آخرین مقالات فرهنگنامه
خانه - کتابخانه - مقالات تخصصی - قسمت چهارم: داستان نقشه توضیح گذاری شده و معماهای پنهان پروفسور تالکین

قسمت چهارم: داستان نقشه توضیح گذاری شده و معماهای پنهان پروفسور تالکین

نقشه توضیح گذاری شده تالکین 4

The Tolkien Estate Limited – used with kind permission©

This Article is Available in English, Read it Here.

-نوشته: محمدرضا کمالی
-ویرایش آلاسین موریمیزو

همانطور که در سه قسمت قبلی مقالات گفتیم (لینک قسمت‌های قبل در انتهای مقاله)، این فرض که تالکین داستان‌هایش را بر اساس الهاماتش از مناطق و فرهنگهای مورد علاقه‌اش می‌نوشته خیلی مستند نیست. ضمن احترام به تحقیقاتی که در این باره انجام گرفته، نظر من این است که تالکین به عنوان یک دانشمند خلاق و مطلع، کاملا آزاد بوده که داستانهایش را آنگونه که تشخیص می‌داد صحیح است بنویسد.

برای این که معلوم شود اروپا یا هر جای دیگری واقعا منبع الهام آثار تالکین بوده یا خیر، نیاز هست تا مدارک مستندی داشته باشیم. معروف‌ترین مدرک درباره مقایسه زمین با سرزمین میانه و مساله الهام‌گیری تالکین، نامه معروف شماره ۲۹۴ اوست:

جریان اصلی داستانها در شمال غربی سرزمین میانه رخ می دهد، که از نظر عرض جغرافیایی برابر است با سرزمین های ساحلی اروپا و سواحل شمالی دریای مدیترانه… اگر هابیتون و ریوندل را در محدوده عرض جغرافیایی آکسفورد فرض کنیم (همانطور که واقعا هست)، آنگاه میناس تیریت، ششصد مایل به سمت جنوب، درمحدوده فلورانس خواهد بود. دهانه آندوین و شهر باستانی پلارگیر هم در محدوده تروی باستان خواهند بود.

اما همانطور که در قسمت اول این سری مقالات دیدیم یادداشتهای تالکین در نقشه توضیح گذاری شده ای که به تازگی کشف شده، به ما کمک کرد تا بفهمیم که او در نامه ۲۹۴ در حال نمایش منابع الهامش در اروپا برای خلق سرزمین میانه نبود، بلکه او در حال نمایش تصویری بود از ابعاد و موقعیت سرزمین میانه با کمک گرفتن از مناطقی شناخته شده در اروپا.

تا اینجا بارها درباره نامه ۲۹۴ صحبت کرده ایم چرا که این نامه زمانی بزرگترین دشمن تحقیقات من حساب می شد، تحقیقی که منابع تالکین را بیشتر در شرق دنیا نشان می دهد تا اروپا. سالها بخاطر این نامه، کارهای من عملا برای برخی یک جور شوخی حساب می شد و کمتر کسی آن را جدی می گرفت. اما وقتی یادداشتهای نقشه توضیح گذاری شده پیدا شدند، ناگهان وضعیت دگرگون شد. بیایید این نامه را بازبینی کنیم.

جریان نامه ۲۹۴ چیست؟

شماره ۲۹۴ از شماره گذاری نامه ها در کتاب نامه‌های جی. آر. آر. تالکین می آید. کتابی نوشته هامفری کارپنتر محقق بزرگ آثار تالکین. این نامه خطاب به شارلوت و دنیس پِلیمر است که برای مجله دیلی تلگراف با تالکین مصاحبه ای انجام داده بودند. مقاله آنها بعدا با نام مردی که هابیت‌ها را می فهمد چاپ شد. در آن زمان پلیمرها پیش نویسی از مقاله را برای تالکین ارسال می کنند تا نظرش را درباره آن بدانند و ضمنا اگر ایرادی هم در آن می بیند اصلاحش کند. در جواب آنها تالکین نامه ای را به همراه اصلاحات مد نظرش برای آنها ارسال کرد. این همان نامه معروف ۲۹۴ است!

آقا و خانم پِلیمر عزیز،

از حسن لطف شما برای ارسال نسخه ای از پیش نویس مقاله تان متشکرم. مطمئنم که در حین مصاحبه بعضی رفتارهای من باعث دردسرتان شد: تند و تند صحبت کردنم (که مادرزادی است و لاعلاج)، بی نظمی ام در راه رفتن و پیپ کشیدنم. البته عمدی در کار نبود. من از آرتروز رنج می برم و با نشستن طولانی زانویم درد می گیرد. بنابراین ایستادن در حین مصاحبه باعث تسکین دردم می شود. البته می بایستی از دود کردن در این موقعیتها خودداری کنم، اما به نظرم مصاحبه شدن دارد بیشتر و بیشتر بی مزه و حواس پرت کن می شود، و من به مقداری آرام بخش نیاز دارم.

