قبل از اینکه جنگ بر سرِ سرزمینهای شمالی نازل شود، گورلیم و اِیلینل شوهر و زنی در دورتونیون بودند. گورلیم رفت تا برای اربابش باراهیر بجنگد اما وقتی به خانه برگشت، سرا را غارت شده و خالی دید و زنش ایلینل گم شده بود. در این زمان دورتونیون توسط نیروهای مورگوت مورد تاخت و تاز واقع شد بنابراین گورلیم همراه با باراهیر و مردانش به تپهها فرار کرد که اکنون یاغیانی ناامید به شمار میرفتند و تعداد آنها رو به کاهش بود. او نتوانست ایلینل را فراموش کند هرچند که گاهی به خانه متروکۀ خود برای پیدا کردن ایلینل بر میگشت.
یک روز ایلینل را با ظاهری لاغر و درمانده در ویرانههای خانهاش پیدا کرد، اما وقتی به سمت او رفت دستگیرش کردند و به نزد سائورون فرستاده شد. شکلی که او دید یک شبح بود که برای چنین مقصودی تعبیه شده بود. بعد از یک مقاومت طولانی، گورلیم به شرطی که به ایلینل بپیوندد پذیرفت که به باراهیر خیانت کند. سائورون پذیرفت و پس از کشف مکانی که یاغیان در آنجا پنهان شده بودند سائورون قرار را با مرگ گورلیم توسط شکنجه انجام داد (کاری کرد که به وسیلۀ مرگ، گورلیم به ایلینل بپیوندد).