کلهگورم زرینمو سومین پسر از میان هفت پسر فئانور بود. او جاهطلبترین از میان هفت برادر بود و سوگند پدرش را با شوق فراوان پی گرفت که همین مایهی هلاکتش شد.
در والینور کلهگورم شکارچی بزرگی بود و با والا اورومه دوستی نزدیکی داشت. با او به شکار می رفت یا در خانهاش میهمان بود. او از همنشینی با اورومه دانش شناخت پرندگان و وحوش را کسب کرد و آموخت چگونه زبان آنان را درک کند. در این میان هدیه با ارزش دیگری از والا گرفت: هوآن سگ شکارچی والینور. او در آن دوره با دختر عمویش آرهدل دختر فینگولفین، نیز دوستی نزدیکی داشت. بعد از تاریکی والینور او بهمراه شش برادر دیگرش در کنار پدرش ایستاد و با او سوگند انتقام خورد. سپس همراه نولدور به سرزمینمیانه رفت و با اولین طلوع ماه بر فراز آن بدانجا رسید. هوآن سگ باوفا نیز در پی او جلای وطن کرد و به سرزمین میانه رفت.
- سالهای ابتدایی در بلریاند، قبل از ۴۵۵ دوره اول:
در اولین حمله الفها به اورکها، داگور-نوئین-گیلیات، کلهگورم در میان تپه های اطراف اتیلسیریون در شمال ارد-وترین بود که خبر پیشروی سپاه اورک به سمت شمال به او رسید. او به آنان شبیخون زد و اورکها را به مرداب سرخ عقب نشاند. پس از نبرد که در آن پدرش فئانور کشته شد، او به سرزمین هیملند، منطقه شرقی بلریاند سفر کرد و به همراه برادر جوانترش کوروفین در انجا سکنی گزید. آن دو بر سرزمینهای میان رود آروس و کلون ادعای حکومت کردند و با تقویت گذرگاه آگلون در شمال مسیر نیروهای مورگوت را بستند. در آن دوران دو برادر روابط دوستانه خوبی با برادر بزرگتر خود کارانتیر که در دره میان گوندولین در سرزمین تارگلیون زندگی می کرد داشتند و اغلب به همراه او به شکار می رفتند. سرزمین هیملند قریب به ۴۵۰ سال توسط دو برادر امن نگاه داشته شد اما در زمان جنگ داگور براگولاخ ارتش مورگوت استحکامات آنان در آگون را درهم شکست و سرزمین کلهگورم را تاراج کرد. او به همراه کوروفین به جنوب و غرب گریخت تا آن هنگام که به تالارهای نارگوتروند به نزد فینرود رفتند.
- دوران اقامت در نارگوتروند، سالهای ۴۵۵ تا ۴۶۵ دوره اول:
فینرود به گرمی از پسرعموهایش استقبال کرد. مدت زمانی کلهگورم و کوروفین با خوشحالی در ناگورتروند اقامت داشتند و روزگار را به شکار اروکها و گرگهایی که به خود جرات تجاوز به مرزهایی آنان داده بودند، می گذراندند. در آن دوران آنان اربابانی قدرتمند بودند که نفوذ و قدرتشان در قلمرو فینرود رو به فزونی بود. قبل از گذشتن زمانی طولانی، برن به دوریات آمد و یاری فینرود برای یافتن سیلماریلها را طلب کرد. سوگند فئانور سبب می شد که کلهگورم هر کوششی برای جستجوی سیلماریلها را به مبارزه بطلبد، اما فینرود نیز در بند سوگندی بود که برای باراهیر پدر برن خورده بود. برای وفای به عهد او نارگوتروند را به همراه برن ترک کرد و اداره آنرا بر عهده برادرش اورودرت گذاشت. کلهگورم و کوروفین در غیاب فینرود از نفوذ خود استفاده کرده و عملا فرمانروایان پنهان نارگوتروند شدند.