نسخه شما از مقاله، یک روز قبل از اینکه به اینجا برگردم به مقصد رسید و من هم امیدوار بودم که سر وقت انجامش دهم. الان وقت پیدا کرده ام که بررسی اش کنم. یکی دو نکته وجود دارد که من ترجیح می دهم تغییر داده شود، و برخی عدم دقتها وسو تفاهم ها در متن رخنه کرده که مطمئنا بخشی اش هم تقصیر من است. از جمله خصوصیات من که شما به آن اشاره نکرده اید این است که در مساله دقت، من یک آدم کاملا ملا نقطی هستم، حتی در چیزهایی که به نظر بقیه بی اهمیت اند. من وقت ندارم که این نکات را خوانا و واضح بیان کنم، و امیدوارم که هنوز یکی دو روزی برای بازنگری و برش مقاله وقت داشته باشید. سعی می کنم طوری نامه را بفرستم که تا جمعه به دستتان برسد.

متاسفانه از یک بابت باید ناامیدتان کنم. اطلاع دارم که ویکند تلگراف انتظار دارد که مقاله شما منضم به یک سری عکس از من در حال کار در خانه ام باشد. تحت هیچ شرایطی من موافق نیستم که برای چنین هدفی دوباره عکس بگیرم. من این دخالتها در حریم شخصی ام را نوعی بی احترامی می دانم و دیگر نمی‌توانم برایش وقت بگذارم. تاثیر ناآرامی ناشی از این کار، بسیار بیشتر از زمان واقعی آن است.

کار من نیازمند تمرکز و آرامش روحی است.

ارادتمند شما

جی. آر. آر. تالکین

 

بعد تالکین ۱۳ بخش از مقاله را که به نظرش باید تغییراتی در آنها داده شود لیست کرده و در زیر هرکدام ایراداتش به آن را اعلام می کند. در این ایرادات چیزهای جالبی دیده می شوند، از توصیف قد و قامت تالکین تا روابطش با سی. اس. لوئیس. در هفتمین ایراد، او به این جمله از متن مقاله ایراد می گیرد.

سرزمین میانه… از نظر معنوی با اروپای نوردیک(Nordic) مطابقت دارد.

توضیح: کلمات داخل (پرانتز) از خود تالکین است، کلمات داخل [کروشه] به قرینه حذف شده، اما برای درک مفهوم لازم بود:

نوردیک نه، لطفا! این کلمه ای است که شخصاً دوستش ندارم؛ چون اگرچه ریشه اش فرانسوی است، اما با تئوری های نژادپرستانه مرتبط است. از نظر جغرافیایی بهتر است برای این منظور از کلمه شمالی (Northern) استفاده شود. اما آزمایش نشان خواهد داد که [اروپای شمالی] حتی در این حالت هم (چه از لحاظ جغرافیایی و چه معنوی) با «سرزمین میانه» قابل انطباق نیست. این [سرزمین میانه] یک کلمه قدیمی است و اختراع من هم نیست، برای منبع هم می توانید به مثلا خلاصه فرهنگ لغات آکسفورد مراجعه کنید. «سرزمین میانه» به معنای سرزمین های قابل سکونت جهان ماست که در میان اقیانوس محیط شده اند. جریان اصلی داستانها در شمال غربی سرزمین میانه رخ می دهد، که از نظر عرض جغرافیایی برابر است با مناطق ساحلی اروپا و سواحل شمالی دریای مدیترانه. اما این ناحیه را به هیچ منطقی نمی توان یک محدوده خالص «نوردیک» خواند. اگر هابیتون و ریوندل را در حدود عرض جغرافیایی آکسفورد فرض کنیم (همانطور که واقعا هستند)، آنگاه میناس تیریت، ششصد مایل به سمت جنوب، در حدود عرض جغرافیایی فلورانس خواهد بود. دهانه آندوین و شهر باستانی پلارگیر هم در محدوده عرض جغرافیایی تروی باستان خواهند بود.

اودن ادعا کرده که برای من «شمال یک جهت مقدس است»، اما این درست نیست. من به شمال غربی اروپا، جایی که خودم (و بیشتر نیاکانم) در آن زیسته ایم علاقه دارم، همانطور که هر انسانی به زادگاهش عشق می ورزد. فضا و محیطش را دوست دارم، و تاریخ و زبانهایش را بیش از سایر بخشهای جهان بلدم؛ اما برایم «مقدس» نیست و علاقه من مصروف آن نیست. به عنوان یک نمونه، من علاقه خاصی به زبان لاتین و از میان شاخه های لاتین علاقه خاصی به زبان اسپانیایی دارم. اما صرف یک مطالعه کوتاه از خلاصه داستان نشان خواهد داد که [علاقه من به زبان اسپانیایی] ارتباطی به داستانهایم پیدا نمی کند. [در داستانهای من] شمال محل استقرار قلعه شیطان است. اما روند داستان من بیشتر شبیه بازگشت امپراطوری مقدس روم به محل استقرارش در رم می ماند تا چیزی ملهم از «اروپای نوردیک».

