در دوریات، تورین تورامبار و بهلگ کمانگیر دوستان و همرزمان بزرگی بودند. تورین، با اشتباهی فاجعهآمیز باعث مرگ یکی از درباریان شاه تینگول گشت و از سرزمینی که در آن رشد کرده بود گریخت. پس از ماجراهای بسیار در بیابان، به گروه یاغیانی پیوست که در نهایت تپهای را که به نام آمون رود معروف بود اشغال کردند. تپهی مذکور، منزل خانوادهای از دورفهای خرد بود: میم و پسرانش که به ازای فدیه برای زندگی خود، منزلش را به یاغیان داد.
روزی در میانهی زمستان، بهلگ پی دوست قدیمی خود تورین به راه افتاد و آنها، اتحادی شکل دادند تا مقابل اُرکهای مورگوت از منطقه دفاع کنند. تورین نام جدیدی برای خود برگزید: گورتول، برگفته از خود هولناک سرزمین آبا و اجدادیاش که بهلگ برایش آورده بود.
بهلگ و یاغیان تورین، بر سرزمینی فرمان میراندند که از رود تیگلین در شمال تا حاشیهی دوریات در جنوب و شرق را در بر میگرفت. به این سرزمین نام، دور-کوآرتول دادند، سرزمین کمان و خود. اسامی که از کمان عظیم بهلگ و اژدها-خودِ دور-لومین که تورین بر سر میگذاشت گرفته بودند.
سرزمین دور-کوآرتول کمتر از یک سال دوام آورد. مورگوت که دریافته بود «گورتول» در حقیقت همان تورین، پسر هورین است جاسوسانش را به سرزمینهای اطراف آمون رود فرستاد. میم، دورف خرد، که دو فرمانده خانههای اربابیاش را اشغال کرده بودند با فرماندهی اُرکهای مورگوت معاملهای کرد و به تورین و بهلگ خیانت ورزید. یاغیان تار و مار شدند و بهلگ را مرده پنداشتند. تورین را گرفتند و به شمال بردند. اگرچه بهلگ زنده ماند و بعدها تورین را نجات داد، آن روز، روز پایانی سرزمین کوتاه عمر دور-کوآرتول بود.