جنبشی سیاسی در دوران انتهایی نومهنور که عمدتاً با نام مردان شاه شناخته میشدند و خواستار پایان دخالت الدار و والار در امور نومهنوری ها بودند. به نظر میرسد که این گروه در دوران سلطنت تار-آتانامیر، سیزدهمین پادشاه نومهنور ظهور یافتند، اما برای اولین بار از آنها در سالنامههای دوران فرمانروایی وارثش تار-آنکالیمون نام برده میشود. قدرت آنها در زمان آر-آدوناخور، بیستمین پادشاه، که تا آنجا پیش رفت که استفاده از زبانهای الفی را ممنوع کرد (و نامش را از آدوناییک، زبان بومی نومهنور گرفت) گسترش بسیار یافت.
قدرت حزب شاه همچنان افزایش یافت تا وقتی که تار-پلانتیر سلطنت را در دست گرفت. او تلاش کرد تا شیوهی پادشاهان پیش از خود را تغییر دهد و نومهنور را به دوستی دیرین با الفها بازگرداند. با این حال، در دوران سلطنت او حزب شاه به فعالیتش (برعلیه شاه، بهرغم نام حزب) تحت رهبری گیمیلخاد، برادر تار-پلانتیر ادامه داد. با مرگ تار-پلانتیر، پسر گیمیلخاد با نام آر-فارازون تاج و تخت را غصب کرد. آر-فارازون آخرین پادشاه بود که گردنکشیاش را تا بدانجا پیش برد که به آمان لشکر کشید، حرکتی که منجر به سقوط نومهنور شد.