صادقانه باید گفت مفهوم کلی متنی که الان خواندیم اصلا آن چیزی نیست که تا به حال درباره نامه ۲۹۴ تالکین شنیده بودیم. تا الان گفته می شد نامه ۲۹۴ به روشنی نشان می دهد سرزمین میانه از نظر تالکین همان اروپاست. اما اگر به گفته تالکین درباره تاثیر علایق بر الهام گیری هایش به دقت توجه کنیم، به نظر می آید برداشتی که از سخنان او در این گفته می توان داشت چیزی شبیه به این باشد:

ممکن است که من به اروپای شمالی، غرب اروپا، زبان لاتین و اسپانیایی علاقه داشته باشم اما، به هیچ وجه داستانهایم را بر اساس آنها ننوشته ام. چون من داستانهایم را بر اساس علایقم نمی نویسم!

به نظر می رسد که مفهوم متن کاملا عوض شده. اما چرا؟ همیشه وقتی که جملات در متن اصلی و با مفهوم اصلی خودشان خوانده نمی شوند، دردسرها ظهور خواهند کرد. خب شما حالا متن کامل را خواندید، به نظرتان چرا معمولا این دو جمله درباره ارتباط سرزمین میانه با اروپا از بقیه متن جدا می شوند؟

هم در ابتدا و هم در انتهای نامه ۲۹۴، تالکین به صراحت تاثیر پذیری اش از شمال اروپا، اروپای غربی و حتی به شکل کلی مساله تاثیر پذیری از موضوعات مورد علاقه اش را با مثال زدن زبان اسپانیایی رد می کند. اما به شکلی غیر منتظره در میانه توضیحات، ناگهان درباره ارتباط سرزمین میانه با اروپا حرف می زند. گفتیم که این دو جمله در حقیقت به مساله الهام گیری اشاره نمی کنند، اما حتی اگر به یاد بیاوریم که او این برابری را، برابری در ابعاد وعرض جغرافیایی دانسته -چون به وضوح دارد از کلمه equal in latitude و نه equal استفاده می کند- با این حال بازهم این سوال پیش می آید که چرا تالکین ناگهان در وسط توضیحش به پلیمرها، تصمیم می گیرد درباره عرض جغرافیایی نقشه ها صحبت کند؟

بیایید از بخش ابتدایی نامه شروع کنیم:

از جمله خصوصیات من که شما به آن اشاره نکرده اید این است که در مساله دقت، من یک آدم کاملا ملا نقطی هستم، حتی در چیزهایی که به نظر بقیه بی اهمیت اند.

تالکین آدم بسیار دقیقی بود. به عناون یک آدم ملا نقطی، می توانم شهادت بدهم که پروفسور تالکین یکی از ملا نقطی ترین نویسندگانی است که در دنیای ادبیات با او برخورد داشته ام، این البته یکی از دلایل علاقه من به او هم هست. جدا از الفبا و زبانهای گوناگون، او روزشمار، شجره نامه و حتی تقویمهای متعددی برای نژادهای مختلف مخلوقاتش هم ساخت. تقویم شایر یکی از قشنگ ترین و منظم ترین تقویمهایی است که تا به حال دیده ام. بعید می دانم نظم و دقتی که در کارهای او دیده می شود حاصل صرف تخیلات یک فانتزی نویس باشد، بلکه همزمان حاصل سعی و تلاشهای یک محقق است. درست است که تالکین یک فانتزی نویس بود، اما خودش در عوالم تخیلی سیر نمی کرد. او برای خلق افسانه های پریانش نه فقط به تخیل و قوه ابتکار قدرتمندش، بلکه به دقت، صبر و تحقیقات مفصلش متکی بود. او سالها با همه چیز این داستانها سر و کله زد تا آن را به شکلی محکم و قابل باور در آورد.

جلوتر که برویم چیزهایی درباره دقت تالکین خواهید دید که به این تمجیدش از خود کاملا ایمان خواهید آورد. اما علی الحساب این حرف را می توان به معنای این گرفت که او قطعا به حرفهایی که می زند اطمینان دارد. حالا می رویم سراغ بخش اصلی نامه، یعنی مخالفت تالکین با مطابقت معنوی سرزمین میانه با اروپای شمالی. بیایید بخش بخش این نامه را به دقت بررسی کنیم:

نوردیک نه، لطفا! این کلمه ای است که شخصاً دوستش ندارم؛ چون اگرچه که ریشه ای فرانسوی دارد، اما با تئوری های نژادپرستانه مرتبط است

تالکین می گوید که از کلمه نوردیک خوشش نمی آید، سپس اضافه می کند که برعکس گفته پلیمرها، سرزمین میانه ارتباطی به کشورهای شمالی اروپا ندارد:

از نظر جغرافیایی استفاده از کلمه شمالی (Northern) برای این منظور بهتر است. اما آزمایش نشان خواهد داد که]اروپای شمالی[ حتی در این حالت هم (چه از لحاظ جغرافیایی و چه معنوی) با «سرزمین میانه» قابل انطباق نیست.

این موضوعی است که او سه بار دیگر هم بر آن تاکید می کند:

… اما این ناحیه را به هیچ منطقی نمی توان یک محدوده خالص «نوردیک» خواند.

اودن ادعا کرده که برای من «شمال یک جهت مقدس است»، اما این درست نیست.

[در داستانهای من] شمال محل استقرار قلعه شیطان است. اما روند داستان من بیشتر شبیه بازگشت امپراطوری مقدس روم به محل استقرارش در رم می ماند تا چیزی ملهم از «اروپای نوردیک».

