سرزمین میانه را برای همیشه ترک میکند. در والینور او به دخترش کلهبریان می پیوندد و کمی بعد کلهبورن نیز به والینور میآید.
واقعا حیف نیست مقالات اولیه و ارزشمند سایت بازدید نداشته باشن ؟
الان این مقاله تعداد بازدید هاش خیلی کمتر از مقالاتی هستش که به تازگی قرار گرفتن . بهتر نیست یه قسمت مقالات تصادفی داشته باشیم که احتمال دیده شدن همه مقاله ها وجود داشته باشه ؟
چقدر سایتتون باحاله.مرسی
یه سوال همسر الروند که دختر گالادریل و مادر ایویین بود چرا در فیلم حضور نداشت؟
خسته نباشید. مقاله ها اگرچه کم تعداد اما بسیار مفید هستن.
واقعا عالی بود
خیلی عالی بود مدت ها بود دنبال چنین مطلبی بودم امید وارم موفق ومید باشید ممنون ومتشکز
عالی بود عالی
دستتون دردنکنه
درود بر شما
واقعیت ها این گونه ساخته می شوند و به حقیقت می پیوندند…
از آشنایی با شما خرسند شدم
سلام
چه عالی بود….من تازه با سایتتون آشنا شدم و عاشق دنیای تالکین هستم،مطالبتون خیلی خوبه و میخوام دنبالش کنم چون ارباب حلقه ها فیلم مورد علاقه من هست. این مطلب هم خیلی به ذلم نشست،بانو گلادریال از محبوب ترین شخصیت های ارباب حلقه هاست برام،بازم ممنون.
واقعا محشر بود!دستتون درد نکنه!
سلام
کسی میدونه چرا وقتی فرودو به گلادریال حلقه رو داد
گلادریال تغییر چهره داد؟
دلیلش این بود که گالادریل تحریک شد و خواست حلقه رو بدست بیاره و گفت:”به جای فرمانروای تاریکیملکه خواهیم داشت، اما نه تاریک، بله روشن و تابناک” و قبلشم گفته بود:”انکار نمیکنم همیشه دلم میخواست اونو داشته باشم”
پس گالادریل دچار یه جنگ درونی با میلبه قدرت شد، و وقتی پیروز شد، گفت که برای همیشه به غرب خواهد رفت و به افسانه ها خواهد پیوست