خاستگاه و تاریخ:
هفتصد و چهار سال پس از تأسیس شایر گورهنداد اولد باک درناحیه فاردینگ شرقی از برندیواین عبور کرد و در تپههای برندی که سابقاً خالی از سکنه بود، ساختن تالار برندی را آغاز نمود. به محض اینکه خاندان گورهنداد شاخ وبرگ گرفت، تالار نیز توسعه یافت و یک اجتماع مترقی در زمینهای حد فاصل بین رود و جنگل کهن بوجود آمد.
در زمانی که گورهندادکه ملقب به «بزرگ باکلند» بود نام خانوادگیش را عوض کرد، از آن پس برندیباک بر سرزمین برندی فرمان میراند.
روستای باکل بری که نزدیک تپه برندی بنا شده بود در رأس روستاهای باکلند قرار داشت و توسعه جمعیت باعث شد که روستاهای دیگری در آن ناحیه تأسیس شود که بزرگترین آنها شامل نیو بری، کریک هالو و استاندالف بود. قدرت رو به رشد فرماندۀ باکلند مورد توجه هابیتهایی که نزدیک به مناطق شرقی بودند نیز قرار گرفت و سرزمینهای ماریش بیناستاک و راشی اعلام آمادگی کردند که تحت سیطره تالار باک باشند.
دیری نپایید که اهالی باکلند خود را مورد تهدید درختهای عجیب جنگل یافتند و بنابراین به ساختن حصار پرداختند و با کشیدن حصاری بزرگ به طول بیست مایل در سراسر مرزهای شرقی خود را محصور کردند. این تنها خطر تهدید کننده برای باکلند نبود. در دوران سوم از سال ۲۹۱۱ یعنی سال زمستان طولانی، آب رود برندیواین یخ زد و باکلند مورد تهاجم گرگها قرار گرفت.
باکلند اقامتگاه دوران کودکی فرودو بگینز نیز بود. او در دوران سوم از سال ۳۰۱۸ در مسیر سفرش به ریوندل به آنجا بازگشت. او خانهای در کریک هالو خرید و ئانمود کرد که میخواست در آنجا زندگی کند ولی به جای این کار از طریق حصار بزرگ وارد جنگلهای کهن شد و قلمرو شرقی شایر را ترک نمود.
فرهنگ:
اهالی باکلند گرچه در بسیاری موارد با سایر هابیتها مشابه میباشند ولی دارای ویژگیهای مشخصی میباشند. بدون شک طبیعت و مزاج فالودیشهای برندیباک که هابیتهای باکلند بودند تا اندازهای نسبت به عموزادههای خود در شایر ماجراجویانه تر بود. (ولی در قیاس با بسیاری از نژادهای دیگر محافظهکارتر بودند) آنها از قایقرانی که در نظرهابیتهای شایر ناخوشایند بود لذت میبردند و برخی از آنها شنا نیز میکردند.
وقتیکه قوم بری در سفر مخاطره آمیز خود راه شایر را در پیش گرفتند و مقصد نهایی آنها باکلند بود (گرچه برخی دیگر سفر پر مخاطرهای را به سوی فاردینگ شرقی آغاز کردند) و بنابراین (به زعم اصطلاحات هابیتها) نسبت به هابیتهای دیگر حالت جهان وطنی بیشتری داشتند.
زندگی در جنگل کهن که همواره با خطری پایدار همراه بود باکلندیها را نسبت به هابیتهای معمولی شایر، مردمانی جان سختتر و مشکوکتر بار آورده بود. آنها برای مواجهه با خطر تجهیز شده بودند (از طریق آواز شاخ باکلند) و شبها درها را بروی خود قفل میکردند که چنین کاری در شایر رایج نبود.