بعد از تاکید بر برداشت اشتباه پلیمرها، تالکین در جمله بعد شروع می کند به توضیح مبدا و معنی واقعی کلمه «سرزمین میانه»:

[سرزمین میانه] یک کلمه قدیمی است و اختراع من هم نیست، برای منبع هم می توانید به مثلا خلاصه فرهنگ لغات آکسفورد مراجعه کنید. «سرزمین میانه» به معنای سرزمین های قابل سکونت جهان ماست که در میان اقیانوس محیط شده اند.

معنی دقیق این گفته چیست؟

خوشبختانه تالکین در نامه ۲۱۱ توضیحات دقیقی از اتیمولوژی کلمه «سرزمین میانه» به ما داده است. او می گوید که سرزمین میانه از کلمه انگلیسی باستان middan-geard گرفته شده. این کلمه در سده های میانه به midden-erd و بعد به middle-eard تغییر یافته. تالکین هم با معاصر کردن تلفظ آن، کلمه middle-earth را بوجود آورده. او در نامه ۲۹۴ توضیح می دهد که سرزمین میانه یعنی: «سرزمین های قابل سکونت جهان ما که در میان اقیانوس محیط شده اند». در نامه ۱۶۵ هم از سرزمین میانه با همین تعبیر یاد می کند:

… نامی که به «سرزمینهای مسکونی بین دریاها» داده بودند.

این تصویری است از آنچه که تالکین دارد درباره‌اش حرف می‌زند.

ویکیپدیا، سیستم تصویر مرکاتور

ویکیپدیا، سیستم تصویر مرکاتور

منطقه داخل کادر سفید همان خشکی بزرگ و قابل سکونت مابین اقیانوسهای اطلس و آرام بر روی زمین است که شامل قاره های اروپا، آسیا و آفریقاست. تا اینجا تالکین ارتباط مستقیم مابین اروپای شمالی با سرزمین میانه را رد کرده و توضیح می دهد که سرزمین میانه یک نام قدیمی است و ارتباطی به او ندارد. اما این سخنان در واقع استدلال تالکین در جواب به پلیمرهاست، به این شکل:

شما فرض کرده اید که سرزمین میانه اختراع من است، و از آنجایی که من به فرهنگ شمال اروپا علاقه دارم، پس احتمالا نتیجه گرفته اید که سرزمین میانه هم از نظر معنوی با اروپای نوردیک مطابقت دارد، اما این درست نیست. نام و مفهوم سرزمین میانه مدتها قبل از من وجود داشته است.

تالکین سپس به توضیح رابطه اروپا با سرزمین میانه می پردازد:

جریان اصلی داستانها در شمال غربی سرزمین میانه رخ می دهد، که از نظر عرض جغرافیایی برابر است با مناطق ساحلی اروپا و سواحل شمالی دریای مدیترانه. اما این ناحیه را به هیچ منطقی نمی توان یک محدوده خالص «نوردیک» خواند.

همانطور که در نقشه قبل دیدیم، سرزمین میانه واقعی منطقه ای شامل سه قاره ای است که بین اقیانوسهای اطلس و آرام  قرار گرفته اند. اما سرزمین میانه در داستانهای تالکین کجاست؟

نقشه آردا در دوران دوم که جی. آر. آر. تالکین کشیده است

The Tolkien Estate Limited – used with kind permission©

این نقشه آردا در دوران دوم است که جی. آر. آر. تالکین آن را کشیده. محدوده داخل کادر سفید سرزمین میانه را نشان می دهد. اما پس این نقشه چیست؟

نقشه سرزمین میانه که توسط کریستوفر تالکین کشیده شده است

The Tolkien Estate Limited – used with kind permission©

این نقشه فقط محدوده شمال غربی سرزمین میانه را نشان می دهد، که البته بسیار آشناتر از اولی است چون بخش عمده داستانهای ارباب حلقه ها و هابیت در همین جا رخ می دهند. همانطور که در نقشه آردا مشخص است سرزمین میانه در دنیای تالکین، مثل مشابه انگلیسی باستان آن است. این گفته تالکین درباره همین نکته است در نامه ۲۱۱:

تصور می کنم که من یک «زمان» تخیلی ساخته ام، اما از باب «مکان»، از این نظر پاهای من بر روی مادرِ زمین خودمان محکم است. من این را به جستجوهای امروزی در «فضا» به دنبال سیارات معادل آن ترجیح می دهم.

و این هم گفته ای مشابه در نامه شماره ۱۸۳:

صحنه نمایش داستان من زمین است، همین زمینی که اکنون هم در آن زندگی می کنیم، اما دوره تاریخی آن خیالی است.

اما وقتی که شما سرزمین میانه باستانی را معادل با سرزمین میانه تالکین بگیرید، ممکن است منطقا به این نتیجه برسید که مهم ترین بخش سرزمین میانه، یعنی همان شمال غربی آن، احتمالا معادل است با سواحل غربی اروپا. تالکین هم در نامه ۲۹۴ به همین موضوع اشاره می کند:

جریان اصلی داستانها در شمال غربی سرزمین میانه رخ می دهد، که از نظر عرض جغرافیایی برابر است با مناطق ساحلی اروپا و سواحل شمالی دریای مدیترانه.