زمانی در وقت شکار در میان زمینهای محافظت شده الفها، آنان به لوتین برخوردند که در جستجوی برن از پدرش در دوریات می گریخت. کلهگورم دریافت که ازدواج با دختر یکی از مقتدرترین پادشاهان بلریاند مایه قدرتی عظیم است، پس لوتین را فریب داد و با وعده کمک او را به ناگوتروند کشاند و زندانی کرد. سپس پیغامی ساختگی برای تینگول فرستاد و درخواست خود را مطرح کرد. اگرچه دو برادر از لوتین شنیده بودند که برن و فینرود بدست سائورون گرفته شده و در برج تول-این-گائورت اسیرند، اما قصد نجات آنان را نداشتند و براین عقیده بودند که مرگ فینرود سبب افزایش قدرت آنان خواهد شد. اما هوآن سگ شکاری کلهگورم، با نافرمانی از اربابش به لوتین کمک کرد تا از دست دو برادر بگریزد و در پی برن به شمال برود. اگرچه او بعدها به نزد کلهگورم بازگشت اما اعتماد میان آن دو از بین رفته بود. در مدتی که هوآن از نارگوتروند دور بود به همراه لوتین سائورون را شکست داده و برج تول-این-گائورت را ویران کرده بودند. پس از ویرانی برج تعداد زیادی از زندانیان سائورون آزاد گشته و وقت بازگشت داستان سرنوشت فینرود را بازگفتند. فریب و توطئهی دو برادر آشکار شد و مردمان نارگوتروند دوباره بسوی شاه حقیقیشان اورودرت متمایل شدند. کلهگورم و کوروفین از نارگوتروند اخراج شده و تنها و بدون همراه آواره سرزمین بلریاند گشتند.
- بازگشت از سرزمین شمال، سالهای ۴۶۵ تا ۵۰۰ دوره اول:
پس از تبعید از نارگوتروند، دو برادر رو به سوی شمال و شرق، بدنبال سرزمینی برای حکمرانی به سمت هیمرینگ رفتند که برادر بزرگترشان مایدروس هنوز ارباب آنجا بود. هنگام سفر در گوشه کنار برهتیل، از بازگشت برن و لوتین به جنوب باخبر شدند و راه را برآنان بستند. در دفاع از لوتین هوآن از کلهگورم روگرداند و علیه او جنگید. کوروفین اسبش را از دست داد و دوبرادر سوار بر یک اسب به شرق گریختند. پس از سفر از میان دیمبار و نان-دانگورتب، سرانجام به سرزمین مایدروس رسیدند. کلهگورم مدت زیادی در آنجا نماند، چراکه مدتی بعد مایدروس الفهای بلریاند را متحد کرد و جنگ معروف نیرنات-آرنویدیاد بوقوع پیوست. کلهگورم بهمراه آنان بشمال راند و در میانه جنگ مجروح شد. اولدور نفرین شده به الفها خیانت کرد، سپاه مایدروس درهم شکست و پراکنده شد. کلهگورم و برادرانش جان بدربردند و به کوه دولمد در شرق بلریاند گریختند و همچون آوارگان بمدت ۳۰ سال در آنجا ماندند. در آن دوره برن و لوتین در جنوب در جزیره تولگالن در میان رودخانه آدورانت ساکن بودند و سیلماریلی از تاج ملکور را در تملک خود داشتند. اگرچه پسران فئانور سوگند خورده بودند که جواهر را بجویند، اما هیچکدام جرات تعدی به آن جزیره مقدس را نداشتند، پس صبر کردند. سرانجام برن و لوتین درگذشتند و سیلماریل به دیور جانشین تینگول در دوریات به ارث رسید. پسران فئانور درخواست کردند که دیور جواهر را به آنان بازپس دهد، اما دیور سرباز زد. پس برادران ارتشی آراستند و به تالارهای منگروت حمله کردند. در آنجا کلهگورم بدست دیور بقتل رسید، اگرچه دیور و کوروفین و کارانتیر نیز کشته شدند.
نکته:
معنی تحتالفظی نام او چابک-عجول بنظر می رسد. اما تغییر موقت آن به کلهگورن، شاید به این معنی ست که تالکین قصد آن را نداشته که این معنی را برای نام او حفظ کند (تاریخ سرزمین میانه، جلد۵، راه گمشده و دیگر نوشته ها ۳، لغتشناسی).