اما این گفته چه ربطی به استنباط اشتباه پلیمرها دارد که او سعی می کرد در نامه معروفش آن را اصلاح کند؟ ربطش در جمله بعدی مشخص می شود:

اما این ناحیه را به هیچ منطقی نمی توان یک محدوده خالص «نوردیک» خواند.

این جمله ای است که همیشه در نقل قول از نامه ۲۹۴ حذف شده و بجای آن سه نقطه قرار می دهند، چون بیشتر نویسندگان فکر می کنند که ارتباطی با جمله قبلی و بعدی ندارد، اما دارند اشتباه فکر می کنند! برای درک کامل مفهوم سخن تالکین، باید جملات را به همان ترتیبی که او عمدا آنها را چیده بود قرار دهیم:

«سرزمین میانه» به معنای سرزمین های قابل سکونت جهان ماست که در میان اقیانوس محیط شده اند. جریان اصلی داستانها در شمال غربی سرزمین میانه رخ می دهد، که از نظر عرض جغرافیایی برابر است با مناطق ساحلی اروپا و سواحل شمالی دریای مدیترانه. اما این ناحیه را به هیچ منطقی نمی توان یک محدوده خالص «نوردیک» خواند.

به کمک توضیحات قبلی تالکین درباره معنی و ریشه سرزمین میانه، حالا می توانیم آنچه که منظور واقعی تالکین بوده را درک کنیم:

سرزمین میانه من معادل است با سرزمین میانه انگلستان باستان، یعنی خشکی سه قاره آفریقا، آسیا و اروپا. شمال غرب سرزمین میانه من هم از نظر محدوده جغرافیایی معادل است با شمال غربی اروپا، اما اینجا ترکیبی است از کشورها، اقوام، فرهنگها، زبانها و اساطیر متنوع و نه فقط اروپای نوردیک.

سپس تالکین که برای هر مدعایی دلیلی هم می آورد، به پلیمرها اثبات می کند که سرزمین میانه او شامل اروپای نوردیک نیست:

اگر هابیتون و ریوندل را در حدود عرض جغرافیایی آکسفورد فرض کنیم (همانطور که واقعا هستند)، آنگاه میناس تیریت، ششصد مایل به سمت جنوب، در حدود عرض جغرافیایی فلورانس خواهد بود. دهانه آندوین و شهر باستانی پلارگیر هم در محدوده عرض جغرافیایی تروی باستان خواهند بود.

این جملات اصلا در حال نشان دادن شهرهای منابع الهام تالکین در اروپا نیستند. در حقیقت این جملات ادامه گفته قبلی تالکین اند که ابعاد و محدوده شمال غرب سرزمین میانه را با شمال غرب اروپا یکی می دانند. همانطور که در مقاله شماره یک از همین سری مقالات با استناد به یادداشت‌های تالکین برای پائولین بینز تصویرساز دیدیم، تالکین در آنجا شهر مقصد را از فلورانس به راونا و سپس به بلگراد عوض می کند تا ابعاد نقشه را دقیق تر از قبل برای بینز مشخص کند.

در ادامه تالکین در نامه ۲۹۴ می نویسد:

اودن ادعا کرده که برای من «شمال یک جهت مقدس است»، اما این درست نیست.

ماجرای این جمله چیست؟ در سال ۱۹۶۶ مجله نیویورکر گزارشی از گردهمایی انجمن تالکین آمریکا را منتشر کرد. دبلیو. اچ. اودن شاعر بنام انگلیسی که سخنران میهمانان همایش بود در سخنانش این جمله را گفت:

«تالکین شیفته هر آنچیزی است که مربوط به شمال باشد. ظاهرا آدمها به دو دست تقسیم می شوند- آنهایی که مجذوب شمالند و آنهایی که مجذوب جنوبند، اسکاندیناوی یا مناطق مدیترانه ای- و برای تالکین شمال یک جهت مقدس است.»[i]

چرا تالکین در جوابش به پلیمرها به گفته اودن اشاره می کند؟ خب ممکن است او حدس زده باشد پلیمرها بر اساس گفته اشتباه این شاعر تاثیر گذار این فرض اشتباه را کرده باشند. تالکین سپس برای نشان دادن «مقدس» نبودن شمال برای او هم دلیل محکمی ارائه می دهد.

من به شمال غربی اروپا -جایی که خودم (و بیشتر نیاکانم) در آن زیسته ایم- علاقه دارم، همانطور که هر انسانی به زادگاهش عشق می ورزد. فضا و محیطش را دوست دارم، و تاریخ و زبانهایش را بیش از سایر بخشهای جهان بلدم؛ اما برایم «مقدس» نیست و علاقه من مصروف آن نیست.

او اعلام می کند که هرچند او طبیعتا سرزمین اجدادی اش را دوست دارد، اما علایق و تاثیر گیری هایش بسیار فراتر از اینجاست. تالکین آنقدر متواضع هست تا هر آنچه که خودش با آن بزرگ شده را به شکلی خودکار بهترین یا مقدس فرض نکند. او استقلالش از موضوعات مورد علاقه اش را اعلام می کند و به زبان صریح می گوید «داستانهای من» را با «موضوعات مورد علاقه ام» اشتباه نگیرید. من مجبور نیستم که صرفا بر اساس موضوعات مورد علاقه ام داستان بنویسم، و ضمنا، مثل هر انسانی می توانم چیزهای دیگری را هم دوست بدارم!

او با ارائه یک مثال دیگر کار را ادامه می دهد چرا که حدس می زند احتمالا پلیمرها و دیگران باور نخواهند کرد که او مستقیما از شمال غربی اروپا الهام نگرفته! مثالی از محدوده  تخصصی پروفسور تالکین، یعنی زبان شناسی:

به عنوان یک نمونه، من علاقه خاصی به زبان لاتین و از میان شاخه های لاتین علاقه خاصی به زبان اسپانیایی دارم. اما صرف یک مطالعه کوتاه از خلاصه داستان نشان خواهد داد که [علاقه من به زبان اسپانیایی] ارتباطی به داستانهایم پیدا نمی کند.

تالکین داستانها و جهانهایش را صرفا بر اساس خاطرات، احساسات یا علایقش نمی آفرید؛ او یک محقق-نویسنده بود و به خودش این حق را می داد که درباره هر موضوع، شخصیت، داستان یا مکانی در دنیا تحقیق کرده و اگر آن را مناسب دانست، درباره آن بنویسد یا بر اساس آن نقشه بکشد.

سپس باز هم تاکید می کند که شمال برای او مقدس نیست چون شمال در داستانهای او اتفاقا جای خوبی نیست:

[در داستانهای من] شمال محل استقرار قلعه شیطان است.

و آخرین جمله از این بخش از نامه ۲۹۴ احتمالا پاسخی است به تقسیم آدمها به گروههای نوردیک و مدیترانه ای توسط اودن. به گفته تالکین اتفاقا داستانهای او بیشتر مدیترانه ای هستند تا نوردیک:

اما روند داستان من بیشتر شبیه بازگشت امپراطوری مقدس روم به محل استقرارش در رم می ماند تا چیزی ملهم از «اروپای نوردیک».

حالا که همه نامه را به شکل بخش بخش بررسی کردیم بیایید یک بار کل نامه را دوباره ببینیم:

نوردیک نه، لطفا! این کلمه ای است که شخصاً دوستش ندارم؛ چون اگرچه ریشه اش فرانسوی است، اما با تئوری های نژادپرستانه مرتبط است. از نظر جغرافیایی بهتر است برای این منظور از کلمه شمالی (Northern) استفاده شود. اما آزمایش نشان خواهد داد که [اروپای شمالی] حتی در این حالت هم (چه از لحاظ جغرافیایی و چه معنوی) با «سرزمین میانه» قابل انطباق نیست. [آزمایشی که با آن می توان دید سرزمین میانه] یک کلمه قدیمی است و اختراع من هم نیست برای منبع هم می توانید به مثلا خلاصه فرهنگ لغات آکسفورد مراجعه کنید. «سرزمین میانه» به معنای سرزمین های قابل سکونت جهان ماست [یعنی قاره های اروپا، آفریقا و آسیا] که در میان اقیانوس[های اطلس و آرام] محیط شده اند. جریان اصلی داستانها در شمال غربی سرزمین میانه رخ می دهد، که از نظر عرض جغرافیایی برابر است با مناطق ساحلی اروپا و سواحل شمالی دریای مدیترانه. اما این ناحیه را به هیچ منطقی نمی توان یک محدوده خالص «نوردیک» خواند [بلکه ترکیبی است از فرهنگها و اقوام گوناگون اروپایی]. اگر هابیتون و ریوندل را در حدود عرض جغرافیایی آکسفورد فرض کنیم (همانطور که واقعا هستند)، آنگاه میناس تیریت، ششصد مایل به سمت جنوب، در حدود عرض جغرافیایی فلورانس خواهد بود. دهانه آندوین و شهر باستانی پلارگیر هم در محدوده عرض جغرافیایی تروی باستان خواهند بود.

اودن ادعا کرده که برای من «شمال یک جهت مقدس است»، اما این درست نیست. من به شمال غربی اروپا، جایی که خودم (و بیشتر نیاکانم) در آن زیسته ایم علاقه دارم، همانطور که هر انسانی به زادگاهش عشق می ورزد. فضا و محیطش را دوست دارم، و تاریخ و زبانهایش را بیش از سایر بخشهای جهان بلدم؛ اما برایم «مقدس» نیست و علاقه من مصروف آن نیست. [از آنجایی که احتمالا باورتان نمی شود مثالی می زنم:] به عنوان یک نمونه، من علاقه خاصی به زبان لاتین و از میان شاخه های لاتین علاقه خاصی به زبان اسپانیایی دارم. اما صرف یک مطالعه کوتاه از خلاصه داستان نشان خواهد داد که [علاقه من به زبان اسپانیایی و لاتین] ارتباطی به داستانهایم پیدا نمی کند. [برای اثبات اینکه شمال برای من مقدس نیست به یاد بیاورید که در داستانهای من] شمال محل استقرار قلعه شیطان است. اما روند داستان من [برعکس گفته اودن] بیشتر به بازگشت امپراطوری مقدس روم به محل استقرارش در رم می ماند تا چیزی ملهم از «اروپای نوردیک».

در کل این بخش از نامه، تالکین در حال اثبات نظر خودش و اصلاح برداشت اشتباه پلیمرها از داستانهایش است. او به وضوح الهام گیریش از شمال اروپا را رد می کند و برای آن سه دلیل محکم می آورد:

اولا، چون سرزمین میانه اصلا اختراع من نیست، پس علاقه طبیعی من به شمال اروپا نمی تواند باعث شود که سرزمین میانه را با الهام از آن خلق کرده باشم.

دوما، چون محدوده غرب سرزمین میانه معادل اروپای شمال غربی و سواحل شمالی مدیترانه است و نه صرفا اروپای شمالی.

سوما، چون اصولا من بر اساس علایق و تجربیات شخصی ام داستان نمی نویسم!

در نامه ۲۹۴ او بر عدم وجود ارتباطی بین داستانهایش و موضوعات مورد علاقه اش تمرکز دارد. اما با همه اینها، در حال حاضر، تقریبا هر جستجویی درباره مقایسه زمین با آردا یا سرزمین میانه، فقط به همان دو جمله معروفی که ظاهرا سرزمین میانه را با اروپا برابر می دانند منتج می شود. به نظرم باید به این تقطیع کردن نامه ۲۹۴ خاتمه دهیم! این جملات بخشی از یک گفته طولانی تر هستند که پروفسور تالکین آنها را به دقت سرهم کرده و مفهومی متفاوت از آنچه که معمولا گفته می شود را منتقل می کنند.

می دانم که بعضی این نوع  تحلیل کردن نقشه ها، نامه ها و نوشته های تالکین را دوست ندارند. اینها بعضی از اعتراضاتی است که من معمولا دریافت می کنم: چرا اینقدر در گفتگوها و نوشته های او ریز می شوید؟ فایده این کار چیست؟ چرا فقط از داستانهایش لذت نمی برید؟ شما دارید رویاهای ما را خراب می کنید!

مهم ترین دلیلی که از نظر من آنالیز گفته های تالکین و یافتن منظور حقیقی او کاری ضروری است این است که این مساله برای خود او مهم بوده. او به شکلی غیرمعمول – و البته به شکلی فوق العاده! – در آنچه که می نوشت دقیق بود، بنابراین اگر می خواهیم او و آثارش را بشناسیم باید تلاش کنیم تا بفهمیم او هر کلمه ای را به چه معنایی استفاده کرده.

متن نامه ۲۹۴ کاملا نشان می دهد که او اصلا از این که چیزهایی را به داستانهایش ارتباط بدهند که از نظر او ارتباطی ندارند کاملا ناراضی بوده و به وضوح و با شدت تمام سعی در اصلاحش داشته. در قسمت سوم مقالات دیدیم که چه تفاسیر عجیبی از داستانهای تالکین وجود دارد. تا زمانی که ما به خودمان اجازه می دهیم که بدون داشتن سندی داستانهای تالکین را به موضوعات مورد علاقه خودمان، یا موضوعاتی که حدس می زنیم مورد علاقه او بوده ربط بدهیم، داریم کاری را می کنیم که خود او اصلا به آن راضی نبود.

من هم مثل همه طرفداران، تالکین و داستانهایش را دوست دارم، حتی بیش از تجزیه و تحلیل کردن نامه ها و نقشه هایش. اما حقیقت را بیشتر از هر چیزی دوست دارم، مخصوصا درباره تالکین! به نظر می رسد که تالکین و آثارش هم مانند بسیاری از نویسندگان یا آثار هنری خلاقانه دیگر، ناخواسته دارد توسط برداشتها، حدسها و آرزوهای طرفدارانش به چیزهایی تبدیل می شود که نیست. این مشکلی است که ظاهرا خودش هم شدیدا از آن در عذاب بود.

قسمت اول مقاله «داستان نقشه توضیح گذاری شده و معماهای پنهان پروفسور تالکین»

قسمت دوم مقاله «داستان نقشه توضیح گذاری شده و معماهای پنهان پروفسور تالکین»

قسمت سوم مقاله «داستان نقشه توضیح گذاری شده و معماهای پنهان پروفسور تالکین»

درباره محمدرضا کمالی

از بچگی عاشق قصه خوانی و قصه نویسی بودم، برای همین هم خیلی جدی‌اش می‌گیرم. خدا رو چه دیدید، شاید یک روزی قصه‌ها ما رو نجات دادند.

۹ دیدگاه

  1. این مقاله یکم دچار مغالطه پهلوان پنبه نشده؟ اکثر ادعاهایی که در مورد مطابقت سرزمین میانه با جغرافیای واقعی مطرح میشن اروپا رو منطبق بر قسمت‌هایی از سرزمین میانه میدونن که نیروهای خیر در اون حضور دارن و از سمت دیگر موردور، هاراد و دیگر سرزمینهای شرقی رو منطبق بر سرزمینهای شرق و جنوب اروپا. من به هیچ وجه کاری به درستی یا دقت این مقایسه ندارم اما فکر می‌کنم کمتر ادعایی کل سرزمین میانه رو معادل اروپا بدونه و آنچه که از نامه‌ی پروفسور تالکین هم نقل شد تضادی با این ادعا نداره. صرفا این رو رد می‌کنه که کل سرزمین میانه معادل اروپا فرض بشه و سرزمینهای غربی معادل شمال اروپا.

    • اتفاقا اگه در مجامع مختلف باشید، چه فارسی و چه غیره، این ادعای اشتباه به وفور وجود داره، در حدی که کریستوفر میگه که این دیدگاه رایج اشتباه هست اما درستش اون چیزی هست که این مقاله هم اونو به یک شکل دیگه گفته. اگه مستند پژوهشی درباره جی. آر. آر. تالکین رو دیده باشید، کریستوفر تالکین دقیقا این مسئله رو ذکر می‌کنه که این نظر اشتباه هست و دنیای خلق شده تالکین نه یک ناحیه محدود، بلکه کل این زمین خاکی هست.
      در اینجا می‌تونید اون مستند رو با زیرنویس فارسی ببینید:
      https://arda.ir/a-film-portrait-of-jrr-tolkien/

      • ممنونم از لینک مستند،
        یعنی ادعای رایج این هست که کل سرزمین میانه محدود به اروپا میشه؟ تصور من این هست که غالبا این طور ادعا میکنند که ۱)محدوده‌ی شایر تا میناس‌تیریث(که شمال غربی سرزمین میانه میشه) منطبق میشه بر اروپا(که شمال غربی خشکی بزرگ اروپا-آسیا-آفریقاست) که این با محتویات نامه و اندازه‌های طبیعی متضاد نیست و ۲)تالکین به خاطر تعلقات خودش این قسمت از سرزمین میانه رو محل حضور نیروهای خیر قرار داده که این مستقل از قسمت اوله.

  2. صحبت ابتدایی تالکین در این نامه این هست که سرزمین میانه ارتباطی به اروپای شمالی نداره و بعد جلوتر می ره و می گه حتی اروپای غربی رو هم نباید برابر با غرب سرزمین میانه بدونید(مگر از نظر عرض جغرافیایی و ابعاد) و باز هم جلوتر می گه اصلا نباید عقاید و نظرات و خاطرات من را برای یافتن سرزمین میانه جستجو کنید من مثل یک روبات بر اساس خاطراتم داستان نمی نویسم. این منظور تالکین از این نامه هست و من هم دارم سعی می کنم که گفته واقعی تالکین رو از گفته های تقطیع شده و یا تحریف شده اون جدا کنم. اما همونجور که دوستمان الوه گفتند در مجامع مختلف به همین برداشتهای اشتباه داره دامن زده می شه، یکیش که شدیدا هم طرفدار داره الهام گیری محض تالکین از اروپای شمالی است، دومیش برابری سرزمین میانه با اروپاست که تفسیر اشتباه از همین نامه هست و خیلی ها شون اصولا غرب سرزمین میانه رو با کل سرزمین میانه اشتباه می گیرند و بنابراین سرزمین میانه رو اروپا می دونند. نکته ای که جالبه و تحقیق من نشون می ده اینه که اصولا تالکین سرزمین های خوب و بدش رو بر اساس نفرت از جاهای خاصی مثلا آلمان یا عثمانی یا خاورمیانه خلق نکرده، این همون چیزی است که خود شما هم گفتید درباره اش. انگار که مثلا تالکین بخاطر انتقام کشته شدن دوستانش در جنگ جهانی موردور را بر اساس آلمان ساخته تا مثلا آبروی آلمانی ها رو ببره! در حالیکه اصلا چنین نیست و تالکین همچین آدمی نبوده. بیشتر به نظر می یاد که این مناطق از نظر شکل جغرافیایی یا داستانهایی که نظر تالکین رو جلب کرده بودند انتخاب شدند که لوکیشن داستانهایش باشند و نه اینکه مثلا تالکین از هیمالیا متنفر بوده و ازشون انتقام گرفته! اینم یک تفسیر اشتباه دیگه است که خیلی هم رایجه: یک تالکین انتقام جو!

  3. آقا دستت درد نکنه. بازم مثل همیشه کلی از این مقاله لذت بردیم.

  4. منظور از سرزمین میانه سرزمینی است در قطب شمال که در متون فدیمی ایرانی پفخونیرث یا ایرانویچ می گفتند
    کتاب جغرافیای کهن وسرزمین گمشده فرشیدراد رو بخونید

    • منظور از سرزمین میانه سرزمینی است در قطب شمال که در متون فدیمی ایرانی خونیرث یا ایرانویچ می گفتند
      کتاب جغرافیای کهن وسرزمین گمشده فرشیدراد رو بخونید

  5. اگر نام کتاب هایی که تالکین مخونده رو بگید ممنون میشم (منابع کتابهایش را بنویسید)

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

x

شاید بپسندید

نقشه آردا در دوران دوم که جی. آر. آر. تالکین کشیده است

The Tale of the annotated map and Tolkien’s hidden riddles – Part Four

این مقاله به فارسی نیز وجود دارد. در اینجا آن را مطالعه نمایید. -Written by ...